مجموعه‌ای از عوامل وجود دارد که مقاومت مردمی را به عنوان یک گزینه در کرانه باختری تقویت می‌کند، از جمله این عوامل انقلاب‌های مردمی و رسیدن روند سازش به بن‌بستی جدید و جنگ غزه در سال 2014 و تجاوزهای شهرک‌نشینان و یهودی سازی دامنه دار قدس اشغالی و تشدید درگیری‌ها در این شهر است.

گروه بین‌الملل مشرق - مرکز مطالعات راهبردی الزیتونه در مقاله‌ای به بررسی افق‌های مقاومت مردمی در کرانه باختری در سایه تشدید تجاوزهای رژیم صهیونیستی به فلسطینی‌ها و مقدسات اسلامی و مسیحی پرداخته و می‌نویسد: مقاومت مردمی از دیدگاه تاریخی مقدمه‌ای موضوعی برای شکوفایی رویکردهای مسلحانه در رویارویی با اشغالگری صهیونیست‌ها است. این رویکرد بیشترین دامنه تکرار را در اراضی فلسطینی در رویارویی مستقیم با اشغالگران داشته است.   

مجموعه‌ای از عوامل وجود دارد که مقاومت مردمی را به عنوان یک گزینه در کرانه باختری تقویت می‌کند، از جمله این عوامل انقلاب‌های مردمی و رسیدن روند سازش به بن‌بستی جدید و جنگ غزه در سال 2014 و تجاوزهای شهرک‌نشینان و یهودی سازی دامنه دار قدس اشغالی و تشدید درگیری‌ها در این شهر است .

بررسی عوامل دیگر نیز در تثبیت این رویکرد تأثیر دارند از جمله ایده های سیاسی مقامات کنونی فلسطین و هماهنگی‌های امنیتی آن با رژیم صهیونیستی و پروژه آرامش موقت اقتصادی و شکاف‌های سیاسی.

جنگ بر ضد غزه در سال 2014 سؤالات اساسی را پیرامون مقاومت در کرانه باختری به روی صحنه آورد، نکته عجیب در این میان اینکه نوار غزه که در سایه محاصره وارد جنگی طولانی مدت با ابزارهای نظامی کارآمد شد و توانست ضمن پایداری در برابر دشمن و تحقق دستاوردهای امنیتی، جنگ را مدیریت کند، اما کرانه باختری حتی قادر به همراهی در این درگیری نیز نیست. بنابراین این نیاز ضروری برای درک عوامل موضوعی همگرایی نمادین در کرانه باختری با نوار غزه به چشم می‌خورد.

این ارزیابی، تلاشی برای یافتن افق‌های چهره‌ای فعال از چهره‌های مقاومت است که ملت فلسطین آن را در مقاطع مختلف از تاریخ معاصرش تجربه کرده است. این همان مقاومت مردمی گسترده و ورود مستقیم اقشار مختلف ملت در درگیری‌های مستقیم با اشغالگران با تمامی ابزارهای ممکن و مشارکت فعال در تحقق آرمان‌های ملی فلسطینی است.



این بررسی همچنین تلاش دارد عوامل موجودی و انگیزه‌های مقاومت مردمی یا عوامل اثبات ‌کننده این انگیزه‌ها را مشخص کرده و در پایان سناریوهای احتمالی و توصیه‌هایی را ارائه دهد.

مقاومت مردمی بخشی اساسی از ابزارهای پروژه ملی فلسطین مراحل آغازین مقاومت این کشور در برابر اشغالگری انگلیس در سال 1920 با انتفاضه موسم النبی موسی تاکنون است، بعد از آن انقلاب البراق در سال 1929 و انقلاب بزرگ فلسطینی ها در مراحل اولیه در سالهای 1936 و 1937 شکل گرفت. انتفاضه بزرگ دیگری نیز در سال 1987 صورت گرفت و خیزش هبة النفق نیز در سال 1996 انجام شد تا اینکه انتفاضه الاقصی در سال 2000 رقم خورد.

بررسی تحلیلی و تاریخی تجربه ملی فلسطینی‌ها که در اینجا زمانی برای توضیح آن نیست، دو نتیجه مهم را در مورد ماهیت و نقش مقاومت فلسطین اثبات می‌کند:




اول اینکه مقاومت مردمی و خیزش ملی گسترده، پیش‌شرط ایجاد هر فعالیت مسلحانه و سازماندهی شده است، این رویکرد است که بستر ملی برای گسترش به سمت فعالیت‌های سازماندهی شده مسلحانه و تقریباً مستمر را ایجاد کرده و پناهگاهی امن برای عناصر این رویکرد و منابعی برای آن‌ها ایجاد می‌کند.

دوم اینکه مقاومت مردمی پرتکرار ترین ابزار مقاومت در اراضی فلسطین است و تقریباً در تمامی مقاطع مقابله با اشغالگران در خاک فلسطین موجودیت داشته است، البته به شرطی که تحت اشغال مستقیم صهیونیست‌ها باشد.



انگیزه‌های مقاومت مردمی در کرانه باختری

1-    انقلاب برای مردمی عربی:
ریزش‌های مردمی عربی که اصطلاحاً نام بهار عربی بر آن گذاشته شده و در سال 2010 آغاز شده، مفهوم قدرت ملت‌ها و نقش مردم در ایجاد تغییرات اثبات کرده و سؤال‌هایی را در مورد نقش مردم در موضوع فلسطین و رویارویی آن‌ها با اشغالگران مطرح کرده است.

2-    بن‌بست جدید در روند سازش سیاسی :
بن‌بستی که مذاکرات اسلو و بعد از آن مذاکرات کمپ دیوید در سال 2000 با آن مواجه شد و شکست در رسیدن به توافق در پرونده‌های قدس یا اعلام دولت مستقل فلسطینی یکی از مهم‌ترین عواملی بود که زمینه را برای انتفاضه الاقصی در سال 2000 ایجاد کرد. آمریکا و دیگر قدرت‌های جهانی سعی داشتند بار دیگر روند مسالمت‌آمیز را آغاز کرده و تلاش برای آن را ادامه دهند، به همین علت تجربه آناپولیس در سال 2007 شکل گرفت، اما مشکل اینجاست که ادامه این روند تا ابد بدون رسیدن به نتایج مشخص غیرممکن است.

تلاش‌های جان کری وزیر خارجه آمریکا برای ارائه پیشنهاد جدید و توافق بین دو طرف، تلاشی از جانب وی جهت ایجاد دستاورد جدید برای احیای این روند و محافظت از آن بودو اصرار جان کری برای ادامه این روند نیز نشان از همین واقعیت داشت، اما شکست وی در تصویب آن و رسیدن به موافقت اسرائیل باعث شد تا تجربه آناپولیس نیز با بن‌بست مواجه شود و به نوعی همان عرصه آغاز انتفاضه الاقصی در سال 2000 بار دیگر شکل بگیرد.



3-    جنگ غزه: در فلسطین دو جامعه و حاکمیت و واقعیت وجود دارد که دیدگاه‌های دوگانه ای نسبت به راهبرد و رویکرد پروژه ملی خود دارند. یکی از آن‌ها پروژه مقاومت است که محاصره و منزوی شده، اما با این حال موفق به تحقق دستاوردهایی شده است. اما پروژه دوم که حامی روند سازش است، با وجود تأمین مالی و حمایت و سیاست باز غرب همچنان در تحقق امنیت داخلی برای عناصر خود نیز شکست می‌خورد.

4-    تجاوزها شهرک‌نشینان و تشدید شهرک‌سازی:
هماهنگی‌ها و امنیتی و پروژه مسکّن اقتصادی که فرماندهی تشکیلات خودگردان آن را دنبال کرده، ملت فلسطین را به جامعه بدون سلاح تبدیل کرده است. در سوی دیگر حاکمیت اسرائیل در سال‌های اخیر هر چه بیشتر به سمت تسلط مطلق راست‌گرایان افراطی پیش می‌رود و شهرک سازی‌ها و حمایت از شهرک‌نشینان روند رو به رشدی به خود گرفته است. این عوامل حالت غول‌آسا و بی‌سابقه‌ای به شهرک‌های صهیونیست نشین داده و صهیونیست‌ها را نسبت به منابع و مناطق اسکان فلسطینی‌ها طماع‌تر کرده است.

این اتفاقات باعث شده احساس نیاز به رویارویی و حمایت از خود در میان فلسطینی‌ها تقویت شود، به ویژه اینکه تصمیمات سیاسی تشکیلات خودگردان مبتنی بر عدم مقابله پلیس فلسطین با این اقدامات است و این تشکیلات ناتوانی خود را از ارائه هر نوع کمک و حمایت از ملتش ثابت کرده است . 



5-    یهودی سازی مستمر در قدس و درگیری‌های دنباله‌دار این شهر : در راستای این پروژه‌ها مسجدالاقصی در معرض تقسیم زمانی و مکانی قرار دارد، شهرک‌سازی به صورت بی‌سابقه‌ای در حال توسعه است، اهالی قدس نیز در بدترین شرایط معیشتی قرار گرفته اند تا مجبور به مهاجرت شوند، از سوی دیگر این امکان که قدس اشغالی حتی به صورت نمادین جزئی از هر دولت فلسطینی برآمده از سازش باشد نیز غیرممکن به نظر می‌رسد.

در این شرایط و با ادامه این روند مشخص است که مقدسات و ارزش‌ها و هویت و موجودیت عربی در قدس در معرض نابودی قرار دارد. این همان حالتی است که در سال 2000 نیز یکی از شرایط ایجاد انتفاضه الاقصی را رقم زد. علاوه بر این‌ها قدس این روزها شاهد درگیری‌های مستمر و روزانه بین مناطق مختلف از جمله :  باب حطة، سلوان، رأس العامود، شعفاط و اردوگاه شعفاط و ایست و بازرسی قلنديا و العيسوية است.

درگیری‌ها نیز در پی عوامل بی‌شماری شکل می‌گیرند که عبارتند از : هتک حرمت مسجدالاقصی ، ممانعت از برگزاری نماز، تلاش برای بازداشت فلسطینی‌ها، تخلیه منازل ، تخریب منازل ، ایجاد تأسیسات جدید وابسته به شهرداری. می‌توان گفت شهر قدس در دو سال گذشته رویکرد مقابله مستمر مردمی را شاهد بود که البته شرایط اجازه انتقال این درگیری‌ها به محیط پیرامونی آن در کرانه باختری را نمی‌دهد.



6-    ادامه عملیات‌های نظامی انفرادی : سال‌های 2013 و 2014 شاهد روند رو به رشد عملیات‌های مقاومت انفرادی در قدس بود، این عملیات ها از زیر ‌گرفتن با بولدوزر و خودروها تا تک تیراندازی و تیراندازی با سلاح‌های مختلف و ربایش شهرک‌نشینان دنبال می‌شود. این عملیات‌ها با وجود اینکه، آنقدر نیست که به یک حالت فراگیر تبدیل شود، اما نشان از آن دارد که مقاومت روند مستمر خود را با وجود شرایط کنونی دنبال می‌کند و این روند ممکن است توسعه پیدا کرده و بتواند محیطی با قابلیت بیشتر برای انتشار پیدا نماید.

7-    محیط سیاسی اطراف کرانه باختری :
کرانه باختری یک منطقه جغرافیایی منزوی است که از سه جهت با سرزمین‌های اشغالی احاطه شده است، اردن نیز در طرف چهارم قرار دارد. هر دو دولت روی این نکته تأکید دارند که اجازه شکل‌گیری نیروهای مقاومت مسلحانه در کرانه باختری را ندهند و امکان تجهیز و سازماندهی رسیدن منابع به آنها را ایجاد نکنند.



این موضوع باعث می‌شود ایجاد فضای امن برای تجهیز و آموزش و سازماندهی این گروه‌ها تقریباً غیرممکن شود، اما وجود شهرک‌ نشینان و نظامیان اسرائیلی در کرانه باختری باعث شده مقاومت مردمی بیشترین امکان را پیدا کند و با وجود اینکه مراکز غیر نظامی مهم در اختیار تشکیلات خودگردان قرار دارد، اما ایجاد نقاط تماس با اشغالگران (برای انجام اقدامات مسلحانه بر ضد آنها) مشکل نیست.

همچنین افق سیاسی سرزمین‌های اشغالی تلاش‌های احتمالی را نشان می‌دهد که براساس آن‌ کابینه اسرائیل به دنبال غیرقانونی نشان دادن جنبش‌های اسلامی در اراضی فلسطینی سال 48 است. اگر این اتفاق رخ دهد مقاومت مردمی و شورش‌های مدنی گسترده یکی از مهم‌ترین گزینه‌های ملت فلسطین خواهد بود.

8-    توافق صوری بر روی مقاومت مردمی:
مقاومت مردمی، راهبردی بود که جریان‌های فتح و حماس در توافقنامه مکه در سال 2007 روی آن به توافق رسیدند. جنبش فتح در کنگره ششم خود که در سال 2009 در بیت لحم برگزار شد، آن را تصویب کرد. از سوی دیگر گروه‌های چپ‌گرا و برخی گروه‌های فعال عرصه فلسطین نیز آن را تأیید کردند. این اتفاقات مشروعیت فراگیری را به مقاومت می‌دهد. علاوه بر این‌ها در پیش گرفتن این رویکرد بیش از این که یک ابزار راهبردی برای تحقق اهداف مورد نظر باشد، می‌تواند برون رفتی از بحران اختلافات بین دو گزینه مقاومت و مذاکرات باشد.  



عوامل مهار کننده خیزش‌های مردمی

1-    رویکرد کاربردی مقامات فلسطینی:
معاهده اسلو در طول سال‌های اجرای خود موفق شد مقامات فلسطینی را به تعریف جدیدی از منافع ملی متقاعد کند، به این ترتیب آن‌ها به رهبرانی تبدیل شدند که تنها به منطق بقا و حفاظت از موجودیت خود فکر می‌کردند، این در حالی که این منطق دولت هاست. در این معنا هر چیزی که برای موجودیت و بقای این حاکمیت خطرناک باشد، جرم است و مقاومت مسلحانه و انتفاضه مردمی نیز از همین خاستگاه مجرم شمرده می‌شوند.

تشکیلات خودگردان معتقد است هر چیزی که منجر به قطع کمک‌های بین‌المللی برای آن‌ها شود خطر به حساب می‌آید . از همین منظر آن‌ها خودشان انتفاضه سال  2000 را یک شکست می‌خوانند و معتقدند این انتفاضه ساختارهای تشکیلات خودگردان را به عقب برگرداند و باعث تخریب بخشی از آن شد.
آن‌ها ریسک در این رویکرد را بیهوده دانسته و تضمین حمایت‌های مالی بین‌المللی برای بودجه  تشکیلات را -بدون در نظر گرفتن هزینه‌های پرداخت شده برای این حمایت یا دیدگاه و انگیزه‌های کشورهای کمک ‌کننده- تحقق منافع ملی به شمار می‌آورند. این رویکرد بدان معناست که هر نوع مقاومتی؛ چه مردمی باشد چه مسلحانه جرم به حساب می‌آید و باید مقاومت را در اشکال جدیدی تعریف کرد که هزینه زیادی نداشته باشد.

 

2-    هماهنگی امنیتی : نمود امنیتی این دیدگاه سیاسی، هماهنگی امنیتی با دشمن اسرائیلی است. مشروع دانستن اسرائیل آستانه ورود به مشروعیت جهانی و استمرار حمایت‌ها و حفاظت از مؤسسات تشکیلات خودگردان است، به همین علت این اقدام مقدس به شمار می‌رود. فرماندهی قالب بندی شده در جریان معاهده اسلو فلسطین جدیدی را ایجاد کرده که دستگاه‌های امنیتی آن مقابله با اسرائیل را یکی از گزینه‌های خود نمی‌داند و مدعی است که براساس طرح اسلو، عرصه‌ای سیاسی از مبارزات را آغاز کرده و برگه‌های دیگر از جمله نیروهای امنیتی فلسطینی در تقابل با اشغالگران را برای مواقع ضروری نگه داشته است.

هماهنگی امنیتی ارتباط مستقیمی با مقاومت مردمی دارد و باعث می‌شود تشکیل گروه‌های نظامی و سازماندهی آن مشکل‌تر شود و حتی تفکر در دنبال‌ کردن این گزینه نیز ریسکی به شمار آید که مردم از آن دوری کنند.

3-    مسکّن های اقتصادی:
این اقدام مبتنی بر افزایش کادر و حقوق اداری تشکیلات خودگردان و دور کردن مردم از شغل‌های تولیدی و کشاورزی و حرفه‌های مختلف و واداشتن آن‌ها به شغل‌های سود محوری است که مبتنی بر کمک‌های خارجی است. تشکیلات خودگردان به دنبال نهادینه کردن دیدگاه درآمد آسان‌تر است و با تسهیلات و وام های بانکی نوع جدیدی از زندگی مصرف گرایانه را ایجاد کرده است.

این سبک از زندگی تفکر در مورد مقاومت یا هر اقدام خارج از چارچوب و موافقت تشکیلات خودگردان را ریسک بزرگ و خفت باری می‌کند که باعث می‌شود صاحب آن منزل و اثاثیه منزل و وسیله نقلیه خود را از دست بدهد. این عامل محور اساسی در دور ‌کردن گزینه مقاومت از دیدگاه‌های مردمی است و بیشترین و عمیق‌ترین تأثیرات را حتی نسبت به هماهنگی‌های امنیتی با رژیم اسرائیل بر مردم می‌گذارد. در این صورت بدون ایجاد حالتی مخالف با این رویکرد نمی‌توان آمادگی‌های لازم برای مقاومت را در مردم ایجاد کرد.



4-    شکاف سیاسی : تشکیلات سیاسی موسوم به فتح گزینه‌هایی را در پیش گرفته است که بیشتر عناصر فتح از آن راضی نیستند، اما این جریان به علت اینکه نماینده متعصب در مقابله با گروه‌های رقیب است، برای خود مشروعیت کسب کرده است . این حالت باعث مهار مقاومت شده و مقابله با آن را آسان‌تر کرده و رویکردی ملی به تشکیلات داده است. البته علت تناقض دستور کاری آن با اهداف پروژه ملی فلسطینی یا تناقض آن با اهداف و رفتار گروه مقابل، نوعی از سردرگمی را بین مردم ایجاد کرده است.

5-     تخریب مفهوم مقاومت مردمی :
در سایه وجود دو محور مقاومت مسلحانه و مقاومت مسالمت‌آمیز و بدون خشونت، در برخی محافل چپ گرا و فعالان فلسطینی نوعی از گرایش به مقاومت مسالمت‌آمیز ایجاد شد، در این راستا تاریخ مبارزات فلسطینی به عنوان مبارزات مسالمت‌آمیز و رمانتیک خوانده شد که البته مانند انتفاضه سال 2000 نمودهای مسلحانه داشت.

این رویکرد وجود حامیان خارجی و حتی چپ‌گرایان اسرائیلی را می‌پذیرفت و اجازه ورود تعریف‌های آن‌ها در مورد اهداف پروژه ملی فلسطین و اولویت‌ها و ابزارهای آن‌ها را می‌داد. این جریان البته نتوانست محبوبیت خاص یا گزینه مردمی برای خود کسب کند. البته مقاومت مردمی مانند مقاومت مسالمت‌آمیز نیست بلکه عبارتست از دنبال‌کردن گزینه‌های فراگیر مقاومت که بالاترین تعداد از حمایت‌های مردمی را شامل می‌شود، این مقاومت ابزارهای به دور از خشونت یا ایجاد هرج‌ومرج یا تخریب یا استفاده از سلاح را در دستور کار دارد.



سناریوهای پیش روی افق فلسطین

در سایه تحولات موجود می‌توان گفت احتمال‌های ممکن در زمینه توسعه مقاومت مردمی در کرانه باختری در سه مورد خلاصه می‌شود :

اول اینکه حالت مقاومت ملی فعالی ایجاد گردد که از حالت نسبتاً بالای تأیید جریان‌های فلسطینی برخوردار شده و با تعامل با تجمع‌های مسکونی فلسطینی‌ها به ساختارهای مسکونی اسرائیل در کرانه باختری و حتی اراضی اشغالی سال 48 فشار وارد کند.

دوم اینکه روند کنونی در زمینه اقدامات انفرادی مقاومت ادامه پیدا کند و جامعه فلسطین و نیروهای این کشور از انتقال اقدامات انفرادی کنونی به ‌حالت ملی فعال و قابل استمرار ناتوان بمانند. 

سوم اینکه جریان‌های بین‌المللی و به ویژه آمریکا بتواند با همکاری هم‌پیمانان منطقه‌ای خود مرحله‌ای جدید از روند مسالمت‌آمیز را آغاز کرده و زمینه‌های ادامه حمایت‌های اقتصادی و دادن وعده‌های مختلف برای آینده فلسطین را ادامه دهند تا بتوانند حالتی از آرامش را برای سال‌های آینده در کرانه باختری رقم بزنند.

به نظر می‌رسد در سایه تعدد انگیزه‌های موجود برای انتفاضه جدید و ادامه تجاوزهای اسرائیل در محور قدس و ناتوانی جامعه جهانی از آغاز روند جدید گفتگوها، سناریوی اول به واقعیت نزدیک‌تر است. البته این در حالی است که شرایط و ساختارهای سازمانی از سوی نیروها و جریان‌های فلسطینی برای ایجاد مقاومت مردمی و راهکار فعال کردن حمایت‌های گسترده از آن فراهم شده و همچنین زمینه‌های استمرار این جریان تدارک دیده شود. در غیر این صورت عرصه فلسطین شاهد تحقق سناریوی دوم خواهد بود. سناریوی سوم دورترین احتمال را به خود اختصاص داده است.

پیشنهادات:


مقاومت مردمی راهکاری که از پذیرش و مشروعیت سیاسی برخوردار است و می‌توان آن را در سطح فلسطین منتشر کرده و بر همکاری‌های امنیتی و اطلاعاتی نیز فائق آمد، بنابراین بهتر است یکی از گزینه‌های اساسی حامیان راهبرد مقاومت قرار بگیرد. البته تحقق این اقدام در گرو اتفاقات زیر است:


1-    تمرکز بر روی گفتمان و پروژه ملی فلسطینی و تبیین آزادسازی این کشور به عنوان هدف نهایی این پروژه و ارزیابی مجدد ابزارها و گفتمان‌های سیاسی براساس این پروژه و دوری از اقدامات تحریک‌آمیز و تعصبی گروه‌ها.

2-    حمایت از مقاومت مردمی (البته در صورتی که سهم مقاومت مسلحانه در آن نادیده گرفته نشود) به عنوان یک گزینه فراگیر مردمی که عملیات سازماندهی پیچیده و سختی را نمی‌خواهد. در این صورت انواع شورش‌های مدنی و رد همکاری با اشغالگران در جغرافیای مرتبط با این رژیم در قدس و یا دست کم در مناطق موسوم به منطقه "ج" آغاز می‌شود.

3-    تأسیس اقتصاد مردمی مبتنی بر بازگشت به تولیدات کشاورزی و حرفه‌ای و حرکت به سوی تأسیس دایره اقتصاد داخلی فلسطین که اجازه استمرار مقاومت مردمی در صورت دستیابی به آن را می‌دهد.

4-    تلاش برای چارچوب بندی مناطق جامع برای گروه‌های فلسطینی ضمن رعایت حالت مقاومت مردمی و اقدام برای تأسیس و تبیین گزینه‌های آنها.