به گزارش مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در کیهان به تحلیل چرایی تمرکز این روزهای دشمن بر نام سردار قاسم سلیمانی پرداخت و نوشت: نام سردار «قاسم سلیمانی» این روزها ترجیعبند تحلیلها و خبرهای فراوانی در سطوح منطقهای و بینالمللی شده است در این بین دوستان سلیمانی در تمجید و تحسین او و دشمنانش ضمن اعتراف به بزرگی او و اقداماتش از وی چهرهای مرموز، خطرناک و نامقبول نشان میدهند اما «سلیمانی» تا حد بسیار زیادی با آنچه درباره او تصویر و تصور میشود، متفاوت است چه آنچه دوستان به ارادت میگویند و چه دشمنان به عداوت.
دوستان و خیل تحسینکنندگان او را یک استثنا و «پدیده» معرفی میکنند که نباید فراموش کنند او یک «رزمنده مرد» رشد یافته در بطن و متن انقلاب اسلامی است و در این میدان سلیمانی یکی از خیل پرورشیافتگان در مکتب، مرام و سیره حضرت امام خمینی و حضرت امام خامنهای است که البته به اندازه تلاش مستمر خالصانهاش و به برکت عنایات الهی «جلوهای خاص» پیدا کرده است. دشمنان و خیل مرعوبین از او گمان میکنند سلیمانی نماد اصلی و یگانه میدانهای خوف و خطر است که از دریای پرتلاطم منطقه، گوهرهای بیبدیلی را نثار دامان جمهوری اسلامی و ایران کرده است و لذا اگر به تیر یا تهمت بسته شده و کنار رود، کار انقلاب اسلامی و رهبری آن در میدانهای حساس زار میشود و کفه ترازو به نفع آمریکا و دنبالههای منطقهای آن سنگین میشود و خیال آشوبزده غرب بعد از دهها سال به ساحل آرامش میرسد.
از این رو غرب در مواجهه با شخصیت و عملکرد سلیمانی توامان دو کار میکند؛ از یک سو تلاش میکند او را تنها تیر ترکش جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت در کارزار پر حکایت منطقهای معرفی کند و از این رو در اعتراف دشمن به عظمت و بزرگی سلیمانی، هدفی اهریمنی نهفته است از سوی دیگر غرب با گره زدن ناکامیهای کشورهایی نظیر ترکیه و عربستان و رژیم رو به فروپاشی صهیونیسم و گروهها و دستههای ناکام که بعضی با داعیه ملیت و بعضی با داعیه دروغین مذهب درصدد سیطره بر منطقه بودهاند به عنوان و عمل «سردار سلیمانی» درصدد برآمده است تا خشم متراکمی را علیه او از شاهان سعودی تا مقامات حزب عدالت و توسعه ترکیه تا داعش و القاعده و سایر مقامات و گروههای ناکام عرب و غیرعرب پدید آورد و او را در کانون انتقامجویی آنان قرار دهد.
در واقع این نوع شخصیتپردازی منفی خود با دو کارکرد سلبی و ایجابی از سوی محافل اطلاعاتی، امنیتی، سیاسی و رسانهای غرب دنبال میشود. کارکرد سلبی این است که با انحراف اذهان از امالمشاکل جهان اسلام که رژیم صهیونیستی است، مبارزهطلبی را به سمت ایران و جمهوری اسلامی سوق دهد و در واقع گریبان اسرائیل را از دستان توانمند جهان اسلام برهاند. کارکرد ایجابی هم این است که جبهه گسترده ضد ایرانی غرب را با شخصیتی که آن را رعبانگیز نقش و نگار زده است، بازسازی، تقویت و عملیاتی نماید.
چه کسی تردید دارد که بزرگترین مشکل آمریکا این است از سوی ملتها و حتی دولتهای منطقه ناتوان و فاقد اراده موثر دیده میشود. آمریکا با برجستهسازی هیبت و خطر سردار سلیمانی سعی میکند ارادهای را در منطقه حول محور خود شکل دهد و بگوید تنها چاره کار در متوقف کردن سلیمانی تجمیع ارادهها و کنار گذاشتن انتقادات است.
اما جدای از تجزیه و تحلیل ارادتمندان و کینهورزی و شیطنت دشمنان، سلیمانی کیست؟ و چه خصوصیاتی دارد؟ و درباره او چه باید گفت؟ دراینباره به نکاتی اشاره میشود:
1- نام سردار قاسم سلیمانی از یک سو با دوران دفاع مقدس و از سوی دیگر با تحولات دهه اخیر منطقه گره خورده است. سلیمانی در دوران دفاع مقدس فرماندهی لشکر 41 ثارالله استان کرمان را بعهده داشته و در اکثر عملیاتهای حساس و پیروزمند آن دوران تاثیر محوری داشته است، عملیاتهای فتحالمبین، بیتالمقدس، والفجر8 و کربلایپنج با نام لشکر ثارالله و فرماندهی سلیمانی گره خورده و دراینباره خبرها و خاطرات فراوانی از سوی فرماندهان و رزمندگان سپاه، ارتش و بسیج نقل شده است. در این عملیاتها سلیمانی، شهید کاظمی، شهید باکری، شهید خرازی، شهید زینالدین و... ستارههای درخشانی بودهاند که بر تارک پیروزیهای خیرهکننده رزمندگان اسلام درخشیدهاند.
سردار سلیمانی سپس در نقش فرماندهی نیروی قدس سپاه همه تجربهها، تواناییها و تلاشهای خود را مصروف اعتلای جهان اسلام نموده و در این راه از هر خوف و خطر بیواهمه استقبال کرده و دوشادوش مسلمانان مجاهدی که سینهای پرکینه از مداخلات غرب داشتهاند به میدان آمده و در سختترین شرایط در کنارشان بوده است. از این رو برای ملتهای رنجدیدهای که شاهد دهها سال استیلای آمریکا و انگلیس بر کشورشان بوده و اشغالگری و کینهورزی غرب را با همه گوشت و پوست و استخوان خود حس کردهاند، سلیمانی نامی آرامشبخش، امیدآفرین و اطمینانزا در جهاد با استکبار جهانی بوده است و هیچ تفاوتی هم نمیکرده که این ملتها سنی یا شیعه بودهاند کما اینکه آوازه غمخواری سلیمانی برای سنیهای بوسنی، سنیهای فلسطین، سنیهای سوریه و... بیش از شیعیان عراق دلنشین و تحسینبرانگیز بوده است.
همین امروز فلسطینیها برای رهایی از چنگال خشن صهیونیسم به جای آنکه چشم به سران عربی بدوزند و یا به سمت گروههای مدعی سنیگری نظیر داعش گرایش داشته باشند به سلیمانی و ایران چشم دوختهاند تا با تدبیر و تلاش خود صحنه را به نفع آنان تغییر دهد. از این طرف سلیمانی و بطور کلی ایران هم بدون آنکه چشمداشتی داشته باشند و یا حتی تمایلی به پذیرفتهشدن در نقش امیر و آمر داشته باشند، خود را برادر غمخوار و متعهد فلسطینیها میشناسد و برای کمک به آنان درنگ جایز نمیداند.
2-تلاش دشمن این است که از سردار سلیمانی چهرهای خشن و انتقامجو ترسیم کند و از این طریق ملتهای منطقه را درباره افکار و اهداف او بترسانند و از دنبال کردن آرمانهایی که او به دنبال آن است - یعنی اسلامگرایی در معنای خالص آن - پرهیز دهند. این در حالی است که سلیمانی در میان رزمندگانی که از دوران دفاع مقدس او را از نزدیک میشناسند و بعضی از همانها که هنوز هم با او حشر و نشر دارند به اهل بکاء بودن شهرت دارد. دوستان نزدیک او میگویند بغض او به آسانی با دیدن تصویر یک شهید میشکند. از طرف دیگر خاطرات زیادی درباره خضوع و خشوع او بر سر زبانهاست. یکی از اعضای سابق لشکر 41 ثارالله نقل میکند که چند سال پیش من و پدرم از فرودگاه مهرآباد عازم کرمان بودیم و هر کدام دو کیف سنگین را با خود حمل میکردیم بناگاه یک نفر از پشت سر دست کرد و یکی از این کیفهای سنگین را از دست پدرم گرفت و به پشت کول انداخت و همراه ما راه افتاد من نگاه کردم دیدم سردار سلیمانی است. با دستپاچگی عذرخواهی کرده و خواستم کیف را بگیرم که سردار سلیمانی گفت تو دخالت نکن این پدر شهید است و من به احترام شهید دارم کمک میکنم و تا آخر اجازه نداد من در این مورد دخالت کنم. رزمندگانی که با او کار کردهاند میدانند که در او ذرهای خشونت و انتقامجویی وجود ندارد.
دشمن البته در این روزها به نام سردار سلیمانی از یک طرف کینه خود را نسبت به انقلاب اسلامی نشان میدهد و در واقع در این ارتباط، سلیمانی از نظر دشمن یکی از مظاهر و سمبلهای انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت است و از طرف دیگر دشمن تلاش میکند تا ضعف و زبونی و شکستهای خود را با داستانپردازیهای حاشیهای تا حدی بپوشاند. در این داستانپردازیها، سعی میکند وانمود کند که دستهای خالی او به خاطر آن است که نمیخواهد بیمحابا به دل حوادث بزند و اگر طرف مقابل موفقیتهای مهمی دارد بخاطر این است که بدون محاسبه سود و زیان و بدون توجه به آنچه پیش میآید وارد صحنه میشود. این در حالی است که آمریکاییها با تبختر و با بکارگیری حدود 300 هزار نفر عراق را به تصرف درآوردهاند و با این داعیه که ما «آینده را در میدان میسازیم» و نیازی نداریم که برای هر کاری آنچه را که قرار است در صحنه و میدان اتفاق بیفتد روی کاغذ بیاوریم.
آمریکا در صحنه عراق، به جبهه مقاومت باخت و آن را در صحنه سوریه تکرار کرد و از این روست که از ایران در همه صحنهها به هراس افتاده و در عین حال برای اینکه از تک و تا نیفتد وانمود میکند که حریف فقط شانس آورده است.
دشمن تلاش میکند تا ضعف و زبونی و شکستهای خود را با داستانپردازیهای حاشیهای تا حدی بپوشاند. در این داستانپردازیها، سعی میکند وانمود کند که دستهای خالی او به خاطر آن است که نمیخواهد بیمحابا به دل حوادث بزند و اگر طرف مقابل موفقیتهای مهمی دارد بخاطر این است که بدون محاسبه سود و زیان و بدون توجه به آنچه پیش میآید وارد صحنه میشود.