هفت میلیارد و دویست میلیون نفر در این کره خاکی زندگی می کنند اما ایالات متحده تنها از یک نفر می ترسد،- ولادیمیر پوتین- دلیلش این است که در هر جبهه ای از جنگ سرد جدید،رییس جمهور روسیه چالش گروهی غرب را به جوشش در می آورد.ترس می تواند شما را به انجام کارهای عجیب و غریب وادار کند.این دومین سالی است که مجله فوربس پوتین را به عنوان قدرتمندترین فرد جهان می نامد. مدت زیادی است که روس ها اسب های قدرت را زین کرده اند و بر آن می تازند.
پس از تیمار صبورانه اقتصاد ورشکسته و بازگشت به سلامت اقتصادی (2007-1997)، پوتین آغاز به گشودن حلقه محاصره غرب از کشور خود کرد. اینچنین است که در سوریه ،کریمه و اوکراین،غرب با شکست تحقیرآمیزی مواجه شده است و در بازی پرمخاطره انرژی ، این خط لوله روسیه است که سرزمین های اوراسیا را قبضه خواهد کرد نه غرب. با این وصف، بهتر است به جای محاسبه امتیازها به چگونگی مدیریت پوتین در حفظ روسیه به عنوان پیشروی بازی بپردازیم.
رییس جمهور روسیه به واسطه تجربه اش در "ک گ ب" بیش از هر رهبر دیگری از چگونگی عملکرد امریکا آگاه است.شیوه عملکرد امریکا-در هماهنگی با بریتانیا- سازماندهی کودتاها،شورش ها و حرکات ضد انقلابی در کشور هایی است که در آنها رهبران ملی به قدرت رسیده اند.ایران، شیلی، اکوادور،ونزولا،پاناما و اوکراین نمونه های معروف و موثق در این موضوع هستند.
جان پرکینز در کتاب "اعترافات یک مزدور اقتصادی (2004)" می نویسد که چگونه او و دیگر مزدوران حرفه ای همچون او به عنوان مشاورانی برای تطمیع یا اجبار دیپلمات ها، اقتصاددانان یا مدیران و سیاستمداران برای انجام خواسته ها و دستورات امریکا به کشورهای در حال توسعه فرستاده می شدند.آنها اغلب موفق می شدند، اما در صورت عدم موفقیت سازمان سیا آنها را به گروه "شغال ها" می فرستاد،نوکران حلقه به گوش و جنایتکاران حرفه ای آموزش دیده ای که متخصص قتل و سرکوب کسانی بودند که در مقابل سلطه امریکا ایستادگی می کردند.این یکی دو ضربه شدید توسط مزدوران اقتصادی و قاتلان حرفه ای به قدری در ایجاد جمهوری های موز(اصطلاح جمهوری موز غالبا به کشورهای بیثباتی گفته میشود که از لحاظ اقتصادی تنها به یک محصول مانند موز تکیه دارند و یک گروه فاسد ثروتمند آنها را اداره میکنند) موثر بوده که امریکا به ندرت بر خواسته های خود افزوده است.در میان موارد نادر که امریکا مجبور به استفاده از نیروهای نظامی برای تعقیب اهداف اقتصادی بوده است که در این خصوص عراق و همچنین تا حدی لیبی را می توان مثال زد.
پوتین می داند ایالات متحده برای تغییر رژیم در روسیه تلاش کرده و خواهد کرد. او به عنوان یک مقام رسمی سابق "ک گ ب" در آلمان شرقی آگاه است که مزدوران مانبدی تنها به دنبال یک فرصت هستند. دقیقا به همین دلیل او سازمان های سرکش و خطاکاری چون USAID(آژانس ایالات متحده برای توسعه بین المللی) و شورای بریتانیا که هر دو سرویس های مخفی انگلیس و امریکاهستند را اخراج کرد.
یکی از مسایل مورد توجه در مورد پوتین این است که او به طور ویژه به مطالعه ضد اطلاعات پرداخته که مساله کلیدی در این امر، درک این موضوع است که چرا او بهترین بازیکن است. ضد اطلاعات تنها پیدا کردن جاسوس نیست،بلکه قطعا مقابله با عملکرد عواملی است که در نهادها ریشه دوانده اند و یا مشغول خرابکاری و از بین بردن سازمان ها و نهاد ها از درون هستند.
اقتصاد امریکا- و دوست و یار صمیمی اش بریتانیا- یک اقتصاد جنگی است. مشاور کرملین سرگی گلازیو در میزگرد مسکو در ماه ژوئن گفت: امریکایی ها از هر جنگی در اروپا منتفع شده اند،جنگ جهانی اول،دوم و جنگ سرد.جنگ ها در اروپا وسیله معجزه اقتصادی و رونق و شکوفایی آنهاست.
درگیری های جاری در اوکراین به وضوح دستاویزی است برای کشاندن روسیه به رویارویی مستقیم نظامی با نیروهای مسلح اوکراینی به منظور ایجاد یک جنگ منطقه ای در اروپا. پاسخ روسیه دو جنبه دارد،اولا: با امتناع از وارد شدن به جنگ آتشین علیه تروریست های اوکراین، امریکایی ها را ناامید نگه می دارد. دوما: پوتین استراتژی نامتقارنی را برای متوقف کردن -و در نهایت به زیر کشیدن- امپراطوری امریکا به کار گرفته است.
عامل کلیدی این استراتژی ضربه به ستون اصلی قدرت امریکا یعنی دلار است.روسیه با پشتیبانی اعضای بریکس(برزیل،روسیه،هند،چین و افریقای جنوبی) در حال دور شدن از تجارت دلار محور است،گامی که تاثیر بسیار جدی بر اقتصاد امریکا خواهد داشت. مشاور پوتین ائتلاف ضد دلار گسترده را به کشورهای مشتاق و قادر به خروج دلار از عرصه تجارت، پیشنهاد داد.تدابیر گلازیو به طور خاص و ویژه قدرت اصلی ماشین جنگی امریکا،ماشین چاپ بانک فدرال، را هدف قرار داده است.ائتلاف ضد دلار می تواند اولین گام برای ایجاد یک ائتلاف ضد جنگ باشد که می تواند تهاجمات امریکا را متوقف کند.
اوکراین نیز در نهایت می تواند تبدیل به کاتالیزوری برای جدایی اروپا از امریکا شود.دلیل این است که تحریم ها علیه روسیه خانه های تجارت در آلمان و دیگر کشورهای اروپای غربی که در دو دهه گذشته پیوندهای عمیق اقتصادی با روسیه داشته اند را تهدید می کند.
اگرچه مسکو برای تغییرات نهادی در مضیقه است،اما بام الکیت مشترک 100 میلیارد دلار بانک توسعه جدید بریکس نه تنها در مقابل نفوذ موسسات وام غربی مقابله می کند بلکه انتقال سرمایه ازکشورهای در حال توسعه به غرب متوقف می شود.سیستم اعطای وام کنونی به نفع کشورهای غربی است چرا که بانک جهانی و صندوق بین المللی پول سبدی پر از شرایط ارائه داده است. به عنوان مثال وام های دریافتی فقط می بایست برای خرید کالا و خدمات از غرب استفاده شود و تخصص و مواد مورد نیاز باید از غرب تامین شود.
اگر چه پوتین روی صفحه شطرنج ژئو پولتیکی همواره به راست حرکت کرده،اما مخالفانش بیکار ننشسته اند،درست زمانی که عربستان سعودی به دستور اربابان امریکایی خود قیمت نفت را به کف رساند، روبل روسیه دچار ضربه شد. جای شگفتی نیست آمریکایی ها بطور خستگی ناپذیری برای تضعیف روسیه تلاش خواهند کرد، زیرا تنها کشوری است که در برابر واشنگتن و سلطه جهانی می ایستد.
از شانس خوب پوتین است که شرکای قوی اش دربریکس از روسیه در کشمکش با غرب پشتیبانی می کنند.چین وهند هر دو بر سر منافع مشترک در اوکراین وکریمه با مسکو توافق کردند.
اخیرا بریکس استرالیا را بخاطر پیشنهاد منع حضور پوتین در اجلاس G20 مواخذه کردند.چنین پشتیبانیای به پوتین جسارت می دهد که به غرب انگشت هشدار نشان دهد. در سال 2012 او با بی علاقگی به اجلاس G8رفت ودر اوایل سال جاری هنگامی که G8 به G7- وضعیت پیش از جنگ سرد- بازگشت صرفا با بی اعتنایی شانه بالا انداخت. ..