ایده اصلی فیلم از داستانی که اعتبار آن تایید نشده، برگرفته شده است. این داستان کوتاه از این قرار است که در سال 2004 چند افسر پلیس در حین جستجو در مسیرهای زیرزمینی مخفی در نزدیکیهای برج ایفل، به یک راه مخفی میرسند که ظاهراً درب آن با پلاستیک پوشانده شده بود و بر روی آن علامت «وارد نشوید» قرار داشت. پس از اینکه افسران به جلوتر رفتند، موفق شدند یک محل با نورپردازی کامل به همراه یک دستگاه ویدئو پروژکتور و چند فیلم کلاسیک سینما را بیابند که باعث حیرت آنان شد. بنابراین آنها به سرعت به بالای زیرزمین رفتند تا این کشف را به مافوق خود گزارش کنند اما زمانی که همه آنها بار دیگر به این زیرزمین بازگشتند، همه چیز ناپدید شده بود و فقط نوشتهای باقی مانده بود که بر روی آن نوشته شده بود: «دنبال ما نگردید»؛ و در امضای این یادداشت نیز آمده بود: «انجمن مکزیکیهای حک شده». فیلم نیز در قبرها و دخمههای معروف زیرزمینی پاریس که گفته میشود تعداد 6 میلیون جسد در آن قرار دارد و درب و دیوار این محل نیز توسط استخوانهای مردگان شکل گرفته، روایت میشود. (برداشت شده از سایت مووی مگ)
قبرستان زیرزمینی در پاریس
موضوع فیلم یک دختر جوان دانشمند به نام اسکارلت (پردیتا وییکز Perdita Weeks) است که پا در راه پدرش که خودکشی کرده گذاشته تا حقیقت! را (علم تبدیل فلزات به طلا) که پدرش به آن دست نیافته بود را با شجاعت و جرات بسیار مردانه بدست آورد.
اسکارلت و همکارش جورج در یکی از مسیرهای زیرزمینی مخفی در پاریس
او به سختی به دنبال یافتن سنگ کیمیایی philosophers' stone است که 600 سال پیش توسط "نیکلاس فلامل" بزرگترین کیمیاگر تاریخ در پاریس اختراع شده بود. او برای بدست آوردن این شی با ارزش در ابتدای فیلم در کشور ایران حضور دارد و موفق به کشف و ترجمه متون باستانی میگردد که در نهایت او را به سوی شهر پاریس و قبرستان زیرزمینی واقع در آن میکشاند. اما پس از اینکه اسکارلت، مستندساز و همکارش جورج به همراه گروه راهنما که به آنها وعده پیدا کردن گنج داده بودند پا به این مکان زیرزمینی میگذارند، متوجه میشوند که این محل نفرین شده است و آنها رفته رفته در حال مواجه شدن با گذشته خودشان میباشند که همیشه در حال فرار از آن بودهاند.
گروه، در قبرستان زیرزمینی
فصل آغازین فیلم در ایران و داخل اتوبوسی که اسکارلت با آن به شهر فرضی "حبله" میرود، شروع میشود. با آنکه سکانسهای کوتاهی از چهرههای ایرانیها به نمایش در میآید، اما به همان اندازه ایرانیها بدوی و بدچهره به تصویر کشیده میشوند. اسکارلت در ابتدا رو به دوربین خود در داخل اتوبوس میگوید که "من بدون مجوز وارد ایران شدم و اگر کشته شدم، بدانید که با رضایت خودم وارد ایران شدهام تا یک تکه گمشده حیاتی از تاریخمان را که در شبکهای از غارهایی که قرار است توسط ایران منفجر شود، پیدا کنم." در اینجا با توهین به ایرانیها میگوید "مجازات کسی که غیرقانونی وارد ایران شود، این است که او را تا گردن داخل شن میکنند و بعد با صخره (سنگ) به سر او میزنند"!
تلاش برای وحشی نشان دادن ایرانیان و حتی سعی بر شباهت ایرانیان با تکفیری - سلفیهای تروریست در لابلای فیلمهای هالیوودی که موضوع اصلی خیلی از این فیلمها نیز هیچ ارتباطی با ایران ندارد (مانند فیلم روبوکاپ 2014)، متداول و عادی شده است. شدت این هجمهها علیه ایران بعد از حمله تروریستهای وحشی به سوریه و عراق (که با عنوان اسلام اما با پشتیبانی سرویسهای اطلاعاتی غربی- عربی صورت گرفته) افزایش یافته است و جبهه رسانهای غرب و حتی کشورهای عربی منطقه نیز مدام بر خطرناک بودن ایران تاکید میکنند تا جایی که اخیرا وزیر امور خارجه بحرین از تشکیل نیروهایی از کشورهای عربی برای مقابله با تکفیریها و ایران خبر داده است! در هالیوود سعی میکنند حتی با یک جمله در فیلم و سریالهای خود (مانند سریال خانه پوشالی House of Cards) جسارت به مردم ایران کنند و ایران را کشوری بسیار خطرناک، متعصب و وحشی جلوه دهند تا پروژه ایرانهراسی در هر فرصتی ادامه یابد و هیچگاه متوقف نباشد.
در این فیلم اسکارلت با کمک دوست ایرانی سابق پدرش داخل یکی از غارهای ایران میشود و یک مجسمه مشکی رنگ شبیه مجسمههای اهرام مصر به اسم "کلید رُز" را پیدا میکند که روی بدنه آن به زبان لاتین نوشتههایی حک شده است. در فیلم مشخص نمیشود که چه کسی و چرا، کتیبه و مجسمه به زبان لاتین را داخل غارهای ایران پنهان کرده است و حتی دلیل انفجار شبکهای از غارها توسط ایران نیز مشخص نمیشود.
مجسمه به اسم کلید رُز داخل یکی از غارهای ایران
«مثل بالا، خیلی پایین» تلاش کرده روایتی رازگونه که با آمیزههای مسیحی و ماورایی درآمیخته شده، جلوه کند اما معماهای فیلم بسیار نازل و سطح پایین حل میشود و همچنین روایت مستندگونه با فیلمبرداری دوربین روی دست که کارگردان خواسته صحنهها ترسناک و واقعی جلوه کند، بشدت ناموفق درآمده است. در کنار آن ضعف سناریو در ندادن پاسخ روشن به ابهامها و چرایی اتفاقات فیلم، و نیز شخصیتهایی که (به غیر از اسکارلت، جورج و مستندساز) هویت تقریبا نامعلومی دارند و بسیار ناشیانه وارد فیلم میشوند، اثر زجرآوری را به بیننده تقدیم میکند.
فیلمهای ضعیفی مانند «مثل بالا، خیلی پایین» شاید نتوانند ضربه بزرگی به وجهه ایران در عرصه بینالمللی وارد کنند، اما وقتی ساخت این چنین فیلمهایی زیاد میشود، باید مسئولان وزارت ارشاد و همچنین فیلمساز و سینماگران جمهوری اسلامی ایران را به این صرافت بیاندازد که آنها نیز باید با ساخت فیلمهایی با استانداردهای جهانی بتوانند از وجهه انقلاب اسلامی دفاع کنند و فرهنگ "مقاومت" را به ذهن و قلب مردم جهانی که تحت سیطره امپراطوری رسانهای غرب مستضعف شدهاند، برسانند.