به گزارش مشرق، پدیده «هارون مونس» در استرالیا یک استثنا نیست که با پایان گروگان گیری 16 ساعته و مرگ وی پایان یافته باشد؛ قاعده نخ نمایی است که در رفتار دولت های غربی به یک روال تبدیل شده و در ذهن هوشمند و غیرمنفعل افکار عمومی، تاثیر دلخواه را بر جا نمی گذارد.
یکی از نکات مهمی که برای افکار عمومی غیرقابل قبول است، تمرکز رسانه های غربی بر هویت ایرانی هارون مونس است؛ فردی که رسما خود را پیرو داعش معرفی کرده و در گیر و دار گروگان گیری آرزویش این است که پرچم داعش را در خاک استرالیا برافرازد، از سوی این رسانه ها با هویت ایرانی برجسته می شود. این رسانه ها توجهی ندارند که خود، خبر عضویت چندصد تبعه اروپایی و آمریکایی در داعش و دیگر گروه های تکفیری و تروریستی حاضر در عراق و سوریه را مخابره کرده و از قول مقامات غربی، بارها از بازگشت آنان ابراز نگرانی کرده اند. یا از خاطر برده اند که حامیان معنوی و سیاسی و مالی داعش و سایر گروه های تکفیری، متحدین نزدیک آمریکا و غرب در منطقه هستند و بدنه اصلی گروه های تکفیری را اتباع همین کشورها تشکیل می دهند. و یا فراموش کرده اند که از عزم ایران برای سرکوب جریان های تکفیری تروریستی در منطقه، به عنوان نقطه مشترک منافع تهران و غرب یاد کرده اند!
نکته دیگر این است که سال هاست برای کشورهای غربی این پدیده امری عادی شده که هر فردی با هویت ایرانی، سابقه محکومیت کیفری خود را فاکتور کرده و با نثار چند ناسزا به دولت ایران، به مقام «پناهندگی سیاسی» در این کشورها ها نائل می آید و البته سوء استفاده از مواضع و هویت وی شروع می شود. هارون مونس یا محمد حسن منطقی که در سیستم قضایی ایران به اتهام کلاهبرداری سنگین مالی پرونده کیفری دارد و تحت تعقیب است، سال 1996 با این ادعا که در ایران به دلیل داشتن عقاید «لیبرال» تحت فشار بوده به استرالیا «پناهنده سیاسی» می شود و در این کشور «متمدن» پس از اثبات حسن رفتار و شخصیت و لیاقت و شایستگی های مربوطه(!) رسما ردای شهروندی این کشور را به تن می کند؛ تا جایی که گفته می شود دولت استرالیا علی رغم اقدام پلیس ایران برای جلب وی از طریق اینترپل، از تحویل او به دلیل «سیاسی بودن»، خودداری می کند.
مشاهده فیلم ها و مطالبی هم که از وی در فضای مجازی وجود دارد نشان می دهد این جناب هارون مختصات روانی خاصی دارد و به تعبیر عوام، شیرین می زند! او پس از کسب پناهندگی سیاسی در استرالیا دیری نمی پاید که دکان جنسی برای خود به پا می کند و به بهانه درمان روانی، به زنان متعددی تجاوز می کند. جالب این که همزمان با این فجایع اخلاقی، نامبرده توسط رسانه های غربی و استرالیایی تبدیل به یک چهره ضدجنگ! هم می شود تا وسیله ای باشد برای تمسخر و تحقیر و تخفیف جنبش های ضدجنگ.
اما آخرین شاهکار این پناهنده سیاسی این است که در حرکتی متناسب با سایر شیرین عقلی هایش، تغییر مذهب می دهد و طی بیانیه ای در تاریخ 24 محرم، با خلیفه داعش ابوبکر بغدادی به عنوان امام زمان خود بیعت می کند. در این میان قابل تامل ترین نکته این است که دولت سیدنی پس از این اعلام بیعت هارون مونس، هیچ اقدامی علیه وی انجام نمی دهد و یک «داعشی رسمی» را -لابد به دلیل تعهداتی که به اصول لیبرالی تسامح و تساهل دارد- آزادانه در خیابان های سیدنی رها می کند. اگر سعی کنیم از هرگونه بدبینی فاصله بگیریم، خوش بینانه ترین تحلیل این است که طی فاصله 24 محرم تا 22 صفر (حدود یک ماه) دولت سیدنی انتظار انجام اقداماتی از جنس اقدامات داعش از سوی هارون مونس را در خاک خود داشته و برای بهره برداری سیاسی از این اقدامات، برنامه داشته است. و البته این نکته نیز نباید از نظر دور بماند که فردی با اتهام قتل بر دوش و سابقه بیش از 40 مورد تجاوز جنسی، ظرفیت بالایی برای تبدیل شدن به ابزار گروه ها و سرویس ها برای فرار از فشارهای وارده بر خود دارد.
تاریخ سالهای اخیر عرصه سیاسی-رسانه ای غرب مملو است از این ماجراهای اکشن و جنجالی که معمولا در گیرودار شرایط ویژه سیاسی و بین المللی پدیدار می شوند، برای مقطعی به تیتر نخست رسانه های غربی تبدیل گردیده و نهایتا به عنوان معماهای لاینحل پلیسی به سرعت به بوته فراموشی سپرده می شوند. طی هفته های اخیر در عرصه بین المللی و حتی صحنه داخلی استرالیا اتفاقات مهمی در جریان بوده است. انتشار گزارش سنای آمریکا درباره شکنجه های وحشیانه بازجویان سیا، حوادث فرگوسن و نهایتا انتشار گزارش سنای استرالیا درباره دخالت دولت سیدنی در قتل یک پناهجوی ایرانی به نام رضا براتی اتفاقاتی بودند که گروگانگیری هارون مونس احتمالاً همه این مسائل را تحت تاثیر قرار خواهد داد و فضای افکار عمومی را یک چندی به خود مشغول خواهد کرد و نهایتاً این موضوع نیز به همان بایگانی معماهای پلیسی-سیاسی غرب خواهد پیوست.
یکی از نکات مهمی که برای افکار عمومی غیرقابل قبول است، تمرکز رسانه های غربی بر هویت ایرانی هارون مونس است؛ فردی که رسما خود را پیرو داعش معرفی کرده و در گیر و دار گروگان گیری آرزویش این است که پرچم داعش را در خاک استرالیا برافرازد، از سوی این رسانه ها با هویت ایرانی برجسته می شود. این رسانه ها توجهی ندارند که خود، خبر عضویت چندصد تبعه اروپایی و آمریکایی در داعش و دیگر گروه های تکفیری و تروریستی حاضر در عراق و سوریه را مخابره کرده و از قول مقامات غربی، بارها از بازگشت آنان ابراز نگرانی کرده اند. یا از خاطر برده اند که حامیان معنوی و سیاسی و مالی داعش و سایر گروه های تکفیری، متحدین نزدیک آمریکا و غرب در منطقه هستند و بدنه اصلی گروه های تکفیری را اتباع همین کشورها تشکیل می دهند. و یا فراموش کرده اند که از عزم ایران برای سرکوب جریان های تکفیری تروریستی در منطقه، به عنوان نقطه مشترک منافع تهران و غرب یاد کرده اند!
نکته دیگر این است که سال هاست برای کشورهای غربی این پدیده امری عادی شده که هر فردی با هویت ایرانی، سابقه محکومیت کیفری خود را فاکتور کرده و با نثار چند ناسزا به دولت ایران، به مقام «پناهندگی سیاسی» در این کشورها ها نائل می آید و البته سوء استفاده از مواضع و هویت وی شروع می شود. هارون مونس یا محمد حسن منطقی که در سیستم قضایی ایران به اتهام کلاهبرداری سنگین مالی پرونده کیفری دارد و تحت تعقیب است، سال 1996 با این ادعا که در ایران به دلیل داشتن عقاید «لیبرال» تحت فشار بوده به استرالیا «پناهنده سیاسی» می شود و در این کشور «متمدن» پس از اثبات حسن رفتار و شخصیت و لیاقت و شایستگی های مربوطه(!) رسما ردای شهروندی این کشور را به تن می کند؛ تا جایی که گفته می شود دولت استرالیا علی رغم اقدام پلیس ایران برای جلب وی از طریق اینترپل، از تحویل او به دلیل «سیاسی بودن»، خودداری می کند.
مشاهده فیلم ها و مطالبی هم که از وی در فضای مجازی وجود دارد نشان می دهد این جناب هارون مختصات روانی خاصی دارد و به تعبیر عوام، شیرین می زند! او پس از کسب پناهندگی سیاسی در استرالیا دیری نمی پاید که دکان جنسی برای خود به پا می کند و به بهانه درمان روانی، به زنان متعددی تجاوز می کند. جالب این که همزمان با این فجایع اخلاقی، نامبرده توسط رسانه های غربی و استرالیایی تبدیل به یک چهره ضدجنگ! هم می شود تا وسیله ای باشد برای تمسخر و تحقیر و تخفیف جنبش های ضدجنگ.
اما آخرین شاهکار این پناهنده سیاسی این است که در حرکتی متناسب با سایر شیرین عقلی هایش، تغییر مذهب می دهد و طی بیانیه ای در تاریخ 24 محرم، با خلیفه داعش ابوبکر بغدادی به عنوان امام زمان خود بیعت می کند. در این میان قابل تامل ترین نکته این است که دولت سیدنی پس از این اعلام بیعت هارون مونس، هیچ اقدامی علیه وی انجام نمی دهد و یک «داعشی رسمی» را -لابد به دلیل تعهداتی که به اصول لیبرالی تسامح و تساهل دارد- آزادانه در خیابان های سیدنی رها می کند. اگر سعی کنیم از هرگونه بدبینی فاصله بگیریم، خوش بینانه ترین تحلیل این است که طی فاصله 24 محرم تا 22 صفر (حدود یک ماه) دولت سیدنی انتظار انجام اقداماتی از جنس اقدامات داعش از سوی هارون مونس را در خاک خود داشته و برای بهره برداری سیاسی از این اقدامات، برنامه داشته است. و البته این نکته نیز نباید از نظر دور بماند که فردی با اتهام قتل بر دوش و سابقه بیش از 40 مورد تجاوز جنسی، ظرفیت بالایی برای تبدیل شدن به ابزار گروه ها و سرویس ها برای فرار از فشارهای وارده بر خود دارد.
تاریخ سالهای اخیر عرصه سیاسی-رسانه ای غرب مملو است از این ماجراهای اکشن و جنجالی که معمولا در گیرودار شرایط ویژه سیاسی و بین المللی پدیدار می شوند، برای مقطعی به تیتر نخست رسانه های غربی تبدیل گردیده و نهایتا به عنوان معماهای لاینحل پلیسی به سرعت به بوته فراموشی سپرده می شوند. طی هفته های اخیر در عرصه بین المللی و حتی صحنه داخلی استرالیا اتفاقات مهمی در جریان بوده است. انتشار گزارش سنای آمریکا درباره شکنجه های وحشیانه بازجویان سیا، حوادث فرگوسن و نهایتا انتشار گزارش سنای استرالیا درباره دخالت دولت سیدنی در قتل یک پناهجوی ایرانی به نام رضا براتی اتفاقاتی بودند که گروگانگیری هارون مونس احتمالاً همه این مسائل را تحت تاثیر قرار خواهد داد و فضای افکار عمومی را یک چندی به خود مشغول خواهد کرد و نهایتاً این موضوع نیز به همان بایگانی معماهای پلیسی-سیاسی غرب خواهد پیوست.