گروه جنگ نرم مشرق- فیلم "لاک پشتهای نینجا" محصول سال 2014 آمریکا، به کارگردانی جاناتان لیبزمن، 8 اوت (17 مرداد) به روی پرده های سینما رفت. این فیلم با بودجه 125 میلیون دلاری، یکی از امیدهای کمپانی پارامونت برای فروش بالا در گیشه تابستانی بود که البته تا حدودی نیز موفق شد. طی 105 روز اکران این فیلم در آمریکا 191 میلیون دلار و در دیگر نقاط جهان 286 میلیون یعنی در مجموع فروش 477 میلیون دلاری را نصیب سازندگان خود کرد. این فیلم با استقبال تماشاگران نوجوان و جوان روبه رو شد که امتیاز 6.1 از 10 در سایت IMDB را نیز دریافت کرد. البته منتقدان این فیلم را جدی نگرفته و نمرات پایینی در سایت های نقد فیلم مانند متاکریتیک (31 از 100) و راتن تومیتوز (22 از 100) به این فیلم اعطا کردند.
در نگاه ابتدایی شاید این فیلم تنها یک بلاک باستر معمولی دیگر از هالیوود باشد که قصد آن صرفا سرگرم کردن قشر نوجوان و جوان است، ولی مفاهیم و مضمون هایی خاص در لایه های زیرین این فیلم گنجانده شده است که شناخت آنها مخصوصا به دلیل سن مخاطبان این فیلم ضروری می باشد.
لاکپشتهای ناجی آمریکا
اولین سری داستان های مصور (کمیک استریپ) این لاک پشت های سبز که اتفاقا از هنر رزمی نینجوتسو نیز بهرهمند هستند در سال 1984 منتشر شد. طی سال های بعد انیمیشن های سریالی و سینمایی مختلفی از روی این کمیک ها ساخته شد و البته بسیار جالب بود که این لاک پشت ها (موجودات نه چندان محبوب) که از هنر رزمی شرقی نیز استفاده می کنند به سرعت از همان ابتدا مورد توجه و اقبال قشر کودک و نواجوان آمریکا و البته سراسر جهان قرار گرفت (حتی در ایران سریال های آن پخش شده و کودکان بسیاری را علاقمند به خود نموده است). چندی نگذشت که این 4 لاک پشت به همراه استاد و پدرخوانده خود اسپلینتر (موش فاضلاب!) به یک پدیده فرهنگی در آمریکا تبدیل شدند.
فیلم سینمایی پیش رو، دومین نسخه فیلم شده از لاک پشت های نینجا است و اولین فیلمی است که در آن جلوه های ویژه کامپیوتری بسیاری به کار رفته است که بودجه تولید آن را به 125 میلیون دلار رسانده است (هزینه های سرسام آور تبلیغات جهانی را نیز به این مبلغ اضافه کنید). اکران این فیلم با تعداد 3980 سالن سینما در تاریخ 8 اوت 2014 (جمعه 17 مرداد) در آمریکا شروع شد که 105 روز (15 هفته) به طول انجامید. کمپانی پارامونت و شبکه Nickelodeon (شبکه کودک نوجوان در آمریکا که معمولا سریال های مخصوص سنین پایین پخش می کند) کارگردانی این فیلم را به جاناتان لیبزمن سپرد که دو فیلم موفق و اکشن Battle: Los Angeles و Wrath of the Titans را در کارنامه خود دارد.
مایکل بِی هم به همراه کمپانی شخصی خود (Platinum Dunes) تهیه کنندگی این فیلم را به عهده گرفت تا بخشی از بودجه سنگین آن را تامین کند. البته حضور مایکل بی باعث شد در این فیلم از محصولات نوکیا و حتی یک برنامه شوی غیر اخلاقی درست مانند فیلم امسال خود (ترانسفورمرز: عصر انقراض) که در آن نیز بیلبوردهایی با تصاویر زنان در آن تبلیغ دیده میشد؛ استفاده کند.
تنها دو هفته از اکران فیلم نگذشته بود که به دلیل استقبال خوب تماشاگران از فیلم، مجوز ساخت قسمت دوم آن نیز داده شد که هم اکنون تاریخ 14 خرداد 95 برای اکران آن در نظر گرفته شده است. البته این موضوع از پایان بندی فیلم که در آن شخصیت بد داستان زنده می ماند، فهمیده می شد. در این قسمت فیلم که به شروع ماجراهای لاک پشت ها در شهر نیویورک می پردازد و البته سرکی نیز به گذشته آنها می کشد؛ این بار آمریکا و البته شهر نیویورک به نمایندگی از آن مورد حمله تروریستی شیمیایی قرار میگیرد که این کار به وسیله نینجاهایی از داخل امریکا رخ میدهد. این نینجاها بیشتر به یک گروه شبه نظامی تا بن دندان مسلح میمانند تا اینکه افرادی باشند که از هنر رزمی نینجوتسو و سلاحهای سرد متعارف خود استفاده میکنند.
این موضوع تکراری این بار به شکل سادهتر و قابل هضمتر برای کودکان و نوجوانان در آمده و البته این بار قهرمانان ناجی این شهر، نینجاهایی با لاکهای بزرگ هستند که البته هنوز نوجوان و نابالغ و بازیگوش میباشند.
خلاصه داستان
داستان با دختری خبرنگار به نام آپریل اونیل شروع می شود که قصد دارد هرچه سریعتر پله های ترقی را طی کرده و به خبرنگار ارشد شبکه 6 تبدیل شود. وی می خواهد پرده از اسرار قبیله فوت (Foot Clan نینجاهای بد داستان( که توسط یک سامورایی (با زره رباتیک) به نام Shredder (به معنی تکه تکه کننده) رهبری می شود، بردارد. ولی در حین تلاش های خود ناگهان شبی در کنار اسکله متوجه تحرکات و قاچاق اسلحه توسط قبیله فوت می شود که البته با دخالت یک قهرمان سایه وار از بین می روند. از این نقطه به بعد آپریل برای اثبات این قهرمان بی نام تلاش کرده که طی یک حادثه گروگان گیری در مترو و ادامه کنجکاوی خود موفق به ملاقات این قهرمانان روی پشت بام خانه ای می شود.
وی بعدا از روی اسامی این لاک پشت های عجیب و غریب متوجه می شود که آنها حیوانات خانگی قدیمی او هستند که پدرش و همکار وی اریک ساکس در حال آزمایشات سری بر روی آنها بوده اند. نتیجه این آزمایش ها منجر به جهش یافتگی آنها و پیدا کردن قابلیت های بسیاری از جمله تکلم است. وی به اریک ساکس که در حال حاضر رئیس شرکت تحقیقاتی ساکس می باشد مراجعه کرده و به او می گوید که تحقیقات آنها - که گمان می کردند در آتش سوزی سال ها پیش که منجر به مرگ پدرش نیز شد - از بین نرفته است.
اما وی از همه جا بی خبر است که اریک ساکس خود شاگرد شردر بوده و بدین ترتیب لاک پشت ها را در خطر انداخته است. در ادامه داستان ساکس و فوت نینجاها تلاش میکنند که لاک پشت ها را گیر انداخته و از خون آنها ژن جهش یافته را خارج کرده و البته آنها را به قتل برسانند. شردر قصد دارد تا با حمله ای شیمیایی تمام مردم را به ویروسی کشنده مبتلا کند و ساکس نیز می خواهد بعد از آن، پادزهر این ویروس ـ استخراجی از خون لاک پشت ها ـ را به فروش برساند تا به پول هنگفتی دست یابد. اما در نهایت این لاک پشت های نینجا هستند که به کمک آپریل موفق به شکست آن دو می شوند.
حمله شیمایی، توهم دوباره تهاجم به آمریکا
طی سال های اخیر فیلم های زیادی حول موضوع حمله تروریستی به آمریکا ( کشوری که ادعا می کند داراری برترین ارتش دنیاست) ساخته شده که نشان از توهم توطئه مسئولان آمریکایی دارد. کشوری که خود بدون هیچگونه حق و اجازه ای به دیگر کشورها حمله کرده، سعی می کند با استفاده از سلطه سینما خود را مظلوم نشان داده تا از این طریق بتواند توجیه مناسبی برای اعمال ضد انسانی و آتش افروزی های خود در سراسر دنیا، به ویژه خاورمیانه، داشته باشد.
حال موضوع تکراری حمله بیولوژیکی به بزرگترین شهر این کشور، نیویورک، دستمایه این فیلم شده است که برای مخاطب کودک و نوجوان این فیلم تا حدی سنگین و دیر هضم می باشد. این ایده در طی همین چند سال اخیر در فیلم های دیگری چون بتمن: آغاز می کند (کرستوفر نولان 2005) و مرد عنکبوتی شگفتانگیز (مارک وب 2012) و چند فیلم دیگر به تصویر کشیده شده است. که نقطه مشترک همگی آنها استفاده از دکل بلند آسمانخراش امپایر استیت شهر نیویورک برای پخش کردن ویروس می باشد.
البته این بار 4 لاک پشت نینجوتسوکار، جای بتمن و مرد عنکبوتی را گرفته اند. جاناتان لیبزمن کارگردان در فیلم ماقبل خود، نبرد لس آنجلس، باز هم تصویر گر حمله به نیویورک البته این بار به شکل هجوم فضایی ها بوده است. در این سینمایی اما گروه تروریستی مسئول حمله، نینجاهایی هستند که ارباب آنها شردر خیال تصرف شهر نیویورک را در سر می پروراند. شباهت این قبیله نینجا به شبه نظامیان مسلح می تواند بیان گر تروریستی نشان دادن جنگجویان کشورهای شرقی و آسیایی باشد، که جای باندهای خلاف کار در شهر نیویورک را گرفته اند (خود این موضوع جای تعجب دارد که چگونه یک استاد هنرهای رزمی ژاپنی توانسته چنین ارتشی برای خود در آمریکا دست و پا کند و ثانیا چگونه اخلاقیات را زیر پا گذاشته است).
متاسفانه موج تازه ای در فیلم های هالیوودی در حال شکل گرفتن است که در آن جنگجویان رزمی و با اخلاق شرقی (به ویژه نینجاهای کشور ژاپن) را در حد تروریست های خونخوار و غیر انسانی تنزل می دهند. البته اینکه ژاپن بیشتر مورد این هجمه قرار گرفته است جای تعجب ندارد زیرا حدود 60 سال است که این کشور به برده سیاسی آمریکا بدل شده و هیچ آزادی عملی در دنیای سیاست جهان برای تاثیر گذاری ندارد. این امر از جایی شروع شد که آمریکا با انداختن بمب هسته ای بر سر مردم بیگناه هیروشیما و ناکازاکی، دولت ژاپن را مجبور به تسلیم شدن در اواخر جنگ جهانی دوم نمود. نکته مهمی که بینندگان این فیلم ها باید در نظر داشته باشند این است که رزمی کاران برای خود حدود و حرمت هایی قایل می شوند و از اخلاق و عرفان پیروی می کنند و مخصوصا نینجاها که هرگز حاضر به آسیب رساندن به افراد بیگناه نمی شوند؛ حال آنکه در این فیلم آنها قصد استفاده از سلاح کشتار جمعی را دارند. فوت نینجاها، به رهبری شردر چنان قدرتمند هستند که حتی پلیس نیویورک هم توان برخورد و مبارزه با آنها را ندارد.
در سالهای پس از جنگ سرد و شروع توهم آمریکایی ها برای امکان لحظه ای حمله به آنها، باعث شد که دست به دامان هالیوود و سلطه سینما شده تا فیلم هایی را در این رابطه بسازد و این موضوع را به ذهن جهانیان القا کند. گویی واقعا آمریکایی ها و به ویژه مسئولان دولتی آنها بر این باورند که حمله به آمریکا بسیار ساده بوده و البته برای جان سالم به در بردن از این تهاجم، حتما باید ابرقهرمان هایی وجود داشته باشند تا آنها را نجات دهند.
یک بام و دو هوای مراکز تحقیقاتی آمریکا
اریک ساکس، رئیس شرکت صنایع ساکس، به عنوان نماینده قشر مقامات دولتی و متمول آمریکا در این فیلم قصد دارد با کمک به شردر که البته استاد خود او نیز بوده است؛ مقدمات حمله میکروبی به نیویورک را فراهم کند تا بعد از آن بتواند پادزهری را که شرکت تحقیقاتی خود تولید نموده به فروش انبوه برساند و از این طریق به ثروت و سرمایه فوق العاده زیادی دست یابد. نکته جالب این است که وی در همان حال نیز فردی بسیار ثروتمند و متمول می باشد.
نکته ای که در این فیلم به آن اشاره می شود این است که شرکت ها، مراکز و موسسات تحقیقاتی (چه علمی، چه پزشکی، چه تسلیحاتی و نظامی و ...) در آمریکا خود هم زاینده مشکل و هم ارایه دهنده راه حل آن می باشند. آنچنان که طی سالیان متمادی شاهد آن بوده ایم که مسئول بحران های بهداشتی و سلامت، اقتصادی و نظامی و... اخیر که در جهان به وقوع پیوسته اند، خود آمریکایی ها بوده اند.
اگر بخواهیم به نمونه ای اشاره کنیم می توانیم به شیوع بیماری های مختلف از جمله ایدز، سارس، آنفلونزا نوع A و اخیرا نیز به ابولا اشاره کنیم. مراکز تحقیقاتی آمریکا برای آنکه سودهی بیشتری برای خود و دولت داشته باشند بیماری های جدیدی را با استفاده از علم ژنتیک ایجاد کرده و پس از ساخت آنتی ژن آن را در کشورهای جهان سوم و پایین تر منتشر می کنند. از این طریق واکسن خود را با قیمت سرسام آوری به فروش می رسانند. کاری که دقیقا آقای ساکس در این فیلم قصد انجام آن را دارد. البته با توجه به قدرت بالایی که از سلاح شیمیایی که در فیلم نشان داده شد، بعید است که کسی زنده بماند تا بتواند از واکسن های شرکت ساکس استفاده کند!
فرهنگ خطرناک آمریکا و جامعه مبتذل غرب
مسئله مهمی که در این فیلم اکشن و پر زد و خورد نمود پیدا می کند، فرهنگ مبتذل آمریکا و جامعه لیبرال غرب می باشد. داشتن آزادی از خانواده و بسیاری قید و بندها، چیزی است که لاک پشت ها در طول این فیلم در پی آن بوده اند ولی استاد اسپلینتر همواره به عنوان یک پدر دلسوز (دقت کنید که یک موش فاضلاب است!) سعی داشته آنها را از وارد شدن به اجتماعی که آن را خطرناک توصیف می کند، بازدارد (حداقل تا وقتی که به سن بلوغ برسند). در قسمتی از فیلم که گذشته این لاک پشتها و دوران نونهالی آنها را می بینیم، به مخفیانه تماشا کردن مجالس و کلوپ های رقص شبانه اشاره می شود. در همین حال دیالوگ استاد اسپلینتر در حال پخش است که از آگاهی خود درباره منحرف شدن لاک پشت ها به سمت فرهنگ عامه جامعه سخن می گفت. علاقه وافر مایکل آنجلو به دوست شدن با آپریل و برقرار کردن رابطه با او به عنوان دو نماد از دختران و پسران نوجوان و جوان آمریکایی، نشان دهنده ترغیب نوجوانان غربی برای دوست شدن و ارتباط داشتن با جنس مخالف است.
سبک موسیقی رپ و هیپ هاپ نیز عضو جدانشدنی تم موسیقی این فیلم محسوب می شود. در قسمتی از فیلم مایکل آنجلو اشاره می کند که قرار است آلبوم مخصوص کریسمس در سبک هیپ هاپ منتشر کنند.
خودبزرگبینی آمریکاییها
دولتمردان و مسئولین آمریکایی (بالاخص بعد از پیروزی در جنگ سرد و شروع دوران پس از آن) همواره خود را برترین و قدرتمندترین کشور دنیا دانسته و حق فرمانروایی و دستور دادن به دیگر کشورها را به خود داده اند. حتی این سلطه را بر مردم خود نیز وارد می کنند. بودن زیر پوشش دایم دوربینهای جاسوسی و رصد ماهواره ای موضوع نه چندان جدیدی است که دوباره این فیلم (که چندان ربطی هم به داستان آن ندارد) نشان داده می شود. هر دو گروه نینجا (لاک پشت ها و قبیله فوت) دارای فناوری پیچیده و نمایشگرهای متعددی برای رصد کردن و استفاده از دوربین های نصب شده در سراسر شهر نیویورک هستند که هیچ گوشه و کناری از نظر آنها پنهان نمی ماند. فناوری ماهواره ای که حتی مسیرهای فاضلاب زیر زمینی را اسکن کرده و محل اختفای لاک پشت ها را پیدا می کنند، را نیز باید اضافه کرد.
نمایش دستاوردهای تحقیقاتی آمریکا در زمینههای مختلف نیز چیزی است که در این فیلم به چشم می آید. از اسکلت خارجی کمکی زره شردر گرفته – که یکی از پروژه های در حال تکمیل DARPA میباشد – تا توانایی ساخت ابرسربازها (که لاک پشتها خود محصول این آزمایشات سری هستند).
البته شاید تمام این مسایل به دلیل گم شدن در میان صحنه های اکشن زیبا، مبارزات رزمی و طراحی جالب لاک پشت ها؛ از چشم بیننده پنهان بمانند که این مسئله همان دلیل ضرورت آگاهی داشتن نسبت به نکات پنهان این فیلم است.
ارجاعات فیلم
استاد اسپلینتر، یک موش فاضلاب بوده که پدرخواندگی لاک پشتها را قبول کرده است. موش کثیف لقبی است که روسها و اروپاییان سالها پیش به یهودیان میدادند. یکی از بارزترین ویژگیهای یهودیان که در قرآن هم به آن اشاره شده است آوارگی و بی خانمانی آنهاست (که این موضوع را دستمایه اشغال فلسطین کردند). موش قصه ما نیز با آواره شدن از خانه خود (آزمایشگاهی که بر روی وی مطالعه می کردند و البته آپریل از او مراقبت میکرد) در فاضلاب سکنی گزیده و ظاهری نه چندان تمیز پیدا می کند. البته استاد اسپلینتر بسیار باهوش و قوی نشان داده میشود، به گونه ای که وی در فاضلاب یک کتاب آموزش هنر نینجوتسو پیدا کرده (توهین به هنر رزمی شرق که یعنی جای آنها در فاضلاب میباشد) و از روی آن تمام فوت و فن نینجاها از جمله کار با انواع سلاح سرد را فرار میگیرد. توانایی وی در حدی است که این هنر را به لاک پشتها نیز آموزش میدهد (تعریف از توانایی یهودیان).
نکته دیگر، شباهت عجیب چهره، رفتار و گفتار لاک پشت ها به سیاه پوستان آمریکا میباشد. طرز صحبت کردن خیابانی مایکل آنجلو و لهجه وی کاملا شبیه سیاه پوستان مهاجر به آمریکا است. حتی در طراحی اولیه وی و طرح اصلی در کمیکها، وی گردنبند ضخیمی از طلا به گردن دارد که به گفته خود سازندگان فیلم و در پی اعتراضات شدید به دلیل شبیه شدن فوق العاده زیاد وی به جوانان خلافکار سیاه پوست، از طراحی نهایی در فیلم حذف و با گردنبند چوبی جایگزین گردید. شاید از نظر سازندگان فیلم، شبیه کردن لاک پشتهایی که در فاضلاب زندگی میکنند و البته تواناییهای زیاد و قدرت بدنی بالایی دارند به سیاهان جامعه آمریکا، بزرگ کردن و بها دادن به آنها باشد ولی درواقع چیزی جز توهین و تنزل دادن آنها از انسان به حیوان نمی توان دید.
بررسی نکات مثبت و منفی فنی فیلم
نقاط قوت:
1- مهمترین ویژگی مثبت و بارز این فیلم، صحنه های مبارزات رزمی ژاپنی و فنون زیبای نینجوتسو می باشد.
2- جلوه های ویژه و طراحی بکار رفته برای لاک پشت ها.
3- صحنه های پر جنب و جوش و حرکات سریع دوربین که حس اکشن فیلم را بخوبی به تماشاگر انتقال می دهد.
4- بخش معروف به " صحنه برفی" که تا حدودی نوآورانه و جالب می باشد. گفتنی است این بخش کارگردانی جداگانه از کل فیلم داشته که بر عهده دن برادلی، مسئول تیم بدلکاری بسیاری از فیلم های مهم بوده است.
5- موسیقی هیجان انگیز ساخته برایان تایلر که فیلم های مهمی چون تور: دنیای تاریک، مرد آهنی 3 و سه گانه یکبار مصرفها را در کارنامه دارد.
ایرادات و نواقص
1- مگان فاکس بازیگری است که هنر چندانی در ارائه بازی واقعی و باورپذیر نداشته و معمولا بخاطر چهره مورد توجه برخی کارگردانان قرار می گیرد. البته برای چنین نقشی در این فیلم، بازیگری ماهرتر از وی نیاز نبود!
2- کیفیت ضعیف طراحی زره شردر که کمی کارتونی و غیر واقعی به نظر میآید.
3- ضرباهنگ داستان فیلم در برخی قسمتها کند شده و یا کاملا از حرکت میافتد. مانند بخش هایی که آپریل کاملا نابخردانه در حال تلاش برای اثبات وجود قهرمان سایهوار و بعد از آن لاک پشت های جهش یافته می باشد. (وی یک خبرنگار است پس باید بداند که خبر بدون مدارک و منابع کافی، غیر قابل انتشار میباشد.)
4- داستان فیلم در بعضی قسمتها از هم گسیخته و دارای حفره هایی می باشد. همچنین برهه زمانی فیلم و تمام اتفاقات عظیمی که رخ می دهد در مدت زمان یک روز به وقوع می پیوندد و این درحالیست که شروع برنامه حمله شیمیایی طبق گفته ساکس چندین روز دیگر به طول خواهد انجامید.