حال همسرم اصلا خوب نیست. همین امروز که دکتر او را ترخیص کرد، مجددا تشنج کرد و تلفن اتاق را به در کوبید و به بیرون فرار کرد و با زحمت بسیار او را کنترل کردیم و به تخت بر گرداندیم!

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق؛ گویا "ایثار" را با رگ و خون جانبازان گره زده اند، چشم را داده اند، پا و دست و سرفه هایشان امانشان را بریده، اما همچنان فقط بر خدا توکل کرده و آماده مبارزه اند. در جمع خانواده هایشان که می نشینی، هزاران مشکل دارند؛ مشکلاتی که خیلی ها باورشان نمی شود. شهریه دانشگاه ، خرید خانه ، نبود پدر ، زندگی در بیمارستان و سختی های دیگری که فکر کردن به هر کدامش برای خود زجر آور است.



مجروحیت از ناحیه شنوایی  و اعصاب و روان

نامش "زین العابدین قلی زاده" است. جانباز 30 درصدی که در سال 1367 در کردستان به دلیل موج انفجار از ناحیه "شنوایی" و "عصبی" مجروح شده که پس از شناسایی، توسط هم محلی هایش با دست و پای بسته وی را به خانه بر می گردانند و بعد از آن که تحت درمان قرار می‌گیرد، به بنیاد شهید مراجعه کرده و پرونده اش را به جریان می اندازد.

حقوق بنیاد شهید کفاف هزینه درمانم نیست

این جانباز که به دلیل عدم ارائه گواهی صورت سانحه به بنیاد شهید صرفا 30 درصد جانبازی را دریافت کرده، ماهیانه یک میلیون و پانصد هزار تومان از بنیاد دریافت می کند. اما آنگونه که خود می گوید زندگی اش هزاران مشکل دارد!

قلی زاده که هم اکنون در تخت بیمارستان بستری است، می گوید: بیشتر روزهای ماه را مجبور است در بیمارستان های تهران که متعلق به بنیاد شهید هستند، به سر ببرد و تقریبا قسمت عمده هر ماه را در بیمارستان زندگی می کند و همسرش نیز او را همراهی می کند اما هزینه آمدن به تهران و ماندن همسرش و هزینه شهریه فرزندی که به دانشگاه می رود و سایر فرزندانش زیاد تر از حقوقی است که دریافت می کند .

از خواستگاری تا ازدواج با یک جانباز اعصاب و روان

«کبری عظیم خانی» همسر جانباز قلی زاده با یادآوری گذشته می گوید: 22 سال پیش جانباز قلی زاده در یک مجلسی با پدرم صحبت کرده و من را خواستگاری کردند. البته آن موقع حالشان به این حد بد نبود. ولی با این همه پدرم ناراضی بود؛  اما قسمت این بود که ازدواج کنیم. بعد از ازدواج از سال 1379 حال ایشان وخیم شد و بعد به اصرار من جانباز قلی زاده به بنیاد شهید مراجعه کرد و تشکیل پرونده داد.  اما به دلیل اینکه در زمان مجروحیت ایشان توسط هم محلی ها به خانه منتقل شده اند و برای آرام شدن دردشان به وی قرص خواب آور داده بودند ؛ هیچ گواهی بیمارستانی برای مجروحیت نداشتند و به همین دلیل صرفا 30 درصد جانبازی ایشان تایید شد.

زندگی که بوی تشنج می دهد

همسر جانباز قلی زاده می گوید: حاصل ازدواجشان 3 فرزند است که در خانه ای در گلستان زندگی می کنند و خود مجبور است بیشتر مواقع، همسرش را پرستاری و همراهی کند. چرا که زندگی همسرش دائما همراه با تشنج بوده و با کوچکترین صدا و برخوردی تشنج شروع می شودو حتما باید پس از آن به او دارو تزریق کنیم تا حالش بهتر شود.

چرخ خیاطی که قرار بود کمک خرج زندگی شود

همسر جانباز قلی زاده ادامه داد: دائما در مسیر گلستان به تهران از همسرم پرستاری می کنم و حقوق بنیاد شهید کفاف زندگی ام را نمی دهد. به همین دلیل تصمیم گرفتم تا خیاطی کرده و با چرخ خیاطی هزینه های زندگی را تأمین کنم . اما با هر صدای دوخت چرخ خیاطی، همسرم تشنج می کند و حالش بد می شود  و به همین دلیل همان چرخ خیاطی را هم کنار گذاشتم!

بعد از ترخیص تشنج و فرار کرد

همسر جانباز می گوید: حال همسرم اصلا خوب نیست. همین امروز که دکتر او را ترخیص کرد مجددا تشنج کرد و تلفن اتاق را به در کوبید و به بیرون فرار کرد و با زحمت بسیار او را کنترل کردیم و به تخت بر گرداندیم!



دستگاه اکسیژن نداریم

همسر جانباز قلی زاده گفت: طبق دستور دکتر باید دستگاه اکسیژن همیشه همراه همسرم باشد تا بتواند در موقع تشنج اکسیژن استفاده کرده تا اکسیژن به مغز برسد، اما مبلغ این دستگاه سه میلیون تومان است و بنیاد فقط نصف آن را می دهد و ما قادر به خرید ان نیستیم!

جانباز قلی زاده به همراه همسرش امروز سومین هفته ماهشان را در بیمارستان ساسان گذراندند. اما تاثیری در بهبودی حال وی نداشت.

"قلی زاده ها"  تعداشان زیاد است اما کسی صدایشان را نمی شنود!
*پایگاه خبری شهدای ایران