تابش نماینده اصلاح‌طلب مجلس شورای اسلامی در فیس‌بوک خود نوشت: «... جناح مقابل را شکست بدهید و نگذارید شهدا را دفن کنند...»! آنها دقیقا پیکر شهدای عزیز را وسیله قدرت‌نمایی خود قرار داده بودند.

به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در سرمقاله امروز خود به بررسی چرایی برخی مخالفت ها با تدفین شهدای گمنام در شهر یزد پرداخت و نوشت:
1- عابران و جهانگردانی که فرانسه را برای یک سفر گردشگری انتخاب کرده‌اند، حکایت می‌کنند که هر روز عصر شاهد یک مراسم رسمی و باشکوه در «دروازه پیروزی» واقع در میدان «شارل دوگل» پاریس هستند. دروازه پیروزی، بنایی تاریخی است که یونسکو آن را در زمره آثار جهانی ثبت کرده و همه ساله گردشگران زیادی از شرق و غرب عالم از آن بازدید می‌کنند. در دیواره داخلی و بر فراز این بنا، نام فرماندهان نظامی فرانسه که در جنگ‌های این کشور کشته شده‌اند نقش بسته است. در زیر این بنا نیز یک «سرباز گمنام» فرانسوی دفن شده و برفراز مزار او و به نشان ادای احترام به جانباختگان راه میهن، آتشی همیشه فروزان جلب توجه می‌کند. عصر هر روز در مراسمی رسمی، این شعله تجدید می‌شود و هزاران جهانگرد این مراسم را از نزدیک می‌بینند. در طول سال‌های متمادی، اجرای این مراسم حتی برای یک باز هم تعطیل نشده و برف و باران‌های شدید پاریس هم هیچگاه مانع اجرای آن نشده است. چند کشور آن سوتر، در کنار باغ «الکساندر» مسکو نیز مقبره سرباز گمنامی است که در آنجا هم هر روزه مراسم نمادین احترام برگزار می‌شود. مقامات رسمی جهان به آن ادای احترام می‌کنند و جزء دیدنی‌های روسیه  قلمداد می‌گردد.


2- هفته قبل و در آستانه شهادت حضرت امام رضا(ع) قرار بود مردم مومن یزد پس از حدود 2 دهه انتظار، میزبان 8 شهید گمنام باشند شهدایی که جانشان را نه در جنگ‌هایی برای کشورگشایی، که در راه دفاع در برابر حمله دشمن متجاوز و پاسداری از اسلام و قرآن فدا کرده بودند. همه‌چیز برای یک مراسم آبرومند و پرشکوه در شأن شهیدان و در حد و اندازه مردم یزد مهیا بود. از مدت‌ها قبل مکان‌نمایی مناسبی برای آرامگاه ابدی این عزیزان انجام شده بود و همه مقدمات به خوبی فراهم بود. اما در کمال تعجب و درست پس از انتقال پیکر این شهدای عزیز و گمنام به یزد، ناگهان مسئولان میراث فرهنگی و برخی مسئولان استانی بنای خلف وعده و ناسازگاری گذاشته و اعلام کردند  اجازه دفن شهدا در محلی که از قبل مورد توافق قرار گرفته بود را نمی‌دهند! اینکه چرا مسئولان فرانسه و روسیه و بسیاری دیگر از نقاط جهان برای کشته‌شدگان جنگ آنگونه ارزش و احترام قائلند و در اینجا عده‌ای برخلاف نظر یک ملت، هر چه در توان دارند برای کارشکنی در دفن عزیزترین فرزندان ملت بکار می‌گیرند، نکته تعجب‌آوری است که باید آن را در گذشته آن افراد و تقابل راهشان با شهیدان جستجو کرد. اما بهانه مخالفان برای دفن شهیدان گمنام در میدانی که نماد شهر یزد است چه بود و فرجام ماجرا به کجا انجامید؟
3- آنها که مانع وصال مردم یزد با فرزندان گمنامشان بودند، اینگونه بهانه می‌آورند که محل دفن یعنی میدان امیر چخماق «میراث تاریخی» است و دفن شهیدان در آن، به هویت بنای تاریخی لطمه می‌زند و مانع ثبت آن در یونسکو می‌شود! همچنین اینگونه ادعا می‌شد که براساس «قانون» دفن اموات در اماکن و معابر عمومی» ممنوع است نمی‌توان و نباید شهدا را در میدان امیر چخماق دفن کرد! اما آیا واقعا این دروغ‌ها راست بود؟ آنها فراموش کرده بودند- یا نمی‌خواستند بیاد بیاورند- که محل مصوب برای دفن تا چند سال قبل، خیابانی بود که مردم  با ماشین‌هایشان از آن عبور می‌کردند! و بعدها در طرح محوطه‌سازی به مجموعه اصلی افزوده شد. از قضای روزگار و در اثبات این امر، سند محل مزبور بنام شهرداری یزد است که خود اثبات می‌کند آنجا کمترین ارتباطی به سازمان میراث فرهنگی ندارد لذا دفن شهیدان کمترین تاثیری در ثبت این میراث ملی در بر نخواهد داشت، از دیگر سو، ادعای ممنوعیت قانونی دفن اموات در اماکن و معابر عمومی، فاقد هرگونه پشتوانه  حقوقی است و بررسی دقیق قوانین و مقررات نشان می‌دهد که هیچ قانونی در این خصوص وجود ندارد. این ادعاها در استان و در مرکز، از سوی کسانی مطرح می‌شد که پیش از این نیز متولی میراث فرهنگی کشور بودند و ساخت برج جهان‌نما در حاشیه میدان امام اصفهان از افتخارات عصر مدیریت آنهاست، همان‌ها که در همگامی با کارگزاران سازندگی بیت‌المال مسلمین را در پروژه‌های مختلف به دوستانشان بخشیدند و در یک نمونه در چاپ کتاب راهنمای... کاری کردند کارستان! کاری که صدای همکاران و هم حزبی‌های خودشان را هم به اعتراض بلند کرد و شرح آن خود حکایتی مفصل و البته تلخ و رسواگر است.
4-  همزمان تابش نماینده اصلاح‌طلب مجلس شورای اسلامی در فیس‌بوک خود نوشت: «... جناح مقابل را شکست بدهید و نگذارید شهدا را دفن کنند...»! آنها دقیقا پیکر شهدای عزیز را وسیله قدرت‌نمایی خود قرار داده بودند، اما مسئولان تفحص و دفن شهدا علی‌رغم علم به اینکه آنها مشغول استفاده ابزاری قدرتشان برای توهین  به شهدا و مقدسات هستند، برای جلوگیری از وهن شهیدان، حاضر شدند به پیشنهاد جایگزین آنها  تن دهند. آنها پیشنهاد دادند که شهدای گمنام به جای دفن در میدان امیر چخماق، در قطعه‌ زمینی در پشت مجموعه دفن شوند. این پیشنهاد بلافاصله و با نیت حفظ حرمت شهیدان از سوی مسئولان دفن شهیدان پذیرفته شد و حتی برای محل جدید- که یکی از مدخل‌های میدان محسوب می‌شود - نام «باب الشهدا» انتخاب شد. مدعیان اصلاحات این امر را پیروزی بزرگ! در برابر جناح مقابل! اعلام کردند و در شبکه‌های اجتماعی برای این پیروزی جشن به راه انداختند! باز هم کسی چیزی نگفت تا حرمت شهیدان محفوظ بماند اما اندکی بعد حادثه‌ای تازه رخ داد! محل پیشنهادی میراث فرهنگی برای دفن شهدا، غصبی از آب درآمد! که با ابتدایی‌ترین ضوابط شرعی برای دفن مغایر بود. بررسی‌ها نشان می‌دهد که دعاوی متعدد حقوقی در مراجع قضایی بین سازمان میراث فرهنگی و معارضین و مالکین محل مذکور در جریان است و باید گفت که مسئولان میراث فرهنگی با اینکار می‌خواستند هم از دفن شهیدان در میدان امیر چخماق جلوگیری کنند و هم قطعه زمینی متعلق به دیگران را با سپر قرار دادن شهدا، مالک شوند و پرونده قضایی خود را ببندند! به راستی کسانی که چنین می‌کنند، چه بهره‌ای از معرفت و اخلاص دارند؟!
و آیا آنها شهدا را وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف و نیات خود نمی‌کنند؟!
5- با اعتراض مالکان و معارضان، کارگران و افرادی که برای آماده‌سازی محل جدید رفته بودند، بدون اقدام برگشتند و همین امر مردم مومن یزد را عصبانی و خشمگین کرد. گفت‌وگوهای مجدد برای دفن شهدا در محل نخستین هم بی‌ثمر ماند و احتمال آن می‌رفت که در اثر عدم تخصیص محل مناسب برای دفن، پیکرهای مطهر شهیدان به تهران بازگردانده شود. این وضع برای مردم قابل تحمل نبود. آنها حدود 2 دهه انتظار نکشیده بودند تا امروز با مانع‌تراشی و لجبازی کسانی که به نظر نمی‌رسد بهره‌ای از جنگ و جهاد برده باشند و در اثر قلب ملاک‌ها و معیارها بر کرسی‌ها تکیه زده‌اند، باز هم توفیق میزبانی شهیدان را از دست بدهند. جریان‌سازی و فعالیت مخالفین دفن شهدا در شبکه‌های اجتماعی و رجزخوانی برای پیروزی! دل هر مومن عاشقی را به درد آورده بود و سوء استفاده از مقام و قدرت در مقابل شهیدانی که همه چیزشان را فدای اسلام و انقلاب کرده بودند و حتی نامی از خودشان برجای نگذاشته بودند، نفرت و کینه عمیق مردم را سبب شده بود. از این رو جوانانی که نگران شرمندگی در پیشگاه شهیدان بودند و می‌ترسیدند توفیق میزبانی شهدا را از دست بدهند، 2 شهید را غریبانه و مظلومانه دفن کردند. دفن غریبانه 2 شهید گمنام خشم عمومی از کسانی که مانع دفن شهیدان شده بودند را افزایش داد و آنها را وادار به تمکین و تسلیم به خواست مردم کرد. فردای آن روز همگان شاهد یکی از بزرگترین و باشکوه‌ترین اجتماعات مردم دارالعباده یزد در تشییع و تکریم شهیدان گمنام بودند تا ثابت شود آنها که مدعی بودند «مردم یزد» با دفن شهیدان مخالفند، دروغگویانی هستند که نیات شوم خود را پشت اسم و عنوان مردم پنهان می‌کنند و شهدا را وسیله‌ای برای دستیابی به اهداف خود قرار داده‌اند.
6- با دفن باشکوه شهدا، انتظار می‌رفت کسانی که دل مردم را به درد آورده بودند، متنبه شده و از سوء عملکردشان با توبه به درگاه خداوند از پیشگاه مردم عذرخواهی کنند یا لااقل سکوت کنند. اما همان روز یک مقام مسئول در میراث فرهنگی مدعی شد که «دفن شهیدان در میدان امیر چخماق برخلاف قانون بوده و میراث فرهنگی باید شکایت کند»! او البته نگفت که بر اساس کدام قانون تخلف صورت گرفته و از چه کسی باید شکایت کرد؟! از شهدای گمنام، از جمعیت چشمگیر و خیره‌کننده‌ای که در تشییع جنازه حاضر بودند یا از فرزندان میهن که با به خطر انداختن جانشان وجب به وجب خاک جنوب غرب کشور را می‌کاوند تا تسلی‌بخش دل پدران و مادران چشم‌انتظار باشند؟! البته از او انتظاری جز این نیست. شاید اگر به عملکرد گذشته او و همفکرانش در بنیاد فارابی و سازمان میراث فرهنگی و دلدادگی‌ها و دلبری‌هایشان به بیگانگان رسیدگی می‌شد امروز وقیحانه آدرس شکایت به خاطر دفن شهدا را نمی‌داد. جز او، مشاور رئیس‌جمهور محترم- که پیش از این هم سابقه اظهارات و ارشادات محیرالعقولی در باب موضوعات مختلف و از جمله درباره نمایندگان مجلس داشت- در یکی از شبکه‌های اجتماعی و تنها طی 24 ساعت سه مرتبه به موضوع دفن شهیدان گمنام پرداخته و حتی اصل وجود «شهید گمنام» را مورد تشکیک قرار داد! این امر نشان می‌دهد ظاهرا مسئله شهدای گمنام و تدفین آبرومند و عزت‌آفرین آنها توسط مردم یزد برای آنها قابل انتظار و باور نبوده و لازم  می‌بینند به هر نحو ممکن درباره آن عقده‌گشایی کنند.
سوگمندانه باید گفت امروز کسانی با ادعای حفاظت از میراث فرهنگی به دفن شهیدان اعتراض می‌کنند که فرق یک مجسمه تقلبی با اصل را نمی‌دانند و پس از یکسال هنوز نمی‌توانند درباره کلاهی که آمریکایی‌ها در ماجرای مجسمه شیردال سرشان گذاشتند توضیح بدهند! کسانی معترض هستند که حتی قدرت تشخیص خانه شهید مدرس را نداشته و به جای خرید خانه آن مجاهد نستوه، خانه مجاورش را بعنوان اثر تاریخی خریدند! باید پرسید در حالی که در اروپا، روسیه و کشورهای جهان تکریم و بزرگداشت کشته‌شدگان جنگ، اصلی پذیرفته شده و غیر قابل خدشه است، برخی مسئولان به کجا رسیده‌اند که اینگونه در حق شهیدان بی‌مهری را روا می‌دارند؟!