گروه فرهنگی مشرق - انتخاب سوژه اولین و مهمترین قدم برای ساخت یک فیلم موفق است. اگر یک فیلمساز بتواند سراغ سوژه یا ایده ای ناب برود که درون مایه های دارماتیک قوی در درون خود دارابا باشد.پرداختن به موضوعات نابی که تا به حال به آن توجه نشده است، یک انتخاب ویژه و موفقیت بزرگ برای یک فیلمساز به حساب میآید.شیار 143 قدم اول ساخت یک فیلم موفق را بلند و مستحکم برداشته است.
داستان گفتن از مادر برای همه انسانها دارای جذابیت و کشش بالذاته است، خصوصا آنکه داستان مادری با تجربهای متفاوت از شرایط زندگی روزمره روایت بشود. مادر شهیدی که تمام مردم جامعه به آن احساس دین و تعهد داشته باشند.ُ لذا اولین ویژگی ممتاز فیلم انتخاب سوژهای دست نخورده و بکر است.
دومین ویژگی خوب فیلم نوع پرداخت سوژه است. فیلم در مورد مادر شهدا متاسفانه در سینمای ایران بسیار کم انجام شده است، در موارد معدودی که انجام شده است با پرداخت غرض ورزانه سیاسی و اجتماعی، سوژه را خراب و غیر طبیعی بازنمایی کردهاند..
بسیاری از فیلمهای دفاع مقدسی که سراغ شخصیت های مختلفی که درجنگ حضور داشته اند رفته اند، پر از حرف و حدیث، شکایت، بغض، نفرت، حرفهی نگفته و ... هستند. بعضی از این فیلم های پرمدعا انقدر حرف می زنند و حرفهای ناگفته دارند که در پس کلی حرف،در انتها متوجه نمیشویم حرف فیلم چه بود و دست آخر گوشت قربانی عباس روستایی ساده دلی است که از شناخت آن مغفول میمانیم. در اینگونه فیلمها درک و شناخت شخصیت درست انجام نمیگیرد و آدم های پرمدعا و طلبکار دیگر دائما حرف می زنند.
فیلم فوق در پرداخت و روایت داستان توانسته سراغ مادر شهید برود، بدون موضع و جهت گیری خاص صرفا موضع و دغدغه روایت بدون قضاوت سوژه را داشته باشد. فیلم بدرستی بر روی مادر و انتظار او تمرکز کرده است و در پرداخت تا آنجا که توانسته است در یک ملودرام بدون فراز و فرودهای مصنوعی و تحمیلی به داستان؛ با سادگی و صداقت به زندگی واقعی یک پیرزن روستایی نزدیک شده است.
الفت به هیچ عنوان پر از حرف و شعار نیست، زندگی یک زن روستایی باید ساده و بی پیرایش روایت شود چرا که زندگی او نمی تواند ،آشفتگی زندگی یک انسان شهری را داشته باشد و این مسئله نه تها نقطه ضعف نیست بلکه با پرداخت درست تبدیل به مهمترین نقطه قوت فیلم شده است. پیش روی الفت اتفاقها و نقاط عطف آنچنانی وجود ندارد که ذهن مخاطب درگیر ماجرها شود. ذهن بیننده درگیر احساسات و عواطف مادری الفت است. شخصیت الفت را باید دید و حس کرد و سینما مدیوم دیدن و حس کردن است.
حتما سراغ کارگردان وسوسه های آمده است که فضای مضمونی کار را ارزشی و بیشتر رنگ و لعاب آرمانها و ارزشها و ... بدهد و یا بالعکس. در فیمسازان دفاع مقدس الان مد است که ارزشها و آرمانها را یا نشان ندهند که فیلم شعاری نشود یا تقلیل یا تغییر بدهند.شیار 143 همانی است که باید باشد بدون زیاد و کم. فیلم در حد توان به واقعیت پایبند بوده و بدور از ادعا توجه به زندگی واقعی یک مادر شهید روستایی دارد. فیلم پیام نمیدهد و فقط بیننده را دعوت به تجربه کردن حس و حال الفت میکند و این دومین ویژگی ممتازی است که فیلم دارا می باشد .
سومین ویژگی ممتاز و بسیار تاثیر گذاری فیلم بازی شخصیت اصلی فیلم است. شیار143، یک فیلم شخصیت محور است. فیلمنامه زاویه دید درستی برروی الفت دارد و همه شخصیت ها و اتفاقات پیرامونی را در نسبت با الفت معنا میکند. شخصیتهای دیگر فیلم در کنار الفت معنا و مفهوم پیدا میکنند و در طول فیلم با او پیش می رویم.در فیلمهای شخصیت محور بازیگر نقش تعیین کننده و حساسی داراست و خانم مریلا زارعی با بازی ماندگار و فوق العاده خود توانسته است، کشش حسی و دراماتیک قوی را برای همراهی مخاطب ایجاد کند.
البته فیلم دچار ضعفهای فنی و فیلمنامهای نیز هست. شروع فیلم شلوغ و شلخته مینماید. گویی کارگردان نمیدانسته از کجا باید داستان خود را آغاز کند و همه کاراکترها را هول هولکی به وسط میدان میریزد و با سردرگمی هرکدام چیزی می گویند تا داستان خط اصلی خود را پیدا کند و در مسیر درست خود حرکت کند. شاید شروع فیلم با پرداخت بهتری باید رابطه الفت با فرزندان به خصوص یونس معرفی میکرد.
عجله در شروع فیلم برای گفتن کلی حرف بوضوح مشاهده میشود. اگر بجای آنکه کلی حرف از زمان بچگی تا وقتی که یونس به سربازی میرود، در یک مدت کوتاه و سریع انجام نمیشد، با تمرکز و دقت بیشتری زمینه چیهای حسی رابطه الفت و یونس در همان دوره که یونس تصمیم برفتن جنگ را می گرفت، حواس مخاطب هم بهم ریخته و سرگردان نمیشد و رابطه مادر و فرزندی هم بهتر فمیده میشد.
در بخش کارگردانی هم مثل اکثریت مطلق فیلم های سینمای دیگر ایرانی، دکوپاژهای سینمایی مشاهده نمی-شود، اما مهم ترین ضعف فنی و دکوپاژ فیلم، جای اشتباه دوربین در برخی از سکانس ها است. برای مثال سکانسی که تلفن خبر پیدا شدن یونس را میدهد و الفت از خوشحالی به کوچه میرود. دوربین از پشت الفت حرکت میکند که جای بسیار اشتباهی برای حرکت دوربین است. فاصله ای که الفت از اتاق به کوچه میآید و از فرط ذوق و شوق خبر یکباره منفجر میشود و همه همسایه ها را به دور خود جمع میکند.
بازی خانم زارعی بسیار فوق العاده و تاثیر گذار است، اما اگر دوربین به جای اینکه از پشت همراه الفت حرکت کند از روبرو همراه می بود و حسهای صورت بازیگر را از وقتی که از اتاق بیرون میآید تا به کوچه میرسد. این فاصله زمانی آرام بودن تا شعله ور شدن احساسات الفت فرآیندی دارد که دوربین اگر از روبرو آن را نشان میداد، صحنه بسیار کاملتری به جهت حسی از کار در می آمد. این اشتباه در سکانسهای دیگر نیز رخ داده است. کارگردان تصور کرده اگر بخواهد با زاویه دید الفت به مسائل بپردازد، الزما باید دوربین از پشت او حرکت کند که این تصور بسیار اشتباهی است. از طرفی دوربین در همان سکانس و سکانس های دیگر، دوربین خوش کادر و با ظرافتی نیست و می توانست با دقت و ترکیب بندی بهتری نسبت به پرسوناژ عمل کند.
نکته سومی که ضعف فنی اثر را نشان میدهد کارگردان می توانست پلانهای بیشتر و جزئی تری را به هرکدام از سکانس های فیلم اضافه کند. به طور مثال در سکانس پایانی فیلم، نماهای بسته تر کارگردان رویکرد اکتشافی به سکانس داشته باشد و همانطور که الفت و مخاطب منتظرند ببینند در تابوت با چه صحنه ای مواجه میشوند. این حس و حال باید در فرم کار نیز توجه میشد. و از نماهای لانگ نباید به آن سرعت استفاده میشد، چرا که نمای لانگ همه صحنه را سریع لو میدهد.
نام فیلم نیز می توانست، نام ماندگار تر و مناسب تری داشته باشد ، اما با همه اشکلاتی که کارگردانان جوان دارا هستند، مخاطب با فیلم سرزنده و سرحال سرکار دارد و دیدن آن لذت بخش و ماندگار است.
محمدامین نوروزی*