گروه بینالملل مشرق - اعضای خاندان حاکم عربستان سعودی در میان خود سنتهای عجیب و غریب و مستحکمی دارند که بر مناسبات بین آنها حاکم است، آنها در زمان خوشیها به خوبی راه دروغ گفتن به یکدیگر را بلد هستند و در سختیها در تبادل پیامهای غیرمستقیم بین یکدیگر خبره هستند.
نگرانی از سرنوشت مشترک، آنها را دور هم جمع میکند و شهوت قدرت در تمامی ابعاد خود بین آنها فاصله میاندازد. یکی از مهمترین خصوصیتهای خاندان حاکم سعودی این است که انتقال آرام قدرت در میان آنها یک استثنا است. بیماری پادشاه در کشور سکوت خبری عادی به شمار نمیرود، چرا که دامن زدن به درگیریهای طولانی در شاخههای متعدد خاندان حاکم به ویژه جریانهای اصلی داخل این خاندان را با خود همراه دارد.
هنوز چیزی از اعلام خبر ورود ملک عبدالله بن عبدالعزیز شاه عربستان به بیمارستان برای انجام آزمایشهای پزشکی در آخرین روز از سال 2014 میلادی نگذشته بود که سایتهای اجتماعی و بهویژه تویتر اخبار متنوعی درباره سلامتی شاه عربستان منتشر کردند.
این اولین بار نیست که شایعات مختلف در مورد مرگ پادشاه منتشر میشود. در اواخر مارس گذشته نیز شایعات مشابهی در مورد کنارهگیری شاه از قدرت و رسیدن امیر سلمان به پادشاهی مطرح بود، شایعاتی که یک منبع مسئول از خاندان حاکم موضوع ناتوانی پادشاه از انجام وظایف محوله براساس اساسنامه هیئت بیعت را رد و مدعی شد که شاه عربستان همچنان با تمام لیاقت و اقتدار قادر به اداره امور کشور است.
ماده 11 از اساسنامه هیئت تأکید دارد که در صورت رسیدن به این دیدگاه که پادشاه توانایی انجام وظایف خود به علت ناتوانی در اوضاع جسمانی را ندارد و کمیته پزشکی در گزارشی این موضوع را ثابت کرده و مشخص شد که پادشاه به صورت موقت نمیتواند وظایف خود را انجام دهد، هیئت بیعت صورت جلسهای در این رابطه تنظیم کرده و اختیارات پادشاه را به ولیعهد منتقل میکند.
اما اگر گزارش پزشکی مذکور اعلام کرد که پادشاه به صورت دایمی نمیتواند به وظایف محوله عمل کند، در این شرایط هیئت خواستار بیعت با ولیعهد به عنوان شاه جدید کشور میشود.
خاندان سدیری با این ماده به دنبال مجبور کردن خاندان عبدالله برای سازش است، بر این اساس که اساسنامه هیئت بیعت که مرجعی مورد اجماع خاندان حاکم است، تنها دستورات پادشاه را اجرا نمیکند. علاوه بر اینکه دستورات این هیئت بعد از مرگ پادشاه و ولیعهد قابل اجرا است.
موضوع تعیین امین سلمان به عنوان ولیعهدی پادشاه بعد از مرگ سلطان بن عبدالعزیز و نایف بن عبدالعزیز به نحوی رقم خورد که پادشاه و ولیعهد از خانواده مادری شاه بودند، این در حالی بود که سدیری ها اصرار داشتند که باید اساسنامه هیئت بیعت بهعنوان مرجعی برای ایجاد توازن با خانواده شاه مورد استفاده قرار گیرد.
از سوی دیگر اختلافاتی نیز بین اساسنامه هیئت و دستور ویژه پادشاه عربستان برای تعیین جانشین ولیعهد به وجود آمد، چرا که اساسنامه هیئت تأکید دارد که در صورت بیماری پادشاه و ولیعهد قدرت به صورت موقت به این هیئت تفویض میشود اما دستور پادشاه قدرت را به مقرن داده است. در همین راستا خاندان سدیری اصرار دارد که آزمایشهایی برای اثبات قدرت یا عدم قدرت پادشاه بر روی توانمندیهای ذهنی وی انجام شود تا تصمیم نهایی برای بقا یا برکناری وی گرفته شود.
بیانیه دفتر پادشاهی که در تاریخ 2 ژانویه در مورد اوضاع جسمانی شاه عربستان منتشر شد، سعی داشت راه را بر تلاشهای خاندان سدیری برای سوءاستفاده از بیماری پادشاه جهت فشار آوردن به خانواده شاه و تحقق دستاوردهایی در عرصه قدرت برای خود ببندد.
این اولین بار بود که دفتر پادشاهی به سرعت و وضوح از ماهیت بیماری شاه عربستان و مداوای انجام شده بر روی وی پرده برداشت و اوضاع جسمانی او را تشریح و تأکید کرد که وجود التهاب در ریه شاه لازم میکرد که وی به صورت موقت از طریق لوله تنفس کند. البته پیشتر نیز این حالت دیده شده بوند و شاه عربستان در فوریه سال گذشته در دیدار با باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا با لوله تنفس مصنوعی ظاهرشده بود، اقدامی که پیش از آن سابقه نداشت.
در واقع بیانیه دفتر پادشاهی در مورد بیماری پادشاه و مداوای وی برگه دیگری از فشارهای هئیت بیعت در زمینه تشکیل کمیته پزشکی برای بررسی اوضاع جسمانی پادشاه را از دست آن خارج کرد. به این ترتیب میتوان گفت اصرار بر انتشار اخباری در زمینه سلامتی پادشاه اقدامی پیش دستانه بود، چرا که عناصر شاخه سدیری در خاندان حاکم به عمد اخبار دیگری را منتشر میکردند و این بیانیه به دنبال توقف روند شایعات بود. مهمترین پیام این بیانیه به شاخه سدیری در خاندان سعودی این بود که بیماری شاه عربستان طوری نیست که وی مجبور به برکناری از قدرت باشد و حال عمومی او باثبات است.
نکته قابل توجه اینکه این بار این شایعات به صورت تقریباً علنی در سطح بالایی از شاخههای خانواده ملک عبدالله و سدیری ادامه پیدا کرد و مشخص شد که کسانی که از کناره گیری پادشاه از قدرت یا حتی مرگ وی سخن میگویند، عناصر وابسته به جریان سدیری هستند و در مقابل کسانی که تمام این موضوعات را رد میکنند، حامیان شاخه وابسته به پادشاه هستند.
سناریوهای انتقال قدرت در عربستان
در مورد سناریوهای موجود در زمینه انتقال قدرت در عربستان سعودی میتوان گفت که این سناریوها محدود است. بدترین حالتها در دوران پادشاهی سعود بن عبدالعزیز به وجود آمد که خاندان حاکم عربستان به چندین شاخه تقسیم شد و انتقال قدرت با اختلاف در موازنه نیروها به نفع جریان فیصل و مداخله طرفهای داخلی و بینالمللی به ویژه آمریکا همراه شد. همچنین ورود علمای وهابی در این درگیریها به نفع فیصل و روابط نزدیک وی با خاندان آل الشیخ و رابطه فامیلی با این خاندان از طرف مادر تأثیر زیادی در تعیین قطعی سرنوشت پادشاهی وی داشت.
در بقیه زمانها سنت کنار زدن پادشاه از قدرت اعمال نشده است، ملک فهد در سال 1982 به قدرت رسید و با وجودی که توان عقلی و جسمی برای انجام مأموریتهای حاکمیتی را از سال 1996 از دست داده بود، تا آخرین روز عمر خود در سال 2005 رسماً شاه کشور بود.
در شرایط کنونی با وجود اوضاع نابسامان جسمی پادشاه و اقدامات محکمی که وی برای زمینهسازی جهت رسیدن فرزندش متعب به پادشاهی در دستور کار قرار داده و تعداد دیگری از فرزندان خود را در مناصب حساس شامل امارت مکه و ریاض و معاونت وزیر خارجه قرارداده، این نگرانی در نزد خانواده عبدالله وجود دارد که جریان سدیری در صورت مرگ پادشاه تمام تغییراتی که وی در زمان پادشاهی انجام داد را خنثی کند.
به این ترتیب در روند انتقال قدرت در دوره کنونی میتوان سه سناریو را تصور کرد:
- سناریوی اول شامل ابقای پادشاه در سمت خود تا پایان عمر و انجام عملیات انتقال قدرت بر اساس سنتهای پیشین است. البته این روند حضور امیر متعب در روند جانشینی امیر مقرن جانشین ولیعهد کنونی را امکانپذیر نمیکند، چرا که در این صورت پادشاه آینده یعنی سلمان است که هر کسی را که مناسب دید به عنوان جانشین ولیعهد تعیین میکند و قطعاً وی فردی را از شاخه شاه کنونی انتخاب نمیکند و ترجیح میدهد فرد دیگری از جریان سدیری را در این سمت قرار دهد.
- سناریوی دوم شامل برکناری پادشاه از قدرت با تضمین تعیین فرزندش متعب به عنوان جانشین ولیعهد بر اساس همان بندیهای موجود در دستور انتصاب مقرن به این سمت خواهد بود، به این ترتیب پادشاه آینده ملزم به اجرای این دستور است و نمیتواند آن را تغییر دهد. این سناریو قابل قبول و برای خانواده شاه کنونی نجاتبخش است، اما چیزی که جریان سدیری از آن میترسد، این است که در صورت رسیدن مقرن به پادشاهی و ولیعهدی متعب دیگر آنها تقریباً شانسی برای رسیدن به سلطنت نخواهند داشت.
- سناریو سوم شامل استفاده از الگوی قطردر کنارهگیری پادشاه و ولیعهد و بیعت با مقرن به عنوان شاه آینده و متعب به عنوان ولیعهد و محمد بن زاید یا هر شخصیت دیگری از جریان سدیری به عنوان جانشین ولیعهد سومین سناریو در معادله قدرت سعودی است. در این صورت افرادی که از مدتها پیش به دنبال انتقال قدرت از پادشاه به امیر سلمانی بودند انتظارشان طولانی خواهد بود. همچنین آنهایی که بر روی انتخاب هیئت بیعت حساب کرده بودند، نیز خواهند دید که بعد از این معامله تقسیم قدرت اختیارات این هیئت نادیده گرفته شده و ولیعهد و جانشین وی بدون نظارت هیئت تعیین شدند.
قطعاً خانواده سدیری به دنبال تسریع در روند انتقال قدرت قبل از بهبودی پادشاه است، چرا که در این صورت فرصت عزل و نصب های جدید از وی گرفته میشود. شاید بیشترین چیزی که باعث نگرانی جریان سدیری میشود، صادر شدن دستورات غافلگیر کننده برای خارج کردن کامل این خانواده از معادله قدرت باشد، کاری که وی از سالها پیش به دنبال آن است و از طریق مجموعهای کارشناسی شده از عزل و نصب ها به دنبال تخریب جریان سدیری برآمده است.
به همین علت است که سدیری ها پیشنهادهایی را به خانواده پادشاه برای سازش مطرح کردند و در عین حال اصرار دارند که آزمایشهای پزشکی برای پادشاه در مورد توانایی یا عدم قدرت وی در ادامه مسئولیتش انجام گیرد.
پیامدهای مرگ پادشاه
الف: فروپاشی خاندان حاکم :
ملک عبدالله به عنوان یک شخصیت قاطع و طاغوتی در داخل خاندان سعودی مطرح بود و هیچ یک از امرای سعودی امکان حتی نزدیک شدن به وی را نداشتند، چه برسد به اینکه با او درگیر شوند. این جایگاه منحصر به فرد باعث ایجاد تغییراتی اساسی در ترکیب قدرت به صورت بیسابقهای شد و باعث شد دشمن تاریخی شاخه خانوادگی ملک عبدالله یعنی جریان سدیری ضمن از دست دادن عناصر ارشد خود فرصت دستیابی به پادشاهی را تا زمان نامشخصی از دست بدهد.
بحرانی که بعد از ملک عبدالله ممکن است به وجود آید، در همین موضوع نهفته است، چرا که بسیاری از امرای خاندان سعودی از سیاستهای ملک عبدالله در عزل و نصب های متعدد خشمگین بودند، اما شخصیت قاطع پادشاه و جایگاه او در خاندان حاکم اجازه ابراز کردن این خشم را به آنها نمیداد.
خلاصه اینکه درگیریهای احتمال در خاندان قدرت بین جریانهای مختلف بعد از مرگ پادشاه بوجود خواهد آمد و این موضوع پیامدهای منفی در همبستگی و وحدت خاندان سعودی به دنبال خواهد داشت.
ب: چالشهای اقتصادی:
ملک عبدالله به صورت جزیی خشم مردم در نتیجه مشکلات معیشتی بخش عمدهای از شهروندان را مهار کرد، این در حالی است که اقدامات اقتصادی انجام شده از سوی پادشاه بسیار کمتر از پیشبینیهایی است که شهروندان در زمان رسیدن پادشاه به قدرت در آگوست 2005 انتظار آن را میکشیدند. با کاهش درآمدهای نفتی دولت تصمیم گرفت یارانه تعدادی از کالاهای اساسی از جمله سوخت را حذف کند و افزایش حقوقها را متوقف نموده و مالیات زیادی به هزینههای استفاده از برق و آب و تلفن اعمال کند. همچنین پروژههای توسعه زیرساختها و اقدامات خدماتی در کشور متوقف شد.
به همین علت احتمال دارد شاخصهای نابسامانی اجتماعی در اشکال مختلف خود بار دیگر در عربستان دیده شود. افزایش فساد اقتصاد در دستگاههای دولتی و کاهش میانگین توسعه و پیامدهای اجتماعی و اقتصادی ناشی از آن از دیگر عواملی است که میتواند در بروز اعتراضات احتمالی مردم مؤثر باشد.
ج: بروز پدیده ناامنی:
فقدان رهبری کاریزماتیک و پیامدهای آن و مشکلات اقتصادی کشور که در مرحله آینده رو به افزایش خواهد بود و همچنین اوضاع نابسامان منطقهای و خطر روزافزون داعش در عرصه داخلی عربستان خطرات امنیتی گستردهای است که عربستان سعودی و ثبات سیاسی آن را تهدید میکند.
اختلافات گسترده در تعیین ولیعهد آینده
راهکار انتقال قدرت در عربستان سعودی براساس ماده پنج اساسنامه حاکمیت این کشور و مبانی هیئت بیعت است که شاه کنونی عربستان در سال 2006 تصمیم به ایجاد آن گرفت تا روند انتخاب پادشاه و ولیعهد را در آینده در اختیار داشته باشد.
ماده 5 از اساسنامه خاندان سلطنتی تأکید دارد که سیستم حاکمیت و عربستان سعودی پادشاهی است و حاکمان از فرزندان عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود مؤسس خاندان سعودی و فرزندان فرزندان وی خواهند بود. به این ترتیب که بیعت بر اساس کتاب خداوند متعال و سنت رسول با شایستهترین آنها صورت خواهد گرفت.
بر اساس متن این ماده مشکلی در انتقال قدرت در عربستان سعودی وجود نخواهد داشت، چرا که ولیعهد حاکم بر کشور خواهد بود تا این که هیئت بیعت پادشاه را تعیین کند، اما مشکل کنونی تعیین پادشاه آینده نیست ؛بلکه در تعیین ولیعهد آینده است و این منصبی است که ممکن است اختلافات زیادی در مورد آن به وجود آید.
هنوز چیزی از اعلام خبر ورود ملک عبدالله بن عبدالعزیز شاه عربستان به بیمارستان برای انجام آزمایشهای پزشکی در آخرین روز از سال 2014 میلادی نگذشته بود که سایتهای اجتماعی و بهویژه تویتر اخبار متنوعی درباره سلامتی شاه عربستان منتشر کردند.
این اولین بار نیست که شایعات مختلف در مورد مرگ پادشاه منتشر میشود. در اواخر مارس گذشته نیز شایعات مشابهی در مورد کنارهگیری شاه از قدرت و رسیدن امیر سلمان به پادشاهی مطرح بود، شایعاتی که یک منبع مسئول از خاندان حاکم موضوع ناتوانی پادشاه از انجام وظایف محوله براساس اساسنامه هیئت بیعت را رد و مدعی شد که شاه عربستان همچنان با تمام لیاقت و اقتدار قادر به اداره امور کشور است.
ماده 11 از اساسنامه هیئت تأکید دارد که در صورت رسیدن به این دیدگاه که پادشاه توانایی انجام وظایف خود به علت ناتوانی در اوضاع جسمانی را ندارد و کمیته پزشکی در گزارشی این موضوع را ثابت کرده و مشخص شد که پادشاه به صورت موقت نمیتواند وظایف خود را انجام دهد، هیئت بیعت صورت جلسهای در این رابطه تنظیم کرده و اختیارات پادشاه را به ولیعهد منتقل میکند.
اما اگر گزارش پزشکی مذکور اعلام کرد که پادشاه به صورت دایمی نمیتواند به وظایف محوله عمل کند، در این شرایط هیئت خواستار بیعت با ولیعهد به عنوان شاه جدید کشور میشود.
خاندان سدیری با این ماده به دنبال مجبور کردن خاندان عبدالله برای سازش است، بر این اساس که اساسنامه هیئت بیعت که مرجعی مورد اجماع خاندان حاکم است، تنها دستورات پادشاه را اجرا نمیکند. علاوه بر اینکه دستورات این هیئت بعد از مرگ پادشاه و ولیعهد قابل اجرا است.
موضوع تعیین امین سلمان به عنوان ولیعهدی پادشاه بعد از مرگ سلطان بن عبدالعزیز و نایف بن عبدالعزیز به نحوی رقم خورد که پادشاه و ولیعهد از خانواده مادری شاه بودند، این در حالی بود که سدیری ها اصرار داشتند که باید اساسنامه هیئت بیعت بهعنوان مرجعی برای ایجاد توازن با خانواده شاه مورد استفاده قرار گیرد.
بیانیه دفتر پادشاهی که در تاریخ 2 ژانویه در مورد اوضاع جسمانی شاه عربستان منتشر شد، سعی داشت راه را بر تلاشهای خاندان سدیری برای سوءاستفاده از بیماری پادشاه جهت فشار آوردن به خانواده شاه و تحقق دستاوردهایی در عرصه قدرت برای خود ببندد.
این اولین بار بود که دفتر پادشاهی به سرعت و وضوح از ماهیت بیماری شاه عربستان و مداوای انجام شده بر روی وی پرده برداشت و اوضاع جسمانی او را تشریح و تأکید کرد که وجود التهاب در ریه شاه لازم میکرد که وی به صورت موقت از طریق لوله تنفس کند. البته پیشتر نیز این حالت دیده شده بوند و شاه عربستان در فوریه سال گذشته در دیدار با باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا با لوله تنفس مصنوعی ظاهرشده بود، اقدامی که پیش از آن سابقه نداشت.
در واقع بیانیه دفتر پادشاهی در مورد بیماری پادشاه و مداوای وی برگه دیگری از فشارهای هئیت بیعت در زمینه تشکیل کمیته پزشکی برای بررسی اوضاع جسمانی پادشاه را از دست آن خارج کرد. به این ترتیب میتوان گفت اصرار بر انتشار اخباری در زمینه سلامتی پادشاه اقدامی پیش دستانه بود، چرا که عناصر شاخه سدیری در خاندان حاکم به عمد اخبار دیگری را منتشر میکردند و این بیانیه به دنبال توقف روند شایعات بود. مهمترین پیام این بیانیه به شاخه سدیری در خاندان سعودی این بود که بیماری شاه عربستان طوری نیست که وی مجبور به برکناری از قدرت باشد و حال عمومی او باثبات است.
نکته قابل توجه اینکه این بار این شایعات به صورت تقریباً علنی در سطح بالایی از شاخههای خانواده ملک عبدالله و سدیری ادامه پیدا کرد و مشخص شد که کسانی که از کناره گیری پادشاه از قدرت یا حتی مرگ وی سخن میگویند، عناصر وابسته به جریان سدیری هستند و در مقابل کسانی که تمام این موضوعات را رد میکنند، حامیان شاخه وابسته به پادشاه هستند.
سناریوهای انتقال قدرت در عربستان
در مورد سناریوهای موجود در زمینه انتقال قدرت در عربستان سعودی میتوان گفت که این سناریوها محدود است. بدترین حالتها در دوران پادشاهی سعود بن عبدالعزیز به وجود آمد که خاندان حاکم عربستان به چندین شاخه تقسیم شد و انتقال قدرت با اختلاف در موازنه نیروها به نفع جریان فیصل و مداخله طرفهای داخلی و بینالمللی به ویژه آمریکا همراه شد. همچنین ورود علمای وهابی در این درگیریها به نفع فیصل و روابط نزدیک وی با خاندان آل الشیخ و رابطه فامیلی با این خاندان از طرف مادر تأثیر زیادی در تعیین قطعی سرنوشت پادشاهی وی داشت.
در شرایط کنونی با وجود اوضاع نابسامان جسمی پادشاه و اقدامات محکمی که وی برای زمینهسازی جهت رسیدن فرزندش متعب به پادشاهی در دستور کار قرار داده و تعداد دیگری از فرزندان خود را در مناصب حساس شامل امارت مکه و ریاض و معاونت وزیر خارجه قرارداده، این نگرانی در نزد خانواده عبدالله وجود دارد که جریان سدیری در صورت مرگ پادشاه تمام تغییراتی که وی در زمان پادشاهی انجام داد را خنثی کند.
به این ترتیب در روند انتقال قدرت در دوره کنونی میتوان سه سناریو را تصور کرد:
- سناریوی اول شامل ابقای پادشاه در سمت خود تا پایان عمر و انجام عملیات انتقال قدرت بر اساس سنتهای پیشین است. البته این روند حضور امیر متعب در روند جانشینی امیر مقرن جانشین ولیعهد کنونی را امکانپذیر نمیکند، چرا که در این صورت پادشاه آینده یعنی سلمان است که هر کسی را که مناسب دید به عنوان جانشین ولیعهد تعیین میکند و قطعاً وی فردی را از شاخه شاه کنونی انتخاب نمیکند و ترجیح میدهد فرد دیگری از جریان سدیری را در این سمت قرار دهد.
- سناریوی دوم شامل برکناری پادشاه از قدرت با تضمین تعیین فرزندش متعب به عنوان جانشین ولیعهد بر اساس همان بندیهای موجود در دستور انتصاب مقرن به این سمت خواهد بود، به این ترتیب پادشاه آینده ملزم به اجرای این دستور است و نمیتواند آن را تغییر دهد. این سناریو قابل قبول و برای خانواده شاه کنونی نجاتبخش است، اما چیزی که جریان سدیری از آن میترسد، این است که در صورت رسیدن مقرن به پادشاهی و ولیعهدی متعب دیگر آنها تقریباً شانسی برای رسیدن به سلطنت نخواهند داشت.
- سناریو سوم شامل استفاده از الگوی قطردر کنارهگیری پادشاه و ولیعهد و بیعت با مقرن به عنوان شاه آینده و متعب به عنوان ولیعهد و محمد بن زاید یا هر شخصیت دیگری از جریان سدیری به عنوان جانشین ولیعهد سومین سناریو در معادله قدرت سعودی است. در این صورت افرادی که از مدتها پیش به دنبال انتقال قدرت از پادشاه به امیر سلمانی بودند انتظارشان طولانی خواهد بود. همچنین آنهایی که بر روی انتخاب هیئت بیعت حساب کرده بودند، نیز خواهند دید که بعد از این معامله تقسیم قدرت اختیارات این هیئت نادیده گرفته شده و ولیعهد و جانشین وی بدون نظارت هیئت تعیین شدند.
قطعاً خانواده سدیری به دنبال تسریع در روند انتقال قدرت قبل از بهبودی پادشاه است، چرا که در این صورت فرصت عزل و نصب های جدید از وی گرفته میشود. شاید بیشترین چیزی که باعث نگرانی جریان سدیری میشود، صادر شدن دستورات غافلگیر کننده برای خارج کردن کامل این خانواده از معادله قدرت باشد، کاری که وی از سالها پیش به دنبال آن است و از طریق مجموعهای کارشناسی شده از عزل و نصب ها به دنبال تخریب جریان سدیری برآمده است.
به همین علت است که سدیری ها پیشنهادهایی را به خانواده پادشاه برای سازش مطرح کردند و در عین حال اصرار دارند که آزمایشهای پزشکی برای پادشاه در مورد توانایی یا عدم قدرت وی در ادامه مسئولیتش انجام گیرد.
الف: فروپاشی خاندان حاکم :
ملک عبدالله به عنوان یک شخصیت قاطع و طاغوتی در داخل خاندان سعودی مطرح بود و هیچ یک از امرای سعودی امکان حتی نزدیک شدن به وی را نداشتند، چه برسد به اینکه با او درگیر شوند. این جایگاه منحصر به فرد باعث ایجاد تغییراتی اساسی در ترکیب قدرت به صورت بیسابقهای شد و باعث شد دشمن تاریخی شاخه خانوادگی ملک عبدالله یعنی جریان سدیری ضمن از دست دادن عناصر ارشد خود فرصت دستیابی به پادشاهی را تا زمان نامشخصی از دست بدهد.
بحرانی که بعد از ملک عبدالله ممکن است به وجود آید، در همین موضوع نهفته است، چرا که بسیاری از امرای خاندان سعودی از سیاستهای ملک عبدالله در عزل و نصب های متعدد خشمگین بودند، اما شخصیت قاطع پادشاه و جایگاه او در خاندان حاکم اجازه ابراز کردن این خشم را به آنها نمیداد.
خلاصه اینکه درگیریهای احتمال در خاندان قدرت بین جریانهای مختلف بعد از مرگ پادشاه بوجود خواهد آمد و این موضوع پیامدهای منفی در همبستگی و وحدت خاندان سعودی به دنبال خواهد داشت.
ب: چالشهای اقتصادی:
ملک عبدالله به صورت جزیی خشم مردم در نتیجه مشکلات معیشتی بخش عمدهای از شهروندان را مهار کرد، این در حالی است که اقدامات اقتصادی انجام شده از سوی پادشاه بسیار کمتر از پیشبینیهایی است که شهروندان در زمان رسیدن پادشاه به قدرت در آگوست 2005 انتظار آن را میکشیدند. با کاهش درآمدهای نفتی دولت تصمیم گرفت یارانه تعدادی از کالاهای اساسی از جمله سوخت را حذف کند و افزایش حقوقها را متوقف نموده و مالیات زیادی به هزینههای استفاده از برق و آب و تلفن اعمال کند. همچنین پروژههای توسعه زیرساختها و اقدامات خدماتی در کشور متوقف شد.
به همین علت احتمال دارد شاخصهای نابسامانی اجتماعی در اشکال مختلف خود بار دیگر در عربستان دیده شود. افزایش فساد اقتصاد در دستگاههای دولتی و کاهش میانگین توسعه و پیامدهای اجتماعی و اقتصادی ناشی از آن از دیگر عواملی است که میتواند در بروز اعتراضات احتمالی مردم مؤثر باشد.
ج: بروز پدیده ناامنی:
فقدان رهبری کاریزماتیک و پیامدهای آن و مشکلات اقتصادی کشور که در مرحله آینده رو به افزایش خواهد بود و همچنین اوضاع نابسامان منطقهای و خطر روزافزون داعش در عرصه داخلی عربستان خطرات امنیتی گستردهای است که عربستان سعودی و ثبات سیاسی آن را تهدید میکند.
راهکار انتقال قدرت در عربستان سعودی براساس ماده پنج اساسنامه حاکمیت این کشور و مبانی هیئت بیعت است که شاه کنونی عربستان در سال 2006 تصمیم به ایجاد آن گرفت تا روند انتخاب پادشاه و ولیعهد را در آینده در اختیار داشته باشد.
ماده 5 از اساسنامه خاندان سلطنتی تأکید دارد که سیستم حاکمیت و عربستان سعودی پادشاهی است و حاکمان از فرزندان عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود مؤسس خاندان سعودی و فرزندان فرزندان وی خواهند بود. به این ترتیب که بیعت بر اساس کتاب خداوند متعال و سنت رسول با شایستهترین آنها صورت خواهد گرفت.
بر اساس متن این ماده مشکلی در انتقال قدرت در عربستان سعودی وجود نخواهد داشت، چرا که ولیعهد حاکم بر کشور خواهد بود تا این که هیئت بیعت پادشاه را تعیین کند، اما مشکل کنونی تعیین پادشاه آینده نیست ؛بلکه در تعیین ولیعهد آینده است و این منصبی است که ممکن است اختلافات زیادی در مورد آن به وجود آید.