به گزارش مشرق، امروز فرانسه شاهد راهپیمایی مردم و سیاستمداران خود و رهبرانی از اتحادیه اروپا است .ظاهرا هدف این راهپیمایی در پاریس ؛ نشان دادن اتحاد اروپایی به خارج از اروپا است ولی در واقع می توان آن را تلاشی برای خروج از شوک روانی ناشی از "شارلی ابدو" وسعی درایجاد پاره ای از تغییرات در سیستم های اروپایی و ورود اروپا به مرحله ای تازه از مفاهیم روابط بین الملل دانست .
ما با اروپایی روبرو هستیم کاملا مغشوش و درگیر مجموعه ای از بحران های مالی و اجتماعی و امنیتی و حتی نظامی که معضلات پیچیده چند کشور عمده اروپایی مانند فرانسه محسوب می شوند .
گروهی از احزاب مطرح درکشورهایی مانند آلمان و سوئد حضور مهاجرین خارجی را باعث پدیده بیکاری و رشد آن در کشورهایشان وتغییر تدریجی ماهیت دینی اروپا می دانند و برای همین برنامه هایی ارایه می دهند که حاکی از تلاش رهبران آنها برای اعمال سیاست های جدید در این حوزه است و به این جهت است که شهرهایی مثل " درسدن" آلمان شاهد تظاهرات ضد اسلامی می شود . زوم کردن توجهات به شارل ابدو ضمن آنکه می تواند برای مدتی فشارها را از دوش دولت فرانسه و دیگر دولت های درگیر در مسائل اسلامی و مهاجرین بردارد قادر است به تشدید نظارت های دولتی در اتحادیه اروپا بر روی روند ورود و خروج اتباع خارجی به حوزه اروپا و نیز تخصیص بیشتر اعتبارات امنیتی و تدوین راهبردهای نو برای توجیه حضور نظامی نیروهای مسلح این کشور در خارج از مرزهای ملی ؛ کمک کند .شارلی ابدو بخش عمده ای از افکار عمومی اروپا را به طور طبیعی برانگیخته و مردم اعتراض جدی به تدوین سیاست های خشن از سوی دولت های خود، نخواهند داشت و این اختیارات دولت ها برای اعمال دیپلماسی جدید در نقاط مختلف جهان را افزایش می دهد .پرسش بزرگ این است که اروپا دنبال چیست ؟ جنگ با اسلام یا سیستم هایی از گروه های افراطی اسلامی که گاها خود اروپا در شکل گیری آنها دخالت داشته است ؟ آیا اوضاع آن چنان که نشان داده می شود بحرانی است و اروپایی ها متحد هستند یا بشدت ترسیده اند و تمام این رویدادها؛ واکنش های تدافعی است ؟
اجازه بدهید من این پرونده را به این شکل بررسی کنم . 5 نفر فرانسوی که دارای آموز ش های نظامی بوده و کار با سلاح های سبک خطرناک را به خوبی آشنا بوده اند در یک عملیات هماهنگ دست به اقداماتی زده اند که منجر به قتل 17 نفر فرانسوی شده و در نهایت یکی از آنان در همان اوایل کار در یک شیوه مشکوک خود را تسلیم پلیس نموده و یک نفر نیز هنوز در حال فرار است و موفق به فرار از محاصره پلیس و نیروهای امنیتی بشدت مسلح مجهز به تانک و هلیکوپتر شده است !
صرف نظر از تظاهرات امروز پاریس ؛بعد از این جریانات ؛ من در انتظار گردهمایی رهبران خاصی از اروپا برای دست زدن به اقداماتی شدید علیه ورود و خروج مهاجرت ها به اروپا هستم . برای همین تصویب و اجرای برخی قوانین جدید ضد مهاجرت دور از ذهن نیست . در بخش هایی از اروپا اقدامات محلی برعلیه جمعیت های مسلمان شدت خواهد گرفت ولی اکثر دولت ها و نشریات و رسانه ها این اقدامات را در راستای رعایت قوانین مربوط به امنیت ملی؛ پوشش نخواهند داد و البته دولت ها این اقدامات را کنترل خواهند کرد تا شبیه جریانات هندو ها و مسلمانان هند در دهه های قبل نگردد و اوضاع پیچیده نشود . من حتی براین باور هستم که برای یک دوره ای ؛ ورودی های هوایی دریایی و زمینی اروپا تحت تدابیر شدید امنیتی قرار خواهند گرفت و تمامی دول عضو اتحادیه اروپا موظف به رعایت استاندارد های تازه تعریف شده امنیتی خواهند شد که تجدید نظر در نحوه فروش بلیت و درج کامل مشخصات افراد مسافر یکی از این استانداردها خواهد بود .
دول اروپایی متوجه هستند که جمعیت های بزرگی از مسلمانان در قاره اروپا زندگی می کنند که بعضا هیچ ارتباطی هم به ممالک اسلامی ندارند و به طور ریشه ای؛ اروپایی محسوب می شوند .علاوه برآن در کشوری مانند فرانسه جمعیت بالای 6 میلیون مسلمان حضور دارند که نباید به صرف یک اقدام تروریستی از سوی گروه تند روی شبه نظامی اسلامی که مورد پذیرش کشورهای مسلمان دیگر هم قرار ندارند ؛ مورد اذیت قرار بگیرند چرا که می تواند منجر به شورش های خطرناک از سوی مسلمانان در قالب اعتراضات خیابانی گردیده و هزینه های زیادی برای " الیزه" برجای بگذارد .در شرایط کنونی چارچوب های امنیتی اروپا به طور جدی به زیر سئوال رفته است .
دستگاه های ضد ترور و پلیس و نیروهای ویژه ای که وظیفه پیشگیری، شناسایی، برخورد و حل و فصل جریانات ضد امنیتی را برعهده دارند نزد مردم و روزنامه ها به پرسش گرفته می شوند. چرا که در قالب اتحادیه اروپا منطقی ترین حالت مورد تصور برای همه ؛وجود هماهنگی و همکاری امنیتی بین این دستگاه ها است درحالی که مجموعه این سیستم های امنیتی که بودجه بسیار سنگینی نیز برای آنها از سوی دولت ها در نظر گرفته می شود؛ در تشخیص علایم هشدار و اطلاع دادن به هم ؛ ناتوان بودند و یا اصولا تمایلی به آشکار ساختن آن از خود نشان ندادند .البته باید بگویم اروپایی ها در مشارکت های امنیتی با یکدیگر سوابق متعددی دارند اما ظاهرا این تلاش ها به هر دلیلی بی نتیجه بوده اند ؛چرا که اگر غیر از این بود می بایست جلسه مشترک روسای سازمان های امنیتی فرانسه . انگلیس . بلژیک و هلند در دوبلین در 22 مارس 2013 مانع از حوادثی مانند دفتر نشریه شارلی در پاریس میشد .در قضیه شارلی ؛هرچند آقای اولاند رئیس جمهور فرانسه به فرانسوی ها اطمینان داد که کشورش دارای امنیت کامل بوده و نیروهای امنیتی آن میتوانند تهدیدها علیه امنیت ملی فرانسه را خنثی سازند و هرچند تذکر داد که پاریس هیچ وقت با تروریست ها معامله و تفاهم نمی کند ولی من خاطرم است که فرانسه در 2013 میلادی برای آزادی 4 خبرنگار خود در سوریه 18 میلیون دلار پرداخت کرده بود .
آسیب شناسی امنیتی اروپا نشان می دهد که مولفه امنیت تنها در داخل اروپا برای اروپایی ها شکل نمی گیرد بلکه اروپا با دست زدن به اقداماتی در خارج ازمرزهای خود؛عملا شهروندان اروپایی را در معرض تهدیدات امنیتی قرار می دهد و به عبارتی؛ با ساده لوحی امنیتی از سوی دولت های اروپایی مردم عادی اروپا فاقد امنیت لازم و ضروری شده اند و مردم هنوز متوجه این قضایا نیستند .
تشکیلات هایی مانند القاعده و داعش و دیگر گروه ها عمدتا با عقبه های اروپایی شکل گرفته اند و باور اینکه تشکیلات های جاسوسی و ضد جاسوسی اروپا از چنین مسائلی نا آگاه بوده باشند به سختی ممکن است .
من بخش جدی این پرونده را در سعی دولت های اروپایی برای نشان دادن غیر بومی بودن مولفه ترور در اروپا می دانم که در این راستا تلاش هایی صورت می گیرد تا چنین بباوراند که ترور از بیرون مرزهای اروپا وارد این قاره شده است در حالی که ترور در خون اروپایی وجود دارد و ژن برجسته اروپایی ها است و سوابق کاملا قوی این ادعا را تایید می کنند که نمونه آن ترور بیست هزار فرانسوی در قالب تصفیه های خونین انقلابی بوده که بدست مکسیمیلیان ژوپسپیر و توسط دولت ترور وی صورت گرفت .در بخش جدی ترورهای اروپایی افراد فرانسوی دست داشته اند.
مانند لوئیجی لوچنی فرانسوی ایتالیایی تبار که الیزابت ؛ ملکه امپراتوری اتریش - هنگری را ترور کرد که دختر پادشاه باواریا بود .فرانسوی ها حتی در اصرار بر استمرار حضور نظامی خود در الجزایر؛
رئیس جمهور خود را نیز ترور کردند که اشاره به ترور ژنرال شارل دوگل توسط سازمان دست راستی " ارتش سری فرانسه "است . من میتوانم در این رابطه به ترور سعدی کارنو رئیس جمهور دیگر فرانسه نیز اشاره کنم که در 24 ژوئن 1894 به دست یک ایتالیایی ترور شد .در اروپا ما از این ترورها کم نداریم .مانند ترور "آلدو مورو " نخست وزیر ایتالیا به دست گروه " بریگارد سرخ " که در 16 مارس 1978 میلادی ربوده و در 9 مه همان سال به قتل رسید .
اصولا باید بگویم حتی واژه " ترور" نیز فرانسوی است و امروز فرانسوی ها از جریانی ضربه خورده اند که ماهیتی فرانسوی دارد و هم اینک طبق آمار رسمی سیستم های اطلاعاتی فرانسه 375 شهروند این کشور عضو گروه های تروریستی و به طور مشخص عضو داعش و النصره هستند و در جنگ های سوریه و عراق حضور عملیاتی دارند و قطعا با همین تجربه های قوی عملیاتی به اروپا باز خواهند گشت و می توان احتمال تکرار حوادث مشابه پاریس را دوباره در این شهر یا دیگر پایتخت های اروپایی و فرودگاه های آنها و مراکز هسته ای و انرژی یا سدها ؛ داد.
جامعه اروپایی امروز در حال جذب تبعات سیاست های دولت های خود در جهان است و آن چه که امروز شاهد آن هستیم می تواند به مثابه آغاز جنگ زیر زمینی تمدن ها باشد .
شارلی ابدو دیگر تمام شده است اما اگر سیاست های اروپا در داخل اتحادیه تغییر پیدا نکنند و دیپلماسی آنها به خصوص در حوزه جهان اسلام متحول نشود و یک بازنگری جدی و اساسی و منطبق برمنافع دراز مدت کشورهای اسلامی و اروپا در یک روابط متعادل و منطقی به عمل نیاید ؛ هیچکس نمی تواند تضمین دهد که ما شاهد شارلی ابدوهای دیگر نخواهیم بود .
جذب شهروندان اروپایی به گروه های تندروی مذهبی در جهان تنها خاص حوزه های اسلامی نیست و این یک واقعیت است که شرایط نامتعادل اقتصادی در اروپا یکی از دلایل اصلی در گرایش شهروندان عمدتا جوان اروپا به گروه های باصطلاح اسلامی بوده است و البته من توجه شما را به این نکته هم جلب می کنم که فرآیند جذب اروپایی ها به گروه های مزبور از یک سیستم و شیوه دولتی تبعیت می کند و دولت های اروپایی خود نیز در تاسیس این تشکیلات های شبه نظامی دخالت دارند و یا در جریان تلاش های خارجی برخی دولت ها ی غیراروپایی برای جذب شهروندان اروپایی به همین منظور هستند ولی یا وابستگی های سیاسی ومالی و امنیتی اجازه واکنش به آنان نمی دهد یا دولت های مزبور از آن چنان نفوذ و اقتداری در اروپا برخوردار هستند که مکانسیم دولتی اروپای متحد رانیز متاثر می سازند .
اروپا باید برای آزادی های مورد نظر خود در روزنامه ها ؛ افق های تازه و مبتنی بر احترام به مذهب و اقوام دیگر را تعریف کند چرا که صرف ادعای وجود هر نوع آزادی عمل رفتاری و زبانی نمی تواند مجوزی برای توهین به مقدسات دینی دیگران باشد و البته تمامی جامعه اروپایی موافق چنین شیوه ها و رویه هایی نیست.
من دعا می کنم نه تنها اروپایی ها بلکه همه جوامع دنیا ؛دیگر شاهد چنین مسائلی نباشند ولی این چیزی نیست که با دعای من تحقق یابد ویا با پیاده روی اروپایی ها برروی سنگفرش های پاریس عملی شود .
دنیا باید درک تازه ای از روابط بین الملل و ضرورت های همزیستی مسالمت آمیز پیدا کند .
ما با اروپایی روبرو هستیم کاملا مغشوش و درگیر مجموعه ای از بحران های مالی و اجتماعی و امنیتی و حتی نظامی که معضلات پیچیده چند کشور عمده اروپایی مانند فرانسه محسوب می شوند .
گروهی از احزاب مطرح درکشورهایی مانند آلمان و سوئد حضور مهاجرین خارجی را باعث پدیده بیکاری و رشد آن در کشورهایشان وتغییر تدریجی ماهیت دینی اروپا می دانند و برای همین برنامه هایی ارایه می دهند که حاکی از تلاش رهبران آنها برای اعمال سیاست های جدید در این حوزه است و به این جهت است که شهرهایی مثل " درسدن" آلمان شاهد تظاهرات ضد اسلامی می شود . زوم کردن توجهات به شارل ابدو ضمن آنکه می تواند برای مدتی فشارها را از دوش دولت فرانسه و دیگر دولت های درگیر در مسائل اسلامی و مهاجرین بردارد قادر است به تشدید نظارت های دولتی در اتحادیه اروپا بر روی روند ورود و خروج اتباع خارجی به حوزه اروپا و نیز تخصیص بیشتر اعتبارات امنیتی و تدوین راهبردهای نو برای توجیه حضور نظامی نیروهای مسلح این کشور در خارج از مرزهای ملی ؛ کمک کند .شارلی ابدو بخش عمده ای از افکار عمومی اروپا را به طور طبیعی برانگیخته و مردم اعتراض جدی به تدوین سیاست های خشن از سوی دولت های خود، نخواهند داشت و این اختیارات دولت ها برای اعمال دیپلماسی جدید در نقاط مختلف جهان را افزایش می دهد .پرسش بزرگ این است که اروپا دنبال چیست ؟ جنگ با اسلام یا سیستم هایی از گروه های افراطی اسلامی که گاها خود اروپا در شکل گیری آنها دخالت داشته است ؟ آیا اوضاع آن چنان که نشان داده می شود بحرانی است و اروپایی ها متحد هستند یا بشدت ترسیده اند و تمام این رویدادها؛ واکنش های تدافعی است ؟
اجازه بدهید من این پرونده را به این شکل بررسی کنم . 5 نفر فرانسوی که دارای آموز ش های نظامی بوده و کار با سلاح های سبک خطرناک را به خوبی آشنا بوده اند در یک عملیات هماهنگ دست به اقداماتی زده اند که منجر به قتل 17 نفر فرانسوی شده و در نهایت یکی از آنان در همان اوایل کار در یک شیوه مشکوک خود را تسلیم پلیس نموده و یک نفر نیز هنوز در حال فرار است و موفق به فرار از محاصره پلیس و نیروهای امنیتی بشدت مسلح مجهز به تانک و هلیکوپتر شده است !
صرف نظر از تظاهرات امروز پاریس ؛بعد از این جریانات ؛ من در انتظار گردهمایی رهبران خاصی از اروپا برای دست زدن به اقداماتی شدید علیه ورود و خروج مهاجرت ها به اروپا هستم . برای همین تصویب و اجرای برخی قوانین جدید ضد مهاجرت دور از ذهن نیست . در بخش هایی از اروپا اقدامات محلی برعلیه جمعیت های مسلمان شدت خواهد گرفت ولی اکثر دولت ها و نشریات و رسانه ها این اقدامات را در راستای رعایت قوانین مربوط به امنیت ملی؛ پوشش نخواهند داد و البته دولت ها این اقدامات را کنترل خواهند کرد تا شبیه جریانات هندو ها و مسلمانان هند در دهه های قبل نگردد و اوضاع پیچیده نشود . من حتی براین باور هستم که برای یک دوره ای ؛ ورودی های هوایی دریایی و زمینی اروپا تحت تدابیر شدید امنیتی قرار خواهند گرفت و تمامی دول عضو اتحادیه اروپا موظف به رعایت استاندارد های تازه تعریف شده امنیتی خواهند شد که تجدید نظر در نحوه فروش بلیت و درج کامل مشخصات افراد مسافر یکی از این استانداردها خواهد بود .
دول اروپایی متوجه هستند که جمعیت های بزرگی از مسلمانان در قاره اروپا زندگی می کنند که بعضا هیچ ارتباطی هم به ممالک اسلامی ندارند و به طور ریشه ای؛ اروپایی محسوب می شوند .علاوه برآن در کشوری مانند فرانسه جمعیت بالای 6 میلیون مسلمان حضور دارند که نباید به صرف یک اقدام تروریستی از سوی گروه تند روی شبه نظامی اسلامی که مورد پذیرش کشورهای مسلمان دیگر هم قرار ندارند ؛ مورد اذیت قرار بگیرند چرا که می تواند منجر به شورش های خطرناک از سوی مسلمانان در قالب اعتراضات خیابانی گردیده و هزینه های زیادی برای " الیزه" برجای بگذارد .در شرایط کنونی چارچوب های امنیتی اروپا به طور جدی به زیر سئوال رفته است .
دستگاه های ضد ترور و پلیس و نیروهای ویژه ای که وظیفه پیشگیری، شناسایی، برخورد و حل و فصل جریانات ضد امنیتی را برعهده دارند نزد مردم و روزنامه ها به پرسش گرفته می شوند. چرا که در قالب اتحادیه اروپا منطقی ترین حالت مورد تصور برای همه ؛وجود هماهنگی و همکاری امنیتی بین این دستگاه ها است درحالی که مجموعه این سیستم های امنیتی که بودجه بسیار سنگینی نیز برای آنها از سوی دولت ها در نظر گرفته می شود؛ در تشخیص علایم هشدار و اطلاع دادن به هم ؛ ناتوان بودند و یا اصولا تمایلی به آشکار ساختن آن از خود نشان ندادند .البته باید بگویم اروپایی ها در مشارکت های امنیتی با یکدیگر سوابق متعددی دارند اما ظاهرا این تلاش ها به هر دلیلی بی نتیجه بوده اند ؛چرا که اگر غیر از این بود می بایست جلسه مشترک روسای سازمان های امنیتی فرانسه . انگلیس . بلژیک و هلند در دوبلین در 22 مارس 2013 مانع از حوادثی مانند دفتر نشریه شارلی در پاریس میشد .در قضیه شارلی ؛هرچند آقای اولاند رئیس جمهور فرانسه به فرانسوی ها اطمینان داد که کشورش دارای امنیت کامل بوده و نیروهای امنیتی آن میتوانند تهدیدها علیه امنیت ملی فرانسه را خنثی سازند و هرچند تذکر داد که پاریس هیچ وقت با تروریست ها معامله و تفاهم نمی کند ولی من خاطرم است که فرانسه در 2013 میلادی برای آزادی 4 خبرنگار خود در سوریه 18 میلیون دلار پرداخت کرده بود .
آسیب شناسی امنیتی اروپا نشان می دهد که مولفه امنیت تنها در داخل اروپا برای اروپایی ها شکل نمی گیرد بلکه اروپا با دست زدن به اقداماتی در خارج ازمرزهای خود؛عملا شهروندان اروپایی را در معرض تهدیدات امنیتی قرار می دهد و به عبارتی؛ با ساده لوحی امنیتی از سوی دولت های اروپایی مردم عادی اروپا فاقد امنیت لازم و ضروری شده اند و مردم هنوز متوجه این قضایا نیستند .
تشکیلات هایی مانند القاعده و داعش و دیگر گروه ها عمدتا با عقبه های اروپایی شکل گرفته اند و باور اینکه تشکیلات های جاسوسی و ضد جاسوسی اروپا از چنین مسائلی نا آگاه بوده باشند به سختی ممکن است .
من بخش جدی این پرونده را در سعی دولت های اروپایی برای نشان دادن غیر بومی بودن مولفه ترور در اروپا می دانم که در این راستا تلاش هایی صورت می گیرد تا چنین بباوراند که ترور از بیرون مرزهای اروپا وارد این قاره شده است در حالی که ترور در خون اروپایی وجود دارد و ژن برجسته اروپایی ها است و سوابق کاملا قوی این ادعا را تایید می کنند که نمونه آن ترور بیست هزار فرانسوی در قالب تصفیه های خونین انقلابی بوده که بدست مکسیمیلیان ژوپسپیر و توسط دولت ترور وی صورت گرفت .در بخش جدی ترورهای اروپایی افراد فرانسوی دست داشته اند.
مانند لوئیجی لوچنی فرانسوی ایتالیایی تبار که الیزابت ؛ ملکه امپراتوری اتریش - هنگری را ترور کرد که دختر پادشاه باواریا بود .فرانسوی ها حتی در اصرار بر استمرار حضور نظامی خود در الجزایر؛
رئیس جمهور خود را نیز ترور کردند که اشاره به ترور ژنرال شارل دوگل توسط سازمان دست راستی " ارتش سری فرانسه "است . من میتوانم در این رابطه به ترور سعدی کارنو رئیس جمهور دیگر فرانسه نیز اشاره کنم که در 24 ژوئن 1894 به دست یک ایتالیایی ترور شد .در اروپا ما از این ترورها کم نداریم .مانند ترور "آلدو مورو " نخست وزیر ایتالیا به دست گروه " بریگارد سرخ " که در 16 مارس 1978 میلادی ربوده و در 9 مه همان سال به قتل رسید .
اصولا باید بگویم حتی واژه " ترور" نیز فرانسوی است و امروز فرانسوی ها از جریانی ضربه خورده اند که ماهیتی فرانسوی دارد و هم اینک طبق آمار رسمی سیستم های اطلاعاتی فرانسه 375 شهروند این کشور عضو گروه های تروریستی و به طور مشخص عضو داعش و النصره هستند و در جنگ های سوریه و عراق حضور عملیاتی دارند و قطعا با همین تجربه های قوی عملیاتی به اروپا باز خواهند گشت و می توان احتمال تکرار حوادث مشابه پاریس را دوباره در این شهر یا دیگر پایتخت های اروپایی و فرودگاه های آنها و مراکز هسته ای و انرژی یا سدها ؛ داد.
جامعه اروپایی امروز در حال جذب تبعات سیاست های دولت های خود در جهان است و آن چه که امروز شاهد آن هستیم می تواند به مثابه آغاز جنگ زیر زمینی تمدن ها باشد .
شارلی ابدو دیگر تمام شده است اما اگر سیاست های اروپا در داخل اتحادیه تغییر پیدا نکنند و دیپلماسی آنها به خصوص در حوزه جهان اسلام متحول نشود و یک بازنگری جدی و اساسی و منطبق برمنافع دراز مدت کشورهای اسلامی و اروپا در یک روابط متعادل و منطقی به عمل نیاید ؛ هیچکس نمی تواند تضمین دهد که ما شاهد شارلی ابدوهای دیگر نخواهیم بود .
جذب شهروندان اروپایی به گروه های تندروی مذهبی در جهان تنها خاص حوزه های اسلامی نیست و این یک واقعیت است که شرایط نامتعادل اقتصادی در اروپا یکی از دلایل اصلی در گرایش شهروندان عمدتا جوان اروپا به گروه های باصطلاح اسلامی بوده است و البته من توجه شما را به این نکته هم جلب می کنم که فرآیند جذب اروپایی ها به گروه های مزبور از یک سیستم و شیوه دولتی تبعیت می کند و دولت های اروپایی خود نیز در تاسیس این تشکیلات های شبه نظامی دخالت دارند و یا در جریان تلاش های خارجی برخی دولت ها ی غیراروپایی برای جذب شهروندان اروپایی به همین منظور هستند ولی یا وابستگی های سیاسی ومالی و امنیتی اجازه واکنش به آنان نمی دهد یا دولت های مزبور از آن چنان نفوذ و اقتداری در اروپا برخوردار هستند که مکانسیم دولتی اروپای متحد رانیز متاثر می سازند .
اروپا باید برای آزادی های مورد نظر خود در روزنامه ها ؛ افق های تازه و مبتنی بر احترام به مذهب و اقوام دیگر را تعریف کند چرا که صرف ادعای وجود هر نوع آزادی عمل رفتاری و زبانی نمی تواند مجوزی برای توهین به مقدسات دینی دیگران باشد و البته تمامی جامعه اروپایی موافق چنین شیوه ها و رویه هایی نیست.
من دعا می کنم نه تنها اروپایی ها بلکه همه جوامع دنیا ؛دیگر شاهد چنین مسائلی نباشند ولی این چیزی نیست که با دعای من تحقق یابد ویا با پیاده روی اروپایی ها برروی سنگفرش های پاریس عملی شود .
دنیا باید درک تازه ای از روابط بین الملل و ضرورت های همزیستی مسالمت آمیز پیدا کند .