«آن كس كه تو را شناخت جان را چه كند/ فرزند و عيال و خانمان را چه كند» 12 روز از مهر سال 1340 بيشتر نگذشته بود كه در خانواده آرام و مذهبي صادقي شهميرزادي، پسري ديده به جهان گشود كه نامش را احمد گذاشتند.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - به دليل فضاي مذهبي كه در خانواده حاكم بود و پدر از روحانيون برجسته و فاضل حوزه علميه بود از همان دوران كودكي و نوجواني با مسائل ديني و عقيدتي آشنا شد و علاقه پيدا كرد.



پدر شهيد درباره خصايص اخلاقي پسرش مي‌گويد: از همان كودكي از خصوصيات اخلاقي خوبي برخوردار بود. نماز را اول وقت مي‌خواند. اهل تهجد و شب زنده‌داري بود. انسان آرام و خوش‌خلقي بود و با مسائل با آرامش برخورد مي‌كرد. از خصوصيات رفتاري ديگرش صبر و خويشتن‌داري در سختي‌ها بود.

از همان دوران بود كه به مطالعه آثار شهيد مطهري و دكتر بهشتي علاقه پيدا كرد و اوقات فراغتش را با مطالعه چنين كتاب‌هايي پر مي‌كرد. همين مطالعات باعث شده بود تا در دوران تحصيلش كه با زمان مبارزات مردمي عليه حكومت شاه همزمان شده بود، نقش مهمي در مبارزات ايفا كند. او با آگاهي‌اش از شرايط اجتماعي حاكم بر كشور مردم زادگاهش را به مبارزه و پخش اعلاميه‌‌هاي حضرت امام تشويق مي‌كرد. احمد صادقي را مي‌توان يكي از نيروهاي تأثيرگذار در توزيع و پخش پيام‌هاي حضرت امام دانست.



با پيروزي انقلاب به عضويت كميته انقلاب اسلامي درآمد و فعاليت‌هاي مبارزاتي‌اش را در قالب شناسايي و رو كردن دست منافقان و افراد ضد انقلاب متمركز كرد. وقتي هجوم عراق در سال 59 شكلي رسمي به خود گرفت، او هم با بر تن كردن جامه پاسداران آمادگي‌اش براي حضور در مناطق جنگي را اعلام كرد. پس از اينكه احمد دوران آموزشي براي حضور در جبهه را در تهران سپري كرد، راهي جبهه‌هاي جنوب شد و در عمليات فتح‌المبين به عنوان فرمانده گروهان شركت كرد. پس از حضور در عمليات غرورآفرين فتح‌المبين شهيد صادقي در عمليات‌هاي بيت‌المقدس و محرم نيز شركت كرد.



پس از عمليات محرم به عنوان فرمانده گروهان زرهي لشكر 17 حضرت علي‌بن ابيطالب(ع) منصوب شد. گردان زرهي تحت فرماندهي او نقش زيادي در عمليات‌ها ايفا مي‌كرد. يكي از همرزمان شهيد در خاطراتش درباره شهيد مي‌گويد: «‌احمد صادقي قبل از اذان صبح بيدار مي‌شد و عبادت مي‌كرد. هر بار كه به حسينيه لشكر 17 مي‌رفتم مي‌ديدمش كه در حال عبادت است. يك شب قبل از اذان صبح بيدار شد. وضو گرفت. پتويي به سرش كشيد و در گوشه‌اي از سنگر ايستاد به نماز. گفتم: «‌احمد آقا! هر كاري كه بكني، چه اوركت به دوش بندازي و چه پتو سرت بكشي، با آن قد و هيكل بلندي كه داري مي‌شناسنت!» سرش را پايين انداخت و حرفي نزد. بار ديگر كه اين حرف را تكرار كردم گفت: «‌در اين مورد به كسي چيزي نگو!»



شهيد احمد صادقي 25 دي ماه 65 در عمليات كربلاي 5 در حالي كه دستگاه‌هاي مهندسي رزمي را براي احداث خاكريز در حين عمليات بين نيروهاي خودي و دشمن در جزيره بوارين در خاك عراق هدايت مي‌كرد خمپاره دشمن سينه و پهلويش را شكافت و او را براي ابديت جاودانه كرد. با انتقال پيكرش به زادگاهش، شهيد در مزار شهداي شهميرزاد مأوا گرفت.



فرازي از وصيتنامه شهيد احمد صادقي شهميرزادي

مردم ما از توطئه غرب و شرق نمي‌ترسند. آنها از اختلاف مي‌هراسند كه ان‌شاءالله با كنار گذاشتن آن مشت محكمي به دهان ياوه‌گويان بكوبيد. پسرم اگر بنده موفق به زيارت حرم امام حسين(ع) نشدم تو بعد از آزادي كربلا به زيارت مرقد مطهر آقا برو و سلام مرا به امام برسان. از همه مردم و مخصوصاً مسئولان محترم مي‌خواهم كه اختلافات هر چند جزئي را هم كنار بگذارند. و تو فرزندم هميشه پيرو امام حسين باش نه پيرو ده روز از اول محرم و سينه زدن‌هاي خشك و خالي. خداوند را شكر كنيد كه جواني و عمر شما را در چنين حكومتي قرار داد. چند صباحي عمر خود را به خدمتگزاري به اسلام و مسلمين مي‌گذرانيد و قدر خود را بدانيد و از خداوند بخواهيد كه عاقبت به خير باشيد. هيچ گاه دل به دنيا نبنديد كه اين دو روزه به سرعت برق و باد مي‌گذرد و آن چيزي كه باقي مي‌ماند اعمال انسان است كه باعث سربلندي يا خداي نكرده سرافكندگي شخص مي‌شود.
منبع : روزنامه جوان