کد خبر 381648
تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۳۹۳ - ۱۸:۵۵

کیست که امروز نداند بسیاری از سیاست‌های شورای همکاری مانند طرح تشکیل فرماندهی مشترک نظامی با سه شاخه دریایی، هوایی و زمینی را برای مقابله با ایران مطرح کرده‌ایم، این در حالی است که ایران در تاریخ خود سابقه حمله به هیچ کشوری را ندارد.

به گزارش مشرق، پایگاه خبری النشره لبنان در مقاله‌ای با عنوان «چند کلامی صمیمی با امیران خلیج فارس» به قلم « فیصل سالم»، نویسنده عربستانی به بررسی مسائل مطرح شده درباره ایجاد پایگاه نظامی مشترک در خلیج فارس واکنش نشان داد.

متن این مقاله به شرح زیر است:‌ این روزها ترافیک سفرهای دیپلماتیک و رفت‌وآمدهای سران کشورها و امیران خلیج (فارس) سرعت تحولات را در منطقه زیادتر و نگاه‌های افکار عمومی را بخود معطوف کرده است.تازه‌ترین این اقدامات انتشار خبر بازگشایی سفارت‌خانه‌های سه کشور امارات متحده عربی، کویت و مصر در سوریه است. کشوری که تا چندماه پیش موضع امارات متحده عربی و کویت در قبال آن، تغییر حکومت بود. علاوه بر این شاهد سفر «شیخ تمیم حمد بن خلیفه آل ثانی» امیر قطر به ترکیه و دیدار با مقامات این کشور بودیم که در این سفر سند همکاری‌های استراتژیک بین دو کشور در سطح روابط دوجانبه به امضا رسید. علاوه بر این شاهد دیدار نمایندگان امیر قطر و پادشاه سعودی با رئیس جمهور مصر بودیم که قرار شد کدورت‌ها را کنار گذارند و روابط تیره شده بین دو کشور احیا شود. اگر به یک ماه گذشته نیز برگردیم، شاهد نشست مهم سران شورای همکاری خلیج (فارس) در دوحه و تصمیم‌گیری برای تاسیس نیروی دریایی مشترک در بحرین بعنوان گامی برای اجرای مصوبه نشست سی و چهارم شورا در دهم و یازدهم دسامبر 2013 در کویت برای ایجاد ساختار فرماندهی مشترک نظامی در سه سطح زمینی، هوایی و دریایی هستیم.

به عنوان یک شهروند عربستان سعودی برایم این سوال ایجاد شده که این تلاش‌های سران در سایه اختلافات عمیقی که بین کشورهای خلیج (فارس)وجود دارد، تا کی ادامه خواهد داشت ؟ آیا تاکنون نتیجه بخش بوده است، آیا سران شورا از خود پرسیده‌اند که علت واقعی چنین تصمیماتی چیست و آیا بهتر نیست اختلافات را کنار بگذارند و بعد به فکر تصمیمات منطقه‌ای باشند؟ اینگونه ما ملت عرب احساس حقارت نخواهیم کرد و به خود افتخار می‌کنیم.در ذهن هر شهروند خلیجی سوال است که مگر بازگشت سفیر امارات و کویت ومصر به سوریه آیا چیزی غیر از پشت کردن به سیاست‌های عربستان سعودی است که قصد دارد نظام دیکتاتوری بشار اسد در سوریه را تغییر دهد. آیا بازگشت این سفرا مشروعیت دادن به حکومت بشار اسد نیست؟



برای هر شهروند خلیجی سوال است که مگر سفر امیر قطر به ترکیه بلافاصله بعد نشست سران شورا در دوحه و امضای سند همکاری استراتژیک با ترکیه که مدافع گروه اخوان‌المسلمین است، معنی دیگری جز پشت کردن به مصوبات نشست دوحه و اختلاف با عربستان و امارات و بحرین دارد؟ یادمان نرفته که در نشست دوحه عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین برای قطر شرط گذاشتند که سیاست‌های خود را نسبت به گروه اخوان‌المسلمین تغییر دهد و تعدیل کند و دست از حمایت تمام عیار این گروه بکشد، حال محکم کردن پیوند استراتژیک با متحد دیرینه اخوان‌المسلمین در منطقه چه معنی جز پشت کردن به سیاست‌های سه کشور خلیج (فارس)و شورای همکاری و عدم همکاری قطر با این شورا دارد؟

برای هر شهروند خلیجی جای سوال است که چرا مصر سه خبرنگار شبکه خبری الجزیره را در قفس کرده و قرار است مجدد محاکمه کند؟ مگر ژنرال السیسی به «ملک عبدالله» پادشاه سعودی قول نداد که سیاست‌های خود را نسبت به قطر و شبکه الجزیره تغییر دهد؟ حال آیا محاکمه مجدد خبرنگاران الجزیره در مصر از بلندی دیوار بی‌اعتمادی بین دو کشور و بیهوده بودن فعالیت‌های عربستان برای اصلاح در روابط بین دو کشور حکایت ندارد؟‌

همچنین علیرغم توافق‌های پشت پرده قطر با عربستان سعودی بخصوص در اجلاس شورا در دوحه مبنی بر محدود کردن اعضای اخوان‌المسلمین و بویژه شخص شیخ‌یوسف قرضاوی در قطر، بنا بر اعلام منابع مطلع دیپلماتیک شیخ قرضاوی نه تنها محدود نشده بلکه در نشست‌های گوناگون در قطر شرکت می‌کند. از جمله در تاریخ 18 نوامبر در روز ملی عمان در دوحه شرکت نموده و بر عکس دفعات قبل که در این گونه مهمانی‌ها بلافاصله بعد از حضور از جلسه خارج می شد، اینبار تا آخر مراسم در این مهمانی حضور داشته است تا نشان دهد هنوز هیچ گونه فشاری از سوی مقامات قطری علیه وی اعمال نشده است. آیا این اقدام غیر از اختلافات عمیق بین سران شورا و دولت‌های خلیج (فارس)معنی دیگری هم دارد؟‌

با وضعیت پیش آمده شهروندان خلیج با خود فکر می‌کنند وقتی سران شورا و دولت‌های خلیجی در زمینه مسائل کوچکی مانند اتخاذ سیاست واحد در قبال سوریه یا گروهی مانند اخوان‌المسلمین نمی‌توانند کنار یکدیگر قرار بگیرند، چطور ممکن است اختلافات هویتی، مرزی و سرزمینی را برای تشکیل فرماندهی مشترک نظامی خلیج(فارس) کنار بگذارند؟‌

3 دهه پیش شش کشور خلیج گردهم آمدند و با تشکیل شورای همکاری قصد کردند برای دفاع از اسلام در مقابل ظلم و تجاوز اسرائیل از فلسطین و قدس دفاع کنند، اما چه شد که دولت‌های خلیج (فارس) پنهانی با اسرائیل روابط محرمانه و تجاری و اقتصادی دارند و از بر ملا شدن این رابطه واهمه ندارند، چرا شورا نتوانست حتی با صدور یک بیانیه قاطع از مردم فلسطین حمایت کرده تا حداقل از هویت اسلامی خود دفاع کند، مگر خون عرب‌های فلسطین با عرب‌های خلیج فرق دارد؟

اگر به سه دهه قبل برگردیم، بعد از سقوط شاه ایران در سال 1979 و بعد از وقوع انقلاب، در موقعیت‌های مختلف سعی کرده‌ایم با مخالفان ایران همنوایی کنیم، در جنگ ایران و عراق، کنار صدام ایستادیم و انواع کمک‌های نظامی و مالی به وی کردیم تا رژیم ایران را سرنگون کند اما همان صدام به کویت حمله کرد و ایرانی‌ها به کویت کمک کردند. در مسائل منطقه‌ای مانند سوریه، فلسطین، لبنان، یمن، تحولات عربی درست نقطه مقابل ایران ایستاده‌ایم اما نتیجه آن چیزی جز شکست برای سیاست خارجی دولت‌های خلیج(فارس) نبوده است.در برنامه هسته‌ای نیز همیشه ایران را متهم کرده‌ایم که امنیت ما را به خطر انداخته است. کیست که امروزه نداند بسیاری از سیاست‌های شورای همکاری مانند طرح تشکیل فرماندهی مشترک نظامی با سه شاخه دریایی، هوایی و زمینی را برای مقابله با ایران مطرح کرده‌ایم، این در حالی است که ایران در تاریخ خود سابقه حمله به هیچ کشوری را ندارد و بر عکس، این اسرائیل است که سعی دارد ارتش‌های عربی را کاملاً وابسته و متکی به غرب کند و تا آنجا که می‌تواند آنها را به جان همدیگر بیاندازد و تضعیف کند. نتیجه تضعیف ارتش‌های عربی مصر، سوریه، یمن و لیبی برای کدام کشور و رژیم خوشایند است؟ امروزه ایران در سایه تحریم‌های گسترده از چنان نفوذی در منطقه از لبنان، مصر، سوریه، یمن، بحرین، افغانستان و... برخوردار است که ما فقط در آنجا دلار خرج کرده‌ایم. از سوی دیگر با توجه به اینکه ما درک درستی از دوست و دشمن در سیاست خارجی خودمان نداریم، سعی داریم با کمک غربی‌ها، دشمن مشترکی بعنوان «ایران» بسازیم و به مردم خود نیز بگوییم که ایران دشمن ماست، آیا بهتر نیست چشم‌هایمان را باز کنیم و دشمن واقعی اعراب را پیدا کنیم؟ قرار است دولت‌های خلیج (فارس)یک مرکز فرماندهی مشترک نظامی تاسیس کنند تا ما در امنیت و رفاه باشیم. آیا امیران خلیجی فکر نمی‌کنند که مردم داناتر از این تصمیم گیران نمادین هستند؟ مگر فرماندهی مشترک نظامی در سایه موانعی از جمله «ترس و رقابت دولت‌های خلیج با یکدیگر»، «نبود نیروی انسانی و نظامی کارآزموده»، «وجود هویت‌های قومی و مذهبی مختلف در خلیج(فارس) بعنوان ابزار فشار علیه یکدیگر »، «وجود اختلافات سرزمینی و مرزی»، «ناهمگونی در ابزارهای تسلیحاتی»، «تنش‌های حل نشده» و«رفتارهای تعارض‌آمیز بین کشورهای خلیج» ممکن است؟



 بهتر است بجای این تصمیماتی که در حد رویا و تصمیم باقی‌ می‌ماند، برای مردم و شهروندان خود اهمیت قائل شویم، بعد از تحولات عربی در یمن، تونس، مصر، لیبی و سوریه اوضاع دولت‌های خلیجی نیز چندان برای شهروندان خوشایند نیست. در عربستان قرن بیست‌ویکم هنوز مردم نمی‌توانند در انتخابات شرکت کنند، زنان نمی‌توانند حق انتخاب داشته باشند، هنوز مردم سعودی با فقر مواجه هستند، در قطر مردم حق شهروندی ندارند، در بحرین مردم برای این حقوق از دست رفته اولیه با دولت درگیر هستند، متأسفانه هنوز در کشورهای (حاشیه)خلیج (فارس)شهروندان از حقوق اولیه محروم هستند اما شورای همکاری برای دیگر کشورها یا نسخه دموکراسی می‌پیچد یا اینکه به فکر خرید موشک، جنگنده و خرید تسلیحاتی و امورات نظامی است تا جیب غربی‌ها را پر ‌کند. برای ما شهروندان سوال است که کدام کشور ما را تهدید نظامی کرده که باید اینچنین در زمینه تسلیحات و جنگ‌افزارها هزینه کنیم در عین حالی که غرب با سلاح فرهنگ در صدد نابود کردن هویت عربی اسلامی است.

تحرکات چندماه اعضای شورا و جلسات متعدد برای ما شهروندان خلیجی تنها یک مفهوم دارد و آنهم تشدید اختلافات و سیاست‌های متفرق کشورهای (حاشیه)خلیج (فارس) از یکدیگر که هرگز در طول عمر کوتاه خود نتوانسته‌اند در هیچ زمینه‌‌ای منافع ملی خود را حفظ کنند و هویت مستقل عربی برای خود و شهروندانشان قائل شوند. هنوز دوست و دشمن واقعی خود را تشخیص نداده‌اند، هنوز اسلام واقعی را نمی‌شناسند، هنوز بر روی مردم و شهروندان خود اسلحه می‌کشند و دهها مورد دیگر. اما آیا امیران (حاشیه)خلیج (فارس) اطلاع دارند که مردم دیگر از مسائل پنهان حکومت آگاهند و دور هم نشینی‌های آنها را چیزی جز ژست نمادین و ظاهری فریبنده نمی‌دانند؟