در اینجاست که شهادت به یک درجه جهادی تبدیل میشود و افرادی همچون ابوعیسی این رتبه را از آن خود می سازند.
ابو حسین مقلد دائی شهید محمد ابوعیسی:
محمد عیسی به خانواده ای تعلق دارد که کاروانی از شهدا را در بر دارد، در این خانواده 5 تن به شهادت رسیده اند، او از همان کودکی شخصیتی مهربان و دوست داشتنی داشت.
شهید محمد دوران کودکی خود را چندان احساس نکرد، چرا که او در سن دوازده سالگی بود که به کاروان مجاهدین در لبنان پیوست.
این منطقه ای کوهستانی محل بزرگ شدن و پرورش یافتن شهید محمد بوده است و در آن رشد یافت . در بین درختان این کوهستان بود که محمد همانگونه که ضرب المثل ما می گوید، خار درختان پیشانیش را زخمی کرد.
خبرنگار: سیمای این مرد به روستاهای این منطقه بسیار شبیه هستند، گذرگاهی که به منزلش ختم می شود، شبیه مسیر مجاهدتی است که وی طی کرده است.
روستای عرب صالیم به رنگ زد پوشش یافته است همان گونه که شهید حاج ابوعیسی زندگی خود را با این رنگ خلاصه کرده بود.
این شهید تمام زندگی خود را در مقاومت خلاصه کرد و سفارش هایی هم برای بازماندگان خود داشت...
همسر شهید ابوعیسی :
سفارش ها و وصیت های بسیاری به من داشت و از من می خواست تا همواره از مقاومت حمایت کنم و فرزندانمان را براساس اصول مقاومت پرورش دهم، او می خواست همچون وی فرزندانمان قهرمان مقاومت باشند و از من می خواست در این مسیر نیرومند بایستم.
وی افزود: از زمانی که با او ازدواج کردم وی همیشه به من سفارش های لازم را کرده بود، گویی از همان ابتدا انتظار چنین لحظه ای را داشت از این رو خیلی تعجب نکردم .
وی گفت: ما در انتظار چنین لحظه ای بودیم چرا که انسانی که تمام زندگی خود را وقف جهاد می کند حتما پایان آن شهادت خواهد بود.
خبرنگار: بنابراین این میراثی است که از طریق خون از نسلی به نسل دیگر منتقل خواهد شد، او شهید ابو عیسی است فرمانده شهیدی که حتی یک روز هم از عرب صالیم غیبت نداشت و هرگز هم چنین نخواهد بود.
این اندیشه مبارزه و جهاد اندیشه ای طولانی و تاریخی است که قرار است با شهادت این اندیشه ختم شود، او شهید فرمانده حاج ابو عیسی است اما این اندیشه برای مقاومت پایان نمی یابد و همواره این اندیشه زنده و پاینده است.