اول: بیداری شیعیان زیدی؛ که از 1979 میلادی (پیروزی انقلاب اسلامی در ایران) آغاز شده بود و در 1990 میلادی (وحدت یمن) قدرت گرفت و در 2004 میلادی (شهادت سید حسین بدرالدین الحوثی) خود را اظهار و در طول شش جنگ صعده تا 2009 میلادی خود را اثبات کرد و سپس نشان داد که بازیگری قدرتمند و هوشمند در صحنه یمن است.
دوم: جنگ قدرت میان علی عبدالله صالح و ورثه شیخ عبدالله الاحمر (شریک قدرت سه دهه در صنعاء) که هرکدام سعی می کردند دیگری را از صحنه حذف کنند. صالح با پشتوانه غرب و الاحمر با حمایت عربستان سعودی، هر یک بقای خود را در صحنه تضمین می کردند و منافع قدرتهای جهانی و منطقه ای را تأمین. نهایتا خاندان الاحمر با محوریت علی محسن الاحمر در سال 2011 از فرصت تحولات عربی استفاده کردند و با پیوستن به صف انقلابیون، زمینه های کناره گیری صالح از قدرت را فراهم کردند و در نتیجه طرح شورای همکاری خلیج فارس (المبادرة الخلیجیة) به همگان تحمیل شد و هادی رئیس جمهور شد.
سوم: انتفاضه جنوب که ریشه در نارضایتی جنوبی ها از تحولات ناشی از وحدت دو کشور در سال 1990 داشت و به جنگ شمال و جنوب در تابستان 1994 منجر شد. حزب حاکم در صنعاء با پشتوانه قبیله ای حاشد، نتیجه جنگ را به نفع شمالی ها رقم زدند و وحدت یمن حفظ شد. برخی جنوبی ها از جمله عبدربه منصور هادی با پیوستن به حزب حاکم در صنعاء، از وحدت یمن حمایت کردند.
تا قبل از سپتامبر 2014 ترکیب بازیگران داخلی به صورت زیر بوده است:
1- شیعیان زیدی با محوریت "انصارالله" (مسلح و دارای پشتوانه قبیله ای)
2- حزب المؤتمر با محوریت "علی عبدالله صالح" (مسلح و دارای پشتوانه قبیله ای)
3- خاندان الاحمر با محوریت "علی محسن الاحمر" (مسلح و دارای پشتوانه قبیله ای)
4- جنوبی ها که انسجام ندارند (غیرمسلح و بدون پشتوانه قبیله ای)
حذف دشمن مشترک: از 2011 تا سقوط صنعاء در سپتامبر 2014 علی عبدالله صالح به دنبال انتقام از حاندان الاحمر بود. برخی زمینه های مشترک میان انصارالله و علی صالح، از جمله وجود دوستان و دشمنان مشترک و اراده طرفین برای حذف دشمن مشترک سبب شد تا یکی از سه بازیگر قدرتمند یمن (یعنی خاندان الاحمر با محوریت علی محسن و پشتوانه فبیله حاشد که پس از فوت شیخ عبدالله الاحمر ضعیف شده بود) از دور خارج شود. به دنبال آن نفوذ حامیان خارجی این جریان (عربستان سعودی و همپیمانان منطقه ای) در یمن به حداقل رسیده اما از بین نرفته و لذا امکان بازگشت آن منتفی نشده است.
اشتباه عبدربه منصور هادی: اشتباه راهبردی عبدربه منصور هادی آن بود که بیش از حد لازم به حمایت شورای امنیت سازمان ملل دلخوش بود و خیال می کرد با حذف علی عبدالله صالح و تحریم وی توسط شورای امنیت، بقای خود را در سمت ریاست جمهوری تضمین می کند اما هادی با فاصله گرفتن از صالح و همراهی نکردن انصارالله، پشتوانه قبیله ای و حزبی خود را به وابستگان حزب اصلاح محدود کرد و چاره ای جز استعفا برایش نماند. دیروز در متن استعفایش پس از عذرخواهی از مردم یمن، گفته: «به بنبست رسیدهایم.» در واقع اشتباه راهبردی او بود که وی و تیمش را به بن بست رساند. اکنون "جمال بن عمر" که سریعا خود را به صنعاء رسانده، تلاش می کند هادی را از استعفاء منصرف سازد زیرا قدرتهای جهانی و منطقه ای غیر از هادی، شخصیت دیگری را ندارند تا منافعشان را تأمین نماید.
سناریوی محتمل: با استعفای هادی، زمینه برای بازگشت علی عبدالله صالح (و یا یکی از نزدیکانش) به قدرت هموار می شود. علی صالح نیز تلاش می کند به بازیگران منطقه ای و جهانی نشان دهد فقط اوست که می تواند بحرانهای یمن را اداره کند. تجربه سی و چند ساله علی صالح و توانایی وی در مهار بحرانهای یمن، برای او مقبولیتی ایجاد کرده تا همه طرفها او را بپذیرند و منافع خود را در بقای او ببینند. علی صالح درباره زمامداری یمن جمله معروفی دارد و آن را تشبیه کرده به «رقص روی سر افعیها». تنها رقیبی که او را از قدرت به زیر کشید خاندان الاحمر با حمایت آل سعود بود. اکنون این مانع از سر راه او کنار رفته است. او در اندیشه است تا انصارالله را جایگزین شریک سابق (خاندان الاحمر) نماید. ناظران یمنی، از نزدیک شدن صالح و انصارالله به عنوان «تقاطع مصالح» یاد می کنند و نه «تحالف».
سناریوی مطلوب: حفظ وحدت یمن و حضور انصارالله در ساختار حاکمیت سناریوی مطلوب است. زمینه های تاریخی، اجتماعی و جغرافیایی، شکل گیری این سناریو را حتمی کرده است. اما بازیگران داخلی و خارجی که منافعشان به خطر افتاده از این روند در هراسند و تلاش می کنند تا به هر وسیله ممکن، مسیر آن را منحرف سازند اما در نهایت چاره ای جز پذیرش آن ندارند. البته ممکن است برخی اشتباهات انصارالله، تحقق این سناریو را به تأخیر بیاندازد.
سناریوهای دیگر: اکنون بازیگران جهانی و منطقه ای تمام امکانات دیپلماتیک، مالی، رسانه ای و همپیمانان یمنی خود را به کار گرفتهاند تا از شکلگیری سناریوی مطلوب جلوگیری نمایند. زیرا مداخله نظامی نه برای غرب ممکن است و نه برای عربستان سعودی و تا جایی که بتوانند شکل گیری سناریوهای دیگر را با تکیه بر نیروهای داخلی دنبال می کنند و لذا برای تحقق آن بر روی بازماندگان جریان شکست خورده حساب کرده اند که در حالتی از بلاتکلیفی بسر می برند. پس از شکست خاندان الاحمر در سپتامبر 2014، بخش عمده ای از عناصر وابسته به این جریان از جمله شیوخ قبایل، فرماندهان ارتش و نیروهای حزب اصلاح و برخی شخصیتهای دینی و اجتماعی، گرد هادی جمع شدند و اندکی دیگر بسوی علی صالح رفته و گروهی نیز جذب انصارالله شدند.
سناریوی مطلوب: حفظ وحدت یمن و حضور انصارالله در ساختار حاکمیت سناریوی مطلوب است. زمینه های تاریخی، اجتماعی و جغرافیایی، شکل گیری این سناریو را حتمی کرده است. اما بازیگران داخلی و خارجی که منافعشان به خطر افتاده از این روند در هراسند و تلاش می کنند تا به هر وسیله ممکن، مسیر آن را منحرف سازند اما در نهایت چاره ای جز پذیرش آن ندارند. البته ممکن است برخی اشتباهات انصارالله، تحقق این سناریو را به تأخیر بیاندازد.
سناریوهای دیگر: اکنون بازیگران جهانی و منطقه ای تمام امکانات دیپلماتیک، مالی، رسانه ای و همپیمانان یمنی خود را به کار گرفتهاند تا از شکلگیری سناریوی مطلوب جلوگیری نمایند. زیرا مداخله نظامی نه برای غرب ممکن است و نه برای عربستان سعودی و تا جایی که بتوانند شکل گیری سناریوهای دیگر را با تکیه بر نیروهای داخلی دنبال می کنند و لذا برای تحقق آن بر روی بازماندگان جریان شکست خورده حساب کرده اند که در حالتی از بلاتکلیفی بسر می برند. پس از شکست خاندان الاحمر در سپتامبر 2014، بخش عمده ای از عناصر وابسته به این جریان از جمله شیوخ قبایل، فرماندهان ارتش و نیروهای حزب اصلاح و برخی شخصیتهای دینی و اجتماعی، گرد هادی جمع شدند و اندکی دیگر بسوی علی صالح رفته و گروهی نیز جذب انصارالله شدند.
با استعفای هادی، عمده این نیروها با بازیگران خارجی و منطقه ای همگرا خواهند شد. از قضا عناصر وابسته به حزب اصلاح، با نیروهای القاعده نزدیکی فکری و پایگاه اجتماعی مشترک و همچنین حامی خارجی مشترک دارند لذا تجمع نیروهای القاعده در استانهای مأرب، البیضاء و مناطق جنوبی قابل تفسیر است و بر همین اساس حرکت بعدی بازندگان اخیر قابل پیش بینی است که در کدام مناطق جغرافیایی و بر روی کدام طیف از نیروهای اجتماعی سرمایه گذاری خواهند کرد. سناریوهای دیگر عبارتند از:
1- هادی را از استعفا منصرف کنند تا مسیر برای حزب موتمر (صالح و یارانش) هموار نباشد.
1- هادی را از استعفا منصرف کنند تا مسیر برای حزب موتمر (صالح و یارانش) هموار نباشد.
2- اما ارزیابی هادی و تیمش این است که استعفا می تواند انصارالله را تحت فشار قرار دهد و مسئولیت بحرانهای بعدی را متوجه آنان سازد.
3- جوانان اخوانی وابسته به حزب اصلاح، خیمه های اعتراض در شهرهای بزرگ برپا کنند تا بر انصارالله فشار بیاورند.
4- جنوب را به سمت استقلال سوق دهند تا یمن واحد در اختیار انصارالله (نزدیک به ایران) نباشد.
5- زمینه های درگیری مذهبی را فعال کنند و بخشهای دیگری از شمال مانند دو اقلیم سبأ و جند را به بهانه شافعی بودن از مناطق زیدی جدا کنند.
6- القاعده را در برخی مناطق مانند البیضاء، مأرب و حضرموت فعال کنند و پروژه ای شبیه به داعش را کلید بزنند.
3- جوانان اخوانی وابسته به حزب اصلاح، خیمه های اعتراض در شهرهای بزرگ برپا کنند تا بر انصارالله فشار بیاورند.
4- جنوب را به سمت استقلال سوق دهند تا یمن واحد در اختیار انصارالله (نزدیک به ایران) نباشد.
5- زمینه های درگیری مذهبی را فعال کنند و بخشهای دیگری از شمال مانند دو اقلیم سبأ و جند را به بهانه شافعی بودن از مناطق زیدی جدا کنند.
6- القاعده را در برخی مناطق مانند البیضاء، مأرب و حضرموت فعال کنند و پروژه ای شبیه به داعش را کلید بزنند.
منبع: الیمانی (شیعیان یمن)