کد خبر 383797
تاریخ انتشار: ۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۳:۴۴

کمتر کسی باور می‌کرد ایران مقابل عراق ولو با ناداوری تعمدانه و حتی با تصمیم مفتضحانه کمیته اجرایی بازی‌ها شکست خورده و اینقدر زود به تهران برگردد.

به گزارش مشرق، مثل داغداری که عزیزی از دست داده. دیده‌ای که چگونه روی سرش مویه می‌کند؟ چه ضجه‌ای‌ می‌زند؟! دیده‌ای چطور دستش می‌لرزد، صدایش، اشکش دور حدقه چشمش... دیده‌ای که باور نمی‌کند؟ این دردناک‌ترین بخش عمر داغداری می‌شود. اینکه تصور کنی، از دست رفته‌ات ممکن است لحظه‌ای دیگر به حکم یک معجزه، دوباره برخیزد و در آغوشت بگیرد، هولناک‌ترین حس بشر در تمام عمرش می‌شود. هر داغداری هم تجربه‌اش کرده. همه در انتظار معجزه‌ای که هیچ وقت، هرگز هم رخ نداده.

ما همیشه برای زنده شدن دوباره از دست رفته‌های‌مان منتظر معجزه‌ای نشسته‌ایم. بارها، در بیمارستان‌های شهر دیده‌ایم مردان و زنانی را که وقتی خبر فوت عزیزشان را از زبان پزشک معالجش شنیده‌اند، فریاد زده‌اند، به سوی پزشک و پرستار هجوم برده‌اند، سیلی زده‌اند، فحاشی کرده‌اند، آخر سر هم نشسته‌اند گوشه‌ای و زار زده‌اند. عزیزشان هم برنگشته. ما همیشه دنبال معجزه‌ها هستیم. وقتی خبر داغی را می‌شنویم هم فراموش می‌کنیم به یاد بیاوریم که عزیزمان چرا از دست رفته. چرا یکی در اوج جوانی سرطان گرفت، دیگری در عین ناباوری سکته کرد و یکی هم در جاده جانش را از کف داد.

یادمان می‌رود ریزگردهای آن کشور دوست و همسایه را سال‌هاست که با دل و جان تنفس می‌کنیم. یادمان می‌رود که سال‌هاست در شهرهایی تنفس می‌کنیم که نزدیک‌ترین مثال‌شان اتاق‌های گاز است. برای مرگ از دست رفته‌های‌مان در سوانح جاده‌ای، هیچ کس تا امروز حتی نیم نگاهی هم به کارخانه‌های خودروسازی نینداخته. همیشه، همه چیز در دم دستی‌ترین ادله خلاصه شده. پزشک معالج، بیمارستان ضعیف، پرستارهای نابلد و... بعد آغاز انتظار معجزه تا لحظه خاکسپاری!

برای جماعتی مثل ما، همه چیز در معجزه‌هایی خلاصه می‌شود که هرگز رخ نخواهد داد. برگشتن نتیجه بازی، اتفاقی بعید بود که شاید در قاره عقب مانده آسیا هرگز رخ نمی‌داد. این تیم، در این جام، مرده بود. کشته شده بود. ما دنبال معجزه می‌گشتیم؟ از چه کسی؟ دقیقا از چه چیزی؟ می‌خواستیم عزیزی که در سردخانه مانده را به زندگی برگردانیم؟ آن هم با تنفس مصنوعی؟ برای ما، بازی با داستان دوپینگ عبدالزهرا (که حالا دیگر دوپینگی بودنش آن هم در تراکتورسازی عین روز روشن شده) نه فقط انتظار کشیدن برای یک معجزه، که شاید تلاشی بود برای فراموش کردن چرایی‌های حقیقت مرگ آن عزیز. فراموش کردن اینکه چگونه بهترین تیم سال‌های اخیر فوتبال ایران (نه از نظر بازیکن و مهره که به لحاظ تیم بودن) حذف شد و شکست خورد و ناکام از جام رفت، عزیزان بعدی ما را هم یکی یکی از ما می‌گیرد. درست عین امروز که با فراموش کردن دلایل واقعی مرگ و میرهای جوانان‌مان به واسطه سرطان و تصادفات جاده‌ای، چشم و گوش‌ و مغزمان دنبال حقیقت و واقعیت نمی‌گردد و هر روز بر تعداد داغدارهای این شهر افزوده می‌شود. ما دنبال معجزه، دنبال بهانه، دنبال توجیه و مقصر هستیم. همین!

کمتر کسی باور می‌کرد ایران مقابل عراق ولو با ناداوری تعمدانه و حتی با تصمیم مفتضحانه کمیته اجرایی بازی‌ها شکست خورده و اینقدر زود به تهران برگردد. دعاوی امروز در تهران اما جلوی هیچ مرگ دیگری را نخواهد گرفت. در فدراسیون و آن طرف در سیدنی، دو روز همه به دنبال معجزه‌ای برای بازگشت به زندگی بودند اما وراث، برای سر به زمین گذاشتن همین «ناکام» چه ضیافت پرشوری برگزار کردند. ولیمه ارث را به سرعت روی زمین گستراندند و دهان باز کردند برای بلعیدن ارثیه! فریادها را که می‌شنوید. اینها فقط مطالبه ارث و میراث است و بس. اینها فقط سهم خواهی‌های ما از بقایای یک از دست رفته است و بس. دلسوزهایی که امروز فریاد می‌زنند را پیش‌ترها هم دیده‌ایم.

معجزه‌ای در کار نیست. بر سر پرستارها فریاد نکشید. سونامی سرطان آمده... دنبال حقیقت بگردید!

*** پیام یونسی پور

منبع: روزنامه ایران ورزشی