وی افزود: این جنبش نام پگیدا را برای خود انتخاب کرده است که برگرفته از عبارت انگلیسی Patriotic Europeans Against the Islamization of the West (اروپایی های میهن پرست علیه اسلامی شدن غرب) است. جنبش عوام گرای آلمان، هفته گذشته توانست به نسبت گذشته، بیشترین شمار طرفداران را به خیابان های شهر درسدن آلمان بکشاند. شمار این افراد 25 هزار تن برآورد شده است. این گروه از موقعیت پیش آمده استفاده می کند تا با توجه به تشدید نگرانی های امنیتی در اروپا و نیز سیل بزرگ مهاجرانی که از دهه 1990 میلادی تاکنون بی سابقه است، از هراس هایی که در دل بسیاری از آلمانی ها جا خوش کرده، بهره برداری سیاسی و نژادی کند.
پگیدا و جنبش های مشابه آن در سراسر آلمان که مدعی اند « مخالف اسلامی شدن اروپای مسیحی و نفوذ خارجیان به آلمان هستند» از پاییز گذشته در این کشور به نشو و نما پرداختند اما پیش از کشتار پاریس رو به خاموشی داشتند. اعتراض های خیابانی پگیدا چندان مورد توجه قرار نمی گرفت و در سراسر آلمان هم تظاهرات ضد آن برای خاموش کردن این جنبش رو به گسترش بود. حتی در شهر درسدن که زادگاه این جنبش است، شمار طرفداران پابرجای آن کمی از هزار تن فراتر می رفت. همزمان، اختلاف های درونی این سازمان مغشوش و آشفته - همچنین شکاف هایی که در حزب راست افراطی آلمان یعنی جایگزینی برای آلمان (آ.اف. د Alternative for Germany ) پدیدار شده بود - حکایت از آن داشت که این گروه می تواند در هم شکسته شود و از میان برود و به دیگر نمونه های حرکت راست افراطی آلمان که اثر چندانی از آنان نمانده، بپیوندد.
در واقع، این جنبش، چنان غرق در تناقض های منطقی بود که بیشتر ناظران پیش بینی می کردند که دوام چندانی نیاورد. دست آویز معترضان، این ادعا بود که «مسلمانان و دیگر خارجیان به عنوان عوامل نارسایی های اجتماعی، نرخ های بالای مالیات، جرایم و نگرانی های امنیتی، به تدریج بر آلمان مسلط می شوند». آنها می گویند که در آلمان، شمار مسلمانان و دیگر ملیت ها به قدری زیاد شده که آلمان ها دیگر این احساس را ندارند که در کشور خودشان زندگی می کنند و اگر این روند ادامه یابد، به ادعای طرفداران پگیدا، مسلمانان در سال 2035، اکثریت را در آلمان از آن خود خواهند کرد.
« لوتز باچمان» **یکی از بنیان گذاران این گروه، که مدعی است دست احزاب سیاسی برلین و رسانه ها در یک کاسه است، آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان را که آشکارا در طرفداری از پذیرش پناهندگان و علیه این گروه های بی نام و نشان افراطی سخن گفته، یک «خائن» لقب می دهد.
البته آمار و واقعیت ها، چندان تایید کننده ی ادعاهای پگیدا نیست. برای نمونه، درسدن، شمار بسیار ناچیزی مسلمان دارد (حدود چهار دهم درصد جمعیت شهر) و به نسبت دیگر شهرهای آلمان شمار بسیار کمتری مهاجر (کمتر از چهار درصد) در آن زندگی می کنند. نه قانون شریعت در حاشیه رودخانه البه اعمال می شود و نه در خیابان پراگ این شهر، که یک مرکز خرید عمده است، زنان محجبه به چشم می خورند. جمعیت سه میلیون و 500 هزار نفری مسلمانان در آلمان (چهار درصد جمعیت کشور)، شهروندانی قانونمدار، چند زبانه و صلح طلب هستند. نود درصد مسلمانان مذهبی آلمان می گویند که دمکراسی، شکل مناسب زمامداری است. از این گذشته، مطالعات تازه نشان می دهد که از حیث پرداخت مالیات و مولد بودن، مهاجران در آلمان، بیش از آنکه هزینه ساز باشند، در آمد ایجاد می کنند.
افزون بر این، شهر درسدن، یک منطقه محروم فاقد اشتغال و پایمال شده نیست. بر عکس، این شهر، گل سرسبد شهرهای شرق آلمان است که دانشگاه فنی پیشرفته اش شهرت دارد. در شرایطی که اشتغال در آلمان از همه زمان ها بالاتر است، اقتصاددانان هم عقیده اند که این کشور بیش از هر چیز به نیروی کار با مهارت بالا برای پرکردن جاهای خالی نیاز دارد که در کوتاه مدت، تنها می تواند از طریق مهاجرت تامین شود. در دراز مدت هم آلمان به نیروی انسانی برای جبران رشد کند جمعیت خود نیاز دارد که بازهم باید از بیرون مرزهای آلمان تامین شود. اما از حیث تعصب مسیحی بودن نیز باید گفت که بیشتر ساکنان شرق آلمان، غیرمذهبی هستند.
اما رخدادهای فرانسه - همراه با یاغی گری های برخی بنیادگرایان افراطی در نیجریه و ادامه محاکمه افراطیون وطنی در آلمان - دست کم در چشم حامیان پگیدا موجب می شود که واقعیت ها را بزرگنمایی کنند. «آلکساندر گاولند» یکی از رهبران آ.اف.د که او نیز نسبت به بدگویی های پگیدا هشدار داده، در هفتم ژانویه (هفدهم دی 93) گفت: همه آن هایی که نگرانی های مطرح شده از طرف ما در باره خطرناک بودن اسلام را نادیده گرفته اند یا حتی به آن می خندیدند، اکنون با این رخدادهای خونین فرانسه، متنبه می شوند.
افزون بر این که هراس افکنی های پگیدا، جایی در واقعیت جامعه آلمان ندارد، اکنون این مساله روشن است که مطالعاتی همچون ارزیابی اینفراتست دیماپ ( Infratest dimap ) نشان می دهد که 72 درصد آلمان ها هواخواه پگیدا نیستند. یک هفته پیش از حملات پاریس، این رقم 76 درصد بود.
جنبش پگیدا، فراتر از گرایش های ضد اسلامی که به برگ بازی اصلی امروزش تبدیل شده، همچنین پیوند نزدیکی با مجموعه شعارهایی دارد که عوام گراهای آلمانی برای دهه های متوالی آنها را دنبال کرده اند؛ مهاجرت عامل بیکاری است، خارجی ها مرتکب جنایت می شوند، از سیستم رفاه اجتماعی دولت سوء استفاده می کنند، توجه به غرور ملی، سوگیری رسانه ها و زد و بند احزاب اصلی کشور.
شماری از روشنفکران آلمانی، از جمله دانشمند علوم سیاسی این کشور «گسینه اشوان» استدلال می کنند که مخرج مشترک طرفداران جنبش هایی شبیه پگیدا، که به شکل غیر متجانسی بیشترشان مرد هستند، احساس تهدید در از میان رفتن وضعیت اجتماعی کنونی شان به عنوان اعضای طبقه متوسط یا پایین تر است. شوان می گوید: شکاف میان فقیر و غنی در جامعه ی پس از جنگ آلمان، هرگز تا به این گستردگی نبوده است و مردمان شرق آلمان هنوز هم درآمدی کمتر از همتایانشان در غرب آلمان دارند. در شرق آلمان، نارضایتی بسیاری از شهروندان از فرصت های خود در آلمان متحد، موجب شده که به صندوق های رای پشت کنند. از این گذشته، بسیاری از مشاغل تازه در شرق آلمان، از جمله مشاغل موجود در داخل و اطراف درسدن، فاقد امنیت درازمدت و شرکت های تثبیت شده ای همتراز با بخش غربی آلمان است و در واقع با رکود اقتصادی، ریزش هم خواهند کرد.
از آنجا که پگیدا، یک حزب سیاسی نیست و رغبتی هم برای تبدیل شدن به یک حزب نشان نمی دهد، پرسش امروز آلمان این است که این نیروی عوام گرا، تا چه اندازه بر سیاست های انتخاباتی تاثیر خواهد گذاشت. عوام گراهای آلمان که در قالب حزب آ.اف.د شکل گرفته اند، سال گذشته، گرایش های ضد اسلامی را نیز به زرادخانه خود اضافه کردند چرا که دریافته بودند پرچم ضد یوروی آنها، به اندازه کافی رای نیاورده است (تنها پنج درصد کل آراء) تا بتوان در مجلس آلمان، جای پای مستحکمی را به دست آورد. نمایندگان آ.د.اف همچون گاولاند، درصدد سرمایه گذاری بر روی حوادث پاریس و نیز پدیده پگیدا هستند تا بتوانند در بهار آینده، کرسی هایی را در مجالس محلی غرب آلمان به دست آورند (شهرهایی چون هامبورگ و برمن)، همان طور که قبل از این در شرق آلمان به این کرسی ها دست یافته اند.
با این همه، هنوز خیلی زود است که بتوان درباره پیروزی بخش بودن این راهبرد عوام گراهای آلمان سخن گفت. اوج گیری سریع پگیدا در آلمان، سر و صداهای مخالف زیادی را در این کشور برپا کرد و در برخی مناطق نیز به شکل گیری جنبش هایی بزرگتر بر ضد پگیدا (نوگیدا) منجر شد. در درسدن، راهپیمایی ضد پگیدا، بیش از 35 هزار تن را به خیابان ها کشاند و در لایپزیک، سی هزار نفر علیه پگیدا تظاهرات کردند. رهبران کلیسا، علیه پگیدا سخن گفتند و حتی در طول تظاهراتی که در کلن و از طرف شاخه ای از پگیدا انجام شد، چراغ کلیسای شهر را خاموش کردند. از این گذشته، کمک های مردمی و دیگر تدارکات برای پناهندگان سوری مقیم آلمان هم افزایش چشمگیری را تجربه کرد به نحوی که کارکنان امداد، قادر به جمع آوری و سر و سامان دادن به این کمک ها نبودند.
در فضای کنونی، نخبگان سیاسی آلمان، جامعه مسلمانان و جامعه مدنی این کشور، می بایست کنترل شعارها را در اختیار گیرند. در هفته های گذشته، نیروهای دمکراتیک آلمان به رهبری شخص آنگلا مرکل، همه نشانه های لازم برای حرکت در چنین مسیری را بروز داده اند. صدراعظم آلمان و تمامی احزاب سیاسی - به استثنای آ.د.اف و چند شخصیت نامعمول در اردوگاه محافظه کاران - نه تنها پگیدا را محکوم کرده اند بلکه از توجه به خواسته های آنان هم، از جمله برای محدودکردن مهاجرت همانند سوییس، سر باز زده اند. مرکل بارها تاکید کرده که اسلام، بخشی از آلمان است و بخشی از آلمان هم باقی خواهد ماند.
هرچند بیشتر ِ مردم آلمان زیر پرچم و لوای درستی قرار دارند، افکار و اقدام های یک اقلیت هم می تواند پیامدهایی داشته باشد. آ.اف.د - اگر منسجم بماند - بی گمان به مجالس قانونگذاری غرب آلمان هم وارد خواهد شد و ممکن است آهنگ انتخاباتی کشور را به زیان دمکرات مسیحی های طرفدار مرکل، دگرگون کند. پگیدا، به خودی خود، مهره ای زیانبار در ساز و کار دمکراسی است و حواشی افراطی و تند آن می تواند تهدیدی علیه امنیت پناهندگان و مهاجران به حساب آید. در گذشته، خانه ها و مساجد مسلمانان و مراکز پناهندگان، به وسیله ی افراطیون راست گرای آلمانی، به آتش کشیده شده اند. هیچ چیز نمی تواند به اندازه این رخدادها، به نفع بنیادگرایان تندرو تمام شود که خواهان نفاق و اختلاف میان مسلمانان و غیر مسلمانان در آلمان و سراسر اروپا هستند.