گروه بینالملل مشرق - باتوجه به نزدیک شدن به 17 مارس و زمان انتخابات پارلمان رژیم صهیونیستی به بررسی سناریوهای فراروی این رژیم در انتخابات زودهنگام پارلمانی در مارس اشاره کرده و ارزیابی و دیدگاه های کلی اوضاع کابینه رژیم اسرائیل و عواملی که منجر به سقوط کابینه شد و همچنین دیدگاه موجود نسبت به آینده احزاب ائتلاف کابینه و پیامدهای این انتخابات بر اسرائیلیها و فلسطینیها را مورد بحث و بررسی قرار داده ایم.
مرکز مطالعات و پژوهشهای العربی در مقاله ای با اشاره به بحران موجود در کابینه رژیم صهیونیستی و احزاب متعدد این رژیم نوشت که موجی از بی اعتمادی در افکار و برنامههای مورد ادعای ائتلاف حاکم کنونی وجود دارد، از سوی دیگر جایگاه بینالمللی رژیم اسرائیل در دوره حاکمیت این ائتلاف پایین آمد و رویکردهای افراط گرایانه و سختگیری در قبال حقوق فلسطینیها افزایش پیدا کرده است، اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در داخل سرزمینهای اشغالی به ویژه مشکلات هزینههای بالای معیشتی و مالیات بر ثروتمندان و اوضاع نابسامان تعلیم و تربیت و مشکلات بهداشتی مغفول مانده است. همچنین مذاکرات سازش بین اسرائیل و فلسطینیها نیز متوقف شده است.
از زمان اعلام انحلال ائتلاف کابینه بنیامین نتانیاهو، فضای سیاسی عمومی در سرزمینهای اشغالی شاهد فعالیتهای حزبی و مدنی گستردهای جهت ایجاد ائتلاف های جدید برای آمادهسازی برای برگزاری انتخابات پارلمانی در 17 مارس 2015 جهت تشکیل کابینه جدید رژیم صهیونیستی بوده است.
درخواست نتانیاهو برای انحلال ائتلاف حاکم در حالی مطرح شد که کمتر از 2 سال از تشکیل این ائتلاف گذشته بود، وی همچنین در پی اتفاقات مربوط به پیش نویس طرح یهودیت دولت اسرائیل و توقف روند سازش و دیگر مسائل موجود تصمیم به انحلال کنیست و برپایی انتخابات زودهنگام گرفت. این موضوع لحن سیاسی خشن و مشاجره شدیدی را بین نتانیاهو و مخالفان وی نظیر هرتسوگ و لیونی و لاپید و ... ایجاد کرد.
روند موجود در هفتههای اخیر تجزیه و لغزش نقشه حزبی رژیم اسرائیل را تشدید کرده و زمینه را برای رقابت ائتلافهای حزبی و تلاش برای رسیدن به بیشترین تعداد کرسیهای پارلمانی مساعد کرد. انتخابات آینده اگر در موعد مقرر خود برگزار شود هجدهمین انتخابات از زمان تشکیل رژیم صهیونیستی در سال 1948 میلادی تا کنون خواهد بود. البته بیشتر این انتخابات در مورد قانونی خود (یعنی هر 4 سال یکبار) برگزار نمیشود . قبل از اینکه به عوامل درخواست نتانیاهو برای انحلال ائتلاف دولتی و کنست اشاره کنیم، لازم است که برخی شاخصهای جامعه اسرائیل و سیستم انتخاباتی این رژیم را بررسی نماییم.
اول: ساختار جامعه صهیونیستی:
شکی نیست که بحران کنونی اسرائیل در نتیجه چندین موضوع به وجود آمد که رسیدن به عمق تحولات موجود و تعیین روند آنها در آینده نگاهی عمیق میطلبد، شاخصهای عمومی جامعه کنونی صهیونیستی شامل موارد زیر است:
- بیشتر عناصر موجود جامعه کنونی اسرائیل از نسلی هستند که بعد از تأسیس رژیم ضد صهیونیستی و حتی بعد از موج ورود مهاجرتهای جدید به سرزمینهای فلسطین به دنیا آمدهاند. این شهروندان رویکردها و احساسات خاصی نسبت به سرزمین موعود دارند که کابینه آنها نیز به همین منظور سلاح در اختیار گرفته است. آنها اسرائیل را اردوگاهی بزرگ در زمان بروز جنگ میدانند و معتقدند که از جنگ فاصله زیادی ندارند. ساکنان سرزمینهای اشغالی در عین حال به نسبت به استمرار دولت خود حریص هستند، اما به دنبال ثبات و زندگی عادی به دور از ترس همیشگی و چالشهای مستمر هستند.
- حمله اخیر رژیم صهیونیستی به نوار غزه یک آزمایش برای این رژیم بود. آزمایشی که از طریق آن مشخص شد اوضاع متفاوت از قبل است و فلسطینیها موشکهایی در اختیار دارند که میتواند خیابانهای تلآویو را هدف قرار دهد.
- وقتی که گروههای اخوانی در مصر به حاکمیت رسیدند، اسرائیلیها و آمریکاییها پیش بینی میکردند که مشکل سینا از طریق توافق و تبادل اراضی حل خواهد شد، اما با انتفاضه مردمی و همبستگی ارتش بر ضد اخوانی ها، این آرزوها بر باد رفت و مشکل فلسطین بار دیگر به جایگاه قبلی بازگشت.
- نتانیاهو تاکنون سه دوره نخستوزیر بوده است، اما هیچ چیز به ملت خود نداده، به همین علت در سایه اوضاع کنونی در جهان ملتها ادامه این روند را نخواهند پذیرفت. به ویژه اینکه وی حتی ممکن است ریاست بر حزبش را از دست بدهد. در این راستا رقبای سرسختی برای او پیدا شده که حتی ریاستش بر لیکود را نیز تهدید می کند.
دوم: نظام انتخاباتی اسرائیل
قبل از بررسی اوضاع انتخاباتی سرزمینهای اشغالی و احزاب مختلف در موازات انتخابات باید نگاهی سریع به نظام انتخاباتی رژیم صهیونیستی انداخته شود. نظام انتخاباتی که متناسب با اسرائیل و تشکیل آن شکل گرفته است، این شیوه انتخاباتی در نتیجه مهاجرتهای جمعی از تابعیت های مختلف به فلسطین اشغالی صورت گرفته، روشی غیر متجانس است و با وجود تلاشهای رژیم صهیونیستی برای ایجاد همگرایی بین این افراد و فرهنگها با تمرکز بر زبان و رویکردهای ملیگرایانه و دین و فرهنگ یهودی همچنان اختلاف فرهنگی گستردهای در میان ساکنان سرزمینهای اشغالی وجود دارد.
به همین علت نظام انتخاباتی سرزمینهای اشغالی به گونهای پیچیده عرضه شده تا تمامی گروههای قومی یا سیاسی را در برگرفته و جز در صورت کسب حداقل 5/3 در صد از مجموعه آراء صحیح در انتخابات، کسی از حضور در پارلمان منع نشود. در حال حاضر 6/5 میلیون رأی دهنده در سرزمینهای اشغالی حضور دارند که همچنان مشخص نیست چند در صد از آنها در انتخابات حضور خواهند داشت. انتخابات در سرزمینهای اشغالی بر اساس ماهیت سیاسی یا ائتلافهای مختلف شکل میگیرد. ماهیت قانون انتخابات چندین مرحله برای این روند قائل شده است.
مرحله اول اجازه دادن به تمامی گروههای داخلی برای شرکت در انتخابات البته به صورت لیستهای مشخص است، بنابراین حتی افرادی که به صورت مستقل در انتخابات شرکت میکنند نیز باید لیست نهایی ارائه دهند. بعد از انتخابات اگر گروههای داخلی بتوانند حداقل 3 و نیم در صد از مجموع آراء صحیح را به دست آورند حق حضور در پارلمان را خواهند داشت. این میزان در گذشته 2 در صد بود. گروههایی که از این نسبت عبور کنند تعداد نمایندگان خود از میان 120 کرسی پارلمان را بر اساس روشی پیچیده تعیین میکنند و پس از آن اعضای پارلمان مشخص میشود.
اسرائیل برای محروم کردن گروههای کوچک سیاسی از تأثیرگذاری بر روند انتخابات و تحمیل شرایط و خواستههای خود به احزاب کوچک و همچنین جهت جلوگیری از فروپاشی ائتلاف حاکم و سقوط کابینه اسرائیل اقدام به افزایش نسبت حداقلی حضور در پارلمان از 2 درصد به 5/3 درصد کرده است.
احزاب اسرائیلی به 3 گروه اصلی تقسیم میشوند:
- کارگران ( رویکردهای متعدد لیبرال و سوسیالیست)
- صهیونیست ها (راستگرایان افراطی و معتدل)
- رویکردهای یهودی و توراتی
نمیتوانیم بگوییم که این گروههای سهگانه توان خود را از تعداد عناصر خود به دست میآورند، چرا که رویکردهای دینی همچنان قویترین گروهها هستند و مبانی ساختارهای سیاسی را در اختیار دارند. امنیت مهمترین عامل نگرانی تمامی رویکردهای اسرائیلی به شمار میرود.
شاخصهای قوی دیگری نیز در درگیریهای داخلی بین احزاب اسرائیل وجود دارد که ازجمله آنها گروههای خارجی شامل سازمانهای یهودی و صهیونیسم جهانی و حامیان غربی این گروهها است.
براساس آنچه که گفته شد ماهیت نظام انتخاباتی در سرزمینهای اشغالی بر اساس نمایندگی نسبی است و این روند تقریباً دستیابی یک حزب خاص به اکثریت مطلق پارلمانی و تشکیل دولت بر اساس آن را غیرممکن میکند، از همین منظر ضرورت وجود ائتلافهای حزبی بین گروههای مختلف با رویکردهای متعدد ایدئولوژیک را نشان میدهد. نقش احزاب دینی متعدد و کوچک که با اختلاف با دیگر گروهها اکثریت مورد نیاز برای دستیابی به بیشتر کرسیهای پارلمان را ایجاد میکنند از این منظر مشخص میشود.
سوم: ائتلاف کابینه و عوامل انحلال کنست
عوامل انحلال کنست رژیم صهیونیستی را میتوان در دو مجموعه عوامل داخلی و خارجی بررسی کرد. عوامل داخلی شامل شکست سخت کابینه اسرائیل در جنگ غزه و سرزنش بینالمللی گسترده بر ضد اسرائیل و موشک باران تلآویو در این حملات است. مطرح شدن پیش نویس طرح یهودیت دولت اسرائیل که با اعتراض گسترده حتی از سوی برخی از همپیمانان در ائتلافت کابینه از جمله زیپی لیونی و یائیر لپید مواجه شد، از دیگر عوامل داخلی سقوط کابینه بود. مخالفان این طرح تأکید داشتند که قانون نژادپرستانه مذکور خطرات گستردهای برای آینده اسرائیل و جایگاه و اعتبار بینالمللی این رژیم دارد.
همچنین شکست کابینه ائتلافی نتانیاهو را میتوان در نتیجه اصلاحات اجتماعی و اقتصادی دانست که گروهها و احزاب مختلف در برنامه انتخاباتی خود مطرح کرده بودند، اما نتانیاهو به دنبال فرار از این اصلاحات بود به این ترتیب وی میخواست مطالبات رأی دهندگان اسرائیلی را دور بزند. به ویژه بعد از اینکه میزان محبوبیت وی در نظرسنجیهای متعدد در مقایسه با دیگر شخصیتهای صهیونیستی کاهش پیدا کرد.
همچنین مخالفتهای مستمر با نتانیاهو از سوی برخی شرکا در ائتلاف به ویژه در زمینه قانون صفر کردن مالیاتها یا مسائل مربوط به بودجه عمومی اسرائیل و هزینههای نظامی و قانون حداقل حقوق ها و .. وی را بهعنوان یک دیکتاتور مطرح کرد که به دنبال رها شدن از دست مخالفان خود است.
همچنین توقف مذاکرات با گروههای سازشکار فلسطینی به ویژه پس از جنگ غزه و بسته شدن افقهای سیاسی و دعوت کابینه اسرائیل از تشکیلات خودگردان برای از سرگیری گفتگوها برای سرپوش گذاشتن بر استمرار شهرکسازی در کرانه غربی و تأکید بر رد سند آمریکایی در مورد راه حل تشکیل دو دولت از دیگر مسائل موثر داخلی در انحلال پارلمان رژیم صهیونیستی بود.
البته در این روند نمیتوان توهم نتانیاهو در مورد مواضع احزاب شریک و مخالف وی در تشکیل ائتلاف کابینه را نادیده گرفت. به این ترتیب نتانیاهو ائتلاف کابینه را به هم زد و خواستار انحلال پارلمان شد تا همگرایی بیشتر گروههای راستگرای افراطی را به دست آورد و حمایت آنها از طرح یهودیت دولت اسرائیل و ادامه شهرکسازی صهیونیستی را جلب کند.
در مورد عوامل خارجی میتوان به تلاشهای بنیامین نتانیاهو در سوء استفاده از اوضاع و تحولات بینالمللی و منطقهای و داخلی اشاره کرد که دشمنی جهانی با انواع خشونتها و تروریسم در منطقه و جنگ بر ضد داعش و جبهه النصره و گروههای مشابه آن را ایجاد کرده است. نتانیاهو به دنبال استفاده از این فضا برای عقبنشینی از اجرای انتخابات و مهار اعتراضات از سوی پارلمانهای دولتهای غربی برآمد تا حمایت نمادین آنها از فلسطین را تحت تأثیر قرار داده و توجه کشورها و پارلمانها را به انتخابات آینده جلب نماید.
چهارم: سناریوهای پیش روی انتخابات رژیم صهیونیستی
در ابتدای بررسی در این زمینه باید به عواملی اشاره کرد که بر امکان تحقق هر یک از سناریوهای پیشبینی شده تأثیرگذار و سرنوشتساز است. در این زمینه میتوان به عوامل زیر رسید:
1- ماهیت تحولات و تغییرات مستمر در تمامی سطوح (بینالمللی ، منطقهای و داخلی) در دوره قبل از برگزاری انتخابات.
2- حجم مداخله کنونی لابیهای صهیونیستی و یهودی به ویژه در آمریکا و میزان حمایت آنها از اشخاص سیاسی مشخص در داخل اسرائیل.
3- مواضع شورای امنیت نسبت به پیش نویس طرح به رسمیت شناختن دولت فلسطین و مواضع و واکنشهای طرفهای بینالمللی. این طرح البته با مخالفت شورای امنیت مواجه شده و همین موضوع فلسطینیها را به سمت پناه بردن به دادگاه بینالمللی لاهه کشانده است.
4- سونامی به رسمیت شناختن دولت فلسطین از روی پارلمانهای اروپایی و میزان حمایت آنها از دیدگاه تشکیل دو دولت که نتانیاهو و رهبران راستگرای افراطی در اسرائیل از آن فرار میکنند.
5- میزان تأثیرپذیری رأیدهندگان اسرائیلی از برنامه کاری گروههای مختلف سیاسی اسرائیل و اظهاراتی که رهبران احزاب مختلف مطرح میکنند.
6- نتایج انتخابات داخلی حزب لیکود و مواضع نتانیاهو نسبت به این موضوع. میزان تأیید یا مخالفت وی با این حزب میتواند تأثیر زیادی در نتایج انتخابات داشته باشد.
7- میزان آمادگی احزاب چپگرا و میانه رو برای همکاری با نتانیاهو در ضمن فراکسیون ائتلافی متحد یا اتحاد با یکدیگر برای مقابله با وی با ایجاد فراکسیون متحد احزاب غربی.
بررسی نقاط هفتگانه مطرح شده در این زمینه میتواند این سوال را ایجاد کند که آیا حزب لیکود -تحت فرماندهی نتانیاهو یا باراک یا هر فرد دیگری میتواند اوضاع کنونی را استمرار بخشیده -و نقش مستقیم خود به عنوان جریان تأثیرگذار حاضر در انتخابات آینده را ایفا کند و بر اساس برنامه یک ساله سیاسی و اجتماعی و اقتصادی با رقبای خود رقابت نمود و تنها ابعاد امنیتی را در نظر نگیرد، یا این که در سایه ایجاد وضعیت کنونی نمیتواند پیشرفتی برای خود محقق کند؟
این سؤال چالش اساسی ایدئولوژیک و توسعه ای بر ضد لیکود و شخص نتانیاهو ایجاد میکند و بقا و تسلط این حزب بر قدرت را تهدید مینماید. بنابراین جایگاه احزاب راستگرا به ویژه نتانیاهو در یک آزمون قرار گرفته است.
بر اساس انتخاب جایگزینهای اساسی مطرح میتوان سناریوهای پیشبینی شده زیر را مد نظر قرار داد.
الف: ادامه روند موجود:
این سناریو هزینه برترین سناریوی موجود از ابعاد سیاسی و امنیتی است و فواید آن بسیار اندک است. اصرار بر این روند زمانی اتفاق میافتد که نتانیاهو به این نتیجه برسد که باید از ورود به انتخابات دوری کند، چرا که با وجود رقبای قویتر از وی مانند باراک و ساعر شانسی برای پیروزی در انتخابات آینده ندارد. بنابر نظرسنجی که روزنامه صهیونیستی جروزالم پست انجام داده، ساعر 43 درصد آراء را به دست آورده، در حالی که نتانیاهو 38 درصد از آراء را کسب کرده است. همچنین بر اساس یک نظر سنجی موشه کحلون 46 درصد از آراء را به دست می آورد در حالی که نتانیاهو36 درصد از آراء را به دست می آورد.
ورود باراک به عنوان رقیب اصلی نتانیاهو که میتواند او را شکست دهد، در این زمینه نقش مهمی را ایفا میکند. اگر این اتفاق بیفتد انتخابات جدید موضوع تازهای نخواهد داشت و هیچ تغییر واقعی در نقشه سیاسی اسرائیل رخ نمیدهد، مگر در چارچوبهای کمی که ممکن است شامل بازگشت مجدد لاپید به حاکمیت ائتلافی باشد، البته این احتمال نیز وجود دارد که هرتسوگ به جای لیونی به کابینه بپیوندد و علاوه بر اینها تعداد احزاب راستگرای اسرائیلی در کابینه بیشتر شود.
پیامدهای چنین ائتلافی میتواند شامل موارد زیر باشد:
- تثبیت جایگاه بنیامین نتانیاهو به عنوان یک رهبر قوی و قومیتگرا که روشهای فریب سیاسی را خوب بلد است و به تمدید مذاکرات دو طرف فلسطینی تا بی نهایت دست خواهد زد.
- ایجاد ائتلاف مستحکم و قوی راستگرایان که مخالفت نسبی خود با مذاکرات اسرائیلی- فلسطینی را افزایش داده و تلاش میکند افکار عمومی را به این سمت پیش ببرند که فلسطینیها در به رسمیت شناختن اسرائیل جدی نیستند و مسئول شکست این مذاکرات هستند. به این ترتیب اهداف اسرائیل محقق خواهد شد.
- تقویت مناسبات آمریکا با ادعای پذیرش اجرای هدفهای آنها در زمینه حل و فصل مسالمتآمیز مسائل از طریق مذاکرات. البته در این سناریو اسرائیل در مرحله بعد به بهانه عدم جدیت فلسطینیها، مذاکرات را به شکست خواهد کشاند.
- فعال سازی سیاست شهرکسازی بیشتر صهیونیستی.
- تصویب قانون یهودیت کابینه اسرائیل به بهانه حمایت از اسرائیل در برابر دشمنان فلسطینی.
- پیامدهای امنیتی و انفجار درگیریها و خشونتها از سوی عربهای ساکن سرزمینهای اشغالی در قبال مواضع نژادپرستانهای که میتواند اتفاقاتی را رقم بزند که اهداف اسرائیل را تقریباً به صورت کامل تغییر خواهد داد.
-ایجاد فراکسیون چپگرا برای مقابله با راستگرایان موجود و پشتیبانی تشکلهای عربی و تعدادی از احزاب راستگرا مانند شاس از این فراکسیون.
ب: سناریوی بازها و کبوترها
این سناریو متمرکز بر شخص بنیامین نتانیاهو و سابقه وی به عنوان بزرگترین مقام اسرائیلی است که بیشتر زمان را در نخستوزیری گذرانده است، وی سه دوره نخستوزیر بوده و در صورت پیروزی در انتخابات آینده در چهارمین انتخابات، به نخستوزیری میرسد. وی بیشترین دشمنی را با فلسطینیها دارد. در این حالت نتانیاهو و لیکود ائتلافی را با احزاب میانهرو و چپگرا ایجاد میکنند و بیشتر احزاب راستگرا را قربانی خواهد کرد.
البته به نظر میرسد چنین ائتلافی از همان ابتدا در معرض سقوط قرار دارد، چرا که احزاب چپگرا و میانهرو به دنبال در دست داشتن ابزارهای تصمیمسازی هستند، بنابراین نتانیاهو توافق با این گروهها را از دست میدهد و وجهه خود به عنوان یک رهبر افراط گرای ملی را از دست می دهد. به این ترتیب تمامی گروههای راستگرای افراطی به مخالفت با وی برخواهند خاست. این سناریو مدت زمان زیادی طول نمیکشد چرا که تناقض بین احزاب موجود در ائتلاف حاکم افزایش یافته و بدین ترتیب موقعیت رژیم صهیونیستی در جهان و منطقه تنزل میکند و تصمیم سازیها در سرزمینهای اشغالی دچار تناقض شده و مناسبات این رژیم با آمریکا دچار اختلال میشود. همچنین روند به رسمیت شناختن دولت فلسطین از سوی دولتهای جهان ادامه پیدا میکند و مذاکرات نیز در بن بست باقی می ماند.
ج: سناریوی جایگزین
این سناریو همانطور که از نامش پیداست، نه تنها مخالف نتانیاهو است، بلکه جایگزین آن است. این سناریو بروز ائتلافی جدید با رویکردهای اصلاحگرایانه اجتماعی را شامل میشود که به دنبال ایجاد عدالت اجتماعی در اسرائیل خواهد بود. بر این اساس احزاب میانهرو و چپگرا بعلاوه فراکسیونهای احزاب عربی در ائتلاف حاکم حضور خواهند داشت. همچنین برخی احزاب کوچک نیز میتوانند در این سناریو حاضر باشند. امکان پیوستن حزب کار به ریاست اسحاق هرتسوگ و کادیما به ریاست موفاز و جنبش به ریاست لوینی و میرتس به ریاست یعالون و آینده ای وجود دارد به ریاست لاپید و برخی دیگر از احزاب کوچک راست گرا مانند شاس و احزاب عربی و عربی یهودی در این ائتلاف وجود دارد.
ایجاد چنین ائتلافی میتواند فرصت تأیید از سوی برخی احزاب دیگر به ویژه از میان مخالفان نتانیاهو یا کسانی که به دنبال سیاستهای اصلاحطلبانه اجتماعی و اقتصادی هستند را فراهم آورد. موفقیت این ائتلاف در تشکیل دولت آینده اجازه فرصتهای بیشتر برای محاصره عوامل خشونتهای سیاسی و اجتماعی در داخل اسرائیل را فراهم میکند و زمینه برای ورود به مذاکرات جهت سازش سیاسی و تحقق اهداف اسرائیلی بدون دادن هزینههای بالا را فراهم مینماید و ممکن است وحدت سیاسی و اجتماعی در داخل اسرائیل ایجاد کند.
د: سناریوی ائتلاف میان راهها
میانه رو ها شامل حلقه میانی بین راستگرایان اسرائیلی مانند لیکود و البیت الیهودی و حریدیم با ائتلاف چپ گرایان ( احزاب حاضر در سناریوی سوم) خواهد بود. ممکن است احزاب راستگرا به بنیامین نتانیاهو خشم بگیرند و از ائتلاف کنونی خارج شوند. نمونه این اقدامات مانند اقدامات موشه کحلون وزیر جنگ سابق رژیم اسرائیل از لیکود و حزب اسرائیل خانه ما به ریاست آویگدور لیبرمن است. این ائتلاف میتواند تمام کسانی که به دنبال براندازی نتانیاهو و جدا کردن وی از نخستوزیری هستند را دربرگیرد.
چنین ائتلافی قادر به جذب احزاب عرب زبان خواهد بود، البته به شرطی که آنها لیستی مشترک ارائه دهند تا بتوانند آراء بیشتری کسب کنند. این ائتلاف میتواند احزاب کادیما و جنبش را به سمت خود جلب کند. در صورت موفقیت چنین ائتلافی در تشکیل کابینه آینده رژیم صهیونیستی، حمایت دولت آمریکا از این ائتلاف کاملاً مشخص خواهد بود، چرا که این ائتلاف ادامه مذاکرات مربوط به سازش مسالمتآمیز را تأیید میکند و عقبنشینی های قابل قبولی در زمینه مهار سیاست شهرکسازی صهیونیستی انجام دهد. این دو شرط برای رسیدن به تأیید همهجانبه آمریکا کافی است.
نتیجه گیری: شکی نیست که هر نتیجهای در بحران کنونی سرزمینهای اشغالی رقم بخورد، بر اوضاع منطقه عربی و به ویژه فلسطینیها و همچنین در روند مذاکرات برای حل درگیریها فلسطینی- اسرائیلی تأثیر خواهد داشت. نگرانی دیگری که وجود دارد اعلام یهودیت دولت اسرائیل است، چرا که گروههای افراط گرایی اسلامی نیز به ویژه بعد از بروز پدیده داعش به دنبال ایجاد عنصری تأثیرگذار در منطقه هستند که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
مرکز مطالعات و پژوهشهای العربی در مقاله ای با اشاره به بحران موجود در کابینه رژیم صهیونیستی و احزاب متعدد این رژیم نوشت که موجی از بی اعتمادی در افکار و برنامههای مورد ادعای ائتلاف حاکم کنونی وجود دارد، از سوی دیگر جایگاه بینالمللی رژیم اسرائیل در دوره حاکمیت این ائتلاف پایین آمد و رویکردهای افراط گرایانه و سختگیری در قبال حقوق فلسطینیها افزایش پیدا کرده است، اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در داخل سرزمینهای اشغالی به ویژه مشکلات هزینههای بالای معیشتی و مالیات بر ثروتمندان و اوضاع نابسامان تعلیم و تربیت و مشکلات بهداشتی مغفول مانده است. همچنین مذاکرات سازش بین اسرائیل و فلسطینیها نیز متوقف شده است.
از زمان اعلام انحلال ائتلاف کابینه بنیامین نتانیاهو، فضای سیاسی عمومی در سرزمینهای اشغالی شاهد فعالیتهای حزبی و مدنی گستردهای جهت ایجاد ائتلاف های جدید برای آمادهسازی برای برگزاری انتخابات پارلمانی در 17 مارس 2015 جهت تشکیل کابینه جدید رژیم صهیونیستی بوده است.
درخواست نتانیاهو برای انحلال ائتلاف حاکم در حالی مطرح شد که کمتر از 2 سال از تشکیل این ائتلاف گذشته بود، وی همچنین در پی اتفاقات مربوط به پیش نویس طرح یهودیت دولت اسرائیل و توقف روند سازش و دیگر مسائل موجود تصمیم به انحلال کنیست و برپایی انتخابات زودهنگام گرفت. این موضوع لحن سیاسی خشن و مشاجره شدیدی را بین نتانیاهو و مخالفان وی نظیر هرتسوگ و لیونی و لاپید و ... ایجاد کرد.
روند موجود در هفتههای اخیر تجزیه و لغزش نقشه حزبی رژیم اسرائیل را تشدید کرده و زمینه را برای رقابت ائتلافهای حزبی و تلاش برای رسیدن به بیشترین تعداد کرسیهای پارلمانی مساعد کرد. انتخابات آینده اگر در موعد مقرر خود برگزار شود هجدهمین انتخابات از زمان تشکیل رژیم صهیونیستی در سال 1948 میلادی تا کنون خواهد بود. البته بیشتر این انتخابات در مورد قانونی خود (یعنی هر 4 سال یکبار) برگزار نمیشود . قبل از اینکه به عوامل درخواست نتانیاهو برای انحلال ائتلاف دولتی و کنست اشاره کنیم، لازم است که برخی شاخصهای جامعه اسرائیل و سیستم انتخاباتی این رژیم را بررسی نماییم.
شکی نیست که بحران کنونی اسرائیل در نتیجه چندین موضوع به وجود آمد که رسیدن به عمق تحولات موجود و تعیین روند آنها در آینده نگاهی عمیق میطلبد، شاخصهای عمومی جامعه کنونی صهیونیستی شامل موارد زیر است:
- بیشتر عناصر موجود جامعه کنونی اسرائیل از نسلی هستند که بعد از تأسیس رژیم ضد صهیونیستی و حتی بعد از موج ورود مهاجرتهای جدید به سرزمینهای فلسطین به دنیا آمدهاند. این شهروندان رویکردها و احساسات خاصی نسبت به سرزمین موعود دارند که کابینه آنها نیز به همین منظور سلاح در اختیار گرفته است. آنها اسرائیل را اردوگاهی بزرگ در زمان بروز جنگ میدانند و معتقدند که از جنگ فاصله زیادی ندارند. ساکنان سرزمینهای اشغالی در عین حال به نسبت به استمرار دولت خود حریص هستند، اما به دنبال ثبات و زندگی عادی به دور از ترس همیشگی و چالشهای مستمر هستند.
- حمله اخیر رژیم صهیونیستی به نوار غزه یک آزمایش برای این رژیم بود. آزمایشی که از طریق آن مشخص شد اوضاع متفاوت از قبل است و فلسطینیها موشکهایی در اختیار دارند که میتواند خیابانهای تلآویو را هدف قرار دهد.
- نتانیاهو تاکنون سه دوره نخستوزیر بوده است، اما هیچ چیز به ملت خود نداده، به همین علت در سایه اوضاع کنونی در جهان ملتها ادامه این روند را نخواهند پذیرفت. به ویژه اینکه وی حتی ممکن است ریاست بر حزبش را از دست بدهد. در این راستا رقبای سرسختی برای او پیدا شده که حتی ریاستش بر لیکود را نیز تهدید می کند.
دوم: نظام انتخاباتی اسرائیل
قبل از بررسی اوضاع انتخاباتی سرزمینهای اشغالی و احزاب مختلف در موازات انتخابات باید نگاهی سریع به نظام انتخاباتی رژیم صهیونیستی انداخته شود. نظام انتخاباتی که متناسب با اسرائیل و تشکیل آن شکل گرفته است، این شیوه انتخاباتی در نتیجه مهاجرتهای جمعی از تابعیت های مختلف به فلسطین اشغالی صورت گرفته، روشی غیر متجانس است و با وجود تلاشهای رژیم صهیونیستی برای ایجاد همگرایی بین این افراد و فرهنگها با تمرکز بر زبان و رویکردهای ملیگرایانه و دین و فرهنگ یهودی همچنان اختلاف فرهنگی گستردهای در میان ساکنان سرزمینهای اشغالی وجود دارد.
به همین علت نظام انتخاباتی سرزمینهای اشغالی به گونهای پیچیده عرضه شده تا تمامی گروههای قومی یا سیاسی را در برگرفته و جز در صورت کسب حداقل 5/3 در صد از مجموعه آراء صحیح در انتخابات، کسی از حضور در پارلمان منع نشود. در حال حاضر 6/5 میلیون رأی دهنده در سرزمینهای اشغالی حضور دارند که همچنان مشخص نیست چند در صد از آنها در انتخابات حضور خواهند داشت. انتخابات در سرزمینهای اشغالی بر اساس ماهیت سیاسی یا ائتلافهای مختلف شکل میگیرد. ماهیت قانون انتخابات چندین مرحله برای این روند قائل شده است.
اسرائیل برای محروم کردن گروههای کوچک سیاسی از تأثیرگذاری بر روند انتخابات و تحمیل شرایط و خواستههای خود به احزاب کوچک و همچنین جهت جلوگیری از فروپاشی ائتلاف حاکم و سقوط کابینه اسرائیل اقدام به افزایش نسبت حداقلی حضور در پارلمان از 2 درصد به 5/3 درصد کرده است.
احزاب اسرائیلی به 3 گروه اصلی تقسیم میشوند:
- کارگران ( رویکردهای متعدد لیبرال و سوسیالیست)
- صهیونیست ها (راستگرایان افراطی و معتدل)
- رویکردهای یهودی و توراتی
نمیتوانیم بگوییم که این گروههای سهگانه توان خود را از تعداد عناصر خود به دست میآورند، چرا که رویکردهای دینی همچنان قویترین گروهها هستند و مبانی ساختارهای سیاسی را در اختیار دارند. امنیت مهمترین عامل نگرانی تمامی رویکردهای اسرائیلی به شمار میرود.
شاخصهای قوی دیگری نیز در درگیریهای داخلی بین احزاب اسرائیل وجود دارد که ازجمله آنها گروههای خارجی شامل سازمانهای یهودی و صهیونیسم جهانی و حامیان غربی این گروهها است.
براساس آنچه که گفته شد ماهیت نظام انتخاباتی در سرزمینهای اشغالی بر اساس نمایندگی نسبی است و این روند تقریباً دستیابی یک حزب خاص به اکثریت مطلق پارلمانی و تشکیل دولت بر اساس آن را غیرممکن میکند، از همین منظر ضرورت وجود ائتلافهای حزبی بین گروههای مختلف با رویکردهای متعدد ایدئولوژیک را نشان میدهد. نقش احزاب دینی متعدد و کوچک که با اختلاف با دیگر گروهها اکثریت مورد نیاز برای دستیابی به بیشتر کرسیهای پارلمان را ایجاد میکنند از این منظر مشخص میشود.
عوامل انحلال کنست رژیم صهیونیستی را میتوان در دو مجموعه عوامل داخلی و خارجی بررسی کرد. عوامل داخلی شامل شکست سخت کابینه اسرائیل در جنگ غزه و سرزنش بینالمللی گسترده بر ضد اسرائیل و موشک باران تلآویو در این حملات است. مطرح شدن پیش نویس طرح یهودیت دولت اسرائیل که با اعتراض گسترده حتی از سوی برخی از همپیمانان در ائتلافت کابینه از جمله زیپی لیونی و یائیر لپید مواجه شد، از دیگر عوامل داخلی سقوط کابینه بود. مخالفان این طرح تأکید داشتند که قانون نژادپرستانه مذکور خطرات گستردهای برای آینده اسرائیل و جایگاه و اعتبار بینالمللی این رژیم دارد.
همچنین شکست کابینه ائتلافی نتانیاهو را میتوان در نتیجه اصلاحات اجتماعی و اقتصادی دانست که گروهها و احزاب مختلف در برنامه انتخاباتی خود مطرح کرده بودند، اما نتانیاهو به دنبال فرار از این اصلاحات بود به این ترتیب وی میخواست مطالبات رأی دهندگان اسرائیلی را دور بزند. به ویژه بعد از اینکه میزان محبوبیت وی در نظرسنجیهای متعدد در مقایسه با دیگر شخصیتهای صهیونیستی کاهش پیدا کرد.
همچنین مخالفتهای مستمر با نتانیاهو از سوی برخی شرکا در ائتلاف به ویژه در زمینه قانون صفر کردن مالیاتها یا مسائل مربوط به بودجه عمومی اسرائیل و هزینههای نظامی و قانون حداقل حقوق ها و .. وی را بهعنوان یک دیکتاتور مطرح کرد که به دنبال رها شدن از دست مخالفان خود است.
همچنین توقف مذاکرات با گروههای سازشکار فلسطینی به ویژه پس از جنگ غزه و بسته شدن افقهای سیاسی و دعوت کابینه اسرائیل از تشکیلات خودگردان برای از سرگیری گفتگوها برای سرپوش گذاشتن بر استمرار شهرکسازی در کرانه غربی و تأکید بر رد سند آمریکایی در مورد راه حل تشکیل دو دولت از دیگر مسائل موثر داخلی در انحلال پارلمان رژیم صهیونیستی بود.
البته در این روند نمیتوان توهم نتانیاهو در مورد مواضع احزاب شریک و مخالف وی در تشکیل ائتلاف کابینه را نادیده گرفت. به این ترتیب نتانیاهو ائتلاف کابینه را به هم زد و خواستار انحلال پارلمان شد تا همگرایی بیشتر گروههای راستگرای افراطی را به دست آورد و حمایت آنها از طرح یهودیت دولت اسرائیل و ادامه شهرکسازی صهیونیستی را جلب کند.
در مورد عوامل خارجی میتوان به تلاشهای بنیامین نتانیاهو در سوء استفاده از اوضاع و تحولات بینالمللی و منطقهای و داخلی اشاره کرد که دشمنی جهانی با انواع خشونتها و تروریسم در منطقه و جنگ بر ضد داعش و جبهه النصره و گروههای مشابه آن را ایجاد کرده است. نتانیاهو به دنبال استفاده از این فضا برای عقبنشینی از اجرای انتخابات و مهار اعتراضات از سوی پارلمانهای دولتهای غربی برآمد تا حمایت نمادین آنها از فلسطین را تحت تأثیر قرار داده و توجه کشورها و پارلمانها را به انتخابات آینده جلب نماید.
در ابتدای بررسی در این زمینه باید به عواملی اشاره کرد که بر امکان تحقق هر یک از سناریوهای پیشبینی شده تأثیرگذار و سرنوشتساز است. در این زمینه میتوان به عوامل زیر رسید:
1- ماهیت تحولات و تغییرات مستمر در تمامی سطوح (بینالمللی ، منطقهای و داخلی) در دوره قبل از برگزاری انتخابات.
2- حجم مداخله کنونی لابیهای صهیونیستی و یهودی به ویژه در آمریکا و میزان حمایت آنها از اشخاص سیاسی مشخص در داخل اسرائیل.
3- مواضع شورای امنیت نسبت به پیش نویس طرح به رسمیت شناختن دولت فلسطین و مواضع و واکنشهای طرفهای بینالمللی. این طرح البته با مخالفت شورای امنیت مواجه شده و همین موضوع فلسطینیها را به سمت پناه بردن به دادگاه بینالمللی لاهه کشانده است.
4- سونامی به رسمیت شناختن دولت فلسطین از روی پارلمانهای اروپایی و میزان حمایت آنها از دیدگاه تشکیل دو دولت که نتانیاهو و رهبران راستگرای افراطی در اسرائیل از آن فرار میکنند.
5- میزان تأثیرپذیری رأیدهندگان اسرائیلی از برنامه کاری گروههای مختلف سیاسی اسرائیل و اظهاراتی که رهبران احزاب مختلف مطرح میکنند.
6- نتایج انتخابات داخلی حزب لیکود و مواضع نتانیاهو نسبت به این موضوع. میزان تأیید یا مخالفت وی با این حزب میتواند تأثیر زیادی در نتایج انتخابات داشته باشد.
7- میزان آمادگی احزاب چپگرا و میانه رو برای همکاری با نتانیاهو در ضمن فراکسیون ائتلافی متحد یا اتحاد با یکدیگر برای مقابله با وی با ایجاد فراکسیون متحد احزاب غربی.
بررسی نقاط هفتگانه مطرح شده در این زمینه میتواند این سوال را ایجاد کند که آیا حزب لیکود -تحت فرماندهی نتانیاهو یا باراک یا هر فرد دیگری میتواند اوضاع کنونی را استمرار بخشیده -و نقش مستقیم خود به عنوان جریان تأثیرگذار حاضر در انتخابات آینده را ایفا کند و بر اساس برنامه یک ساله سیاسی و اجتماعی و اقتصادی با رقبای خود رقابت نمود و تنها ابعاد امنیتی را در نظر نگیرد، یا این که در سایه ایجاد وضعیت کنونی نمیتواند پیشرفتی برای خود محقق کند؟
این سؤال چالش اساسی ایدئولوژیک و توسعه ای بر ضد لیکود و شخص نتانیاهو ایجاد میکند و بقا و تسلط این حزب بر قدرت را تهدید مینماید. بنابراین جایگاه احزاب راستگرا به ویژه نتانیاهو در یک آزمون قرار گرفته است.
بر اساس انتخاب جایگزینهای اساسی مطرح میتوان سناریوهای پیشبینی شده زیر را مد نظر قرار داد.
این سناریو هزینه برترین سناریوی موجود از ابعاد سیاسی و امنیتی است و فواید آن بسیار اندک است. اصرار بر این روند زمانی اتفاق میافتد که نتانیاهو به این نتیجه برسد که باید از ورود به انتخابات دوری کند، چرا که با وجود رقبای قویتر از وی مانند باراک و ساعر شانسی برای پیروزی در انتخابات آینده ندارد. بنابر نظرسنجی که روزنامه صهیونیستی جروزالم پست انجام داده، ساعر 43 درصد آراء را به دست آورده، در حالی که نتانیاهو 38 درصد از آراء را کسب کرده است. همچنین بر اساس یک نظر سنجی موشه کحلون 46 درصد از آراء را به دست می آورد در حالی که نتانیاهو36 درصد از آراء را به دست می آورد.
ورود باراک به عنوان رقیب اصلی نتانیاهو که میتواند او را شکست دهد، در این زمینه نقش مهمی را ایفا میکند. اگر این اتفاق بیفتد انتخابات جدید موضوع تازهای نخواهد داشت و هیچ تغییر واقعی در نقشه سیاسی اسرائیل رخ نمیدهد، مگر در چارچوبهای کمی که ممکن است شامل بازگشت مجدد لاپید به حاکمیت ائتلافی باشد، البته این احتمال نیز وجود دارد که هرتسوگ به جای لیونی به کابینه بپیوندد و علاوه بر اینها تعداد احزاب راستگرای اسرائیلی در کابینه بیشتر شود.
پیامدهای چنین ائتلافی میتواند شامل موارد زیر باشد:
- تثبیت جایگاه بنیامین نتانیاهو به عنوان یک رهبر قوی و قومیتگرا که روشهای فریب سیاسی را خوب بلد است و به تمدید مذاکرات دو طرف فلسطینی تا بی نهایت دست خواهد زد.
- ایجاد ائتلاف مستحکم و قوی راستگرایان که مخالفت نسبی خود با مذاکرات اسرائیلی- فلسطینی را افزایش داده و تلاش میکند افکار عمومی را به این سمت پیش ببرند که فلسطینیها در به رسمیت شناختن اسرائیل جدی نیستند و مسئول شکست این مذاکرات هستند. به این ترتیب اهداف اسرائیل محقق خواهد شد.
- تقویت مناسبات آمریکا با ادعای پذیرش اجرای هدفهای آنها در زمینه حل و فصل مسالمتآمیز مسائل از طریق مذاکرات. البته در این سناریو اسرائیل در مرحله بعد به بهانه عدم جدیت فلسطینیها، مذاکرات را به شکست خواهد کشاند.
- فعال سازی سیاست شهرکسازی بیشتر صهیونیستی.
- تصویب قانون یهودیت کابینه اسرائیل به بهانه حمایت از اسرائیل در برابر دشمنان فلسطینی.
- پیامدهای امنیتی و انفجار درگیریها و خشونتها از سوی عربهای ساکن سرزمینهای اشغالی در قبال مواضع نژادپرستانهای که میتواند اتفاقاتی را رقم بزند که اهداف اسرائیل را تقریباً به صورت کامل تغییر خواهد داد.
-ایجاد فراکسیون چپگرا برای مقابله با راستگرایان موجود و پشتیبانی تشکلهای عربی و تعدادی از احزاب راستگرا مانند شاس از این فراکسیون.
این سناریو متمرکز بر شخص بنیامین نتانیاهو و سابقه وی به عنوان بزرگترین مقام اسرائیلی است که بیشتر زمان را در نخستوزیری گذرانده است، وی سه دوره نخستوزیر بوده و در صورت پیروزی در انتخابات آینده در چهارمین انتخابات، به نخستوزیری میرسد. وی بیشترین دشمنی را با فلسطینیها دارد. در این حالت نتانیاهو و لیکود ائتلافی را با احزاب میانهرو و چپگرا ایجاد میکنند و بیشتر احزاب راستگرا را قربانی خواهد کرد.
البته به نظر میرسد چنین ائتلافی از همان ابتدا در معرض سقوط قرار دارد، چرا که احزاب چپگرا و میانهرو به دنبال در دست داشتن ابزارهای تصمیمسازی هستند، بنابراین نتانیاهو توافق با این گروهها را از دست میدهد و وجهه خود به عنوان یک رهبر افراط گرای ملی را از دست می دهد. به این ترتیب تمامی گروههای راستگرای افراطی به مخالفت با وی برخواهند خاست. این سناریو مدت زمان زیادی طول نمیکشد چرا که تناقض بین احزاب موجود در ائتلاف حاکم افزایش یافته و بدین ترتیب موقعیت رژیم صهیونیستی در جهان و منطقه تنزل میکند و تصمیم سازیها در سرزمینهای اشغالی دچار تناقض شده و مناسبات این رژیم با آمریکا دچار اختلال میشود. همچنین روند به رسمیت شناختن دولت فلسطین از سوی دولتهای جهان ادامه پیدا میکند و مذاکرات نیز در بن بست باقی می ماند.
ج: سناریوی جایگزین
این سناریو همانطور که از نامش پیداست، نه تنها مخالف نتانیاهو است، بلکه جایگزین آن است. این سناریو بروز ائتلافی جدید با رویکردهای اصلاحگرایانه اجتماعی را شامل میشود که به دنبال ایجاد عدالت اجتماعی در اسرائیل خواهد بود. بر این اساس احزاب میانهرو و چپگرا بعلاوه فراکسیونهای احزاب عربی در ائتلاف حاکم حضور خواهند داشت. همچنین برخی احزاب کوچک نیز میتوانند در این سناریو حاضر باشند. امکان پیوستن حزب کار به ریاست اسحاق هرتسوگ و کادیما به ریاست موفاز و جنبش به ریاست لوینی و میرتس به ریاست یعالون و آینده ای وجود دارد به ریاست لاپید و برخی دیگر از احزاب کوچک راست گرا مانند شاس و احزاب عربی و عربی یهودی در این ائتلاف وجود دارد.
ایجاد چنین ائتلافی میتواند فرصت تأیید از سوی برخی احزاب دیگر به ویژه از میان مخالفان نتانیاهو یا کسانی که به دنبال سیاستهای اصلاحطلبانه اجتماعی و اقتصادی هستند را فراهم آورد. موفقیت این ائتلاف در تشکیل دولت آینده اجازه فرصتهای بیشتر برای محاصره عوامل خشونتهای سیاسی و اجتماعی در داخل اسرائیل را فراهم میکند و زمینه برای ورود به مذاکرات جهت سازش سیاسی و تحقق اهداف اسرائیلی بدون دادن هزینههای بالا را فراهم مینماید و ممکن است وحدت سیاسی و اجتماعی در داخل اسرائیل ایجاد کند.
میانه رو ها شامل حلقه میانی بین راستگرایان اسرائیلی مانند لیکود و البیت الیهودی و حریدیم با ائتلاف چپ گرایان ( احزاب حاضر در سناریوی سوم) خواهد بود. ممکن است احزاب راستگرا به بنیامین نتانیاهو خشم بگیرند و از ائتلاف کنونی خارج شوند. نمونه این اقدامات مانند اقدامات موشه کحلون وزیر جنگ سابق رژیم اسرائیل از لیکود و حزب اسرائیل خانه ما به ریاست آویگدور لیبرمن است. این ائتلاف میتواند تمام کسانی که به دنبال براندازی نتانیاهو و جدا کردن وی از نخستوزیری هستند را دربرگیرد.
چنین ائتلافی قادر به جذب احزاب عرب زبان خواهد بود، البته به شرطی که آنها لیستی مشترک ارائه دهند تا بتوانند آراء بیشتری کسب کنند. این ائتلاف میتواند احزاب کادیما و جنبش را به سمت خود جلب کند. در صورت موفقیت چنین ائتلافی در تشکیل کابینه آینده رژیم صهیونیستی، حمایت دولت آمریکا از این ائتلاف کاملاً مشخص خواهد بود، چرا که این ائتلاف ادامه مذاکرات مربوط به سازش مسالمتآمیز را تأیید میکند و عقبنشینی های قابل قبولی در زمینه مهار سیاست شهرکسازی صهیونیستی انجام دهد. این دو شرط برای رسیدن به تأیید همهجانبه آمریکا کافی است.
نتیجه گیری: شکی نیست که هر نتیجهای در بحران کنونی سرزمینهای اشغالی رقم بخورد، بر اوضاع منطقه عربی و به ویژه فلسطینیها و همچنین در روند مذاکرات برای حل درگیریها فلسطینی- اسرائیلی تأثیر خواهد داشت. نگرانی دیگری که وجود دارد اعلام یهودیت دولت اسرائیل است، چرا که گروههای افراط گرایی اسلامی نیز به ویژه بعد از بروز پدیده داعش به دنبال ایجاد عنصری تأثیرگذار در منطقه هستند که نمیتوان آن را نادیده گرفت.