به گزارش مشرق، اختتامیه اردوی شعر بانوان انقلاب اسلامی آفتابگردانها پیش از ظهر امروز با نمایش فیلم «شیار 143» و با تقدیر از بازیگر و کارگردان آن و با حضور محمدجواد محبت، مریلا زارعی، علیمحمد مؤدب، ناصر فیض، گلاره عباسی، پروانه نجاتی، محمدرضا طهماسبی و جمعی از شعرای جوان انقلاب اسلامی در سینما صحرا به کار خود پایان داد.
در این مراسم که از ساعت 9 صبح در سالن سینما صحرا آغاز شده بود و دختران شعر انقلاب به تماشای فیلم «سیار 143» نشسته بودند، نکته جالب توجهی وجود داشت و آن هم اشکهای دختران در صحنههای مختلف فیلم بود. گریههای بلندی که صدای آن در سالن سینما با لالایی الفت همراه شده بود و حالتی خاص به وجود آورده بود.
*«شیار 143» حاصل همکاری سینما و ادبیات بود
علیمحمد مؤدب در این مراسم ضمن خواندن یکی از اشعارش که برای شهید محمدعلی بردبار سروده شده بود، گفت: هر زمان «الفت» فیلم شیار 143 را میبینم یاد خالهام در روستا میافتم و این مسئله نشان از بازی واقعی و باورپذیر مریلا زارعی دارد.
وی افزود: زیاد در مورد این فیلم نمیتوانم صحبت کنم. زیرا شاعران رقیقالقلب هستند و زود اشکهای ما جاری میشود. «شیار 143» حاصل همکاری سینما و ادبیات بوده است.
*محبت، نسخه جدید «دو کاج» را خواند
محمد جواد محبت شاعر شعر «دو کاج» که در کتب درسی دوره دبستان موجود وجود داشت بعد مؤدب پشت تریبون رفت و گفت: در این حالت که ما در صلح هستیم با شعر جنگ موافق نیستم. علاوه بر این باید این هوای بهاری را نیز به آن اضافه کرد.
وی با اشاره به هوای بهاری اشعاری بهاری خواند و سپس نسخه جدید شعر «دو کاج» را که با استقبال روبرو شد را برای حضار خواند:
در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده دو کاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران
آن دو را چون دو دوست میدیدند
روزی از روزهای پائیزی
زیر رگبار و تازیانه باد
یکی از کاج ها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تأمل کن
ریشههایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با نرمی
دوستی را نمی برم از یاد
شاید این اتفاق هم روزی
ناگهان از برای من افتاد
مهربانی بگوش باد رسید
باد آرام شد، ملایم شد
کاج آسیب دیده ما هم
کم کمک پا گرفت و سالم شد
میوه کاجها فرو میریخت
دانهها ریشه میزدند آسان
ابر باران رساند و چندی بعد
ده ما نام یافت کاجستان
پروانه نجاتی در بخش دیگری از این مراسم گفت: در یکی از روستاهای کرمان مادری به اسم مرمر وجود داشت. این زن که نیمی از بدنش فلج است بر مزار فرزند شهیدش حضور پیدا میکند و با وی درد دل میکند.
وی افزود: این خانم در نوجوانی با این وضعیت ازدواج میکند و صاحب پسری به نام محمد میشود. هر روز با این وضعیت در مسیر فرزندش مینشسته تا از مدرسه بیاید. محمد بزرگ میشود و مارش جنگ نواخته میشود و به جبهه میرود. سالها هیچ خبری از این پسر نبود تا اینکه چندی پیش پلاکش باز میگردد و یک ماه بعد از آن هم مرمر از دنیا میرود.
این شاعر دفاع مقدس در ادامه شعری که برای مرمر سروده بود را خواند:
از نیمههای تن فلج این زن که ناتوان
چیزی نمانده است جز پوست استخوان
تشخیص میدهد که غریبم بله غریب
اما تو آشنای منی مثل آسمان
این عکس کیست مادر؟
گفت این محمد است بالا بلند بود و مهربان
*مردان بیتوقع، اتفاقات بزرگ جامعه را رقم زدند
ناصر فیض دیگر شاعری بود که در این جمع شعر خوانی کرد و گفت: بخشی از اتفاقات بزرگ جامعه را کسانی رقم زدند که توقعی نداشتند. سیدمهدی تحویلدار یکی از همین رزمندگان بیتوقعی است که 8 سال در جبههها حضور داشته است. روزی در قم در رستورانی نشسته بودم که دیدم مردی در حال پاک کردن میز است. متوجه شدم این تحویلدار است که بِتوقع بعد از جنگ به این کار روی آورده است.
*نوازش گوشهایمان با اشعار شعرای جوان
مریلا زارعی پس از دریافت هدیه اش از دست محمدجواد محبت، گفت: صحبت کردن در جمع اهالی شعر و ادب بسی بیتجربگی است. همین که این جایزه را از دست استاد محبت گرفتم بسی جای افتخار دارد. از این که ورژن جدید «دو کاج» را شنیدم نیز خرسندم. امیدوارم گوشمان به شعرهای شما نوازش پیدا کند.
*آرزوی گلاره عباسی در مورد دنیا
گلاره عباسی بازیگر فیلم شیار 143 در این مراسم گفت: کاش در دنیا تعداد شاعران بیشتر بود و آن وقت دنیای مهربانتری داشتیم.
محمدحسین قاسمی نیز گفت: خانم آبیار برای بازدید از لوکیشینی به شاهرود رفته بودند و نتوانستند در این جا حاضر شوند. من به عنوان همسر و تهیهکننده فیلم نرگس آبیار خواسته یا ناخواسته حضور پیدا کردم که بسیار خوشحالم.
محمدرضا طهماسبی نیز در این مراسم شعری را برای مادران خواند. همچنین در پایان دختران جوان شعر انقلاب اسلامی در کنار میهمانان این مراسم عکسی به یادگار گرفتند.