به گزارش مشرق، امضای توافقنامه هستهای بین ایران و گروه 1+5 همچنان در صدر خبرها و تحلیلهای رسانههای مختلف منطقهای و بین المللی قرار دارد. پایگاه خبری لبنانی «النشره» در تحلیلی به قلم «عباس ضاهر» تلاش کرده تا به آن سوی توافق هستهای نگاهی بیاندازد.
النشره در اینباره مینویسد: برداشتها از مضمون و مفهوم توافقنامه هستهای ایران و غرب متفاوت بوده است و در این میان اشاره به دو برداشت میتواند بیانگر میزان اختلافات موجود باشد: یکی تهران که از این توافقنامه ابراز خرسندی کرد و دیگری اعتراض تلآویو به این توافقنامه بود.
اگر این برداشت را بپذیریم که این توافقنامه مانع رسیدن ایران به اهداف هستهای شده و سرانجام اجرای طرح هستهای آنها را با ناکامی مواجه کرده است، این سوال مطرح میشود که پس چرا «اسرائیل» به آن اعتراض کرده است؟ فرض بر این است که در صورت صحت داشتن این ادعا، دشمنان ایران باید از خوشحالی هلهله کنند نه اینکه بهعکس از بازتابهای توافقنامه بیمناک باشند.
تهران چه امتیازاتی را برای امضای این توافقنامه به غرب داد؟ به اختصار، امتیازهای فنی بود که مانع از ساخت سلاح اتمی توسط این کشور میشود. اما سوال این است که آیا ایران تمایلی به ساخت سلاح هستهای داشته است؟ «باراک اوباما»، رئیس جمهوری آمریکا، به شخصه به فتوای رهبر ایران اشاره کرده است که در سخنانش از «حرام بودن سلاح اتمی» سخن گفته بود.
با این حال این واقعیت، ایران را از غنیسازی اورانیوم بر اساس توافق صورت گرفته باز نمیدارد، اما این غنیسازی در راههای مسالمت آمیز خواهد بود و ایران امتیاز تولید و وارد کردن اورانیوم برای رشد و توسعه توانمندیها و قدرت علمی خود را آن هم با موافقت جامعه بین المللی حفظ خواهد کرد.
درست است که تهران امتیازهای صرفا فنی به طرف مقابل ارائه داد، اما در مقابل امتیازات بزرگتر و فراگیرتری به دست آورد. در این خصوص تنها کافی است، نگاهی به اقتصاد ایران پس از ژوئن آینده (تیرماه) داشته باشیم و گردش مالی این کشور را زیر نظر بگیریم که با امضای توافقنامه و برداشته شدن تحریمها 150 میلیارد دلار بلوکه شدهاش را باز پس خواهد گرفت.
شرکتهای بین المللی از هم اکنون درحال رزرو دفاتری برای خود در تهران هستند. برخی در حال برگزاری دورههای آموزش زبان فارسی برای کارمندان خود هستند که ممکن است، توسط شرکتهای ایرانی جذب شوند.
این موضوع تنها شرکتهای نفتی یا خودرو سازی یا فعالیتهای تجاری و بازرگانی را در برنمیگیرد، بلکه پایتختهای مختلف جهان تلاش میکنند، برای توسعه و گسترش روابط خود با کشوری که در همه حوزهها و میدانها پیشرفت کرده، بر یکدیگر پیشی بگیرند.
اما در این میان منطقه بیم و نگرانیهای دیگری دارد، برای کشورهای منطقه مهم نیست که در داخل ایران چه میگذرد، آنچه برای آنها مهم است، نقش منطقهای ایران است، اینکه پس از امضای توافقنامه آیا نفوذ ایران در منطقه افزایش خواهد یافت؟ آیا ایران بیش از پیش از جنبشها و گروههای مورد حمایت خود حمایت خواهد کرد، آیا این حمایت شامل کشورها و پایتختهای معروف به «محور مقاومت» نیز خواهد شد؟
در واقع اعتراضهای صهیونیستی یا بیم و نگرانیهای منطقهای از اینجا نشات میگیرد، یعنی افزایش مورد انتظار نقش ایران در منطقه. رژیم صهیونیستی از افزایش حمایتهای ایران از جنبشها و گروههای مقاومت بیم دارد و برخی از کشورهای عربی از توسعه نفوذ ایران توسط هم پیمانانش در منطقه هراسناک هستند.
لغو تحریمهای ایران به معنای افزایش حمایتهای مالی تهران از هم پیمانانش است و شکسته شدن یخ روابط ایران و غرب به معنای افزایش هماهنگیها و تلاشهای منطقهای است. همه چیز قابل اجرا میشود. کشور عراق نمونهای روشن و شفاف از عرصه تفاهم ایرانی – آمریکایی است، چون هر دو کشور دارای دشمنی مشترک در عراق هستند.
«جان کری»، وزیر امور خارجه آمریکا در مذاکرات دو جانبهای که در لوزان با ایران داشت، گفته بود که کشور متبوعش خواهان مبارزه مشترک با ایران در قبال دشمنی مشترک در عراق یعنی گروه تروریستی تکفیری «داعش» است.
اگرچه طرحی در این خصوص ارائه نشد و دیگر سخنی از این اشتراک منافع به میان نیامد، اما این سوال مطرح است که در آینده چه چیزی پیش رو خواهیم داشت؟ آیا تفاهمی به دست خواهد آمد که ایران و آمریکا را به ائتلاف مستقیم و بیواسطه سوق دهد؟ در ظاهر و آنچه که برای همه عیان است، هر دو طرف به نحوی تلاش میکنند، وجود چنین تفاهمی یا توافقی را پیشاپیش رد کند، اما واقعیتها میگویند، تا زمانیکه دو گروه درباره یکی از سختترین پروندهها به توافق رسیده باشند، بنابراین چارچوبها و احتمالات برای دستیابی به تفاهم و توافق برسر دیگر موضوعات نیز ممکن خواهد بود.
اما در این میان باید به این نکته نیز توجه داشت که در ایران هنوز هستند، جریانها یا کسانیکه توسعه و گسترش توافقات و تفاهمات با آمریکا را رد میکنند و هنوز به واشنگتن اعتماد ندارند و پایه و اساس انقلاب اسلامی را بر اصل مبارزه با استکبار و «اسرائیل» توامان میدانند.
تا زمانیکه آمریکا جهان را براساس سیاستهای مغایری با سیاستهای جمهوری اسلامی ایران هدایت میکند و حمایت بیقید و شرطی از «اسرائیل» دارد، بنابراین جایی برای نزدیک شدن بیشتر ایران به آمریکا وجود ندارد.
دستیابی به تفاهم و توافق هستهای موضوع دیگری است. منافع ایران در بطن این توافق قرار دارد که مهمترین آن خلاص کردن اقتصاد ایران از تحریمها و مجازاتهای اقتصادی در نظر گرفته شده است. اما توافقات و تفاهمهای سیاسی بر معیارهای مختلف دیگری تکیه میکند.
براین اساس باید گفت که توافق هستهای و نزدیکی ایران و آمریکا در حوزه در عمل منتهی به ائتلافی بین تهران و واشنگتن نمیشود که در محاسبات خاورمیانه و منطقه تغییری ایجاد کند.
در میان هستند، کسانیکه به تجربههای بین المللی مشابهی استناد میجویند، به عنوان مثال نزاع اتحاد شوروی سابق و آمریکا در منطقه شاخ آفریقا و آنگولا در اواسط دهه هفتاد قرن گذشته که در اوج نزدیکی روابط بین دو کشور رخ داد؟ آیا شاهد اختلاف چین و آمریکا در خصوص تایوان نبودیم، با وجودیکه دو کشور در خصوص بسیاری از پروندهها با یکدیگر توافق و تفاهم داشتند و به خصوص در حوزه مالی و اقتصادی شاهد همکاری عمیق و گسترده آنها بودیم؟
این بدین معناست که توسعه و گسترش تفاهمها بین تهران و واشنگتن اولا و پیش از هر چیز نیازمند ایجاد و شکل گیری منافع مشترک و دوم شکل گیری مفهومی جدید نزد ایرانیهاست که اعتماد آنها به آمریکاییها را باز گرداند.
این موضوع با خواستهها و مطالبات منطقهای و صف بندیها و جناح بندیهای موجود در آن و منافع منطقهای دو کشور و معیارهای ایران و آمریکا ارتباط پیدا میکند.
هم اکنون در دوره ریاست جمهوری اوباما منافع اینگونه ایجاب میکند که آمریکا به سمت سرکوب افراط گرایی پیش برود که ایران را هم در برگرفته است، با این تفاوت که ایران در برابر تند بادها و طوفانهای تروریسم افراط گرا مستحکم و استوار است، اما هم پیمانان ایران در معرض وحشیانهترین و شدیدترین حملات تروریستی تکفیری قرار دارند و هم اکنون درگیریهای شدیدی بین آنها جریان دارد. اما چه کسی میتواند، تضمین کند که این معادله و موازنه در آینده نیز برقرار خواهد بود؟
ایران امنیت و استقرار و ثبات داخلی و اقتصادی خود را برگزید و موفق شد، با گفتوگو و مذاکره به هرآنچه میخواهد دست یابد، اما هم پیمانانش چه؟ آیا حمایت مالی و تسلیحاتی و مشاوره نظامی و آموزش نظامی ایران برای آنها کفایت میکند؟
اگر از هریک از هم پیمانان ایران در جهان عرب سوال کنید که اولویت امروز شما چیست؟ پاسخ بدون تردید مبارزه با افزاط گرایی و تروریسم خواهد بود. اما سوال این است که آیا مبارزه نظامی باز برای چنین مقابلهای کفایت میکند یا اینکه نیاز به برداشتن گامهای تاریخی و بزرگ برای یکی کردن تلاشها و مبارزهها با تروریسم است؟
اگر نزدیکی ایران و آمریکا امری امکان پذیر است که بود، بنابراین دستیابی به هرگونه توافق و تفاهم دیگری نیز ممکن و امکان پذیر است، چون خطر توسعه و گسترش افراط گرایی بیشتر و بزرگتر از هر خطر و هر محاسبه دیگری است.
چالشها و مشکلات پس از توافق هستهای ایران و غرب همچنان پابرجا و برقرار است و ماههای آینده مشخص خواهد کرد که ایران کجا خواهد بود و چگونه خواهد شد؟