به گزارش مشرق، خبری سیزدهم فروردین امسال به سرعت در برخی سایتهای اینترنتی کشور منتشر شد با این مضمون که دفتر مخصوص ملکه الیزابت دوم به نقل از وی اعلام کرده «تصمیم ملکه برای بازپس فرستادن کوه نور به ایران قطعی است و این گوهر گرانبها به زودی طی مراسمی رسمی به ایران بازپس فرستاده خواهد شد تا به گنجینه جواهرات این کشور افزوده شود.»
دفتر ملکه انگلیس درباره علت این تصمیم هم اعلام کرده که «اراده ملکه بر این است که با این حرکت نمادین بخشی از لطماتی را که طی چند قرن اخیر به ملت و کشور ایران به خاطر برخی سیاستهای دخالت جویانه بریتانیا وارد شد، جبران شود.»
در ادامه این خبر این طور آمده بود که «الیزابت دوم به جز ابراز حسن نیت و تلاش نمادین برای جبران گذشته، انگیزههای شخصی هم برای این اقدام دارد و گفته است در سال 1961 که به اتفاق همسرش پرنس فیلیپ سفری چند روزه به ایران داشته و از شهرهای تاریخی شیراز و اصفهان بازدید داشته و دیداری از تخت جمشید و میدان نقش جهان داشته شیفته عظمت و شکوه تاریخ ایران شده و از آن زمان تاکنون هر وقت این گوهر گرانبها را میبیند احساس میکند که شایسته است این امانت به ملت بزرگ ایران باز پس فرستاده شود.»
یک بار مرور ادبیات به کار رفته در جملاتی که به نقل از ملکه انگلیس در سایتهای اینترنتی کشورمان منتشر شده کاملاً دروغ بودن این مطلب را نشان میدهد به طوریکه حتی کسی که از سیاست هم به دور است میداند استفاده از عبارات «جبران برای سیاستهای مداخله جویانه» و «پذیرفتن لطمات انگلیس به ایران» و دیگر عباراتی از این دست که در این خبر دروغ 13 منتشر شده، عباراتی است که هیچ گاه از این پیر استعمار و روباه مکار سیاست، شنیده نمیشود.
اما در این میان، اقدام دستپاچه برخی مدعیان دفاع از دولت در بعضی روزنامهها قابل تأمل است به طوریکه یک «دروغ» را مبنای دفاع از دولت قرار میدهند و آن را در ادامه « دیپلماسی تدبیر دولت » میخوانند. دفاعی که نتیجه آن برای دولت، مصداق همان مثال «مارادونا را رها کنید و غضنفر را بچسبید» است!
به طوریکه در یکی از این روزنامههای اصلاح طلب این گونه نوشته شده است: « باید اذعان داشت این تغییر لحن از حالت مخاصمه به سازش میان ایران و انگلستان به سادگی حاصل نشده است این تغییر ادبیات محصول گفتمان آشتی جویانهای است که سالها پیش در دوران اصلاحات در دستگاه دیپلماسی ایران به وجود آمد و برای مدتی در دوران دولت گذشته دچار تغییر شد و به یک دیپلماسی عمومی تنزل پیدا کرد و با روی کار آمدن حسن روحانی این ادبیات مجدد به عرصه دیپلماتیک ایران بازگشت.»
این روزنامه مدافع دولت مینویسد: « این دلجویی میتواند نوید آینده بهتر با قدی برافراشته تر باشد. به اعتقاد کارشناسان باید قدر این گونه اتفاقها که در سطوح مختلف دیپلماتیک به وجود آمده است را دانست و کوشید در جهت پیشبرد سیاستهای دیپلماتیک دولت در میان کشورهای منطقه نیز از آن استفاده کرد.»
ذوق زدگی بعضی از رسانهها در برابر چنین اخباری که حتی صحت و سقم آن را هم جستجو نمیکنند، یادآور ماجرای ورود «شیردال تقلبی» در همان سال ابتدای دولت تدبیر و امید است که پس از فروکش شدن هیاهو، آن روی سکه مشخص شد و بازی سیاسی آمریکا در پس دادن یک شیء تاریخی تقلبی به ایران، بر ملا شد.
موضوع «پس فرستادن الماس کوه نور توسط ملکه انگلیس» تنها یک شوخی و دروغ رسانهای بوده است که با این نحوه پرداختن به آن در بعضی رسانههای مدافع دولت، دور از ذهن نیست که همین سالها ملکه انگلیس هم یک الماس تقلبی را به نام الماس کوه نور به ایران پس دهد و مسئولان هم به عنوان موفقیتی بزرگ آن را بپذیرند همانطور که شیردال تقلبی را با افتخار گرفتند و هیچ واکنشی هم به این توهین سیاسی آمریکاییها نشان ندادند، واکنشی که حداقل آن میتوانست پس فرستادن این شیء تقلبی به کشور آمریکا باشد.
الماس کوه نور که زمانی بزرگترین الماس جهان بود، زوج الماس معروف دریای نور است که هم اکنون در موزه بانک مرکزی ایران نگهداری می شود و هر دو از قدیمیترین جواهرات شناخته شده در جهان هستند. این سنگ قیمتی از ناحیه قلعه باستانی گلکنده در نزدیکی حیدرآباد در ایالت آندرا پرادش در کشور هند در سال 1656 میلادی بدست آمد. این الماس توسط میرزا محمد میر جمله وزیر مشهور ایرانی عبدالله قطب شاه به شاه جهان پادشاه گورکانی هند تقدیم شد و در آنجا ماند و در سال 1738 میلادی به دست نادر شاه رسید.
کوه نور پس از مرگ نادر شاه توسط احمدشاه درانی به افغانستان منتقل و سپس به شاه شجاع رسید. پس از شکست شاه شجاع از سردار هندی ملقب به شیر پنجاب، الماس مزبور توسط سردار نامبرده به هند بازگشت داده شد و بعدها به دست کمپانی هند شرقی بریتانیا افتاد. در سال 1877 اعلام شد این الماس در اختیار ملکه ویکتوریا بوده در برج لندن، قصری تاریخی در ساحل شمالی رود تیمز، نگهداری شده و بر روی تاج ملکه انگلیس نصب شد.
البته در طی سالها مقامات هندی از جمله نخست وزیر این کشور در سال 2000 خواستار بازگرداندن این الماس شد که این درخواست در جریان سفر دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس به هند در سال 2013 رد شد.
دفتر ملکه انگلیس درباره علت این تصمیم هم اعلام کرده که «اراده ملکه بر این است که با این حرکت نمادین بخشی از لطماتی را که طی چند قرن اخیر به ملت و کشور ایران به خاطر برخی سیاستهای دخالت جویانه بریتانیا وارد شد، جبران شود.»
در ادامه این خبر این طور آمده بود که «الیزابت دوم به جز ابراز حسن نیت و تلاش نمادین برای جبران گذشته، انگیزههای شخصی هم برای این اقدام دارد و گفته است در سال 1961 که به اتفاق همسرش پرنس فیلیپ سفری چند روزه به ایران داشته و از شهرهای تاریخی شیراز و اصفهان بازدید داشته و دیداری از تخت جمشید و میدان نقش جهان داشته شیفته عظمت و شکوه تاریخ ایران شده و از آن زمان تاکنون هر وقت این گوهر گرانبها را میبیند احساس میکند که شایسته است این امانت به ملت بزرگ ایران باز پس فرستاده شود.»
یک بار مرور ادبیات به کار رفته در جملاتی که به نقل از ملکه انگلیس در سایتهای اینترنتی کشورمان منتشر شده کاملاً دروغ بودن این مطلب را نشان میدهد به طوریکه حتی کسی که از سیاست هم به دور است میداند استفاده از عبارات «جبران برای سیاستهای مداخله جویانه» و «پذیرفتن لطمات انگلیس به ایران» و دیگر عباراتی از این دست که در این خبر دروغ 13 منتشر شده، عباراتی است که هیچ گاه از این پیر استعمار و روباه مکار سیاست، شنیده نمیشود.
اما در این میان، اقدام دستپاچه برخی مدعیان دفاع از دولت در بعضی روزنامهها قابل تأمل است به طوریکه یک «دروغ» را مبنای دفاع از دولت قرار میدهند و آن را در ادامه « دیپلماسی تدبیر دولت » میخوانند. دفاعی که نتیجه آن برای دولت، مصداق همان مثال «مارادونا را رها کنید و غضنفر را بچسبید» است!
به طوریکه در یکی از این روزنامههای اصلاح طلب این گونه نوشته شده است: « باید اذعان داشت این تغییر لحن از حالت مخاصمه به سازش میان ایران و انگلستان به سادگی حاصل نشده است این تغییر ادبیات محصول گفتمان آشتی جویانهای است که سالها پیش در دوران اصلاحات در دستگاه دیپلماسی ایران به وجود آمد و برای مدتی در دوران دولت گذشته دچار تغییر شد و به یک دیپلماسی عمومی تنزل پیدا کرد و با روی کار آمدن حسن روحانی این ادبیات مجدد به عرصه دیپلماتیک ایران بازگشت.»
این روزنامه مدافع دولت مینویسد: « این دلجویی میتواند نوید آینده بهتر با قدی برافراشته تر باشد. به اعتقاد کارشناسان باید قدر این گونه اتفاقها که در سطوح مختلف دیپلماتیک به وجود آمده است را دانست و کوشید در جهت پیشبرد سیاستهای دیپلماتیک دولت در میان کشورهای منطقه نیز از آن استفاده کرد.»
ذوق زدگی بعضی از رسانهها در برابر چنین اخباری که حتی صحت و سقم آن را هم جستجو نمیکنند، یادآور ماجرای ورود «شیردال تقلبی» در همان سال ابتدای دولت تدبیر و امید است که پس از فروکش شدن هیاهو، آن روی سکه مشخص شد و بازی سیاسی آمریکا در پس دادن یک شیء تاریخی تقلبی به ایران، بر ملا شد.
موضوع «پس فرستادن الماس کوه نور توسط ملکه انگلیس» تنها یک شوخی و دروغ رسانهای بوده است که با این نحوه پرداختن به آن در بعضی رسانههای مدافع دولت، دور از ذهن نیست که همین سالها ملکه انگلیس هم یک الماس تقلبی را به نام الماس کوه نور به ایران پس دهد و مسئولان هم به عنوان موفقیتی بزرگ آن را بپذیرند همانطور که شیردال تقلبی را با افتخار گرفتند و هیچ واکنشی هم به این توهین سیاسی آمریکاییها نشان ندادند، واکنشی که حداقل آن میتوانست پس فرستادن این شیء تقلبی به کشور آمریکا باشد.
الماس کوه نور که زمانی بزرگترین الماس جهان بود، زوج الماس معروف دریای نور است که هم اکنون در موزه بانک مرکزی ایران نگهداری می شود و هر دو از قدیمیترین جواهرات شناخته شده در جهان هستند. این سنگ قیمتی از ناحیه قلعه باستانی گلکنده در نزدیکی حیدرآباد در ایالت آندرا پرادش در کشور هند در سال 1656 میلادی بدست آمد. این الماس توسط میرزا محمد میر جمله وزیر مشهور ایرانی عبدالله قطب شاه به شاه جهان پادشاه گورکانی هند تقدیم شد و در آنجا ماند و در سال 1738 میلادی به دست نادر شاه رسید.
کوه نور پس از مرگ نادر شاه توسط احمدشاه درانی به افغانستان منتقل و سپس به شاه شجاع رسید. پس از شکست شاه شجاع از سردار هندی ملقب به شیر پنجاب، الماس مزبور توسط سردار نامبرده به هند بازگشت داده شد و بعدها به دست کمپانی هند شرقی بریتانیا افتاد. در سال 1877 اعلام شد این الماس در اختیار ملکه ویکتوریا بوده در برج لندن، قصری تاریخی در ساحل شمالی رود تیمز، نگهداری شده و بر روی تاج ملکه انگلیس نصب شد.
البته در طی سالها مقامات هندی از جمله نخست وزیر این کشور در سال 2000 خواستار بازگرداندن این الماس شد که این درخواست در جریان سفر دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس به هند در سال 2013 رد شد.