الیور استون با ساخت فیلم سعی در عیان کردن نقاط مکدر و مبهم تاریخ دارد. گویی او به فهم متفاوتی در خصوص کشتار جنون آمیز امریکا در ویتنام، ترور جان اف کندی، همجنسگرا بودن اسکندر و مرگ مشکوک وی و ... رسیده است.

گروه فرهنگی مشرق- روزی که ادوارد اسنودن در ژوئن 2013 اطلاعات طبقه بندی شده و محرمانه سازمان اطلاعات مرکزی "سیا" را فاش نمود روایت های بسیاری از او در رسانه ها منتشر شد. اسناد قابل توجه ای که شامل پرونده شنود پریزم PRISM بود. مطابق این اسناد، دولت امریکا از سال 2007 به طور مستقیم تمامی فعالیت های عموم در فضای مجازی را رصد می کند. افشاگری اسنودن در روزنامه  گاردین و رسانه های پر مخاطب جهان موجی از تردید و شک نسبت به حوزه ی ارتباطات پدید آورد.
سال 2014 الیور استون و موریتز بورمن تصمیم گرفتند تا بر اساس کتاب "پرونده‌های اسنودن، داستان درون‌گروهی مرد تحت‌ تعقیب دنیا " فیلمی در خصوص این ماجرا بسازند به همین دلیل نگاهی به مواضع الیور استون در هالیوود می اندازیم.


 
در میان کارگردانان هالیوودی، الیور استون به جریان رادیکال سینمای امریکا نزدیک تر است. او با نگاه انتقادی، در مقاله ای به رابرت تاپلین در کتاب "امریکای الیور استون"  می نویسد:
"رسانه های جمعی در این کشور (امریکا) با توجه به سرمایه هایی که آن ها را پیش می راند (از جمله حدود یک میلیارد دلار برای تبلیغات اتخاباتی 2004) در گیر رقابت رذیلانه ای شده اند که غالبا برای پول درآوردن حتی به خود زحمت نمی دهد صحت و سقم مطالبی را که نوشته اند یک بار دیگر  وارسی کنند...  به تماشای مسابقه ای ورزشی می روم و آن را با چشم های خودم می بینم و صبح روز بعد نسخه ی متفاوتی از آن را در بخش خبرهای ورزشی می خوانم"
 
وی معتقد است هالیوود با نگاهی به تاریخ گذشته ی جهان روی به سوی بازخوانی و تبدیل آن به فیلم دارد تا بتواند چشم انداز آینده نگر خود را با تحریف تاریخ به نفع خود رغم بزند استون معتقد است همه ما قربانیان تاریخ جعلی هستیم. هالیوود الیور استون را فرزند ناخلف خود می داند. او برای ساخت فیلم "جوخه" که روایتی متفاوت از کشتار امریکا در ویتنام است نزدیک به پانزده سال سرگردان بود. استون در مورد فیلم هایش معتقد است که به دلیل ذات واقعیت جو و انتقادی آنها هیچ وقت نتوانست چهره ی معتبری را در هالیوود از خود نمایان کند و در همان مقاله ی مذکور نوشته است که اگر چهره اش شبیه به وودی آلن بود شاید وضع فرق می کرد.  
"در هالیوود بینندگان از پیش با تصاویر و واقعیت هایی که بسیاری از آن ها زیان آور هم بوده بر خورد داشته اند به این ترتیب که هر زمان فکر و اندیشه ی حیرت انگیز تازه ای عرضه می شود باید علیه کوهی از دروغ عرضه شده به عنوان "تاریخ" به زور آزمایی بپردازد "

 

الیور استون با ساخت فیلم در خصوص بسیاری از مسائل و اتفاقات تاریخی نظرپردازی کرده است و سعی در عیان کردن نقاط مکدر و مبهم تاریخ دارد گویی او به فهم متفاوتی در خصوص کشتار جنون آمیز امریکا در ویتنام ،ترور جان اف کندی و زندگی رئیس جمهور نیکسون ،در مورد همجنسگرا بودن اسکندر و مرگ مشکوک وی  ، درباره ی پاپ ژان پل اول که سی و سه روز پس از انتصاب در 1978 ظاهرا به طور ناگهانی در اثر حمله ی قلبی در خواب فوت کرد و بعد از آن راز ارتباط مخفی بانک واتیکان به گروه های نئوفاشیست برملا شد و همچنین مسمومیت لنین توسط استالین و یا کودتایی در 1933 در امریکا علیه روزولت طراحی شده بود که به طور حیرت آوری از کتب تاریخی حذف شد ،رسیده است.

 دیوید هالبرستم در خصوص فیلم "جوخه" می نویسد:
"هالیوود جای "من"های باد کرده اما بزدل است کمترین چیزی که درباره ی ساکنان هالیوود می توان گفت این است که آن ها در مورد جنگ روان گسیختگی (اسکیزوفرنی) داشتند."

الیور استون از دستگاه تبلیغاتی هالیوود خود را جدا کرد و چند سالی ست که پا در مراسم اسکار نگذاشت وی مراسم اسکار را یک "شوی لباس" می داند. همچنین او با سفر در کشورهای امریکای جنوبی سیاست ضد امریکایی  آنها را به رخ ایالات متحده کشید. در فیلم مستند خود استون مصاحبه مفصلی با چاوز رئیس جمهور ونزوئلا داشت و همچنین در خصوص وال استریت سخنرانی تندی در مصر ایراد کرد و با ساختن دو فیلم در خصوص وال استریت مناسبات مخوف مالی آنها را بر ملا ساخت.



نوام چامسکی معتقد است "زمانی که بر رسانه ها نظارت کامل اعمال می کنید،ونظام تحصیلی و تحقیقاتی سر سپرده ی این تصاحب است بارتان به مقصد خواهد رسید."
هر چند الیور استون و سینمای انتقادی او تفاوت ماهوی با ساختار رسانه ای هالیوود ندارد و در فیلم های چون "اسکندر" و یا "وال اسریت :پول هرگز نمی خوابد " گرایشات تبلیغاتی خود را نمایان می سازد اما فقدان حضور استون در رده ی فیلم سازانی که روایتگر دروغ پردازای های کمپانی های یهودی هالیوود است به خودی خود نمایانگر یک گرایش مخالف و در عین حال پر قدرت می باشد.

مسعود قدیمی