کمی ثبا، نویسنده و تحلیلگر سیاسی آفریقایی می‌گوید: هر بار که سرم را بر می‌گردانم می‌بینم برخی مسئولان ایرانی‌ آن‌طور که باید پشتیبان ما نیستند. ما علاقمند به جمهوری اسلامی هستیم اما برخی ایرانی‌ها در ارتباط‌گیری با مردم ما کُند هستند.

به گزارش مشرق، امام خمینی(ره) این روزها را دیده بود. حتما دیده بود که جنگ که تمام شد بسیجی‌ها را دور خودش جمع کرد و گفت کارتان تمام نشده است، تازه شروع شده است: «باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است، چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست، باید هسته‌‏های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد. 67/2/9 جماران - تهران»

شاید برخی این‌طور تصور کنند که نسل‌های جدید انقلاب اسلامی که روزهای زیادی از زندگی‌شان را به جبر روزگار با امام خمینی(ره) هم‌نفس نشده بودند، با مواضع و دیدگاه‌های او فاصله دارند. این‌طور تحلیل می‌کردند که انقلاب ایران هم مانند سایر انقلاب‌های معروف دنیا بعد از دو نسل متوقف می‌شود اما امروز بخش قابل توجهی از نسل‌های سوم، چهارم و پنجم انقلاب اسلامی به دنبال امام خمینی‌(ره) افتاده و این انقلاب را در بازخوردهای جهانی آن دنبال می کنند. با یک نامه رهبر معظم انقلاب اسلامی به جوانان آمریکایی و اروپایی موجی از فعالیت خودجوش میان آنان در ایجاد باب‌ گفتگو با جوانان ملت‌های دنیا ایجاد شده است.

بسیاری از تحلیل‌گران همه این اتفاقات را متأثر از موجی می‌دانند که امام خمینی(ره) در دریا به راه انداخت و همچنان این موج، در دریایی که روزگاری ابرقدرت‌های بر آن مسلط بودند، انقلاب ایجاد می‌کند. این تعبیر یکی از رهبران یکی از کشورهای آمریکای جنوبی بود که بعدها در میان آفریقایی‌ها هم تکرار شد که تیری که امام خمینی(ره) پرتاب کرد هنوز از حرکت نایستاده و همچنان در مسیر خود پیش می‌رود. این موج بیداری بدون نیاز به سیستم عریض و طویل و بی‌کارکرد فرهنگی دولتی، بدون کمک هنر انقلابی و بدون نیاز به بازوی‌های دیپلماتیک کاملاً مردمی و خودجوش پیش رفته است. فرزندان افغانستانی، آفریقایی، سوری، یمنی، پاکستانی، عراقی‌اش، آمریکایی، اروپایی جدیدی پیدا کرده است و این جغرافیای آرمانگرا همچنان در حال کشورگشایی و بزرگ‌تر شدن است. جغرافیای جهانی خمینی(ره) در هیچ مرزی محدود نشده است. این یک اعتراف جهانی است که خمینی(ره) سنگ بنای تحول دنیای جدید  را گذاشته است. فرزندان امام در سراسر جهان به نظاره نشسته‌اند که سرنوشت دنیا را فرزندان بین‌المللی او چگونه تعیین می‌کنند. انقلاب او ایرانی و خارجی نداشت.

کمی ثبا یک جوان آفریقایی است. او را یک فعال انقلابی فرانسوی در حوزه مسائل سیاه‌پوستان فقیرنشین می‌شناسند. همچنین مشهور است که او در دانشگاه‌ها در مورد انقلابیون آفریقایی بارها تدریس و سخنرانی کرده است. کمی‌ ثبا یک سخنران قدر در نقد صهیونیسم و سیاست‌های دولت‌های غربی در استعمار کشورها برشمرده می‌شود. او سرش درد می‌کند برای مسائل سیاسی و عدالت خواهی. مجری تلویزیونی و نویسنده کتاب‌های مختلفی است که روحیه مطالبه‌گر او از میان برنامه‌ها و کتاب‌هایش بیرون می‌زند. درباره انقلاب اسلامی ایران و شناختی که از ایران و انقلاب مردمی آن دارد به گفت‌وگو نشستیم. گلایه‌های جدی دارد از مسئولان ایرانی. آن‌ها را برخلاف رهبر انقلاب که خود را انقلابی معرفی می کنند، صرفاً چند دیپلمات می‌داند و معتقد است دیپلمات در دنیای جدید یعنی کسی که اساساً هیچ‌کاری نمی‌کند. حرف زدن دیپلماتیک اساساً یعنی حرف نزدن و کلی‌گویی. او می‌گوید: با این شیوه به هیچ جایی نمی‌رسیم. برای روشنگری در دنیا باید انقلابی و مشتقل بود. متن گفت‌و‌گو با او را در ادامه می‌خوانید:

در ابتدا اگر می‌شود قدری در مورد فعالیت‌های خودتان و کارهایی که انجام داده‌اید صحبت کنید. تا آنجایی که می‌دانیم شما نسبت به سیاست‌های استعماری چند دولت غربی در دیگر کشورهای دنیا و همین‌طور کشور خودشان انتقادات زیادی دارید. چندین جلد کتاب نوشتید و در این باره بارها حرف زدید. همین مسائل برای شما هزینه‌های زیادی در فضای رسانه‌‌ای ایجاد کرده و بارها باعث ترور شخصیت شما شده است. علاقمندم قدری در این باره برایمان صحبت کنید.

بسیاری از مردم از استعمار فقط در مورد ارتش‌های فرانسه و انگلیس و ایالات متحده و دیگر کشورهای استعمارگر اطلاع دارند اما آنها هیچ وقت تلاش نمی‌کنند که پس زمینه این مسائل و کسانی که پشت آن تاثیرگذار هستند را بشناسند.وقتی که شما به خوبی این اطلاعات را جمع آوری می‌کنید به این نتیجه می‌رسید که این لابی صهیونیستی است که پشت این اتفاقات قرار دارد. این لابی صهیونیستی است که داعش را در یک طرف ماجرا و از آن طرف بوکوحرام را می‌سازد در حالی که خودشان را مدافع حقوق مردم در جهان می‌دانند.

سه کتاب نوشتم که دو کتاب اخیر آن در بین سیاه پوستان فرانسوی زبان بسیار معروف شده است. این باعث شده است که در رسانه‌های جریان اصلی غربی من را به عنوان سیاه پوست تندرو و سیاه پوست نازی معرفی کنند. علت هم آن است که صهیونیست‌ها و نه یهودیان را خطاب قرار دادم و به همین دلیل است که آنها هرکس را که در این فضا فعالیت کند را نازی لقب می‌دهند.

بعد از سال‌ها زندگی در فرانسه بدلایل زیادی از کشور سفر کردم. اما بدلایل سیاسی و ژئوپلتیکی تمام فعالیت‌ها و راه خودم را ادامه دادم. همین خبرسازی رسانه‌های غربی درباره من اتفاقا باعث شد که در کشورهای فرانسوی زبان به خوبی در موضوع انقلابیون سیاه‌پوست و آفریقایی شناخته شوم.

ماجرای زندانی‌شدن در 2 دولت فرانسوی

در این بین یادآوری یک خاطره شاید بد نباشد. سارکوزی 8 سال پیش من را به زندان انداخت و دومین بار هم این دولت فرانسوا اولاند بود که من را به زندان انداخت. آنها تصور می‌کردند من فرد خطرناکی هستم چرا که معتقد بودند این حرف‌ها در بین جوانان سیاه پوست و عرب‌ها جای خود را باز کرده و شنیده شده است. شاید این برای آن‌ها خطرناک بوده است. بازخوردهای این پیام‌ها نشان داده که این حرف‌های ضد استکباری و ضد استعماری و ضد آپارتاید به خوبی در اروپا و کشورهای فرانسوی زبان شنیده شده است. البته در سوئیس هم بدلیل اینکه می‌گفتند من آدم خطرناکی هستم و می‌توانم بین جوانان و دولت تضاد و تعارض ایجاد کنم یک بار بازداشت شدم و بعد از آن اجازه ورود به آن کشور را ندارم.

تریبون جدید شما کجاست و بیشتر کجا این مطالب را بیان می‌کنید؟ شنیدم که درباره سخنرانی‌ها شما و افرادی مثل دیودونه به شدت محدودیت ایجاد می‌کنند و شماها اجازه صحبت کردن ندارید.

دو سال است که در شبکه تلویزیونی "west africa" حضور دارم. که در انگلیسی به آن big meeting می‌گویند. در آن برنامه و این شبکه به تحلیل مسائل سیاسی مشغولیم و شاید بتوان گفت که فعالیت‌های این شبکه و دوستان من کار را در این عرصه جلو برده است. چرا که توانسته‌ایم با استفاده از این رسانه پیام خودمان را برسانیم. البته محدودیت‌ها هم فراوان است. این شبکه می‌تواند پیام ما را به مردم آفریقا و همینطور اروپا برساند. این فضا قطعا تاثیر بسیار بیشتری را گذاشته و به ما کمک کرده تا از طریق این تلویزیون ارتباطات بیشتری داشته باشیم.

این فعالیت‌ها و حضور در شبکه باعث شد با برخی از مسئولان ایرانی ارتباط بگیریم و همچنین در برخی دیگر از کشورها نیز حضور پیدا کنیم. همه اینها به خاطر قدرتی بود که تلویزیون خصوصی ما که به شدت هم زیر فشار است به ما داد. تلویزیون به ما قدرت، سرعت و نفود بیشتری داد و این شد که بجز شبکه‌های ماهواره‌ای در شبکه‌های کابلی هم حضور پیدا کردیم و همچنین شرایط به شکلی پیش رفت که جوانان اروپا هر هفته برنامه‌های ما را می‌بینند. اما عموم این اتفاقات به دور از چشم دولت‌ها و کاملاً خودجوش پیش رفته است.

دیدگاه شما در مورد خیزش‌های مردمی کنونی در کشورهای اسلامی و عربی چگونه است؟ شبکه‌های تلویزیونی‌ای که شما به سیاست‌های روسایشان انتقاد دارید، این روزها می‌گویند که افرادی که علیه تکفیری‌ها در منطقه ما مبارزه و دفاع می‌کنند، افرادی هستند که جنایت می‌کنند. شما به این مسائل هم ورود دارید؟ نظر شما درباره این افراد چیست؟

این افراد در نظر من قهرمان هستند چرا که هرکسی که می‌تواند باید در مقابل ظلم بایستد. آنها این حق را دارند که از خود و سرزمین خودشان دفاع کنند چرا که مقابل آنها کسانی هستند که می‌خواهند برادران و خواهران آنها را بکشند. این از وظایف مسلمانان و حتی غیر مسلمانان است که در این راه فعالیت کنند‌، اگر شما مسلمان هم نباشید این یک رفتار انسانی است.

البته لازم است که من نکته‌ای را هم بگویم که برخی را دورادور می‌شناسم که به دلیل عدم مطالعه و اطلاع دقیق، باور دارند که گروه‌‎هایی مانند داعش گروه‌هایی درست می‌دانند و تصور می‌کنند که این گروه‌ها مقابل امپریالیسم ایستاده‌اند و نمی‌بینند و ندیدند که این اقدامات تا چه حدی گروه‌های صهیونیستی و همان‌هایی که به دنبال نابودی اسلام هستند را شاد کرده است. این را ندیدند که داعش اتفاقاً هیچ ضدیتی با صهیونیست‌ها ندارد و تجهیزات نظامی خود را بارها از آن‌ها و آمریکایی‌ها گرفته است. من قطعا از این اتفاقات که مسلمان مقابل برخی افراد فریب‌خورده قرار می‌گیرند و با هم مبارزه می‌کنند خوشحال نمی‌شوم. اما با این حال اگر قرار بود که من یکی از این گروه‌ها را انتخاب کنم قطعا مردمی که در مقابل داعش و بوکوحرام ایستادگی کردند را انتخاب می‌کردم چرا که آنها در اصل اقدامات نیروهای صهیونیستی را بی اثر می‌کنند.

چندی پیش وقایعی در اهانت به پیامبر اسلام(ص) در فرانسه رخ داد که در پی آن مقام معظم رهبری نیز به آن واکنش نشان داده و نامه‌ای را به جوانان اروپایی و آمریکای شمالی ارسال کردند. این نامه را خواندید؟ تحلیل شما از این نامه به عنوان یک جوان فرانسوی-آفریقایی چیست؟

همیشه در جهان رهبر ایران را سانسور می‌کنند

اکثر جوانان دنیا این نوع صدا و این نوع برخورد را هیچگاه ندیده‌اند و همواره مطالب برای آنها دیکته شده است چرا که همواره مقابل آنها سانسور گسترده‌ای وجود داشته است. همیشه در مورد رهبری ایران هم سانسور گسترده‌ و حرفه‌ای در میان دولت‌های ما وجود داشته است. تصور من آن است که این نامه نیاز زیادی به ارتباطات در دنیا ندارد بلکه این نامه خود به خود توانایی آن را دارد که راه خود را در مغزها و اذهان مردم باز کند.

اما این مسئله فقط در شرایطی است که راه برای آن باز باشد. این نامه به سختی راه خود را پیدا می‌کند چرا که هیچگاه غربی‌ها و رسانه‌هایشان پیام او را منتشر نمی‌کنند. به نظر من تمام مردم ایران باید این وظیفه را برای خودشان قائل شوند که این نامه را در دنیا منتشر کنند.

همانطوری که پیام [امام] خمینی سال‌ها پیش به دنیا ارسال شد و امروز راه خود را پیدا کرده است. باید توجه کنیم که ارسال پیام ایشان هم باید در مسیر ارسال به جهان تسهیل شود و اگر این کار انجام نشود پیام او در دنیا شنیده نخواهد شد چرا که این پیام می‌تواند به خوبی در جهان تاثیر بگذارد.

شما از پیامی گفتید که امام خمینی با آن انقلاب اسلامی ایران را ایجاد و رهبری کرد و مردم دنیا نیز با آغوش باز آن را پذیرفتند. در مقابل برداشت‌هایی که در این سال‌ها غرب از ایران نمایش داده است چهره مخدوشی بوده که همواره آن را با ایران هراسی گسترش داده و می‌خواهد مردم دنیا این برداشت را قبول کنند. شما در این باره نظرتان چیست؟

انقلابی‌های واقعی جهان از ته قلبشان ایران را دوست دارند

من قبلا مسلمان نبودم اما بعد از اینکه اسلام آوردم برخی از گوشه و کنار تلاش می‌کردند که به من بگویند شیعیان بد هستند و ایرانی‌ها هم در این بین خطرناک هستند. در این بین نیروهای صهیونیستی هم هیچگاه تلاش خود را متوقف نکرده‌اند. نیروهای صهیونیستی تلاش می‌کنند که از این شرایط برای نابودی تصویر ایران استفاده کنند. اما انقلابی‌های واقعی جهان بدون توجه به اینکه چه رنگ پوست یا چه دینی داشته باشند از ته قلبشان ایران را دوست دارند. آنها فقط و فقط به علت توانایی، تلاش و مقاومت ایرانی‌ها است که آنها را دوست دارند.

انسان‌هایی مانند مالکوم ایکس، پاتریس لومومبا و برخی دیگر از اینگونه افراد اگر زنده بودند قطعا این علاقه گسترده‌شان به ایران را نشان می‌دادند. من فرزند مکانی هستم که همواره این علاقه را در آنجا دیده‌ام و وظیفه فردی مثل من است که این ارتباط را بین ایران و مقاومت کنندگان آفریقایی و سیاه پوست در اروپا ایجاد کنم و این علتی است که من تلاش می‌کنم این ارتباط ایجاد شود. من به کشورهای زیادی سفر کردم اما هیچ کشوری مانند ایران با من برخورد نکرده است. ایرانی‌ها و رفتارشان برای من بسیار شگفت انگیز بوده است.

با توجه به جایگاه شما در آفریقا، آیا ایرانی‌ها از این فضای به خوبی استفاده کرده‌اند؟ آیا حمایت‌ها و برنامه‌های ایرانی‌ها در آفریقا مناسب بوده است؟

ایران، آفریقا را فراموش کرده است

بله درباره این مسئله مطلبی را باید بگویم. من خیلی ناراحت هستم که ایران حضور مناسبی در آفریقا ندارد. برخی مسئولان ایرانی حتی در بین سیاه پوستان و بیچارگان و فقیران اروپا هم حضوری ندارد. در حالی که این انقلاب را انقلاب مستضعفان و حمایت از مظلومان می‌شناختیم. امروزه در آفریقا جنگ دیگری به راه افتاده است؛ «جنگ نفوذ و تاثیرگذاری». یهودیان و صهیونیست‌ها با قدرت در آفریقا حضور دارند و مجموعه‌ها و سازمان‌های زیادی را هم در این راستا ساخته‌اند.

آمریکا هم بسیار بسیار در آفریقا حضور دارد و شاید باید به آنها به جای اسم ایالات متحده آمریکا لقب مارهای متحد آمریکا را داد. (United snakes of america) آنها می خواهند در آفریقا حضور پیدا کرده و بر منابع غنی آن کنترل پیدا کنند. اما از جهت دیگر ایران اصلا در آفریقا حضور ندارد. مثلا کشوری مثل ونزوئلا که اصلا قدرتی مانند ایران را ندارد تلاش می‌کند که تاثیرگذاری و قدرت خود را در آفریقا و در بین جوانان انقلابی آنجا افزایش دهد.

هر بار که سرم را بر می‌گردانم می‌بینم مسئولان ایرانی‌ پشتیبان ما نیستند

من بارها در مورد جایگاه ایران و موقعیت آن در تلویزیون صحبت کرده‌ام اما هربار که سر خودم را برگرداندم کسی را از مسئولان ایرانی‌ پشت سر خودم ندیدم و این نشان از آن است که ما هیچ پشتیبانی نداریم. بسیاری از مردم میگویند که من را دوست دارند اما وقتی در مورد ایران صحبت می‌کنم آنها می‌گویند که ما نمی‌دانیم چه میگویی؟ ما اگر هم بارها از ایران صحبت کنیم و حمایت کنیم اما مدیران ایرانی که اینجا حضور دارند، هیچ‌وقت به فکر ما نخواهد بود.

سفرای ایرانی هر روز صبح به مسئولان آفریقایی سلام می‌کنند اما «مردم» را نمی‌شناسند

ما فقط آمریکایی‌ها، اسرائیلی‌ها، فرانسوی‌ها و دیگر کشورها را در آفریقا به شکل فعال می‌بینیم اما انگار که ایران هیچ جایگاهی در آفریقا ندارد. این بزرگترین اشتباهی است که برخی متفکرین و سیاستمداران ایرانی برخلاف نظر رهبرانشان درباره آفریقا انجام می‌دهند. البته باید این نکته را هم بگویم که بله ایران فعالیت‌های دیپلماتیک و رسمی خودش را در آفریقا دارد و سفرای ایرانی شاید هر روز صبح به روسای جمهور آفریقا سلام هم می‌کنند اما هیچوقت خود را به جامعه و مردم آفریقا متصل نکرده و با آنان ارتباط برقرار نمی‌کنند.

همه دنیا خود را به جنبش‌های مردمی متصل می‌‌کنند اما ایرانی‌ها کُند هستند

این یک مشکل بزرگ مسئولان ایرانی‌ مستقر در کشور‌های ما است. همه قدرت‌های دنیا این را فهمیده‌اند که باید خود را به جنبش‌های مردمی متصل کنند اما هنوز مسئولان ایرانی‌ در این راه کند هستند. [امام]خمینی و [آیت‌الله] خامنه‌ای با مردم حرف می‌زنند اما بقیه مسئولان فعلی شما عموماً به این نکته توجه ندارند. در حالی که صهیونیست‌ها همواره تلاش می‌کنند که معنای همه چیز را تغییر دهند. مثلا در قضیه تحولات کشورهای عربی و اسلامی آنها بهترین استفاده را از این وقایع در آفریقا برده و مسئله را به نفع خودشان جلو بردند.

شما درباره انقلاب اسلامی ایران مطالعاتی داشته‌اید؟ اطلاعات خود را از کجا می‌گیرید و چه اطلاعی از این وقایع دارید؟

بر اساس مطالعاتی که من داشته‌ام، در ابتدای انقلاب اسلامی ایران امام خمینی گفتند که باید سازمانی تشکیل شود که به تمام مردم بیچاره و درمانده کشور کمک کند و این شد جهاد سازندگی و در ایران شروع به کار کرد. این سازمان یا گروه‌های مشابه‌ آن باید می‌توانست که با تمام گروه های انقلابی در جهان و آفریقا ارتباط بگیرد. اگر این اتفاق می‌افتاد هیچکس نمیتوانست ایران را تهدید کند یا حتی شکست بدهد.

بعد از روی کار آمدن دولت آقای رفسنجانی این ایران بود که از دنیا محو شد و ارتباط او با دنیا و خصوصا آفریقا قطع شد، در حالی که دولت‌های دیگر کشورهای جهان روز به روز به حضور و قدرت و کمک‌های خودشان در آفریقا می‌افزودند، کمک هایی که در مقابل آن هم خواسته‌هایی داشتند.

آمدن احمدی‌نژاد به ما امید داد

وقتی که محمود احمدی‌نژاد به روی کار آمد، ما بسیار امیدوار شدیم و او بسیار به ما امید داد چرا که او مانند امام خمینی در مورد انسان‌های مظلوم واقع شده جهان صحبت می‌کرد و بار دیگر ما به این نتیجه رسیدیم که ایران دوباره می‌تواند برای ما یک کشور انقلابی واقعی باشد.

ما باید این را بفهمیم که لابی‌های صهیونیستی چه جایگاه قدرتمندی در آفریقا پیدا کرده‌اند و همه این تلاش‌های آنها برای منابع غنی آفریقا از الماس تا منابع طبیعی دیگر است. این منابع شاید فقط در آفریقا کشف شود. چندی پیش آماری به دست من رسید که از بین هر 5 نفر قدرتمند در آفریقا 4 نفر آنها صهیونیست هستند یا با صهیونیست‌ها مرتبط هستند. شما باید این مسئله را درک کنید که ما در یک جنگ ژئوپلتیکی قرار داریم. اصل منابع مالی این روزها در پاریس نیست بلکه ریشه و اصل آن در آفریقا قرار دارد. مسئولان ایرانی‌ اما فقط سطح این ماجرا را می‌بینند و ریشه‌ها را مشاهده نمی‌کنند.

آفریقایی‌ها، خمینی را از ته قلب دوست دارند

البته باید بین آن پیامی که امام خمینی داده بود و حرکت دولتی شما تفاوت قائل شد و همچنین باید بگویم و باید صادق باشم که آفریقایی‌ها از ته قلب خودشان خمینی را دوست دارند همانطور که من در آفریقا بارها عکس امام خمینی را در خانه های مردم مشاهده کرده‌ام عکس‌هایی که در کنار شخصیت‌هایی مانند پاتریس لومومبا، چه‌گوارا، مالکوم ایکس،  احمدی نژاد و ... قرار گرفته بود.

باید این را هم بگویم که امام خمینی در ریشه و جان مردم آفریقا جای گرفته است ولی در اروپا کار به شکل دیگری است و سانسور و حضور لابی‌های صهیونیستی باعث شده است که امام خمینی در عموم جامعه اروپا یک قهرمان شناخته نشود و البته باید به فهم نادرست از مسائل هم اشاره کرد. این فضا را رسانه‌های جریان اصلی بوجود آورده‌اند و به همین علت مردم دیگر امروز به رسانه‌های جریان اصلی توجه نمی‌کنند. توجه مردم این‌روزها به رسانه‌های آلترناتیو است به جای آنکه مقابل تلویزیون‌های جریان اصلی بنشینند و اطلاعات را از آنها بدست بیاورند.

در چند سال گذشته در کنار فعالیت‌های سیاسی شاهد بودیم که برخی از فعالیت‌های فرهنگی مانند اهدای جایزه به برخی از فیلم‌هایی که در آن‌ها به حقوق سیاه‌پوستان توجه می‌شد و ... در ایالات متحده و اروپا مورد توجه قرار گرفته است اما در واقع و کف خیابان شاهد اعتراض به نژادپرستی و کشتار سیاه‌پوستان در وقایعی مانند فرگوسن و ... هستیم. شما این فعالیت‌ها را چگونه تحلیل می‌کنید.

«دوازده سال بردگی» تلاش غرب برای اصلاح تصویری است که از خود در برابر سیاه‌پوستان ساخته است

فکر کنم منظور شما فیلم «دوازده سال بردگی» بود که در سال گذشته جایزه بهترین فیلم اسکار را بدست آورد. اینگونه فیلم‌ها قطعا استراتژی صهیونیست‌ها است. آنها تلاش می‌کنند که تصویری که این سال‌ها از خودشان در ذهن سیاه پوست‌ها ساخته‌اند را اصلاح کنند و به این خاطر است که به سراغ این فیلم‌ها می روند و این داستان‌های موردی را پرورش داده و به آنها هم جایزه می‌دهند.

آنها میدانند که مردمِ علیهِ سیستم، از آن‌ها ناراحت هستند و سیاه پوستان در سراسر غرب از وقایعی که بر آنها گذشته زجر می‌کشند. وقتی صهیونیست ها اسکار را به چنین فیلمی میدهند مانند آن است که یک ارباب به سگ خودش استخوانی را اهدا کند. بخشی از مردم کشور من ساده هستند و وقتی که جایزه‌ای را می‌بینند برای مدتی ساکت و آرام می شوند اما وقتی که وقایعی مانند فرگوسن یا مشکلات مشابه ایجاد می‌شود آنها دوباره عصبانی می‌شوند اما این عصبانیت ها کوتاه مدت است.

حالا مشکل ما در اروپا بیشتر است. بحث اول در اروپا اختلاف شدید بین فقرا و پولداران و نژادپرستی در اروپا است و همچنین باید گفت که شاید خود سیاه‌پوستان در اروپا بدنیا آمده باشند اما پدران و مادرانشان همه در آفریقا زندگی می‌کرده‌اند. آن‌ها از جایی آمده‌اند که تحت استعمار همین اروپایی‌ها بوده است و این مسئله آنها را زجر می‌دهد.

بحث بر سر آزادی بیان است؟ مسئله اعتراضی آنان عموماً اعتراض به آپارتاید و پایمال شدن حقوق آنان جلوه کرده است؟

همه این‌ها هست. آزادی بیان هم در آنجا واقعی نیست. زمانی که آنها به پیامبر اسلام توهین کردند انگار که هیچ اتفاقی نیافتاده است اما وقتی که این آزادی بیان علیه آنها باشد با آن مقابله می‌کنند. من این مسئله را به خوبی درک می‌کنم چرا که بخاطر بهانه‌های واهی آزادی بیان خیالی  بود که به زندان افتادم و حتی بخاطر همین آزادی بیان خیالی از ورود به چند کشور مانند سوئیس منع شده‌ام.

در کنار بسیاری از مسلمانان، بسیاری از مسیحیان هم هستند که بخاطر این فضا از صحبت کردن محروم هستند. ما باید از رسانه‌های آلترناتیو استفاده کرده تا پیام خودمان را به مردم برسانیم. تا زمانی که من فرانسه را ترک کرده و کار خودم را در تلویزیون آفریقایی شروع کردم آنچنان نمی‌توانستم حرف‌هایم را بزنم اما این فضای تلویزیون باعث شد که حرف ما بهتر و بیشتر شنیده شود. اما هر زمانی که ما می‌خواستیم از رسانه‌های اروپایی و فرانسوی استفاده کنیم آنها من را سانسور می‌کردند.

آن شبکه‌ها وقتی از من صحبت می‌کردند که من به زندان می‌افتادم.‌ آنها به من لقب‌های نامناسبی را می‌دادند و می‌گفتند که من آدم خطرناکی هستم و هیچگاه در مورد افکار، کتاب‌ها و تمام مردمی که من با آنها در آفریقا در ارتباطم صحبت نمی‌کنند. به طور کلی در اروپا هیچ اهمیتی به ما نمی‌دهند. وقتی که شیطانی شما را نفی می‌کند نشان از آن است که شما کارتان را به خوبی انجام داده‌اید.

تسنیم: اگر اجازه بدهید دوباره به یکی از سوال‌های قبلی برگردیم. چرا افرادی مانند شما از طرف سیستم‌های فرهنگی ایرانی پشتیبانی نمی‌شوند؟

من نمی‌خواهم مشکل سیاسی یا دیپلماتیک ایجاد کنم ولی باید بگویم که امروز ما احساس می‌کنیم که رهبر ایران جایگاه بسیار مهمی دارد در حالی که روحانی، رییس جمهور ایران در بین مردم جهان این جایگاه را ندارد علت آن هم این است که بگذارید صادق باشیم او در مورد مردم تحت فشار و مظلوم دنیا مانند ما صحبت نمی‌کند و فقط از اتصال یا جدایی از نیروهای اروپایی و آمریکایی حرف می‌زند و بدنبال آن مبانی که امام از آنها صحبت کرده، نیست.

غربی می‌دانند اگر ما را راحت بگذارند قطعا خطر بزرگی برای آنها خواهیم شد

غربی‌ها می‌دانند که ما تنها نیستیم و قطعا اگر آنها ما را رها کنند قطعا خطر بزرگی برای آنها خواهیم شد. آنها از قدرت سیاه پوستان آگاه هستند و می‌دانند که جوانان این گروه‌ها بی‌عدالتی را دوست ندارند پس تلاش می‌کنند آن کسانی که این بی‌عدالتی را یادآور می‌شوند را کنار بزنند. اگر آنها موفق نشوند که شما را کنار زده یا بکشند می‌دانند که قدرت شما را چند برابر کرده‌اند.

علت و هدف شما برای نوشتن کتاب‌هایتان چه بود؟

علت اولیه همراهی کردن با مردم مظلوم جهان بود تا ما بتوانیم اطلاعات درستی را از استعمارگری مدرن در جهان بدست بیاوریم. چرا شما نمی‌توانید بجنگید؟ چون که هنوز نمی‌دانید دوستانتان کجا هستند و دشمنان شما چه کسانی هستند. این یک مسئله ژئوپلیتیک است که قطعا دشمنی که در دهه 60 بوده امروز برای مردم شناخته شده‌تر است، البته آگاهان عالم آنها را بهتر می‌شناسند اما عموم مردم شاید اطلاع درستی از آنها نداشته باشند. کار ما آن است که ارتباط ایجاد کرده و نشان دهیم که در این مسیر دوست و دشمن چه کسانی هستند.

شما باید آن کسانی که می‌خواهند پیامبران این دوران را بکشند را بشناسید

همچنین می‌خواهم که مردم در مورد خودشان به خوبی اطلاع کسب کنند چرا که بزرگترین دشمن این روزهای مردم جهان که داعش و بوکوحرام را می‌سازد آن است که شما خود را نشناسید و تصورات خودتان را به عنوان رفتار خوب یا بد جایگزین کنید. شما باید از خودتان، تاریخ کشورتان، تاریخ ظلم در جهان و علت‌های آن و همچنین از دشمن واقعی خود اطلاع داشته باشید.

شما باید آن کسانی که پیامبران را کشته و می‌خواهند پیامبران این دوران را بکشند، بشناسید. شما باید آنهایی که می‌خواهند دنیا را نابود کنند را بشناسید. چرا که آنها دوست ندارند جوانان و خصوصا جوانان سیاه پوست پیام صلح را به جهان برسانند و می‌خواهند که شما را بشکنند. آنها مرا بخاطر کلماتم به زندان انداختند نه به خاطر آنکه من خطرناک باشم.

رسانه‌ها و خصوصا رسانه‌های ایرانی به نظر شما می‌توانند در این مسیر چه جایگاهی را داشته باشند؟

رسانه‌های ایرانی باید قدرت خودشان را در این راه نشان دهند و این مسئله نیازمند آن است که رسانه‌های ایران در کشورهای مختلف گزارشگران خود را داشته باشند و داستان و دیدگاه خودشان را از وقایع دنیا نشان دهند. اگر آنها بتوانند این ارتباط را ایجاد کنند قطعا می‌توانند تاثیرگذاری خوبی در این راستا داشته باشند. اگر آنها به این هدف برسند مردم دنیا می‌توانند به آنها اعتماد کرده و اتفاقات را از آنها پیگیری کنند.

آنها باید در تمام دنیا مانند تمام رسانه‌های بزرگ دنیا گزارشگر داشته باشند تا خبرها از زبان و بر اساس موضع آنها شنیده شود. اگر رسانه‌های ایرانی در کشورهای مختلف نماینده نداشته باشند قطعا نمی‌توانند پیام رهبر انقلاب به جوانان را در جهان گسترش دهند چرا که مردم به رسانه‌هایی نیاز دارند که در مورد واقعیت‌های جهان صحبت می‌کنند. شما می‌توانید در مورد واقعیت‌های خودتان با دنیا صحبت کنید و نگذارید واقعیت‌ها را برای شما بسازند.

منبع: تسنیم