هیلاری پس از ترک پست خود در وزارت خارجه آمریکا، در 10 ژوئن 2014 کتاب خاطراتش را تحت عنوان "انتخابهای سخت" منتشر کرد. این کتاب به موضوعاتی همچون کشته شدن اسامه بنلادن، سرنگونی رژیم قذافی در لیبی، خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و عراق، انقلابهای عربی، سیاستهای مرتبط با ایران و کره شمالی، افزایش قدرت چین و روابط با روسیه و متحدان آمریکا میپردازد.
فصل یازدهم کتاب به بیان خاطرات کلینتون با موضوع روسیه میپردازد که این فصل، "روسیه: تجدید و تشدید" نام دارد. گروه بینالملل مشرق قصد دارد طی روزهای آتی متن کامل فصل مربوط به روسیه در کتاب "انتخابهای سخت" را در چند شماره منتشر کند.
بخش اول این فصل را میتوانید از اینجا، بخش دوم را از اینجا و بخش سوم را از اینجا بخوانید.
هیلاری کلینتون در کنار کتاب تازهمنتشرشده "انتخابهای سخت"
بخش چهارم/فصل "روسیه: تجدید و تشدید"
سناتور "لوگار" ["ریچارد لوگار" سناتور برجسته نماینده ایندیانا] علی رغم موانع به وجود آمده، من را واداشت تا شخصا با اعضای کنگره گفتگویی داشته باشم و از این طریق آخرین رایزنی ها را انجام دهیم. با اینکه چشم انداز روشنی در مقابل نمی دیدم، پیش از کریسمس تماس های تلفنی را از سر گرفتم و دیدارهایی نیز با نمایندگان کنگره داشتم و آخرین درخواست های خود را با آنها مطرح کردم. همان شب سنا رای موافق را صادر کرد و روز بعد توافقنامه با 71 رای موافق و 26 رای مخالف به تصویب مجلس رسید. اجرای توافقنامه شروع جدید به معنای پیروزی دو حزب، موفقیت در روابط آمریکا-روسیه و تامین امنیت بیشتر برای دنیا بود.
با گذشت زمان و گسترش روابط شخصی دو رئیس جمهور، فرصت های بیشتری برای همکاری میان آمریکا و روسیه فراهم شد. در اکتبر 2009 در خارج از مسکو ملاقاتی با مدودف داشتم. طی این دیدار رئیس جمهور روسیه اظهار داشت که قصد دارد برای استقرار فناوری های برتر در این کشور، منطقه ای همچون "سیلیکن ولی" در سانفرانسیسکوی آمریکا [محل تجمع غولهای فناوری اطلاعات دنیا]، تاسیس کند. من به او پیشنهاد کردم که بازدیدی از "سیلیکن ولی" داشته باشد. او نیز بلافاصله از همراهانش خواست تا پیگیر این موضوع باشند.
مدودف در سفری که در سال 2010 به آمریکا انجام داد توقفی نیز در این منطقه داشت. به گفته بسیاری مشاهدات او از سیلیکن ولی به شدت او را تحت تاثیر قرار داد. می توان گفت اگر ممانعت های پوتین نبود، همین مسئله می توانست سرآغازی برای اجرای ایده های مدودف و متحول ساختن اقتصاد روسیه باشد.
بازسازی رابطه آمریکا و روسیه در مدت زمان کوتاهی نتایج مثبتی در پی داشت که از آن جمله می توان به اعمال تحریم های شدید علیه ایران و کره شمالی، بازگشایی یک مسیر جدید برای تجهیز نظامیان آمریکایی در عراق از طریق مرزهای شمالی این کشور، پیوستن روسیه به سازمان تجارت جهانی، جلب حمایت سازمان ملل متحد برای وضع منطقه پرواز ممنوع در لیبی و توسعه همکاری های مشترک در زمینه مقابله با تروریسم اشاره کرد. اما در اواخر سال 2011، شرایط به تدریج تغییر کرد.
در سپتامبر همان سال، مدودف اعلام کرد که قصد ندارد بار دیگر در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند و احتمال می رود پوتین به سمت پیشین خود بازگردد. این تغییر و تحولات تاییدی بود بر آنچه که من چهار سال قبل پیش بینی کرده بودم. انتخاب مدودف به عنوان رئیس جمهور روسیه صرفا به دلیل حفظ جایگاه پوتین بود.
مدودف سال 2011 اعلام کرد قصد شرکت مجدد در انتخابات ریاستجمهوری روسیه را ندارد
در ماه دسامبر، شایعه تقلب گسترده در انتخابات پارلمانی این کشور وجهه آن را کاملا زیر سوال برد. گفته می شد به بسیاری از احزاب سیاسی مستقل اجازه شرکت در انتخابات داده نشده، صندوق ها با آرای مجعول پر شده اند، لیست رای دهندگان دستکاری شده و بطور کلی این قبیل آشفتگی ها در برگزاری انتخابات مشهود بود. پس از اتمام انتخابات نیز، آزار و اذیت هایی متوجه ناظران انتخاباتی بی طرف بود و وب سایت آنها مورد حمله سایبری قرار گرفت.
در پی وقوع این حوادث، من در یک کنفرانس بین المللی در لیتوانی مراتب تاثر و نگرانی عمیق خود را از آنچه مخابره شده بود، اعلام کردم و گفتم: "مردم روسیه نیز همچون شهروندان سایر کشورها باید حق اظهار نظر و رای دادن داشته باشند. به عبارت بهتر، شهروندان روسی شایسته برخورداری از عدالت، انتخابات آزاد و شفاف و یک حکومت مسئول هستند."
بعد از انتخابات، ده ها هزار تن از شهروندان روسیه که به همین نتیجه رسیده بودند برای اعتراض به خیابان ها آمدند. وقتی فریاد "پوتین دزد است" در همه جا طنین انداز شد، ولادیمیر پوتین انگشت اتهامش را مستقیما به سمت من گرفت و مدعی شد: "هیلاری کلینتون زمینه اعتراض عده ای آشویگر را در کشور ما فراهم کرده و به آنها خط داده است." ای کاش واقعا چنین قدرتی داشتم!
در ملاقات بعدی با پوتین ناخشنودی خود را از اظهارنظراتش ابراز کردم: "مردم مسکو یک روز صبح از خواب بیدار شدند و گفتند کلینتون از ما دعوت کرده تا برای اعتراض به خیابان ها بیاییم. ولی آقای رئیس جمهور، این کار اصلا منطقی نیست." با این حال، اگر با صحبت هایم توانسته باشم به عده اندکی این جسارت را بدهم که خواستار اجرای دیپلماسی واقعی باشند، باز هم من راضی هستم.
در ماه می 2012، پوتین بار دیگر رسما به عنوان رئیس جمهور روسیه معرفی شد. مدت زمان کوتاهی پس از آن، باراک اوباما برای شرکت در نشست گروه 8 از او دعوت کرد تا به کمپ دیوید بیاید اما پوتین این دعوت را نپذیرفت. رابطه آمریکا و شرق رو به سردی بود. در ژوئن همان سال یادداشتی برای اوباما ارسال کردم و در آن به تشریح دیدگاهم در این باره پرداختم. مخاطب ما دیگر شخص مدودف نبود از این رو باید در برابر روسیه موضع سختگیرانه تری اتخاذ می کردیم.
در این یادداشت خطاب به رئیس جمهور آمریکا نوشتم: "پوتین به شدت از آمریکا رنجیده و نسبت به اقدامات دولت کاخ سفید بسیار بدبین است. او می خواهد روسیه بار دیگر نفوذ پیشین خود بر همسایگانش، از اروپای شرقی تا آسیای مرکزی را باز یابد. پوتین از این کار با عنوان اتحاد منطقه ای نام میبرد، ولی در واقع او به دنبال تجدید یک امپراطوری در هم شکسته است." من در نخستین دیدار اوباما با پوتین در حاشیه جلسه گروه بیست در "لوس کابوس" مکزیک حضور داشتم. همانجا به باراک اوباما هشدار دادم که "مذاکره دشواری پیش رو دارید چرا که پوتین امتیازی به ما نخواهد داد."
وقتی فریاد "پوتین دزد است" طنین انداز شد، پوتین انگشت اتهامش را به سمت کلینتون گرفت
با روی کار آمدن پوتین، روسیه از تعامل سازنده در بسیاری زمینه ها از جمله بحران سوریه دست کشید و با حمایت از بشار اسد در جنگ بی رحمانه ای که آغاز کرده بود، مانع از به سرانجام رسیدن تلاش های سازمان ملل متحد برای اقدام جهانی علیه حکومت این کشور شد. سران کرملین نه تنها به سرکوب شدید مخالفان و تشکل های مردمی در داخل کشور می پرداختند، بلکه در تعامل با همسایگانشان نیز همچون چند دهه قبل به زور متوسل می شدند.
بدین ترتیب، آن عده ای که گمان می کردند بازسازی روابط میان آمریکا و روسیه می تواند راهگشای عصر تازه ای در روابط دو کشور بر مبنای حسن نیت باشد، کاملا ناامید شدند. بعدها، در جریان حمله روسیه به کریمه در سال 2014، برخی از اعضای کنگره به این نتیجه رسیدند که طرح بازسازی رابطه آمریکا و روسیه باعث شده تا پوتین بیش از پیش گستاخ شود. البته به باور من چنین نگرشی درک نادرستی از شخصیت پوتین و ماهیت طرح بازسازی به دنبال خواهد داشت. به علاوه نباید فراموش کرد که پوتین در سال 2008 به گرجستان نیز حمله کرد و با واکنش شدیدی از سوی ما یا سایر کشورها مواجه نشد.
در واقع حمله پوتین به کریمه و گرجستان طبق یک زمانبندی دقیق و در جهت تامین اهداف روسیه صورت پذیرفت. از این رو، نه لحن خصمانه دولت بوش و ایده جنگ پیشگیرانه او می توانست مانع از اقدامات تهاجمی دولت روسیه شود و نه همکاری عملی دو کشور بر پایه منافع مشترک که از سوی باراک اوباما طرح شد. به عبارت بهتر، طرح بازسازی روابط فی مابین پاداش اقدامات روسیه نبود بلکه گواه این واقعیت بود که آمریکا منافع استراتژیک و امنیتی مهم بسیاری دارد که برای نیل به آنها باید تا جایی که امکان دارد تلاش کنیم. این مسئله همچنان پا برجا است.