به گزارش مشرق، «مصطفی اللباد» در مقاله خود در روزنامه السفیر نوشت: عملیات «توفان قاطعیت» همچنان پس از گذشت سه هفته از آغاز آن، مورد توجه رسانهها است. عملیاتی که به دلیل داشتن مخالفان و موافقان، با پیامدهایی در سطح منطقه و دنیا همراه شده و از مرزهای سیاسی یمن فراتر رفته است.
این عملیات دارای ابعادی بین المللی است، عملیاتی که هدف اصلی آن تحقق اهدافی سیاسی است. قبل از آغاز این عملیات و حمله عربستان به یمن، زنگ خطر به صورت مستمر در ریاض به صدا درآمده بود زیرا با خروج نیروهای آمریکایی از عراق در سال 2011 میلادی، عربستان سعودی وضعیت خود را به دلیل از دست دادن همپیمانانش متزلزل یافت.
علاوه بر این، مذاکرات هستهای ایران و غرب، نگرانیهای عربستان سعودی را از اهداف دولت آمریکا بیشتر کرد؛ بویژه که زمان مذاکرات نهایی بسیار نزدیک شده است. در این بین باید توجه داشت که حمله عربستان سعودی به یمن چند روز قبل از توافق ایران و غرب در لوزان آغاز شد.
اللباد در یادداشت خود در روزنامه السفیر افزود: امضای توافقنامه بین ایران و غرب، برای عربستان به معنای تحولی ریشهای در اوضاع راهبردی منطقه خواهد بود زیرا آمریکا که از سال 1945 میلادی تاکنون به عنوان تضمین کننده امنیت ملی عربستان نقش ایفا کرده بود، به یک میانجی بین عربستان و ایران در پروندههای داغ منطقه تبدیل خواهد شد.
البته دولت اوباما از حمله عربستان به یمن حمایت و پشتیبانی کرد تا از یک سو نگرانیهای عربستان را کاهش دهد و از سوی دیگر ایران را در مذاکرات هستهای تحت فشار قرار دهد. براساس تصور دولت اوباما از طرح خاورمیانه جدید، در منطقه باید ائتلافهای متفاوتی وجود داشته باشند؛ به صورتیکه طرفهای منطقهای یکدیگر را محدود کنند، البته بدون آنکه همدیگر را نابود کنند.
عربستان سعودی اهداف مختلفی را از حمله به یمن دارد و این اهداف فقط به تضعیف دشمنانش در این کشور محدود نمیشود؛ بلکه اساسا تمرکز آن نشان دادن عربستان سعودی در منطقه به عنوان یک قدرت منطقهای است. عربستان در همین راستا به حمایت اقتصادی از مصر پرداخت تا بر تصمیمهای سیاستمداران این کشور جهت مشارکت در این جنگ تحت فرماندهی سعودی تأثیر بگذارد؛ این امر همچنین فرماندهی و تکروی عربستان بر این عملیات، و راهکارهای سیاسی آینده را تثبیت میکند.
عربستان سعودی ترجیح میدهد از حملات هوایی به یک پیروزی نسبی دست یابد و پس از آن حوثیها را به میز مذاکره بکشاند و دوباره قدرت را در یمن به نفع همپیمانان خود تقسیم کند.
البته عربستان سعودی با وجود هزینههایی که برای انجام عملیات هوایی گسترده در یمن کرده است، میداند که هر اندازه که سلاح و توانایی جنگی داشته باشد نمی تواند از طریق حملات هوایی به پایگاههای حوثیها و مناطق اصلی آنان در صعده و حتی صنعا دست یابد و به همین دلیل تلاش کرده است تا سیطره نیروهای وابسته به عبدربه منصور هادی (رئیس جمهوری مستعفی که به ریاض گریخته است) بر عدن و مناطق آن را حفظ کند، تا در آینده پای میز مذاکرات جایگاهی داشته باشد.
حملات هوایی عربستان تاکنون هیچگونه دستاورد سیاسی برای این کشور نداشته است، و با ادامه این حملات شمار شهروندان کشته شده در حال افزایش است. این امر به مرور زمان موجب می شود تا طرفهای بین المللی خواستار آتش بس شوند و و تأکید عربستان بر اختصاص بیش از 250 میلیون دلار برای کمکهای انسانی به یمن، بی فایده خواهد بود.
ریاض در این وضعیت گرفتار مشکل خواهد شد زیرا ادامه حملات هوایی به معنای افزایش کشته شدن شهروندان و شدت گرفتن فشارهای افکار عمومی علیه عربستان خوهد شد.
سناریوی حمله زمینی برای ایجاد پیروزی سیاسی نیز از نظر انسانی (برای عربستان) بسیار هزینهبر خواهد بود و به نظر نمیآید که پاکستان و یا حتی مصر تمایلی به مشارکت در چنین نبردی داشته باشند.
با از بین رفتن امکان ورود به راهحلهای سیاسی، فقط دو راه را پیش روی عربستان قرار خواهد داد که هرکدام از آنان مشکلات خود را دارد. یکی از این راهها ادامه حملات هوایی است که به سختی میتواند اهداف سیاسی ریاض را محقق کند و دیگری نیز حمله زمینی است که خطرها و هزینههای بزرگی را در پی خواهد داشت. با گذشت زمان، اوضاع برای عربستان بسیار مشکلتر شده، و این کشور بیشتر در باتلاق یمن گرفتار خواهد شد.
این عملیات دارای ابعادی بین المللی است، عملیاتی که هدف اصلی آن تحقق اهدافی سیاسی است. قبل از آغاز این عملیات و حمله عربستان به یمن، زنگ خطر به صورت مستمر در ریاض به صدا درآمده بود زیرا با خروج نیروهای آمریکایی از عراق در سال 2011 میلادی، عربستان سعودی وضعیت خود را به دلیل از دست دادن همپیمانانش متزلزل یافت.
علاوه بر این، مذاکرات هستهای ایران و غرب، نگرانیهای عربستان سعودی را از اهداف دولت آمریکا بیشتر کرد؛ بویژه که زمان مذاکرات نهایی بسیار نزدیک شده است. در این بین باید توجه داشت که حمله عربستان سعودی به یمن چند روز قبل از توافق ایران و غرب در لوزان آغاز شد.
اللباد در یادداشت خود در روزنامه السفیر افزود: امضای توافقنامه بین ایران و غرب، برای عربستان به معنای تحولی ریشهای در اوضاع راهبردی منطقه خواهد بود زیرا آمریکا که از سال 1945 میلادی تاکنون به عنوان تضمین کننده امنیت ملی عربستان نقش ایفا کرده بود، به یک میانجی بین عربستان و ایران در پروندههای داغ منطقه تبدیل خواهد شد.
البته دولت اوباما از حمله عربستان به یمن حمایت و پشتیبانی کرد تا از یک سو نگرانیهای عربستان را کاهش دهد و از سوی دیگر ایران را در مذاکرات هستهای تحت فشار قرار دهد. براساس تصور دولت اوباما از طرح خاورمیانه جدید، در منطقه باید ائتلافهای متفاوتی وجود داشته باشند؛ به صورتیکه طرفهای منطقهای یکدیگر را محدود کنند، البته بدون آنکه همدیگر را نابود کنند.
عربستان سعودی اهداف مختلفی را از حمله به یمن دارد و این اهداف فقط به تضعیف دشمنانش در این کشور محدود نمیشود؛ بلکه اساسا تمرکز آن نشان دادن عربستان سعودی در منطقه به عنوان یک قدرت منطقهای است. عربستان در همین راستا به حمایت اقتصادی از مصر پرداخت تا بر تصمیمهای سیاستمداران این کشور جهت مشارکت در این جنگ تحت فرماندهی سعودی تأثیر بگذارد؛ این امر همچنین فرماندهی و تکروی عربستان بر این عملیات، و راهکارهای سیاسی آینده را تثبیت میکند.
عربستان سعودی ترجیح میدهد از حملات هوایی به یک پیروزی نسبی دست یابد و پس از آن حوثیها را به میز مذاکره بکشاند و دوباره قدرت را در یمن به نفع همپیمانان خود تقسیم کند.
البته عربستان سعودی با وجود هزینههایی که برای انجام عملیات هوایی گسترده در یمن کرده است، میداند که هر اندازه که سلاح و توانایی جنگی داشته باشد نمی تواند از طریق حملات هوایی به پایگاههای حوثیها و مناطق اصلی آنان در صعده و حتی صنعا دست یابد و به همین دلیل تلاش کرده است تا سیطره نیروهای وابسته به عبدربه منصور هادی (رئیس جمهوری مستعفی که به ریاض گریخته است) بر عدن و مناطق آن را حفظ کند، تا در آینده پای میز مذاکرات جایگاهی داشته باشد.
حملات هوایی عربستان تاکنون هیچگونه دستاورد سیاسی برای این کشور نداشته است، و با ادامه این حملات شمار شهروندان کشته شده در حال افزایش است. این امر به مرور زمان موجب می شود تا طرفهای بین المللی خواستار آتش بس شوند و و تأکید عربستان بر اختصاص بیش از 250 میلیون دلار برای کمکهای انسانی به یمن، بی فایده خواهد بود.
ریاض در این وضعیت گرفتار مشکل خواهد شد زیرا ادامه حملات هوایی به معنای افزایش کشته شدن شهروندان و شدت گرفتن فشارهای افکار عمومی علیه عربستان خوهد شد.
سناریوی حمله زمینی برای ایجاد پیروزی سیاسی نیز از نظر انسانی (برای عربستان) بسیار هزینهبر خواهد بود و به نظر نمیآید که پاکستان و یا حتی مصر تمایلی به مشارکت در چنین نبردی داشته باشند.
با از بین رفتن امکان ورود به راهحلهای سیاسی، فقط دو راه را پیش روی عربستان قرار خواهد داد که هرکدام از آنان مشکلات خود را دارد. یکی از این راهها ادامه حملات هوایی است که به سختی میتواند اهداف سیاسی ریاض را محقق کند و دیگری نیز حمله زمینی است که خطرها و هزینههای بزرگی را در پی خواهد داشت. با گذشت زمان، اوضاع برای عربستان بسیار مشکلتر شده، و این کشور بیشتر در باتلاق یمن گرفتار خواهد شد.