گروه بینالملل مشرق- رسانههای جمعی و صنعت فیلمسازی در کشوری مانند آمریکا قویترین ابزار برای کنترل افکار عمومی مردم است. هالیوود به عنوان یکی از از قویترین سلاحهای دیپلماسی عمومی در دنیا، تحت تسلط یهودیانی است که از این سلاح برای تغییر فرهنگ مردم و در نتیجه تسلط بر آنها استفاده میکنند. در این شرایط، تنها راه برای مردمی که تحت نفوذ این ابزار هستند، این است که تلویزیون خود را خاموش کنند و تلاش نمایند به رسانههای جایگزین روی بیاورند.
- وظیفه رسانههای امروز پخش اطلاعات نیست، بلکه کنترل مردم است
- هالیوود ابزار یهودیها برای ایجاد فساد اخلاقی در مردم آمریکاست
- ماهیت آزادی جنسی در فرهنگ غرب، بردگی است
- صنعت پورنوگرافی مهمترین ابزار از بین بردن قدرت تفکر مردم است
- یهودیهای هالیوود توافقنامه خود با کلیسای کاتولیک را زیر پا گذاشتند
- جنگ عراق، یک جنگ یهودی بود
- تبلیغات سیاسی در اسرائیل ممنوع است
- علت شکست توطئه آمریکا در سال 2009، تبعیت ایرانیها از ولایت فقیه بود
- اگر رئیسجمهور آمریکا بودم، تبلیغات سیاسی را ممنوع میکردم
- صنعت فیلمسازی ایران باید بینالمللی شود
- گام اول در مبارزه فرهنگی، خاموش کردن تلویزیونهای مردم است
- ایران توانسته با قدرت از فرهنگ خود دفاع کند
خبرنگار بینالملل مشرق در خصوص نفوذ رسانههای جمعی در آمریکا بر افکار عمومی مردم و راههای مقابله با این رسانهها با دکتر "مایکل جونز"، منتقد حوزه فرهنگ، تحلیلگر سینما و سردبیر مجله "جنگهای فرهنگی" مصاحبه کرده است. مصاحبه مشرق با این کارشناس ارشد رسانه را که به دعوت کنفرانس "افق نو" به ایران آمده است میخوانید:
سؤال:: تعریف شما از فرهنگ چیست و نقش رسانه در آنچه میتواند باشد؟
فرهنگ، مجموعه سازمانهایی است که مردم خاصی را سازماندهی میکند تا اهداف خاصی در زندگی داشته باشند و به گونهای خاص به آن اهداف برسند. رسانه نیز ابزاری است که به مردم اجازه میدهد با هم ارتباط برقرار کنند.
سؤال:: به نظر شما آیا رسانه اکنون نقشی را که باید، ایفا میکند؟
در دنیای امروز، اصطلاح رسانه به یک سری پیشرفتهای فنی اشاره دارد که به مردم اجازه میدهند به گونهای متفاوت از گذشته با هم ارتباط برقرار کنند. این رسانهها اغلب تحت کنترل کسانی هستند که بیشترین پول را دارند و از رسانه برای کنترل مردم استفاده میکنند. این کار عمدتاً با کنترل و تغییر در جریان اطلاعات صورت میگیرد.
سؤال:: آیا امکان مبارزه با این مسئله وجود دارد؟ اگر راهی هست، آن راه چیست؟
در اکثر موارد نمیتوانیم با این مسئله مبارزه کنیم، چون اکثریت مردم نمیدانند که از رسانه دارد علیه آنها و منافعشان استفاده میشود. وظیفه رسانهها امروز، پخش اطلاعات نیست، بلکه کنترل کردن مردم است. کاری که الآن باید انجام داد این است که به مردم بگوییم از رسانه دارد برای تغییر در فرهنگ آنها استفاده میشود.
یکی از تغییرات عمدهای که در فرهنگ مردم دارد ایجاد میشود، جنسیسازی آن است. این را به عنوان "آزادی" دارند نشان میدهند، در حالی که این عکس آزادی است، نوعی بردگی است. بنابراین باید به مردم بگویید که دارند فرهنگشان را جنسی میکنند. موضوع کتاب من "لیبیدو دومیناندی: آزادی جنسی و کنترل سیاسی" نیز همین است.
در آمریکا، یهودیها همواره کنترل رسانهها را به دست داشتهاند. هالیوود همواره تحت تسلط یهودیها بوده است. از این ابزار برای ایجاد فساد اخلاقی در عموم مردم استفاده کردهاند. مردم در ابتدای دهه 1920 فهمیدند چه اتفاقی دارد میافتد و علیه آن اعتراض کردند.
سؤال:: یهودیها از فاسد شدن مردم چه سودی ممکن است ببرند؟
سودش این است که مردم تحت کنترل آنها درمیآیند. فرهنگ مردم را کنترل میکنند. کنترل میکنند که چه چیزی میان مردم بحث شود و چه چیزی نشود. به شما میگویند چه چیزی مهم است و چه چیزی مهم نیست. اولویتهای شما را میسازند. به شما میگویند چه چیزی بخرید و چه چیزی نخرید. میگویند کدام آدمها، خوب هستند و کدام آدمها بد. مثلاً اینکه ایرانیها آدمهای بدی هستند. این را با فیلمهای پروپاگاندا مانند "رز واتر" و "آرگو" به مردم تلقین میکنند. از این طریق نتیجه مذاکرات هستهای را تعیین میکنند.
سؤال:: درباره اینکه هالیوود تحت تسلط یهودیهاست و ذهن مردم را کنترل میکند، زیاد صحبت شده است، اما در اینباره که ساختار این کنترل چگونه است، کمتر صحبتی میشود. آیا رسانههایی که ذهن مردم را میسازند، تنها چند رسانه بزرگی هستند که به آنها رسانههای جمعی میگوییم، یا اینکه اینها در سراسر دنیا شعبههای دیگری دارند که آنها هم همین کار را میکنند؟
برای پاسخ دادن به این سؤال باید به تاریخ برگردید. به سالهای اوایل دهه 1920 که صنعت فیلم داشت پا میگرفت. در ابتدا میآیند مشخصات خوب و بد را میسازند. به شما نشان میدهند که خوب چیست و بد چیست. با جنسیسازی فرهنگ باعث میشوند مردم به چیزهای والاتر فکر نکنند. وقتی فرهنگ مردم در روابط جنسی خلاصه شد، دیگر کسی فرصت فکر کردن به معنویات یا مفاهیم والاتر را پیدا نمیکند.
اگر این کار را تا جایی ادامه دهند که برای نیل به مقصود خود، تیمهایی تشکیل میدهند که شکل برنامههایی را تعیین میکنند که مردم باید ببینند. رفتهرفته به یک دور باطل میرسیم که مردم همه یک شکل خاص فکر میکنند، چون یک نوع خاص از رسانه را دارند.
به نظر من جنسیسازی فرهنگ مهمترین عامل در این میان است. اگر صنعت فیلمهای مبتذل را در نظر بگیرید، میبینید که امکان تفکر را از افراد میگیرد. آنقدر قوی است که توانایی فکر کردن را در فرد نابود میکند. به همین خاطر هم هست که این صنعت یک سلاح قوی در جنگ روانی محسوب میشود.
سؤال:: این صنعت در غرب و به خصوص در آمریکا صنعت بسیار بزرگی است. لطفاً بیشتر توضیح بدهید که چگونه فعالیتی این چنین، به یک صنعت بزرگ تبدیل میشود. بسیاری از مردم دنیا فکر میکنند در کشورهای غربی، مردم در خیابان با هم رابطه جنسی دارند. این تأثیری است که صنعت پورنوگرافی میتواند روی مردم بگذارد. با این حال، مردم در غرب هم با این صنعت مخالف هستند. پس چگونه میشود که این صنعت، اینقدر بزرگ میشود.
در پاسخ به این سؤال که چگونه اینقدر بزرگ شد، باید بگویم در طول تاریخ و با کنار زدن قدرتهای دیگری که با آن مخالف بودند. مهمترین نیروی مقابل این صنعت در آمریکا، کلیسای کاتولیک بود. در دهه 1930 جنگی رخ داد میان کلیسای کاتولیک که فیلمهای هالیوودی را تحریم کرد و گفت کاتولیکها حق ندارند فیلمهای هالیوود را تماشا کنند. این دقیقاً مصادف شد با بدهکار شدن هالیوودی که تلاش میکرد هزینه ساخت فیلمهای غیرصامت را تأمین کند.
بعد از مدتی بالأخره هالیوود وارد بحران شد و خود را تسلیم کرد. پذیرفتند که برخی چیزها را در فیلمهایشان نشان ندهند. مثلاً برهنگی یا سخنان رکیک و توهین به مقامات مذهبی در فیلمها وجود نداشت. آن توافقنامه را "دستور تولید" نامیدند و 30 سال هم ادامه پیدا کرد. سال 1965 بود که یهودیها این توافقنامه را زیر پا گذاشتند.
سؤال:: چرا میگویید یهودیها؟ منحصراً یهودیها بودند که توافق را نقض کردند؟
یهودیها هالیوود را کنترل میکنند، بنابراین وقتی میگویم یهودیها منظورم همان هالیوود است. کنترل هالیوود به دست یهودیهاست و آنها بودند که سال 1965 از توافق با کلیسا تخطی کردند. در آن سال، مهمترین نیروی مقابل آنها عملاً حذف شد، بنابراین توانستند کنترل بسیار وسیعی بر فضای رسانهای پیدا کنند. تا جایی پیش رفتند که توانستند افکار عمومی را در مورد یک مسئله خاص به هرگونه که میخواستند شکل دهند.
به عنوان مثال، جنگ عراق یک جنگ یهودی بود. گروه یهودیها که نئومحافظهکار بودند توانستند رهبری حزب جمهوریخواه را به دست بگیرند. از این طریق کنترل کل ارتش آمریکا را در دست گرفته بودند و جنگ عراق همین شکلی شروع شد.
سؤال:: بنابراین با کنترل اولویتها و ارزشهای مردم، میتوانند آنها را مجبور کنند کاری را انجام دهند که خودشان میخواهند.
بله. اکنون ابزارهای بسیار پیشرفتهای برای این کار دارند. هرچه پیشرفتهتر میشوید، ابزارهایتان برای کنترل مردم هم قویتر میشوند. مثلاً گوشیهای آیفون را در نظر بگیرید. الآن مردم بخش زیادی از وقت خود را صرف ارسال و دریافت پیام میکنند. این خودش نوعی از کنترل است. این مثال یکی از مثالهای جدید محسوب میشود.
تلویزیون ابزاری بسیار قدرتمند برای کنترل مردم بود. مردم از سر کار به خانه میآمدند و تلویزیون تماشا میکردند. این دستگاه به آنها میگفت چه کار کنند و چه بخرند. بلافاصله تبدیل به یک قدرت بزرگ در زندگی مردم آمریکا شد.
سؤال:: در برخی کشورها مثلاً مجلات یا روزنامه هستند که بیشترین تأثیر را در افکار عمومی میگذارند. این در حالی است که در آمریکا تلویزیون بیشترین اثرگذاری را دارد. مثلاً در انتخاباتها، تلویزیون نقش مهمی در آرای مردم دارد. این تفاوت میان آمریکا با کشورهای دیگر چگونه شکل گرفته است؟
همانطور که گفتید، در انتخاباتها، ابزار اصلی تبلیغ برای یک کاندیدا، تلویزیون است. بنابراین آگهیهای تلویزیونی میخرند. برای خرید این آگهیها نیاز به پول دارید. این یعنی سیاستمداران اکنون وابسته به پول هستند. به همین دلیل است که یهودیها بر کنگره مسلط هستند، چون بیشترین پول را دارند.
نکته اینجاست که یهودیها پول را به سیاستمداران میدهند، آنها هم پول را به تلویزیون میدهند، اما از آنجا که رسانه هم در دست خود یهودیهاست، پس آن پول در واقع به جیب خودشان برمیگردد. این حلقه ادامه پیدا میکند و هرچه بیشتر پول میدهند، نفوذ و ثروتشان بیشتر میشود.
سؤال:: کشورهای دیگری که از سیاستهای آمریکا تبعیت میکنند، آیا صرفاً سیاستمداران آنها پیرو سیاستمداران آمریکا هستند یا اینکه همین ساختار در آن کشورها هم برقرار است؟
آن کشورها هم همین ساختار را دارند. یکی از جاهایی که این ساختار وجود ندارد، اسرائیل است، چون آنجا تبلیغات سیاسی ممنوع است. همه کاندیداها به یک اندازه پول دریافت میکنند. جالب این است که اسرائیلیها میدانند که در غیر این صورت، نظام سیاسی، ناعادلانه میشود و آنها نمیخواهند در اسرائیل نظام سیاسی ناعادل داشته باشند. با این حال، این کار را هیچگاه در کشورهایی نمیکنند که اکثریت یهودی ندارند، چرا که تنها راه آنها برای کنترل اکثریت مردم همین است.
وضعیتی که گفتیم با آمدن تلویزیون کابلی یا تلویزیون خصوصی به شدت متحول شد. من سال 2001 در اتریش بودم. در آن زمان فکر میکنم تنها 3 کانال در اتریش وجود داشت و همه آنها تحت کنترل دولت بودند. یادم هست که یک کمپین بزرگ برپا کرده بودند و روی پوسترهای آن نوشته بودند: اتریش آزادی بیشتری میخواهد.
منظور از آزادی چیست؟ کانالهای خصوصی. اما فکر میکنید کانال خصوصی به چه معنا بود؟ یک کانال مخصوص پورنوگرافی، یک کانال مخصوص خرید و یکی هم درباره ورزش. یعنی همه ابزارهای کنترل مردم را در یکجا جمع کردهاند و همه را به نام آزادی به مردم میفروشند. این تضادی است که در این کشورها وجود دارد.
سؤال:: در ابتدای گفتگو درباره فرهنگ صحبت کردید. آیا تفاوت زیادی میان فرهنگ مردمی در ایران و آمریکا وجود دارد؟
بله. ایران "فرهنگ دارد"، یک فرهنگ باستانی و سنتی. یعنی شما یک گروه نژادی بزرگ و اصلی دارید که عمدتاً به یک زبان صحبت میکند و یک دین واحد دارد. مهمتر اینکه شما نظام جدیدی به نام "ولایت فقیه" دارید، این یعنی کسی را دارید که خارج از روند سیاسی ایستاده و روند دموکراتیک را نظارت میکند. به عنوان مثال، در انتخابات سال 2009 که سازمانهای آمریکایی تلاش کردند [نتیجه] انتخابات را با شورش سبز بدزدند، رهبر معظم وارد شد و گفت: "نه. انتخابات صحیح بوده است" و این ختم کلام بود.
آمریکا یک نظام کاملاً متفاوت دارد. نظام جدایی کلیسا از دولت. تشکیل این نظام، واکنشی بود به جایگاه سنتی کلیسا در اروپا که در آنجا کلیسا نقش قیم را داشت. بنابراین آن نظام سنتی با نظام حاکم در ایران شباهت زیادی داشت، اما نظام جدید در آمریکا به گونهای است که در کنگره میگویند ما جلوی حق کلیسا را نمیگیریم، اما این صرفاً حرفی است که میزنند، ولی در عمل کلیسا را حذف کردهاند.
شما تعداد بیشماری کلیسا دارید. هرچه هم تعداد اینها بیشتر باشد، قدرت آنها کمتر میشود. همه اینها به مرحله دسته یا فرقه تنزل پیدا کردهاند. بنابراین میتوانند آزادانه هر کاری که میخواهند بکنند، اما تأثیری روی افکار عمومی و دیپلماسی عمومی ندارند. قوانین اخلاقی هیچ نقشی در دیپلماسی عمومی ندارد. در این شرایط، کنترل دیپلماسی عمومی به دست ثروتمندان میافتد، چون آنها قدرت دارند و میتوانند رسانهها را کنترل کنند. شرایط امروز آمریکا این است.
سؤال:: شاهد هستیم که کشورهایی مانند فرانسه و آمریکا به ارزشهای خانوادگی و بنیان خانواده حمله میکنند. اگر خانوادههای سالم در جامعه نباشند، چگونه میخواهند جامعه را اداره کنند؟
آنچه باید درک کنید این است که مسئله به کشورهایی مانند فرانسه یا آمریکا برنمیگردد. در آمریکا سه دسته وجود دارند. کاتولیکها، پروتستانها و یهودیها. این سه گروه در حال جنگ با هم هستند. از زمان پیدایش این کشور با هم درگیر بودهاند بر سر اینکه چه کسی فرهنگ را کنترل کند. نتیجه این میشود که هر گروه سیاستهایی را پیشنهاد میکند که برای کل کشور مضر است.
نمونهای از این، زمانی بود که پروتستانها شروع به کنترل زاد و ولد کردند. کنترل زاد و ولد از آنجایی بد است که وقتی مردم کمتر باشند، قدرت کمتری هم دارند. اما اینها میگویند ما حاضر هستیم این مضرات ناخواسته را تحمل کنیم تا بتوانیم در جنگ پیروز شویم. این کار را تا زمانی میکنید که مطمئن شوید بر طرف دیگر پیروز شدهاید.
یهودیها هم الآن در این شرایط هستند. همیشه در اقلیت بودهاند، بنابراین سیاستهایی را پیشنهاد میکنند که به ضرر اکثریت باشد. این سیاستها مسلماً کل کشور را تحت تأثیر قرار میدهد. اما اینها میگویند برای ما اهمیتی ندارد. میخواهیم این سیاستها را به طور کوتاهمدت پیاده کنیم تا پیروز شویم.
سؤال:: شما گفتید که سیاست در آمریکا وابسته به پول است. اگر شما مبلغ هنگفتی پول داشتید، چه میکردید؟ مثلاً یک میلیون دلار درامد در ماه.
من البته هیچگاه درامد میلیون دلاری نداشتهام، اما یک کار را انجام دادهام. 35 سال پیش یک مجله تأسیس کردم. میدانستم که اطلاعات در آمریکا کنترل میشود و حرفهایی که میتواند زده بشود، زده نمیشود. بنابراین یک مجله تأسیس کردم.
سؤال:: اگر رئیسجمهور آمریکا میشدید، چه میکردید؟
تبلیغات سیاسی را ممنوع میکردم. اکنون در آمریکا تبلیغات برای سیگار ممنوع است. بنابراین میتوان این کار را هم کرد. چرا نمیگویند اگر کمپین سیاسی شکل گرفت، نباید برای آن در تلویزیون تبلیغ کرد؟ این یعنی سیاستمداران باید میان مردم بروند و با آنها مستقیماً صحبت کنند.
سؤال:: توصیه شما به رسانههای ایرانی که میخواهند با مردم آمریکا صحبت کنند چیست؟ کدام موضوع را باید انتخاب کنند؟
رهبر معظم تلاش کرد این کار را بکند. نامهای به جوانان غربی نوشت، اما این نامه به شدت بلوکه شد و کسی از آن خبردار نشد.
سؤال:: اگر شما مشاور رهبر معظم بودید، درباره این نامه چه توصیهای به او میکردید؟
درباره نامه، توصیهای ندارم، اما درباره صنعت فیلمسازی ایران میخواهم توصیهای بکنم. فیلمسازان ایرانی فیلمهای خوبی میسازند. هم اخلاقی و هم ایرانی. فیلمهایی درباره زندگی خانوادهها در ایران. به نظرم الآن وقت آن شده که بتوانند فیلمهایی با ابعاد بینالمللی بسازند.
سؤال:: اما چگونه میتوانند این فیلمها را به مخاطبین بینالمللی برسانند؟
این مشکلی است که وجود دارد. چون برای رساندن فیلمها به مخاطبین باید از سینما استفاده کنند، اما سینماها تحت کنترل یهودیها هستند.
سؤال:: آیا میتوان این مشکل را حل کرد؟
"باید" این کار را انجام بدهیم. روش این کار هم سیاسی است. شما باید قدرت این کار را داشته باشید. اگر شما ایدئولوژی داشته باشید اما قدرت پخش کردن آن را نداشته باشید، کاری از پیش نمیرود.
سؤال:: راه رسیدن به این قدرت چیست؟ آیا باید پول داشته باشید؟
بله. باید راهی پیدا کنید تا درامدتان از یهودیها بیشتر شود. به نظر من چنین چیزی ممکن نیست، چون یهودیها والاستریت را هم کنترل میکنند. اینها هستند که پول را تولید میکنند. وقتی این افراد غریبه، کنترل افکار شما را به دست میگیرند، چه باید بکنید؟ اولین کار این است که بگویید مردم تلویزیونهایشان را خاموش کنند. چگونه؟ نمیتوانید به خانههای مردم بروید و به آنها بگویید تلویزیونهایشان را خاموش کنند. باید گروهها و سازمانهای محلی برایشان ایجاد کنید. گروههای اخلاقی که مردم بتوانند در آنها با هم صحبت کنند.
این مسئله تا بخش زیادی از کنترل ما خارج است. تاریخ در کنترل خداست. همین میشود که الآن بسیاری از مردم دارند رسانههای جمعی را در آمریکا کنار میگذارند، چون فهمیدهاند که این رسانهها همه کارشان، پروپاگانداست. رسانههای جمعی دارند کنترل خود بر ذهن مردم آمریکا را از دست میدهند. آمریکاییها امروزه بیشتر و بیشتر به سمت رسانههای جایگزین میروند.
سؤال:: صحبتهایی که کردید شباهت زیادی به توصیههای رهبر ایران در سخنرانی سال نو بود. رهبر ایران گفت برای آنکه بتوانیم تأثیرگذار باشیم، باید از نظر اقتصادی قدرتمند باشیم.
دقیقاً همینطور است. برای رسیدن به این هدف هم باید بر فرهنگ خود کنترل داشته باشید. مسئله اصلی این است که واقعاً بفهمیم آیا ما هستیم که فرهنگ را کنترل میکنیم یا نه؟ آیا واقعاً همان کاری را میکنیم که خودمان میخواهیم؟ در اینباره باید بگویم ایران در موضع بسیار قویتری نسبت به مثلاً هند است. هند در حال حاضر تحت استعمار آمریکاست. وسیله این کار هم بالیوود است. نکته این سینما این است که برای تحت تأثیر قرار دادن هندیها طراحی شده است. بنابراین تمرکزش با رسانههای آمریکا متفاوت است، اگرچه هم هدفش همان است.