کد خبر 411241
تاریخ انتشار: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۳:۴۲

بسیاری کریمی را با مارادونا مقایسه می‌کردند و به او لقب «مارداونای آسیا» داده بودند. اما واقعیت این است که کریمی پیش از آنکه به مارادونا شباهت داشته باشد، شبیه بداهه‌نوازان بزرگ دنیای موسیقی بود.

به گزارش مشرق، موسیقی کلاسیک اروپا همه چیزش از قبل پیش بینی شده و بر روی کاغذ آمده است. ارکسترهای سمفونیک یا فیلارمونیک روز‌ها تمرین می‌کنند تا با هر حرکت رهبر نُتی نواخته شود. همه چیز در این ارکستر‌ها مشخص است و مخاطبان هم می‌دانند که قرار است چه بشنوند. نوازندگان موسیقی کلاسیک غرب سال‌ها تلاش می‌کنند تا تمام تکنیک‌ها را فراگیرند و در ‌‌نهایت بتوانند هر قطعهٔ از پیش نوشته شده‌ای را به بهترین شکل ممکن بنوازند.

درست چیزی شبیه به فوتبال ماشینی آلمان. آلمانی‌‌ها فوتبالشان مانند موسیقیشان است. همه چیز منظم و برنامه ریزی شده، تعلل در نواختن یک نُت کل ارکستر را مختل می‌کند. تعلل در دویدن هر بازیکن و اضافه‌کاری‌هایشان تیم را محکوم به باخت می‌کند؛ درست مانند همان مشکلی که شبِ گذشته برای «بایرن‌مونیخ» به وجود آمد. بایرن با تمام ستاره‌هایش نتوانست بر «دورتمند» غلبه کند. آنها با شکست مقابل دورتمند جام حذفی را از دست دادند.

لئونارد برنشتین آهنگساز آمریکائی، موسیقی کلاسیک را «موسیقی دقیق» تعریف می‌کند چون در این موسیقی نوازنده باید‌‌ همان نت‌هایی را که آهنگساز نوشته اجرا کند. البته در گذشته هنرمندانی چون بتهوون و موتزارت در نواختن پیانو دست به بداهه نوازی می‌زدند.

موسیقی ایرانی اما حکایتش چیز دیگری است. نوازنده سال‌ها تلاش می‌کند تا تکنیک‌ها را فراگیرد و بر نواختن ردیف موسیقی ایران مسلط شود تا در ‌‌نهایت خودش خالقِ نغمه‌ها باشد. برای نوازنده موسیقی ایرانی اوج قله در بداهه‌نوازی است. یعنی نوازنده به جایی برسد که در هر لحظه بتواند نغمه‌ای خلق کند.

در تعریف بداهه آورده‌اند: بدیهه‌سازی یا ایمپروایز (به ایتالیایی: Improvvisazione، غیر منتظره، ناگهانی) ایجاد آثار هنری در حین اجرای آن است. دقت کنیم که بداهه نوازی ارتباط مستقیم با حال و هوای هنرمند در لحظه اجرا دارد.

این تعریف در موسیقی ایران تا حدودی نزدیک به چیزی است که در فوتبال ایران وجود دارد. فوتبالی که گاهی بهترین عملکرد را دارد و گاهی هم چندان دلچسب نیست.

پُر مسلم آنکه؛ موسیقی ایران گاهی بهترین بداهه نوازان و بداهه خوانان را به خود دیده است. پر مُسلم‌تر این‌که؛ فوتبال ایران هم گاهی بهترین «بداهه‌بالیستان» (واژه‌ای برای معرفی بازیکنانی که در فوتبالشان هر لحظه در حال خلقِ صحنه‌ای زیبا هستند) را به دنیای فوتبال معرفی کرده است.

به گواهِ نظرسنجی دوشنبه شبِ برنامه نود، محبوب‌ترین «بداهه‌بالیست» فوتبال ایران در دو دهه اخیر علی کریمی است.

کریمی به راستی مصداق بداهه‌پردازی در زمین فوتبال بود. او یک هنرمند بود. نه یک هنرمند معمولی؛ هنرمندی که به درجه والایی رسیده بود. همانگونه که هنرمند در لحظه اثرش را خلق می‌کند، کریمی نیز در هر لحظه از 90 دقیقه‌ای که در زمین فوتبال بود؛ مشعول خلق کردن بود.

در کار و بار علی کریمی هیچ چیز از پیش تعیین شده نبود. او بر تمام تکنیک‌ها مسلط بود و می‌دانست کدام را در کجا به کار بَرَد.

اما بداهه‌های علی کریمی به زمین فوتبال خلاصه نمی‌شد. گاهی تصمیم‌هایی می‌گرفت که برای همیشه در ذهن همگان می‌ماند.

اگر از فضای باشگاهی خوشش نمی‌آمد، آنجا نمی‌ماند؛ حتی اگر ماندن در آن باشگاه میلیون‌ها تومان برایش عواید مالی داشت. به تیم محبوبش می‌رفت حتی اگر مبلغ قراردادش اندک بود و یا حتی پولی نمی‌گرفت. در زمین فوتبال تمام معادله‌ها را بر هم می‌زد و همیشه حرف تازه‌ای برای گفتن داشت. هرگز به چارچوب ردیف، ببخشید به چارچوب قواعد زمین فوتبال محدود نمی‌شد. همیشه نغمه‌هایی، ببخشید، دریبل‌هایی زیبا در کار داشت.

اشتراک عمیقی میان کریمی و اسطوره‌های موسیقی وجود دارد. این اسطوره‌ها همواره از چارچوب‌ها و تکنیک‌های رایج گریزان بوده‌اند آن‌ها با وجود تسلط بر همه چارچوب‌ها و تکنیک‌ها به این می‌اندیشند که باید پا را فرا‌تر گذاشت؛ فرا‌تر از هر چیزی که متداول است.

یادتان هست که روزگاری همین آقای کریمی که تکنیکی‌ترین بازیکن آسیا بود، در سمت چپ خط دفاعی تیم ملی به کار گرفته شد. آن زمان برانکو ایوانکوویچ کریمی را به عنوان یک مدافع به زمین می‌فرستاد. هیچ توپی از کریمی رد نمی‌شد. او استاد دریبل کردن بود پس خوب می‌دانست که بازیکن مقابلش چگونه می‌خواهد دریبل بزند. کریمی همه تکنیک‌ها را می‌دانست، پس کسی نمی‌توانست به او رودست بزند.

وقتی کریمی مدافعی شد که توپی از او رد نمی‌شد، بار دیگر ثابت کرد که او پا را فرا‌تر از هر چیز متداولی می‌گذارد.

بسیاری کریمی را با مارادونا مقایسه می‌کردند و به او لقب «مارداونای آسیا» داده بودند. اما واقعیت اینکه؛ کریمی پیش از آنکه به ماردونا شباهت داشته باشد، شبیه بداهه‌نوازان بزرگ دنیای موسیقی بود.شاید بهتر است است برای درک بهترِ فوتبالِ کریمی، برخی از بداهه‌نوازی‌های هنرمندانی چون حسین علیزاده و زنده یا محمدرضا لطفی را بشنوید.

مضراب‌های لطفی در «عشق داند» را گوش کنید، سپس در ذهنتان حرکت‌های کریمی در زمین فوتبال را به یاد آورید. هیچ کدام از مضراب‌های لطفی در ابوعطا قابل پیش بینی نیست. لطفی ابوعطا را قورت داده بود. لطفی به روی صحنه نمی‌رفت که دستگاهی از موسیقی ایرانی را براساس ردیف بنوازد. او می‌خواست موسیقی ایران را با تسلطش بر ردیف، از منظر خود روایت کند.

کریمی هم اینگونه بود. او فوتبال را با تمام وجودش درک کرده بود. او در زمین فکر می‌کرد. او نمی‌خواست بازیکنی معمولی باشد. از همه تکنیک‌ها به گونه‌ای بهره می‌برد که هیچ کسی فکرش را هم نمی‌کرد.

نمی‌دانم کنسرتِ بداههِ نوازی حسین علیزاده را در تالار وحدت از نزدیک دیده‌اید یا نه. کنسرتی که سال گذشته برگزار شد. علیزاده در آن اجرا‌ها کلمهٔ بداهه نوازی را معنا کرد. او در نواختن از هر بندی‌‌ رها بود.

حسین علیزاده به دنبال خلاقیت است. هر اثری از او نشانی از نوآوری دارد. درست زمانی که موسیقی ایرانی به ورطه تکرار کشیده شده بود، «کسانی مانند علیزاده و لطفی در برابر سنت کودتا کردند». درست زمانی که خلاقیت‌ها در موسیقی ایرانی ته کشیده بود کسی مانند علیزاده اثری بکر را ارائه می‌داد. علیزاده ذات موسیقی و کریمی ذات فوتبال را درک کرده‌اند.

بازی‌های کریمی در زمین فوتبال را به یاد بیاورید. درست زمانی که تیم به در بسته می‌خورد؛ کریمی چاره‌ای می‌جست. درست زمانی که همه راه‌ها بسته بود؛ کریمی راه تازه‌ای می‌یافت. گاهی از وسط زمین توپ را شوت می‌کرد تا وارد دروازه شود. گاهی تنها یک پاس ساده و البته استادانه می‌داد تا تیم به گل برسد. گاهی با سر گل می‌زد. گاهی که همه راه‌ها بسته بود همه را دریبل می‌کرد و توپ را به تور می‌چسباند.

اکنون دیگر بداهه‌های کریمی در زمین فوتبال به پایان رسیده است. شاید او روزی با آمدن به دنیای مربیگری، بداهه‌های دیگری را روایت کند.