کد خبر 41212
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۵:۳۸

به باور سليمي‌نمين، محمود احمدي‌نژاد چندي است که ياران راستين خود را از دست داده و اکنون در محاصره اغيار يارنما است.

به گزارش مشرق، عباس سليمي‌نمين با انتقاد از طرح مفهوم «بيداري انساني» به عنوان علت تحولات اخيرخاورميانه که در کنفرانس خبري اخير رئيس جمهور مطرح شد، به اين نکته اشاره مي کند که برخي از افراد نزديک به رئيس جمهور، با هدف کسب مقام رياست جمهوري در انتخابات سال 92، دولت احمدي نژاد را به ورطه اقدامات متناقض افکنده اند؛ يعني از يکسو پادشاه اردن را به ايران دعوت مي کنند و از سوي ديگر، او را «سفياني» مي خوانند. سليمي نمين که در بيان نکات انتقادي اش راحت و پرصراحت است، در مصاحبه با خبرآنلاين از کوتاهي اصولگرايان در «حفظ احمدي نژاد» ياد مي کند و بر سکوت اصولگرايان در مقام نقد رئيس جمهور مورد حمايتشان، افسوس مي خورد.

***

با توجه به اينکه تحولات اخير خاورميانه در سطح کلان ناشي از «بيداري اسلامي» تحليل مي شود، به نظر شما تاکيد رئيس جمهور بر «بيداري انساني» به عنوان عامل وقوع اين تحولات، چه دلايلي مي تواند داشته باشد؟
وقتي برخي مسائل سياسي در هم تنيده مي شود، تشخيص آن موضوعات نيز تا حدي غامض مي گردد. تصور من اين است که وجود تمايلاتي در درون دولت براي بقا در قدرت، عملکردها و مواضعي کاملاً متناقض را موجب شده است. مثلاً تمايلات ديني آشکار‌‌‌ مردم در تجمعات مصر، يمن، اردن، عربستان، بحرين و ساير کشورهاي اسلامي ناديده گرفته شده و در مقام تبيين انگيزه خيزشهاي کشورهاي اسلامي، از تعبير نارساي «بيداري انساني» استفاده مي شود.

حتي اگر اين حرکت را ناشي از بيداري انساني بدانيم، علي القاعده حضور آقاي مشايي در اردن براي دعوت از ملک عبدالله، و يا سفر آقاي بقايي به مصر، در آستانه وقوع تحولات اخير در اين دو کشور، در تناقض با مقوله بيداري انساني در کشورهاي خاورميانه است و از آن مهمتر اصرار بر دعوت از شاه اردن به تهران در ايام اخير مي باشد.

آقايان قطعاً اذعان دارند که اين بيداري ها ناشي از توجه مردم اين کشورها به حرکت انقلاب اسلامي در ايران است. بنابراين وقتي ما همزمان با اين بيداري ها به مصر و اردن مي رويم، علي القاعده مهر تاييدي بر افرادي نظير مبارک و ملک عبدالله زده ايم و شناخت مردم را نسبت به اين افراد مخدوش کرده ايم.

در اين جا تناقض ديگري نيز وجود دارد. اخيراً لوح فشرده اي منتشر شده است که در آن به شاه اردن لقب «سفياني» اعطا شده است. اگر ملک عبدالله «سفياني» است، چرا او را به ايران دعوت مي کنيد و عليرغم انتقادات مطبوعات، اصرار مي کنيد که او حتماً به ايران مي آيد. اگر ما شاه اردن را سفياني مي دانيم، دعوت سفياني به ايران به معناي تاييد اوست. اين تناقض ها ناشي از اين است که فردي که ميل به رياست جمهوري دارد، در هر يک از صحنه هاي داخلي و بين المللي مي خواهد چهره اي مطلوب از خودش ترسيم کند؛ چهره اي که در بعد بين المللي حمايت هايي خاص بدست آورد و در داخل کشور نيز در صدد کسب حمايت توده هاي مذهبي مردم است و مي خواهد نزد عامه مردم از اعتقادات ديني بهره گيرد لذا آقاي احمدي نژاد را شعيب ابن صالح معرفي کند. اين دو رويکرد با هم متناقض اند.

صرفنظر از اينکه از منظر باورهاي مذهبي، هر نوع تعيين زمان براي ظهور حضرت حجت (عج) غلط و مذموم و هر نوع توقيتي براي ظهور کذب است، اينکه ما آقاي احمدي نژاد را شعيب ابن صالح معرفي کنيم و از سوي ديگر سفياني را نيز به ايران دعوت کنيم، نشان مي دهد که ما گرفتار تناقض در مقام عمل شده ايم. افرادي که مي خواهند قشرهاي مختلف مردم و نيروها و قدرت هاي مؤثر در عرصه هاي گوناگون را به جانب خودشان جذب کنند، دچار تناقض مي شوند.

شما انگيزه «تداوم قدرت» را يکي از دلايل طرح ايده بيداري انساني برشمرديد. اينکه رئيس جمهور تحولات اخير خاورميانه را ناشي از بيداري انساني بداند، چه تاثيري در تداوم قدرت تيم سياسي وي مي تواند داشته باشد؟
تعبير «مکتب ايراني» چه تاثيري مي تواند داشته باشد؟ «بيداري انساني» نيز مثل «مکتب ايراني» است. يعني طرح سخني که نيروهاي غير مذهبي را نيز خوش آيد و از حساسيت قدرتهايي که از تداوم انقلاب اسلامي در هراسند نيز کاسته شود و مخالفت با کساني که نگاه به قدرت در آينده دارند نشود.

برخي هم معتقدند احمدي نژاد به عنوان اپوزيسيون هاشمي رفسنجاني وارد گود انتخابات شد و پيروز بيرون آمد و حالا مشايي مي خواهد به عنوان اپوزيسيون لايه هايي فراتر از هاشمي در ساختار قدرت نظام، وارد عرصه انتخابات شود تا بلکه بدين ترتيب تجربه پيروزي احمدي نژاد را تکرار کند.
خير، به نظر من مشايي صرفاً با هدف باقي ماندن در قدرت حرفهايي مي زند که خوشايند قشرهاي مختلف باشد. اين لوح فشرده مربوط به ظهور امام زمان، کار بسيار عوام فريبانه اي بود که متاسفانه برخورد لازم هم با آن صورت نگرفت. شخصيت هاي فرهنگي-سياسي و مراجع مختلف بايد با اين عوام فريبي ها برخورد لازم را انجام مي دادند.

البته آيت الله مکارم شيرزاي از اين کار انتقاد کردند.
بله، اما برخورد بيشتري بايد صورت مي گرفت. اين لوح فشرده در تيراژ چندين ميليوني در روستاها و در راه پيمايي 22 بهمن توزيع شد. صداي آقاي مکارم شيرازي شايد به اقصي نقاط کشور نرسد اما آن لوح فشرده به روستاها نيز ارسال شده است.

به هر حال اينکه تحليل و نوع نگاه دولت و نظام به تحولات اخير خاورميانه و يا ايران باستان متفاوت است، عده اي را به اين تحليل رسانده که کانديداي دولت در انتخابات آينده، تلويحاً مي خواهد به عنوان «اپوزيسيون نظام» وارد انتخابات شود؟
خير. آقاي مشايي و اطرافيانش که در اين سطح نيستند ( خنده ). يعني اصلاً وزني ندارند که تا به اين حد متوهم شده باشند. اگر کساني نيز با ايشان همراهي مي کنند عمدتاً ناشي از جاذبه متاع دنيوي است. انسانهاي متملق کمتر مي توانند افراد معتقد و اصيل را به گرد خود جمع کنند و تهديدي را شکل دهند.

البته اعتقاد بر اين نيست که آنها در اجراي اين پروژه موفق مي شوند. سئوال اين است که آيا اصلاً چنين قصد و ذهنيتي دارند؟
بعيد مي دانم. همان طور که گفتم، اين تناقض ها ناشي از آن است که آدم بخواهد قشرهاي مختلف را به سمت خود جذب کند. چنين کسي دچارپريشان کرداري مي شود. يعني از يکسو مي خواهد نيروهاي غربگرا و در خارج از کشور را جذب کند و از سوي ديگر مي خواهد توده هاي مذهبي جامعه ايران را از دست ندهد. بنابراين بايد حرفهايي بزنند که به مذاق غربگراهاي خارج از کشور خوش آيد و در کنار آن، چنين لوح فشرده اي نيز براي توده هاي مذهبي داخل کشور تهيه مي شود.

شما به حمايت هاي بين المللي اشاره کرديد. حمايت شاه اردن چه فايده اي مي تواند داشته باشد؟
گذشتگاني هم که بعضا به تداوم قدرت مي انديشيدند، مي خواستند نظر مساعد غرب را داشته باشند.

تاثيرگذاري غرب خيلي بيشتر از اردن است.
به هر حال اردن هم روابط حسنه اي با غرب دارد. اينکه بعضي ها به اردن بروند و با شاه اردن ملاقات کنند و او را به ايران دعوت کنند، قطعا از نظر نيروهاي غربگرا نوعي شاخص در ارزيابي عملکردها محسوب مي شود.

تاکيد بر «بيداري انساني» چه مشکلاتي را براي طرفداران جمهوري اسلامي در خارج از کشور ايجاد مي کند؟
آقاي احمدي نژاد در سخنان اخير خود به اين نکته اشاره کرد که آمريکايي ها در جريان تحولات اخير در پي اين هستند که مشکلات خودشان را در منطقه حل کنند. اگر اين تحولات براي آمريکايي ها يک فرصت است، براي ما هم فرصت محسوب مي شود.

در شرايطي که ملت هاي جهان اسلام خواستار تحولاتي همسو با اعتقادات و فرهنگ ملي خودشان هستند و آمريکايي ها هم مصالح خودشان را در منطقه دنبال مي کنند، ما نبايد به گونه اي حرف بزنيم و عمل کنيم که اين حرکت به نفع توده هاي جهان اسلام تمام نشود و يا اينکه آنها را دچار «مشکل تشخيص» کنيم.

وقتي مقام معظم رهبري اين تحولات را ناشي از بيداري اسلامي دانسته اند، طبيعتاً تاکيد بر بيداري انساني به عنوان علت اين تحولات، اين نکته را به افکار عمومي القاء مي کند که در اين جا دو تحليل متفاوت نسبت به حوادث اخير خاورميانه وجود دارد.
اين سخن رئيس جمهور مي تواند ناشي از بي توجهي و يا شايد هم ناشي از نوعي توجه ويژه به خط دهي هاي مشايي باشد. بيداري انساني در اين جا اصلاً معنا ندارد. در هر اعتراض و خيزشي ملتها وضع موجود را با ايده آلي مي سنجند. ايده آل ملتهاي مسلمان در موج بيداري اخير عليه دست نشاندکان غرب چيست آيا سوسياليزم، ناسيوناليزم و ليبراليزم را ايده آل خود براي تغيير وضعيت موجود اعلام مي کنند يا بازگشت به فرهنگ اسلامي وقتي با صراحت بازگشت به اسلام مطرح مي شود يعني ملاکهاي بيداري شاخصهاي اسلامي است بنابراين بيداري انساني معنا و مفهومي جز مخدوش کردن اذهان ندارد.

مي خواهيد بگوييد اين حرف خنثي و کلي است؟
اگر خوشبين باشيم بايد بگويم اصلاً معنا ندارد. آنچه در جهان عرب بوقوع پيوسته، به قول دکتر شريعتي، بازگشت به خويشتن است. اين بازگشت به خويشتن هم بر اساس آگاهي هايي است که اسلام به آنها مي دهد. تعبير بيداري انساني کاملاً موهوم است.

حالا به نظر شما اين راي ناشي از بي توجهي است يا ناشي از توجه ويژه؟
ناشي از توجه ويژه به القائات آقاي مشايي است. ظاهراً هدف از اين تلاشها نيز جذب قشرهاي مختلف است. اما به نظر من هيچ قشري را هم نمي توانند از اين طريق جذب کنند. يعني مردم بعد از اينکه ببينند اين ها با هر مخاطبي حرف دلخواه او را مي زنند، جذب اين ها نخواهند شد. کما اينکه گذشتگان هم نتوانستند با چنين روشي به اهداف خود برسند. آقاي احمدي نژاد وقتي که با يک حرف و با صراحت به ميدان آمد، راي مردم را کسب کرد. امروز عده اي با اين چندگانگي نمي توانند مردم را به خودشان جذب کنند. اين چندگانگي آکنده از تناقض، هيچ دستاوردي براي طراحان و مجريانش در بر نخواهد داشت.

شما در مجموع فکر مي کنيد که الان تقابلي زيرپوستي پديد آمده است؟
خير. آقاي احمدي نژاد هر آنچه که الان دارد، ناشي از همراهي با اصول انقلاب است. اگر کمترين تغييري در عملکرد ايشان از اين حيث ايجاد شود، ديگر هيچ پايگاهي در ميان توده هاي مردم نخواهند داشت.

احتمال وقوع چنين تغييري را در چه حد مي دانيد؟
البته احتمال لغزش براي همه وجود دارد ولي قطعاً تملق گويي ها بي تاثير نبوده و نخواهد بود و ما الان شاهد اين تاثيرات هستيم. آقاي احمدي نژاد گر چه مدير اجرايي نيرومندي است اما در مباني نظري و فکري قطعاً چندان توانمند نيست. البته مشايي هم اين گونه است. من حرفهايي نظير مکتب ايراني را ناشي از توليدات ذهني مشايي نمي دانم. او قطعاً اين حرفها را از اتاق هاي فکري خاصي دريافت مي کند. مشايي ايده هايي را که قبلاً توليد شده اند، دريافت و بيان مي کند. به نظر من اين حرفها از آن خود او نيست.

به نظر شما بحث هاي مربوط به امام زمان، مکتب ايراني، کوروش، منشور نوروز و بيداري انساني، کمابيش اصولگرايان را از حمايتي که در دو انتخابات قبلي از احمدي نژاد کردند، پشيمان کرده است؟
احمدي نژاد در دو انتخابات قبلي بهترين گزينه بود اما در اينکه ما به وظايف خودمان براي حفظ اين گزينه عمل کرديم يا نه، جاي بحث دارد. شما به هر کسي که راي بدهيد، بايد از او مراقبت هم بکنيد.

اصولگرايان تا چه اندازه توانسته اند اين کار را انجام دهند؟
من معتقدم آن گونه که لازم بود، اين وظيفه را انجام ندادند. وقتي که از آقاي احمدي نژاد تملق شد، اصولگرايان بايد بلافاصله واکنش تند نشان مي دادند. جامعه اي که به احمدي نژاد راي داده و به او اعتقاد دارد، پس از توزيع اين لوح فشرده مربوط به ظهور امام زمان، بلافاصله بايد اعتراض کند و اين کار را لطمه اي به آقاي احمدي نژاد بداند. اگر احمدي نژاد با اين کارها باور کند که يکي از ياران قطعي امام زمان است، قطعاً دچار مشکل خواهد شد.

در واقع منظور شما از مراقبت نقد صريح است.
بله. نقد صريح و جلوگيري از نزديک شدن آدم هاي متملق به رئيس جمهور.

مگر در چند سال گذشته، اصولگرايان از احمدي نژاد انتقاد نمي کردند؟
انتقادها متناسب با تملق هايي که از رئيس جمهور به عمل آمده نبوده است.

برخي از اصولگرايان و روحانيان بلندپايه بارها به تلويح و تصريح گفته اند که به دليل حمايت مقام معظم رهبري از دولت و رعايت مصالح نظام، چنانکه بايد و شايد از دولت و رئيس جمهور انتقاد نمي کنند.
خير اين ادعاي دقيقي نيست. رهبري بارها جامعه را دعوت به انتقاد سازنده از مسئولان اجرايي کرده اند آنچه نفي شده تخريب است. توجه به دشمني هاي بيگانگان با استقلال کشور يا ضرروت حمايت از برخي از طرح هايي که در داخل کشور در دست اجرا است، موجب حمايت رهبري از دولت هاي مختلف بوده است. اين حمايت به اين دليل است که دولت مجري امور جامعه است وموفقيت او به موفقيت جامعه خواهد بود. دفاع ازدولت، فارغ از اينکه چه کسي در راس آن قرار دارد، يک وظيفه است؛ زيرا صلابت دولت صلابت ملت است. اما ما ياد نگرفته ايم که چطور مي توانيم از دولت حمايت کنيم و در عين حال مراقبش باشيم که دچار آفت و توهم نشود.

از آنجايي که عمده انتقادات ناشي از برخوردهاي حزبي بوده، يعني بيشتر تخريب بوده تا انتقاد، مردم در اين ميان سرگشته مي شوند که کدام حرف انتقاد است و کدام سخن از موضع تخريب؟ از آنجايي که عمده کساني که تريبون دارند و مخالف دولت احدي نژاد هستند، رويکردي تخريبي به دولت دارند، شايد خيلي ها نمي خواهند صفشان با صف اين افراد در هم آميخته شود. لذا در نقد دولت، حرف منطقي خودشان را هم بيان نمي کنند.

آنچه مسلم است اين است که دولت احمدي نژاد در دور دوم رياست جمهوري وي، دچار تغييراتي شده است. يعني آقاي احمدي نژاد بسياري از نيروهاي صادق را از اطراف خودش راند.

منظورتان چه کساني است؟
آقايان لنکراني، الهام، صفار هرندي، محسني اژه اي، فتاح، سليماني و خيلي هاي ديگر. يعني کساني که هم دوست رئيس جمهور بودند و هم از او انتقاد مي کردند. اين افراد آدم هاي بااصالتي بودند که حمايت از احمدي نژاد را در کنار انتقاد از وي دنبال مي کردند. اما اين افراد الان کنار رفته اند و موقعيت کساني در دولت تقويت شده است که بعضاً آدم هاي متملقي هستند؛ افرادي که در دولت هاشمي رفسنجاني نيز متلمق بودند و به همين شکل فعلي تملق گويي مي کردند.

در نتيجه اين تغيير و تحولات، وضعيت دولت هم تغيير کرده است. ما در اين شرايط بايد خيلي مراقب باشيم که افراد متملقي که به احمدي نژاد نزديک شده اند، پاره اي از ايده هاي مضر را به او القا نکنند که متاسفانه دارند چنين کاري مي کنند. آقاي احمدي نژاد خودش خيلي متوجه نيست که مکتب ايراني و بيداري انساني يعني چه؟ اما اين حرفها را تکرار مي کند. احمدي نژاد درگير کارهاي اجرايي است و قدرت تجزيه و تحليل دقيق مسائل فکري را ندارد و به همين دليل نيازمند مراقبت از سوي دلسوزان است.