کد خبر 412325
تاریخ انتشار: ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۶:۵۳

سیروس مقدم کارگردانی است که در انتخاب بازیگران و سپردن شخصیت‌های قصه‌اش به بازیگران چندان مصلحت‌اندیش و محتاط نیست. او بر اساس توانایی‌های بازیگر خطر می‌کند و ضدقهرمانش را به دست یک کمدین می سپارد یا ایفای نقش قهرمان را از بازیگری می خواهد که کارنامه‌اش پر از نقش‌های منفی است.

به گزارش مشرق، مرد خوش قد و بالای قانون، قلدر، عدالتخواه، با مرام و عاشق‌پیشه که یکه و تنها در مقابل دسته‌ای شرور و اوباش می‌ایستد، پیروز می‌شود و بالاخره مردم به حقانیت او پی می‌برند، قصه سریال «میکائیل» و البته فیلم‌ها و سریال‌ها و نمایش‌های بسیاری در طول تاریخ بوده است.

این قصه بر مبنای مولفه‌های ثابتی شکل گرفته و بسته به شیوه روایت می‌تواند کاملا کلیشه‌ای و رنگ و رورفته به چشم بیاید یا خوش آب و رنگ و دیدنی.

سریال میکائیل به عنوان سریالی که در یکی از سخت‌ترین دوره‌های تلویزیون کشورمان ساخته شده و با نظر به موج اعتراض‌ها و انتقادها نه تنها از افتادن در دام کلیشه‌ رها شده بلکه در قیاس با استانداردهای فیلمسازی کشورمان، سریالی خوش‌ساخت از کار در آمده که ضعف‌ها و کاستی‌هایش در سایه چند نقطه قوت درخشان از نگاه تماشاگر دور می‌ماند.

ضد قهرمان‌ در دست کمدین

سیروس مقدم کارگردانی است که در انتخاب بازیگران و سپردن شخصیت‌های قصه‌اش به بازیگران چندان مصلحت‌اندیش و محتاط نیست. او بر اساس توانایی‌های بازیگر خطر می‌کند و ضدقهرمانش را به دست یک کمدین می سپارد یا ایفای نقش قهرمان را از بازیگری می خواهد که کارنامه‌اش پر از نقش‌های منفی است.  در سریال میکائیل نیز برخی بازیگران در همان شمایل همیشگی ظاهر شده‌اند و برخی دیگر، شخصیتی را ایفا کرده‌اند که حتی یک نمونه شبیه آن را پیشتر بازی نکرده‌اند.

علیرضا خمسه در تمام آثار تلویزیونی و حتی سینمایی‌اش هرگز در قالب ضد قهرمانی چون آقاخان فرو نرفته و به عنوان بازیگری همیشه شاد و خندان هرگز در نقشی تا این حد عبوس، عقده‌ای و کینه‌جو ظاهر نشده است. بازیگر نقش میکائیل نیز تا این حد قهرمان نبوده است؛ حتی در «اخراجی‌ها» و «نابرده رنج»، شخصیت‌هایی به نمایش گذاشته که به دنیای آدم‌های خوب و مثبت تعلق نداشته و به حکم تقدیر عاقبت بخیر شده‌اند. دیگر بازیگران سریال میکائیل اگر در نقشی نه چندان متفاوت با نقش‌های قبلی ظاهر شده باشند، در عوض بازی متفاوتی ارائه کرده و درگیر شباهت‌های نقش نمانده‌اند؛ نه پرویز پورحسینی در نقش عبدالله شبیه همه پدرهای فرزند دوستی است که تا به حال بازی کرده، نه مجید واشقانی همان پلیسی است که همواره و همیشه به نمایش گذاشته و نه حتی بهنوش طباطبایی در نقش زنی که بر او ظلم و ستم می‌شود، در بند شمایل کلیشه‌ای زن‌های مظلوم، بینوا و سرخورده مانده است، اما در میان همه بازیگران این سریال، کامران تفتی حکم بزرگ‌ترین اشتباه مقدم و دیگر همکاران او در انتخاب بازیگر را دارد چرا که در پرخاشگری‌، عصبیت شبه جنون، نگاه‌های تیز و خشم‌آلود و بیان و لحن رشید تفاوت چندانی با دیگر نقش‌های کارنامه کامران تفتی نمی‌توان دید.

شخصیت های رنگین

شخصیت‌ها در سریال میکائیل از حد انتظار پررنگ‌ترند و در طراحی آنها تا آنجا که مقدور بوده از عنصر اغراق بهره گرفته شده است.

با نگاهی سختگیرانه می‌توان این میزان اغراق را ضعف اثر دانست یا با نگاه خوشبینانه از تاثیر این میزان اغراق بر مخاطب عام خشنود بود و تلاش نویسنده را ستود.

میکائیل برای اجرای عدالت از جان مایه می‌گذارد و به خاطر مردم از عاشقی هم چشم می‌پوشد؛ آقاخان بسیار فراتر از آنچه در زندگی عادی از آدم‌ها می‌بینیم، بی‌رحم و کینه‌جوست. رشید به اندازه یک بیمار روانی، از عقده‌های دوران کودکی رنج می‌برد و بین خشم، مهر، عقل و جاه‌طلبی‌اش مرزی باقی نمانده است. مهری چشم بسته‌تر از هر عاشقی به رشید دل بسته و در هیچ مرحله‌ای از این عشق دیوانه‌وار چشم نمی‌پوشد و یاس چنان تنها و مورد ظلم است که تصورش در دنیای واقعی جز با حیرت و ناباوری میسر نیست.

شخصیت‌های اصلی سریال میکائیل با این صفات بسیار پررنگ خیلی زود تماشاگر را در کنار یا در مقابل خود قرار می‌دهند و او را درگیر ماجراهای خود می‌کنند.

ایجاد دلهره و تعلیق

ماجرا فقط این نیست که با یک داستان پلیسی و تعقیب و گریز‌هایش طرف هستیم نکته اینجاست که مقدم همان تعقیب و گریزها یا حتی دیگر صحنه‌های سریالش را در مکان‌های آشنا و همیشگی تصویربرداری نمی‌کند و این فضا سازی در میکائیل حرف تازه ای دارد. میکائیل به شهربازی می‌رود و سر از تونل وحشت در می‌آورد یا در پیست موتورسواری تحت تعقیب قرار می‌گیرد.

در سریال میکائیل مراسم شهادت یک پلیس به نمایش قبرستان و تسلیت دوستان و همکاران یا ضجه‌ها و گریه‌های همسر و فرزندان خلاصه نمی‌شود بلکه نیروهای انتظامی با مارش نظامی، تمام قد در مقابل دوربین مقدم می‌ایستد و شهادت یک پلیس را شکوهمند به نمایش می‌گذارد.

دریا، بیابان، اسکله، ایستگاه قطار، راه‌‌آهن، قایق، لنچ و هر فضای دیگری که بتواند بستری برای روایت صحنه‌های مختلف قصه باشد در میکائیل به تصویر کشیده شده و به این سریال تنوع و تازگی داده است. مکان‌های متنوع و تازه نه تنها به لحاظ ظاهری سریال را تماشایی کرده، بلکه در فضاسازی و ایجاد دلهره و تعلیق نیز موثر بوده و آن را به اثری درگیرکننده بدل کرده است. صدای غرش قطاری که هنگام حضور پلیس در صحنه از مسیر راه‌آهن عبور می‌کند، شلوغی و ازدحام ایستگاه قطار، مذاکره و مشاجره‌هایی که در لنچ‌های در حال حرکت با سقف کوتاه انجام می‌شود، نبرد صخره‌ها و موج‌ها، زیبایی غم‌انگیز غروب بندر و خیلی‌چیزهای دیگر در سریال میکائیل حاکی از بهره‌هایی است که کارگردان از موقعیت‌های مکانی برای انتقال مفهوم و احساس به مخاطب گرفته است.

سیروس مقدم در سریال میکائیل از حرکت و زاویه دوربین نیز برای فضاسازی، ایجاد تعلیق و انتقال حس صحنه به مخاطب نیز بهره می‌گیرد و به این منظور از تکنیک دوربین روی دست تا زوایای عجیب و غیرمتعارف را مد نظر قرار می‌دهد و در نمایش نماهای هوایی هم خّست به خرج نمی‌دهد.

دوربین در مقام نگاه و چشم مخاطب در جایی از صحنه قرار می‌گیرد که حس دلهره، اضطراب، پنهان‌کاری، تردید، ترحم یا دیگر احساسات قصه و صحنه را تداعی کند. به عنوان نمونه قرار دادن دوربین زیر اتوبوس یا قطاری که با سرعت پیش می‌آید، دلهره و اضطرابی در مخاطب ایجاد می‌کند که او را هر چه بیشتر به ستایش قهرمان و شجاعتش وا می‌دارد.

فضاسازی در سریال میکائیل تا آنجا پیش می‌رود که دوربین در مواجه با میکائیل با بازی کامبیز دیرباز در اکثر موارد بجز معدود اوقاتی که خستگی و شکستگی میکائیل را شاهدیم، تصویری از پایین به بالا به نمایش می‌گذارد و در مخاطب احساس مواجهه با قهرمانی درشت هیکل و قوی را تداعی می‌کند.

ذائقه مخاطب

میکائیل حاصل بلوغ کارگردانش در پیوند بین فرم و معنا در قالب سبک و سیاقی شخصی است. مسیرحرفه‌ای این کارگردان مجرب تلویزیون که در ساخت کمدی و درام به یک اندازه موفق بوده، او را به سریال میکائیل رسانده که از پایان تجربه‌گرایی او در فضاسازی، کادربندی و بهره‌گیری از تکنیک به منظور رسیدن به سبک شخصی حکایت دارد. مقدم که در کنار کارگردان‌های بزرگ سینمای ایران تجربه اندوخته و تا امروز سریال‌های بسیاری ساخته که بسیاری از آنها در زمره‌ بهترین‌های تلویزیون هستند، همچنان از تجربه‌اندوزی دست برنداشته و در ادامه تجربه‌گرایی و با رجعت به آنچه در رشته نقاشی به صورت آکادمیک آموخته، چندی است درگیر بازی با دوربین، رنگ، نور و قاب شده و گویی آرام‌آرام به شیوه‌‌ای شخصی و در عین حال مقبول مخاطب دست یافته است.

حرکت سیال دوربین، نماهای نامتعارف، زوایای نامانوس و آزمون و خطا به منظور نمایش تصاویر متفاوت و فضاسازی موثر و درگیرکننده، از چندی پیش در کارهای سیروس مقدم خودنمایی می‌کند. سریال‌ بچه‌های نسبتا بد این کوشش کارگردان را فریاد می‌زند و تصویری خودنمایانه از تجربه‌اندوزی کارگردان را به نمایش می‌گذارد، اما به مرور مقدم مسیرش را یافته و در «مدینه» به اندکی تعادل می‌رسد. در این سریال همچنان نماها از تلاش کارگردان برای رسیدن به تکنیک شخصی حکایت دارد با این تفاوت که در مدینه همچنان تناسب بیشتری بین تکنیک‌گرایی و ذائقه مخاطب دیده می‌شود، اما همچنان آنچه به مخاطب ارائه می‌شود در تناسب کامل با اثر نیست و گاهی کارگردانی و تکنیک جلوتر و جسورتر از قصه قرار دارد.

روند تکنیک‌گرایی سیروس مقدم حالا به سریال میکائیل رسیده که به لحاظ تناسب بین فرم و محتوا گویای پختگی و تناسب است. در سریال میکائیل، نماها همچنان با عادت‌های مالوف بیننده هماهنگ نیستند، اما با فضا و حس صحنه در تناسب قرار دارند و خود را به رخ نمی‌کشند. در این سریال نمابندی‌ درگیری‌ها و زد و خوردها حتی فضاسازی به کمک عناصری مانند قطار، بیابان، دریا و لنچ گویای تلاش ثمربخش سیروس مقدم به عنوان کارگردانی کهنه کار در ارائه اثری است که هم جاه‌طلبی‌های هنرمندانه‌اش را ارضا می‌کند و هم با خواست و سلیقه مخاطب عام قابل تطبیق است.


منبع: جام جم آنلاین