استراتژی «بی تجربه‌ها» در عربستان سعودی، ریاض را وارد محاسباتی کرده که جز گزینه های سخت، چیزی برای آن ندارد. این کشور نمی‌تواند بدون تحقق اهداف اعلام شده از این جنگ به سهولت از آن خارج شود.

گروه بین‌الملل مشرق - هنگامی که عملیات نظامی طوفان قاطعیت با تمامی متحدان و نیروی هوایی و اهداف متجاوزان از یک سو و مخالفت برخی گروه‌ها  از سوی دیگر آغاز شد، می‌شد پیش‌بینی کرد که تغییرات استراتژیک در نتیجه تعامل بازیگران مرتبط، بر اساس نتایج این جنگ به وقوع خواهد پیوست.

لازم به ذکر نیست که در ایجاد هر استراتژی با اهداف مشخص باید یک استراتژیست تصور خروج یا تغییر استراتژی در تمامی مراحل اجرایی را داشته باشد، استراتژی به معنای حرکت از نقطه‌ای به نقطه‌ای دیگر بدون ورود در مشکلات نیست، قطعاً هدف، رسیدن به نقطه دوم است؛ اما استراتژی مفید مستلزم تصور راه برون‌رفتی در صورت مشکل شدن احتمال های رسیدن به هدف است. فقدان راه برون رفت برای یک استراتژی غالباً به شکست استراتژیک منجر می‌شود و مصیبت‌های زیادی برای عوامل اجرایی آن دارد.



روزنامه لبنانی السفیر نوشت: یمن سرزمین مصیبت‌ها است. معروف است که گفته شده علی عبدالله صالح این کشور را بر روی بحران‌ها قرارداد تا بتواند استمرار حاکمیت خود را تضمین کند، بحران‌های داخلی یمن در زمان آغاز موج انقلاب‌های مردمی در اوج خود بود. به این ترتیب عبدالله صالح با طرح عربستان سعودی از طریق شورای همکاری خلیج‌ فارس از قدرت کنار رفت و 3 دهه حاکمیت وی در این کشور به پایان رسید. با وجود پذیرش این طرح از سوی برخی گروه‌های سیاسی، دیگران نسبت به آن ملاحظاتی داشتند و آن را تلاش برای مهار انقلاب یمن نامیدند. همین اتفاق هم افتاد و انقلاب یمن از سک انقلاب مردمی به تغییرات سطحی در چهره‌ها و اشخاص حاکم تبدیل شد. تغییراتی که در سطوح عالی کشور رخ داد. به‌ عنوان مثال منصور هادی رئیس جمهور جدید معاون عبدالله صالح بود.

بسیاری از گروه‌های سیاسی یمن به ویژه بعد از تمدید ریاست جمهوری هادی با وی همراه نبودند، به این ترتیب اختلافات فزاینده‌ای در کشور ایجاد شد و هم‌زمان نفوذ حوثی ها و میزان حضور آن‌ها در صنعا پایتخت یمن و مناطق دیگر این کشور افزایش پیدا کرد.

از اینجا بود که تحولات یمن نگرانی‌های عربستان سعودی را برانگیخت، ریاض تلاش زیادی کرد تا بحران‌های متعدد را در داخل این کشورِ ضعیف زنده نگه دارد. این استراتژی به ‌دور از آن چیزی است که مقامات ریاض آن را تلاش برای دفاع از ملت یمن و منافع آن‌ها می خوانند. یمنی ها وصیت عبدالعزیز مؤسس خاندان آل سعود به فرزندان خود را به خوبی می‌دانند که بر اهمیت ضعیف نگهداشتن یمن تاکید  کرده تا این کشور نتواند عربستان را تهدید کند.



از این منظر قدرت گرفتن جماعت انصار الله و متحدان آن‌ها در یمن باعث نگرانی سعودی‌ها شد. این نگرانی استراتژیک به تحرک عربستان سعودی منجر شد که در محاسبات بسیاری از طرف‌های منطقه‌ای قابل تصور نبود. در رسانه‌های هوادار ائتلاف جنگی بر ضد یمن این اقدامات حکمت تحرکات عربستان سعودی خوانده شد، اما بررسی واقعیت‌ها نشان ‌دهنده شکاف موجود بین رسانه‌های تبلیغاتی و واقعیت‌های میدانی بود.

موشک باران یمن و زیرساخت‌های این کشور به مدت هفته‌های متمادی نشان داد که امیدها برای رسیدن به اهداف منظور که ریاض آن‌ها را سهل و ساده می‌دانست، به تدریج از استراتژی سعودی‌ها دورتر می‌شود. انصار الله و ارتش و نیروهای متحد در عرصه میدانی عقب‌نشینی نکردند، بلکه کاملاً برعکس در بسیاری از مناطق در جنوب و شرق این کشور پیشروی هایی نیز داشتند.

طبعاً با این ماهیت غیر ثابت، اهداف جنگ بر ضد یمن در رسانه های هوادار عربستان تغییر کرد و از مجبور کردن انصار الله و متحدان آن برای رها کردن دستاوردهای خود، به مجبور کردن آن‌ها برای نشستن پای میز گفتگوها رسید. از این منظر به نظر می‌رسد که ریاض به دنبال برون رفتی جهت حفظ آبروی خود است بنابراین عربستان سعودی و متحدان آن عملیات بر ضد یمن با میانجیگری عمان یا الجزایر را خواهند پذیرفت.

براساس  یک استراتژی واقعی، ورود در محاسبات راهبردی نظامی بسیار ساده‌تر از خروج از آن بدون تغییراتی است که ممکن است به نفع دولت‌های مقابل باشد. از این منظر به نظر می‌رسد که پیامدهای جنگ بر ضد یمن نتایج مهمی خواهد داشت که می‌توان آن‌ها را به صورت زیر خلاصه کرد:

اول: شکست در یمن به بازگشت گسترده آمریکا به منطقه برای پرداخت فاکتور بحران ساختگی در این کشور منتهی نخواهد شد. مشخص است که آمریکا به دنبال جلوگیری از حضور خود در منطقه از طریق مدیریت منطقه‌ای بحران‌های خاورمیانه است. اگر این واقعیت را در کنار احتمال شکست جنگ بر ضد یمن در کوتاه‌مدت و میان‌مدت یا توقف تهدیدات در داخل مرزهای یمن قرار دهیم، ناگزیر باید این موضوع را به بازیگرانی ارجاع دهیم که از طریق تحرکات استراتژیک آن‌ها مشخص است مسئولیت‌پذیری بیشتر از عربستان دارد. به این ترتیب به نظر می‌ رسد که عربستان سعودی به ‌صورت غیرعمد وزنه استراتژیک ایران را در دیدگاه غربی‌ها افزایش داده است.   

دوم: شکست عربستان سعودی در یمن نگرانی‌های استراتژیک غرب در مورد هر تحرک آل سعود در آینده را افزایش می‌دهد. مشخص است که تحرک عربستان در افغانستان و حمایت از جریان‌های مسلح مبارز در این کشور به بروز پدیده القاعده منجر شد. حمایت ریاض از مخالفان دولت اکثریت در عراق پدیده تروریستی دولت اسلامی را ایجاد کرد. حمایت این کشور از عناصر افراط گرا در سوریه منجر به بروز پدیده داعش و نظایر آن شد. مشخص است که یکی از مهم‌ترین نتایج جنگ بر ضد یمن افزایش قدرت و توسعه ‌القاعده و دیگر سازمان‌های وابسته به داعش در داخل یمن است. از این منظر می‌توان انتظار داشت آمریکا برای جلوگیری از آزادی عمل استراتژیک عربستان در منطقه از راه‌های مختلف اقدام نماید.

سوم: نتایج این جنگ به بیزاری بیشتر غربی ها از عربستان سعودی منجر خواهد شد و آن ها این کشور را بازیکنی به شمار می‌آورند که مسئولیت‌پذیری در بازی را بلد نیست ، قطعنامه صادر شده از سوی شورای امنیت تنها تعبیری از حیرت و تزلزل غربی‌ها در مورد تحولات یمن و عدم اطلاع از وقایع و نتایج جنگ عربستان در آنجا بود. مشخص است که آمریکا به دنبال اداره منطقه‌ای بحران‌ها در خاورمیانه برخواهد آمد و به سرعت پس از اطلاع از نتایج استراتژیک گزینه‌های ریاض در یمن از آن‌ها دوری خواهد جست. از این منظر قطعنامه صادر شده، آخرین قطعنامه در این راستا خواهد بود.



چهارم: نحوه مدیریت بحران عربستان سعودی در یمن به همبستگی جبهه مخالف سلطه طلبی سعودی‌ها بر تصمیم‌سازی یمن و ترسیم آینده این کشور منتهی خواهد شد. مردم یمن از یک سو شاهد تخریب کشور و زیرساخت‌های آن از طریق جنگنده‌های سعودی هستند و اهداف تعریف شده برای این عملیات نیز محقق نمی‌شود. این موضوع به افزایش بیزاری از عربستان در افکار عمومی یمنی ها منتهی می‌شود. از سوی دیگر قرار دادن متحدان یمنی ضد عربستان سعودی در قطعنامه شورای امنیت شاخص ملموسی از کوته نظری استراتژیک آن‌ها است و این موضوع منجر به همبستگی جبهه ضد عربستان سعودی خواهد شد.

پنجم: ورود عربستان سعودی به این جنگ به علت نگرانی استراتژیک، همبستگی موجود در شورای همکاری خلیج‌ فارس را مخدوش می‌کند، مشخص است که مماشات دولت‌های کوچک‌تر این شورا با تصمیم عربستان سعودی تنها در نتیجه ترس از نگرانی مشابه عربستان بر ضد آن‌ها است. عربستان با تجاوز به یمن سنتی را بنا نهاد که به نفع متحدان خود در کشورهای شورای خلیج‌ فارس نیست. اگر نگرانی استراتژیک توجیهی برای آغاز اشغال یک کشور باشد، هیچ ضمانتی وجود ندارد که هر نوع تغییر در دولت‌های دیگر شورای همکاری خلیج‌فارس به بروز نگرانی استراتژیک ریاض و اشغال شدن کشور آن ها منجر نشود.  

ششم: می‌توان پیش‌بینی کرد که عربستان سعودی به دنبال تجزیه یمن باشد تا از تبعات شکست استراتژیک در آن فرار کند. اما این رویکرد نیز ضررهای زیادی برای عربستان دارد و دستاورد اندکی به آن می‌دهد. عبد ربه منصور هادی و گروه وابسته به وی نمی‌توانند بدون از دست دادن باقیمانده مشروعیت و اعتبار خود در یمن، با این گزینه همراهی کنند. علاوه بر این‌ها چنین گزینه‌ای به کاهش اختلافات بین گروه‌های مختلف یمن و افزایش هم‌بستگی آن‌ها برای مقابله با تجزیه کشور به عنوان یک هدف سعودی منتهی می‌شود.



بنابراین می‌توان گفت که استراتژی "بی تجربه‌ها" در عربستان سعودی، ریاض را وارد محاسباتی کرده که جز گزینه های سخت، چیزی برای آن ندارد. این کشور نمی‌تواند بدون تحقق اهداف اعلام شده از این جنگ به سهولت از آن خارج شود، چرا که در این‌ صورت اعتبار و قدرت خود به عنوان یک بازیگر منطقه‌ای را از دست می‌ دهد. ریاض همچنین نمی‌تواند تا مدت زیادی به این روند ادامه دهد، چرا که در این ‌صورت مخالفت و دشمنی بیشتر یمنی ها و و کشورهای منطقه و جهان را به علت حمله به یمن به جان خواهد خرید. به عبارت ساده‌تر می‌توان گفت که سعودی‌ها وارد باتلاقی شده اند که توان نظامی و استراتژیک کافی برای خروج سلامت از آن را ندارند و حتی تحمل پیامدهای منفی احتمالی آن بر ضد نقش منطقه‌ای و مناسبات جهانی خود را نیز ندارند.