به گزارش مشرق، علامه حسن زاده آملی در پندی حکیمانه به جوانان عرضه داشت: شما فرزندان و دوستان گرامى من، هم اکنون در پى تحصیل کمال بوده باشید تا آتیه اى سعادتمند داشته باشید، زیرا که باور کرده اید هر چیز تا به کمال نرسیده است، قدر و قیمت ندارد.
باید از همسالان و همزادان خود که شب و روز را به بیکارى و ولگردى و هرزگى به سر مى برند، سخت دورى گزینید که رهزن شمایند، این گروه روى سعادت را نخواهند دید، چند روزى در مقام خیال به تازگى رنگ و رخسار خود سرگرم و به پوشاک هاى گوناگون بوقلمونى و طاووسى دلخوشند و به زودى نه آن را دارند و نه این را و نه کمالى تحصیل کرده اند که بدان دلگرم باشند، ناچار بعدا یا باید تن به گدایى در دهند و یا به دزدى و دیگر بیچارگیها مزاحم اجتماع باشند و زندگى را بگذرانند.
با آنان همنشین نشوید که هم اکنون به شما بگویم نطفه و مربّى و اجتماع و معاشر از اصولى اند که در سعادت و شقاوت انسانى دخلى بسزا دارند.
این ادیسون مخترع برق اگر چون همسالان نابخردش روزگار مى گذرانید و سرگرم به خوشگذرانی ها و بیهودگی ها مى بود، از چه رو مى توانست، سرمایه هوش و بینش خود را به کار ببرد و از نور اندیشه خود به جهانیان نور دهد؟!
باید دوستانم از روش نابخردان همواره دورى گزینند و بدانند که اکثر بزرگسالان عصر ما به حدّ بلوغ نرسیده اند و در راه آن نیستند و بکوشند که هر روزشان بهتر از روز پیش باشد.
منبع: دروس معرفت نفس، درس شانزدهم، صفحه 54، حضرت علامه حسن زاده آملی
باید از همسالان و همزادان خود که شب و روز را به بیکارى و ولگردى و هرزگى به سر مى برند، سخت دورى گزینید که رهزن شمایند، این گروه روى سعادت را نخواهند دید، چند روزى در مقام خیال به تازگى رنگ و رخسار خود سرگرم و به پوشاک هاى گوناگون بوقلمونى و طاووسى دلخوشند و به زودى نه آن را دارند و نه این را و نه کمالى تحصیل کرده اند که بدان دلگرم باشند، ناچار بعدا یا باید تن به گدایى در دهند و یا به دزدى و دیگر بیچارگیها مزاحم اجتماع باشند و زندگى را بگذرانند.
با آنان همنشین نشوید که هم اکنون به شما بگویم نطفه و مربّى و اجتماع و معاشر از اصولى اند که در سعادت و شقاوت انسانى دخلى بسزا دارند.
جوانا سرمتاب از پند پیران که پند پیر از بخت جوان به
یک پزشک زحمت کشیده انسان را در نظر بگیرید؛ او به هر شهرى قدم نهد با یک قلم و چند برگ کاغذ به دیدن چند بیمار و نوشتن چند نسخه در مدّت کمى مردم آن شهر را به سوى خویش مى کشاند و از هر آشنایى آشناتر و از هر عزیزى گرامى تر مى شود. این موقعیت میوه درخت وجود اوست که آن درخت را از اوان نهال بودنش درست به بار آورده است؛ و اینک مال ذاتى است که چون طراوت چهره و لباسهاى الوان دستخوش فرتوتى و کهنگى نمى گردد.
این ادیسون مخترع برق اگر چون همسالان نابخردش روزگار مى گذرانید و سرگرم به خوشگذرانی ها و بیهودگی ها مى بود، از چه رو مى توانست، سرمایه هوش و بینش خود را به کار ببرد و از نور اندیشه خود به جهانیان نور دهد؟!
باید دوستانم از روش نابخردان همواره دورى گزینند و بدانند که اکثر بزرگسالان عصر ما به حدّ بلوغ نرسیده اند و در راه آن نیستند و بکوشند که هر روزشان بهتر از روز پیش باشد.
منبع: دروس معرفت نفس، درس شانزدهم، صفحه 54، حضرت علامه حسن زاده آملی