فصل چهاردهم با قهرمانی سپاهان به پایان رسید تا فوتبال نشان دهد با همه مشکلاتش همیشه زنده است و تا آخرین لحظه می‌توان برای موفقیت جنگید.

به گزارش مشرق، کتاب فصل چهاردهم لیگ برتر با قهرمانی سپاهان به پایان رسید. قصه طولانی لیگ ما کمی هم تلخ به پایان رسید. به تلخی ناراحتی مردمانی که عاشقانه تیمشان را دوست دارند اما با یک بی تدبیری همه چیز به دقایقی زشت در فوتبال ایران رقم خورد.

داستان 16 تیم لیگ برتر در فصل چهاردهم حکایت چند جلدی است از اتفاقات خوش و ناخوش. تلخ و شیرین.

دروغ به چه می گویند؟ کلک چیست؟

اتفاقاتی که در 7 دقیقه پایانی بازی تراکتورسازی و نفت تهران رخ داد از نادرترین و کمیاب‌ترین اتفاقاتی است که شاید به جرات باید گفت فقط در فوتبال ایران رخ میدهد. سیستم فوتبال ما اصولا به گونه ای در حال پیش رفتن است که اگر چنین مسائلی پیش نیاید باید تعجب کرد. اینکه سپاهان توانسته بود دو بر صفر سایپا را شکست دهد و تساوی 3 بر 3 نفت مقابل تراکتورسازی تیم اصفهانی را قهرمان لیگ می کرد چه منافاتی با این داشت که حقیقت را به مردمی که پاکند و بی قرار نگویند؟ آیا دروغ گویی و اشاعه آن برای مردمی که پرشورند راهگشای خوبی برای جلوگیری از اتفاقات بدتر بود؟ آیا این بازی کردن با احساسات، کلک بدون فکر نیست؟ حالا دیگر کار از کار گذشته و چرا چرا گفتن ها دیگر فایده ای ندارد. اکنون باید گفت چگونه می توان زخم بر دل نشسته این مردم را التیام داد؟ نکند همه چیز به همین راحتی فراموش شود؟ آیا این هواداران حقشان دلداری نیست؟



آنهایی که فکر کردند با گفتن دروغ مصلحتی می توانند پرشوری عده ای مشعوف را کور کنند چهره اولیویرا را دیدند که چطور بعد از فهمیدن اینکه قهرمان نشده در مرز سکته بود. اگر دیروز اتفاق بدی برای یک نفر از آنهایی که در ورزشگاه بودند می افتاد چه کسی جوابگو بود؟ حالا باید دوستانی که این شرایط را رقم زدند منتظر تبعات بعدی این موضوع هم باشند که چه شایعاتی به راه می افتد و آنها هستند که باید این اتفاقات را جمع کنند.

آنها باید جلوی این قصه را بگیرند که می خواستند سپاهان را قهرمان کنند. حالا باید به هواداران تراکتور این را متوجه کنند که اگر قرار بود سپاهان را قهرمان کنند چرا علی کفاشیان به تبریز رفت؟ چرا اکثر تجهیزات قهرمانی به تبریز برده شده بود؟ دوستانی که چنین تدبیری کردند حالا باید همه چیز را به روز اول برگردانند.

در جایی که سازمان لیگ همه تجهیزات خوب جشن قهرمانی را به تبریز اعزام کرده بود چرا باید این شائبه به وجود آید که فدراسیون فوتبال و سازمان لیگ به دنبال این بودند که تراکتورسازی یا نفت قهرمان نشوند؟ با یک دروغ ببینید که چه بر سر این لیگ آوردند.



تیموریان و یک مشت حرف‌های بی مورد

هر چند اتفاقاتی که در آن 7 دقیقه کذایی رخ داد همه چیز روز پایانی لیگ و حتی فصل چهاردهم را زیر سوال برد اما نباید از اخراج آندارنیک تیموریان و دلایل این اتفاق به راحتی گذشت. روزی که خیلی ها نسبت به رفتار تیموریان معترض بودند و می گفتند که این بازیکن بداخلاقی هایی دارد کسی نبود که به رسم استادی چوب بزند به بازیکنی که مغرورانه رفتار می کند و بی محابا کلماتی را از دهانش بیرون می فرستد که فقط برای تخلیه روانی خودش است. اما از آنجایی که از ماست که بر ماست جناب آندوی قصه ما درست در سرنوشت سازترین روز تیمش به دلیل بددهانی به هم تیمی خودش که از گوش تیز داور پنهان نمی ماند در چاه می افتد و بابت بی ادبی در زمین درست درجایی اخراج می شود که نباید می شد. درست در روزی دست تیمش در حنا می ماند که نباید می ماند. شاید خیلی از هواداران تراکتورسازی از تیموریان اسطوره ای ساخته باشند و او اکنون محبوب دل تبریزی ها باشد که این در جای خودش بد نیست اما باید حقایق را گفت و نوشت و اینکه اگر تیموریان در این روز مهم کمی بر اعصاب خود مسلط بود و آن بداخلاقی‌ها را از خود دور می کرد شاید اکنون زندگی برای تراکتورسازی جور دیگری رقم می خورد. شاید خیلی از هواداران تراکتورسازی شب گذشته علیرضا فغانی داور این بازی را نبخشیدند اما فغانی به لحاظ قانونی تصمیم اشتباهی نگرفت شاید فغانی می توانست این همه سختگیر نباشد اما نمی توان به دلیل تصمیم قانونی او بر این داور خرده گرفت. اشکال در جای دیگری است. آنجا که هنوز که هنوز است به بازیکنان خود یاد نداده ایم پایشان را از گلیم خود بیشتر دراز نکنند و به اندازه وظیفه شان در زمین کار کنند و لازم نیست برای هم تیمی و غیر هم تیمی خود معلم اخلاق و فنی باشند.

و اما سپاهان و بار دیگر فرکی قهرمان

سپاهان واقعا غریبانه قهرمان شد. تیمی که شایستگی قهرمان شدن را داشت شاید اگر برخی مشکلات در طول فصل را پیش روی خود نمی دید باید خیلی زودتر از این قهرمان لیگ می شد. سپاهان رفت که دوباره آقایی خود در فوتبال را از نو شروع کند. تیمی که سخت به حاشیه می رود و اگر هم برود سخت به بیراهه می رود. سپاهان خیلی زود راه خود را پیدا می کند و این همان کلید گمشده سرخابی هاست. سپاهان هم مانند پرسپولیس در هفته هفتم تصمیم گرفت سرمربی تیم خود را تغییر دهد اما تفاوت از زمین به آسمان است. سپاهان خیلی زود گزینه برتر خود را انتخاب کرد بدون اینکه بخواهد یک هفته یا یک ماه یا بیشتر با اعصاب هواداران خود بازی کند و این فرد برتر هم خیلی زود بر تیم چیره شد اما در پرسپولیس همه چیز وارونه پیش رفت. آن قدر وارونه که در طول تاریخ خود بابت جابجایی مدیر و مربی رکورد بی سابقه ای از خود به جای گذاشت.

حسین فرکی به معنی واقعی عجیب نان دلش را می خورد. او امسال کم با مشکل فنی و رفتاری در تیمش روبرو نشد اما آنچه امروز فرکی را قهرمان ساخته دلش است و کار بدون غل و غشش. امثال فرکی که فوتبال را تمیز جلو می برند عجیب کم شده است. اویی که دو سال متوالی توانسته جام قهرمانی را بالا ببرد. هر چند که نفت تهران و تراکتورسازی بدجور جام را به سپاهان تعارف کردند و با دستان خود جام را از دستان خود جدا کردند.

 

پرسپولیس و یک حسرت همیشگی

فصل برای پرسپولیس با برد در دربی خوشایندتر از رقیبش تمام شد اما خود پرسپولیسی ها هم می دانند که چه فصل بدی را پشت سر گذاشتند آن قدر بد که حتی برد دربی آن هم به صورت رفت و برگشت نمی تواند این همه اتفاقات بد و شوم را پاک کند. برای پرسپولیس این قدر نوشته ایم که دیگر کلمات هم خجالت می کشند روی لوح سفید به نگارش در آیند. تیمی که به تعداد انگشت دستانش مربی و مدیر در خود دید.شاید دیگر در هیچ لیگی در دنیا این طور پیش نیاید که یک تیم مردمی و به نظر پولساز این طور دچار تغییرات شود. تیمی که به راحتی سرمایه های خود را یکی یکی از دست داد. شاید تنها دلخوشی هواداران هم همین برد رفت و برگشتی در دربی باشد و بس. روزگار برای پرسپولیس خوش ندرخشید چون تصمیماتی که از پیش از فصل توسط وزارت نشین ها برای این تیم گرفته شد خوش نبود. پرسپولیس تا مرز نابودی رفت اما آیا کسی ککش گزید؟ یکی مثل سپاهان است که وقتی تیم را در بحران می بینند به معنی واقعی کلمه تیم را از بحران خارج می کنند و دیگری پرسپولیس است که در ظاهر شاید با بحران تفاوت دارد اما در معنی خود همین کلمه می شود. اگر این لیگ قهرمانان آسیا هم نبود و موفقیت فعلی پرسپولیس در این بازی ها نبود دیگر نمی دانیم از کدام اتفاق خوب سرخپوشان در این فصل باید می نوشتیم. کاری که دوستان مسئول با این تیم کردند رقیب هم نمی توانست این طور سرخ ها را به زانو در بیاورد. پرسپولیس بیش از یک دهه است که حسرت می خورد، حسرت می کارد و حسرت برداشت می کند. تا باشد که دیگر برای فصل بعدی چنین تصمیمات قشنگی برای یک تیم مردمی نگیرند.



استقلال، امیر قلعه نویی و این اطرافیان

و روزگار چرخید و چرخید تا امیر قلعه نویی این طور منزوی شود. آری امیر قلعه نویی ژنرال دوست داشتنی هواداران استقلال حالا دیگر دوست داشتنی نیست. محبوبیتی که با زحمت به دست آمده بود و برایش عرق ریخته بود حالا دیگر آن طور که حظش را می برد دیگر وجود ندارد. آری آقای قلعه نویی، ما عادت نداریم افتاده را لگد بزنیم اما آیا خود کرده را تدبیری هست؟ آنهایی که شما را از دوستداران استقلال دور کردند، از منتقدان بی غرض دورت کردند همان هایی که ما به آنها « اطرافیان» می گوییم، آنهایی که شما ممنون‌دارشان هستید حالا کجایند؟ آری ما منتقدت بودیم چون معتقدیم این امیر قلعه نویی که این فصل روی نیمکت استقلال عنوان سرمربی را یدک کشید آن امیر قلعه نویی نبود که توانسته بارها جام را برای استقلال به ارمغان آورد. آن امیر قلعه نویی شوریده حال بود، انگیزه برای بردن جام داشت، تیمش را جنگنده تمرین می داد و به زمین می فرستاد، بازیکنانش در تمرین آرام و قرار نداشتند حالا کجایند آنهایی که دورت را گرفتند و بازیکنانی را برایت فراهم کردند که خیلی مانده تا معنی بزرگی استقلال را بفهمند. امیر قلعه نویی آنجایی باخت که با همه بزرگان تیمش شاخ به شاخ شد. آنجایی جام را از دست داد که بی پولی و اختلاف نظراتش با مدیریت را به رخ رسانه ها کشید.

البته ناگفته نماند که نباید همه دودها به چشم امیر قلعه نویی برود. در استقلال مدیران این تیم هم باید پاسخگو باشند. آقای افشارزاده یادت می آید روزی که وزارت به زور تصمیم گرفته بود شما مدیرعامل استقلال شوید و شما دودل بودید؟ چه شد که 50 سال مدیریتت در عرصه ورزش را با مدیریت در فوتبال معامله کردی؟ چه شد که در مدیریت خود محورت در باشگاه استقلال به بن بست خوردی؟ روزهایی که مقتدرانه از عملکرد امیر قلعه نویی دفاع می کردی را یادت می آید؟ اکنون که وقت پاسخگویی به هواداران تیمت است کجایی؟ راستی دیروز در ورزشگاه آزادی برجور غیبت افشارزاده به چشم آمد؟ آیا حاصل 50 سال مدیریت در ورزش این است که خود را از سرمایه های اصلی باشگاه استقلال قایم کنی؟ اینکه حالا تصمیم گرفته شود برای فصل بعدی امیر قلعه نویی نباشد به همه اشتباهات مدیریتی مدیران استقلال صحه می گذارد؟

هرچند که در بابت اتفاقات سرخابی کتاب ها می توان نوشت اما این روزها هواداران دو تیم یک سوال مشترک دارند؛ اگر قرار به واگذاری دو باشگاه به بخش خصوصی نیست چرا این موضوع را وسط فصل علم کردید تا بهانه ای دست مدیریت و کادرفنی دو باشگاه باشد؟ اصلا سوال داریم مشکل بدنی استقلال چه ربطی به پول ندادن اسپانسر داشت؟ جنگ رحیمی با سیاسی آیا ربطی به تصمیم مجلس برای خصوصی شدن پرسپولیس داشت؟

 

و اما تیم هایی که رفتند

در سقوط تیم های پیکان و نفت مسجد سلیمان چه کسانی مقصرند؟ اصلا باید دنبال مقصر باشیم یا نباشیم؟ این فلسفه لیگ است و بالاخره باید دو تیم سقوط می کردند اما مسئله این است کسی فکر میکرد پیکان که ابتدای فصل برای جذب بازیکنان ریخت و پاشی کرده بود این طور حقیرانه سقوط کند؟ راستی آقای ابراهیم زاده، آقای مرفاوی چه کردید با این تیم؟ مدیریت بحران در باشگاه پیکان کی و کجا انجام شد؟ آیا راه های برون رفت از این شرایط بررسی شد؟

تکلیف تیم نفت مسجد سلیمان تا حدودی مشخص بود. تیمی که تازه به لیگ برتر آمده بود و معمولا در لیگ ما چنین تیم هایی چون بنیه قوی ندارند با مشکل روبرو می شوند هر چند که این تیم خوزستانی فوتبال را بلد بود اما حیف که اسیر بی تدبیری های اول فصل خود شد و مربی جوانی مثل مکوندی نتوانست شایستگی های فنی خود را نشان دهد.

در مورد استقلال خوزستان به پلی‌آف رفته نیز سخن زیاد داریم. تیمی که سرمربی با انگیزه ای مثل عبدالله ویسی را دارد اما براستی کو نشان از ویسی که توانست صبا را آسیایی کند؟ این تیم انگار یک چیزی کم داشت یک چیزی مثل یک نیروی خوب. راستی آقای ویسی به وقت نقل و انتقالات حواست کجا بود؟ تیمی که هم خوب گل می زد و هم خوب گل می خورد. آقای ویسی گاهی باید در خودت رجوع کنی. تیمی که امسال مشکل مالی نداشت و می توانست بهتر یارگیری کند اما مرد تو با خودت چه کردی؟ حالا باید در پلی‌اف نفس گیر یک بار دیگر شانس خودت را امتحان کنی. این گوی و این میدان.
منبع: فارس