کد خبر 418211
تاریخ انتشار: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۲:۳۷

پادشاهی‌های عرب حاشیه خلیج‌فارس با حمایتی که از تروریست‌های تکفیری دارند لیبی را تبدیل به افغانستانی در شمال آفریقا نموده که با آموزش آنان در این کشور آنان را به عراق، سوریه و دیگر مناطق اعزام تا به اهداف منطقه‌ای خود دست پیدا نمایند.

به گزارش مشرق، پس از سقوط قذافی معادلات قدرت لیبی وضعیتی مبهم، پیچیده و سخت به خود گرفت و این وضعیت بیش از پیش برای کشورهای همسایه به ویژه تونس، مصر و الجزایر تهدید کننده گشت؛ اکنون اوضاع لیبی به سمت چند پارگی در حال حرکت است و در این تکه تکه شدن سه نیروی عمده به ایفای نقش می‌پردازند که عبارتند از: دولت رسمی؛ نیروهای ژنرال حفتر؛ گروه‌های تروریستی تکفیری (القاعده و داعش)

- دولت رسمی: نزاع بر سر مفاهیم اولیه حکومت میان کارگزاران و سیاستمداران لیبی، چالش‌های تازه‌ای شکل داد که سبب شده بازیگران صحنه داخلی لیبی در آستانه جنگ داخلی قرار بگیرند؛ در واقع از 2011 تاکنون فرایند مشخص و اجماعی میان سیاست‌مداران برای عبور از دوران گذار شکل نگرفته است و دولت‌های شکل گرفته پس از قذافی فاقد ضمانت اجرایی و با عمری کوتاه بوده‌اند که عملاً نتوانسته‌اند تغییری ایجاد نماید و سبب شده‌اند محیط پیرامونی خود را تحت‌الشعاع قرار دهند.

- نیروهای ژنرال حفتر: پس از نزاع‌هایی که میان سیاست گذاران جدید لیبی در گرفته بود و وضعیت هرج و مرج ایجاد شد ژنرال حفتر طی بیانیه‌ای دولت و مجلس را غیرقانونی اعلام نموده و از آن زمان بود که اقدامش به عنوان کودتا یاد شد؛ اما چون آن بیانیه مورد استقبال قرار نگرفت، خود عملا وارد صحنه شده و دست به اقداماتی زده است؛ وی که توانست نظمی در میان نیروهای خود به وجود بیاورد تاکنون موفقیت‌های بسیاری کسب نموده است لذا اقدامات وی که نخست با مخالفت دولت رسمی، انصار الشیعه، اخوان المسلمین و گروهای بنیادگرای مورد حمایت قطر قرار گرفت؛ اکنون مورد توجه قرار گرفته به شکلی که وی چندی پیش از سوی پارلمان لیبی به عنوان وزیر دفاع تعیین شده و سوگند یاد کرد.

- گروه تروریستی تکفیری: با سقوط قذافی و درگیری‌هایی که میان سیاست مداران از یکسوی و سران قبایل از سوی دیگر بر سر منابع لیبی خصوصاً نفت (شرق و غرب لیبی) در گرفت بیش از هر عامل دیگری شرایط را برای رشد نیروهای جهادی تکفیری مهیا و آماده نمود همچنین به عوامل فوق باید شرایط سیال منطقه صحرای مرکزی آفریقا و بحران خاورمیانه را افزود که به رشد این گروه‌ها در لیبی کمک نمود؛ به شکلی که اکنون بخش‌های از این کشور تحت کنترل این نیروها قرار دارد و حتی بحث انتقال مرکزیت از پاکستان و افغانستان به این کشور مطرح است.

بنابراین با توجه به وضعیت فعلی نیروهای سیاسی داخلی احساس خطر کرده و سعی نموده‌اند اختلافات را کنار نهاده و در مقابل این نیروی ویرانگر و نابود کننده لیبی متحد شوند؛ لذا اکنون دولت رسمی و نیروهای ژنرال حفتر که با قبول پست وزارت دفاع به دولت پیوسته است در یک اتحاد به سر می‌برند و در ایجاد این اتحاد نقش همسایگان لیبی خصوصاً مصر، تونس و الجزایر پررنگ بوده است؛ اما هرچه نقش همسایگان در متحد نمودن گروه‌ها موثر بوده است؛ پادشاهی‌های حاشیه خلیج‌فارس با حمایت از عناصر تروریستی نقش مخربی را ایفا نموده‌اند به گونه‌ای که این مسئله در سخنان رئیس جمهوری ایالات متحده در دیدار با «ماتئو رنزی» نخست‌وزیر ایتالیا صریح بیان می‌شود؛ و در این میان غرب با تحریم دولت لیبی و اتخاذ مواضع منفعلانه بر آن شدت بخشیده است؛ لذا زمانی که ژنرال حفتر سوگند وزارت دفاع یاد می‌نمود اعلام داشت که ما از غرب و شورای امنیت می‌خواهیم تا تحریم سلاح علیه ارتش لیبی را پایان دهد؛ ولی در هر حال غرب به دلایلی از جمله مسئله نفت لیبی در پی کسب منافع خویش است و آن شعارهایی که هنگام حمله به قذافی بیان می‌داشت در سطح همان سیاست اعلامی باقی مانده است.

پادشاهی‌های عرب حاشیه خلیج‌فارس با حمایتی که از تروریست‌های تکفیری دارند لیبی را تبدیل به افغانستانی در شمال آفریقا نموده که با آموزش آنان در این کشور آنان را به عراق، سوریه و دیگر مناطق اعزام تا به اهداف منطقه‌ای خود دست پیدا نمایند.

احساس خطر کارگزاران در لیبی

اما آیا احساس خطر کارگزاران و سیاست‌مداران فعلی لیبی به سمت اتحاد پیش خواهد رفت و یا اینکه پس از رفع بحران و خطر مجدداً به سمت افتراق پیش می‌روند؛ البته قضاوت در این خصوص همچنان زود است چراکه بحران کنونی لیبی در آغاز راه است؛ در واقع وضعیت کنونی سبب شده که دو گروه از سه گروه تاثیرگذار بر لیبی با یکدیگر متحد شوند ولی در این مسیر عوامل داخلی و خارجی فراوانی سد راه آنان است؛ که در بُعد خارجی پادشاهی‌های عرب حاشیه خلیج‌فارس با حمایتی که از تروریست‌های تکفیری دارند لیبی را تبدیل به افغانستانی در شمال آفریقا نموده که با آموزش آنان در این کشور آنان را به عراق، سوریه و دیگر مناطق اعزام تا به اهداف منطقه‌ای خود دست پیدا نمایند.

در همین راستا بود که سیاست‌مداران در لیبی در برهه کنونی تا حدودی به زبان مشترکی دست یافتند که در این میان نقش کشورهای همسایه به دلیل احساس خطری که داشتند بی‌تاثیر نبوده است که از آن جمله می‌توان به کشور تونس اشاره نمود که برگزاری اجلاسی از وزرای خارجه(2014) کشورهای همسایه لیبی(مصر، سودان، چاد، نیجر و الجزایر) سعی نمود که راه حلی را برای برون رفت از بحران بیابد در همین اجلاس که در شهر الحمامات تونس برگزار شد؛ وزرای خارجه کشورهای همسایه لیبی[1] با صدور بیانیه‌یی بر اهمیت حل سیاسی بر مبنای تحکیم گفت وگوی ملی لیبی و تکمیل روند تحقق عدالت انتقالی و تحکیم نهادهای دولتی و روند انتقال دموکراتیک و همکاری برای بازگشت امنیت و ثبات به لیبی تاکید کردند و همچنین در سایه افزایش نگرانی‌ها از تشدید فعالیت گروه های مسلح به خصوص با انتشار اخبار حاکی از ورود عناصر داعش از عراق و سوریه به لیبی خواستار برخورد با پدیده تروریسم و پایان درگیری های مسلحانه در این کشور شدند؛ لذا در همین راستا است که نخست‌وزیر لیبی «عبدالله ثنی» ضمن انتقاد به نقش مخرب پادشاهی‌های حاشیه خلیج‌فارس و عملکرد منفعلانه اروپا و غرب، اعلام می‌نماید قدردان نقش سازنده همسایگان لیبی هستیم و از حملات هوایی ارتش مصر به مواضع تروریست‌های تکفیری راضی و آن را تایید می‌نماییم؛

بنابراین همین موارد و عملکرد منفعلانه اروپا و غرب سبب شده است که وی با سفر به مسکو خواستار تقویت ارتش این کشور برای مقابله با تجزیه طلبان و تروریست‌های تکفیری شود، وی در همین سفر بیان می‌دارد که "خواستار آن هستیم که دولت روسیه در بازگرداندن ثبات و قدرت به ارتش لیبی کمک نماید". در واقع سیاست مداران لیبیایی و در رأس آنان «عبدالله ثنی» از این سفر چند هدف را دنبال می‌نمودند:

نخست اینکه این پیام را به غرب خصوصاً اروپا بدهند که در صورت ادامه مواضع منفعلانه، لیبی را که در نزدیکی اروپا است تبدیل به پایگاهی برای روسیه می‌نماییم؛

دوم به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس این هشدار را بدهند که لیبی با اتخاذ دیپلماسی فعال در این منطقه تنها نیست و ضمن کمک‌هایی که از همسایگان خود دریافت می‌کند به دنبال کمک دیگر اعضای شورای امنیت از جمله روسیه است؛

بنابراین در این راستا شاهدیم که شورای امنیت سازمان ملل متحد طرف‌هایی را که در تحقق ثبات در لیبی مانع ایجاد می‌کنند، به اعمال تحریم تهدید می‌نماید، شورای امنیت سازمان ملل متحد همچنین از همه طرف‌هایی که در روند صلح در لیبی نقش داشتند خواست تا برای تشکیل هر چه سریعتر دولت جدید اتحاد ملی اقدام کنند. لذا وضعیت فعلی لیبی میان سیاست مداران این کشور نوعی اتحاد هرچند شکننده ایجاد نموده است و دستگاه منفعل سیاست خارجی این کشور را تا حدودی فعال نموده تا در راستای تامین منافع ملی لیبی به فعالیت بپردازد.

دخالت نیروهای بیرونی عامل شتاب زا به پیچیدگی داخلی

فارغ از مسائل درهم تنیده داخلی، بُعد مکمل پیچیدگی اوضاع لیبی دخالت نیروهای بیرونی است و در تشدید تنش میان گرایشات مختلف در این کشور نقشی اساسی ایفا نموده است؛ در واقع به این دلیل که نیروهای مداخله‌گر خارجی فاقد فهم دقیق از جامعه لیبی هستند و فقط منافع کوتاه مدت و بلند مدت خود را در نظر گرفته‌اند؛ بنابراین قادر نیستند تأثیر مورد نظر مداخله خود را بگذارند، به همین جهت نیز تاکنون مداخله‌های صورت گرفته چه از جانب غرب و یا قدرت‌های منطقه‌ای در لیبی سبب شده است که بر پیچیدگی اوضاع افزوده شود و بی دلیل نیست که نظریات مطرح بیان می‌دارند عدم شناخت محیط مداخله عواقب غیرمترقبه‌ای در پی داشته و ماموریتی احمقانه محسوب می‌شود؛ بنابراین عدم شناخت محیط لیبی از سوی ترکیه، قطر، امارات، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و ... موجبات طولانی‌تر شدن بحران را فراهم نموده است؛

چراکه هر یک با جانبداری از طرف‌های درگیر بر عمق پیچیدگی بحران افزوده است. لذا در این حالت است که پادشاهی‌های حاشیه خلیج فارس، ترکیه، کشورهای حاشیه مدیترانه و در نهایت غرب و ناتو اکنون یک بُعد مهم معادله اوضاع بحرانی در لیبی را تشکیل می‌دهند؛ در واقع این دولت‌ها که در چارچوب نیروهای ناتو عمل و قذافی سرنگون نمودند و پس از آن هر یک به دنبال منافع خود در لیبی بودند؛ بنابراین امروز فارغ از بحث بُعد داخلی این کشورهای فوق بودند که نقشی مخرب ایفا نمودند و مسبب چند پارگی و گسترش تروریسم در لیبی و محیط پیرامون آن شدند و امروزه به چالشی برای این کشور و همسایگان آن تبدیل شده است؛ هر چند که امروز غربی‌ها وانمود می‌نمایند که تلاش دارند اوضاع لیبی را سامان دهند و با اعزام نمایندگانی در چارچوب سازمان‌های بین‌المللی بر این کوشش خود به شکل ظاهری افزوده‌اند؛ اما در نهایت باید بیان داشت تا زمانی که اراده جدی جهانی شکل نگیرد این تلاش‌ها بی‌ثمر بوده و فقط وضعیت را به سمت پیچیدگی بیشتری سوق می‌دهد؛

مداخله‌های صورت گرفته چه از جانب غرب و یا قدرت‌های منطقه‌ای در لیبی سبب شده است که بر پیچیدگی اوضاع افزوده شود و بی دلیل نیست که نظریات مطرح بیان می‌دارند عدم شناخت محیط مداخله عواقب غیرمترقبه‌ای در پی داشته و ماموریتی احمقانه محسوب می‌شود

به عنوان نمونه باید ذکر نمود که غرب و در رأس آن ایالات متحده هم‌اکنون تمایلی به حضور مستقیم در لیبی ندارد و سعی دارد در بازی دوگانه خود نظاره‌گر باشد، گرچه نیم‌نگاهی به جریان ژنرال حفتر دارد ولیکن سعی دارد با بررسی و نظاره اوضاع مشاهده نماید تا چه حد این جریان می‌تواند پیروز میدان باشد؛ و لذا در آن زمان است که تصمیم خود را علنی می‌نماید؛ همین مورد در مورد اروپا نیز صدق می‌نماید، در واقع اروپاییان (خصوصاً ایتالیا و فرانسه) تمایل به حضور مستقیم در اوضاع لیبی نداشته و سعی دارند این نقش را به همسایگان لیبی واگذار نموده و با حمایت از همسایگان این کشور اهداف مورد نظر خود را محقق سازند. بنابراین نتیجه بررسی فوق نشان دهنده آن است که کشورهایی که قذافی را سرنگون نمودند اکنون لیبی را به مانند افغانستان رها نموده تا این کشور دچار چالش نزاع با تروریست‌هایی شود که آن منطقه را خانه امن خود دیده‌ و در حال تبدیل آن به محل تکثیر خود هستند.

جمع بندی:

از سال 2011 تاکنون که انقلاب در لیبی صورت گرفته، برخی نظر داشتند که سقوط قذافی پایان یک راه نیست؛ چراکه آغازی برای چالش‌ها و نابسامانی است. لیبی اکنون با خطر فروپاشی و حتی تجزیه مواجه است. طیف‌های قومی در تمامی نقاط این کشور با حاکمیت مرکزی در حال نزاع هستند و آن را به رسمیت نمی‌شناسند و خود را پاره‌ای مجزا از خاک لیبی می‌دانند؛ ژنرال حفتر از فرماندهان بازنشسته حکومت قذافی که خود زمانی مدعی بود که می‌خواهد ثبات و امنیت را به لیبی بازگرداند و با دولت مرکزی سر نزاع داشت اکنون وضعیت را چنان آشفته دیده است که پیشنهاد پست وزارت دفاع را می‌پذیرد و با دولت رسمی متحد می‌شود چراکه دیگر اوضاع لیبی به نقطه جوش رسیده است.

اکنون لیبی را خطر بزرگتر افراط و تروریسم تهدید می‌نماید و نگرانی‌ها از حضور عوامل القاعده و داعش در این کشور افزایش یافته است و بیش از هر زمان دیگری لیبی را در معرض چند پاره شدن یا افغانیزه شدن قرار داده است. لذا اکنون کارگزاران لیبیایی به جهت رفع بحران باید پاسخگوی سه چالش اساسی باشند نخست: چالش سیاسی، در حال حاضر و وضعیت کنونی لیبی جزء با کنار گذاشتن اختلافات قابل حل نبوده و نیست لذا این موضوع اکنون تاحدودی زمینه‌های آن فراهم شده است و به دلیل ترس از تکه پاره شدن لیبی سیاست‌مداران این کشور در مواضع خود نسبت به یکدیگر کوتاه آمده‌اند؛ دوم چالش امنیتی گسترش نفوذ و فعالیت گروه‌های تروریستی و قاچاق انسان و اسلحه سبب شده اساساً واژه‌ای به نام امنیت معنا نداشته باشد لیکن سیاست‌مداران در لیبی به این نتیجه رسیده‌اند که اگر محیط کشور به شکل کامل تحت اختیار تروریست‌ها و قاچاقچیان قرار بگیرد این کشور به سومالی و افغانستان دیگری تبدیل خواهد شد که به عنوان نمونه می‌توان از بحث انتقال پایگاه القاعده از پاکستان به لیبی که به شکل جدی میان اعضاء و سران این گروه مطرح است یاد نمود؛ سوم: چالش اقتصادی و اجتماعی، وضعیت نا‌امنی و عدم ثبات سبب شده عملاً نفت لیبی از بازار خارج و برخی از حساب‌های بانکی این کشور نیز مسدود شود این موضوع سبب شده به دلیل عدم کار و امنیت، هر روز شاهد افزایش مهاجرت به کشورهای همسایه به شکلی که اکنون نزدیک به دو میلیون لیبیایی به تونس مهاجرت نموده‌ و یا غرق شدن قایق‌های آنان در راه اروپا باشیم.

در پایان باید بیان داشت که هرچند پیامدهای بحران لیبی، اروپا را هم متأثر خواهد ساخت ولی اکنون ناتو و اتحادیه اروپا مواضع منفعلانه اتخاذ نموده و صرفاً به چند نشست و کنفرانس که جنبه توصیه‌ای داشته اکتفا نموده‌اند؛ در واقع اروپا به دلیل بحران‌هایی که با آن روبرو است از جمله مهم‌ترین آن بحران اقتصادی تمایلی ندارند به تنهایی وارد این موضوع شود؛ در این میان ایالات متحده نیز با سیاست دوگانه انفعالی خود به دنبال آن است که وضعیت لیبی به همین منوال باقی بماند چراکه از سویی گزینه مهم‌تری پیش روی خود دارد و از سوی دیگر می‌خواهد انرژی، پتانسیل و سرمایه پادشاهی حاشیه خلیج‌فارس در این منطقه مصرف شود در واقع باید بیان داشت ایالات متحده سیاست انفعالی دوگانه‌ای را در پیش گرفته است که در پس آن اهداف دیگری در بلند مدت دارد؛

لیبی اکنون با خطر فروپاشی و حتی تجزیه مواجه است. طیف‌های قومی در تمامی نقاط این کشور با حاکمیت مرکزی در حال نزاع هستند و آن را به رسمیت نمی‌شناسند و خود را پاره‌ای مجزا از خاک لیبی می‌دانند

در این میان بیشترین نگرانی را همسایگان لیبی دارند چراکه نخست تأثیر مستقیم بر آنان دارد لذا سعی نموده‌اند در این مسیر تا حد توان به مقابله با شرایط فعلی در لیبی بپردازند؛ گرچه این نکته را باید متذکر شد که پس از رویدادهایی که از سال 2011 آغاز شد عمده انرژی سیاسی کشورهای همسایه لیبی در داخل کشورهای دچار تحول صرف شده است لذا توانی نداشته‌اند تا به مسائل لیبی بپردازند؛ ولیکن اکنون بحران لیبی به نقطه‌ای رسیده است که هر لحظه امکان انفجار آن وجود دارد و این موضوع نخست همسایگان را در بر خواهد گرفت. لیکن با توجه به تحولات داخلی لیبی و تلاش‌های اندک همسایگان به دلیل مشکلات داخلی خود پیش‌بینی می‌شود که پرونده بحران لیبی تا شکل گیری یک ائتلاف بین‌المللی همچنان بدون راه حل باقی بماند. اما همسایگان در این مسیر پتانسیل محدودی تحت اختیار دارند که تنها می‌تواند کنترل کننده و نه سامان دهنده باشد.

اکنون باید بیان داشت که تلاش‌های جدید نخست وزیر و دیگر سیاست‌مداران در لیبی به این سبب است که با فعال نمودن سیاست خارجی توجه جهانیان را به این کشور و پیامدهای بحران که نخست برای محیط پیرامونی و سپس جهان دارد جلب نمایند. بنابراین در خاتمه باید ذکر کرد که با توجه به دو بُعد بیان شده و مجموع تحولاتی که در لیبی و پیرامون آن رخ داده است که مهم‌ترین آن پذیرش پست وزارت دفاع از سوی ژنرال حفتر در دولت رسمی لیبی است؛ به نظر می‌رسد در صورت موفقیت جریان حفتر که از حمایت همسایگان و دیگر قدرت‌‌ها برخوردار است این جریان توانایی آن را داشته باشد در آینده لیبی را حداقل در بخش‌هایی به سمت ثبات حرکت دهد؛

البته باید متذکر شد که این جریان لزوماً یک حرکت مردم‌سالارانه نخواهد بود بلکه به مانند مصر و حرکت ژنرال السیسی کاملاً اقتدارگرایانه خواهد بود و در واقع شاید بتوان گفت تاریخ مجدداً در لیبی به شکل و صورت دیگری در حال تکرار است. در کنار این سناریو موضوع دیگری که اکنون بعید به نظر می‌رسد عملیاتی شود طرح مسئله دخالت نظامی است که در کنار قدرت دادن به جریان حفتر جهت تعیین آینده سیاسی لیبی مطرح می‌باشد ولی با توجه به وضعیت سیاسی داخل لیبی و هم‌چنین شرایط پیرامونی این کشور اکنون به کنار نهاده شده است؛ بنابراین باید ذکر نمود که سناریو فعلی مطرح تقویت همسایگان و از طریق همسایگان پشتیبانی از جریان حفتر است.

منابع:

[1] . لازم به توضیح است که در این اجلاس وزیر خارجه لیبی به دلیل اوضاع بحرانی فرودگاه طرابلس نتوانست حضور یابد.


 منبع:‌ تبیین