کد خبر 420856
تاریخ انتشار: ۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۱

نقش دیگری كه به عهده راجی قرارداشت، گردآوری رجال واخورده از رژیم شاه به دور خود و همدردی با ورشكستگان سیاسی ایران در خارج كشور بود تا از این طریق، هم از شدت مخالف خوانی هایشان بكاهد.

به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ پرویز راجی درسال 1315 ش در تهران به دنیا آمد (1). پدر او، دكتر عبدالحسین راجی ( فراماسون ) در كابینه منوچهر اقبال مدتی وزیر بهداری بود. پرویز تحصیلات متوسطه خود را در آمریكا به پایان رسانید و در سال 1338 مدرك لیسانس اقتصاد را ازدانشگاه كمبریج انگلیس دریافت داشت و درسال 1339 به استخدام وزارت نفت درآمد. او در وزارت نفت مورد توجه ویژه امیر عباس هویدا، عضو هیئت مدیره بود و تا سمت منشی مخصوص وی ارتقاء یافت.

پرویز راجی درسال 1342 به عنوان كارمند سازمان بین المللی به استخدام وزارت خارجه درآمد. با صعود هویدا به نخست وزیری، در تاریخ 4/2/1344 به نخست وزیری رفت و به عنوان «رئیس دفتر اختصاصی نخست وزیر» به كار پرداخت و با عنایت خاص هویدا مدت كوتاهی بعد، درتاریخ 16/9/1345 به مدیركلی رسید. درسال 1348 با اشرف پهلوی آشنا شد و به سرعت مورد توجه او قرارگرفت. راجی در تاریخ 8/10/1348 به درخواست اسدالله علم ، وزیر دربار شاهنشاهی، به عنوان كمك به كارهای والا حضرت اشرف دركمیته بین المللی حقوق وابسته به سازمان ملل درآمریكا به دفتر اشرف پهلوی تحویل داده شد و از 25/6/1349 به مدت سه ماه در معیت اشرف درسازمان ملل حضورداشت. خدمات راجی مورد توجه جدی اشرف قرار گرفت و لذا وی در تاریخ 24/11/1349 با فرمان شاه به مقام سفیری درسازمان ملل نائل گردید. طبق ابلاغیه اسدالله علم وظیفه راجی درپست سفیری ایران درسازمان ملل، به دستور شاه «انجام كلیه امور مربوط به والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی به نحوی كه معظم لها ارجاع فرمایند» بوده است.

راجی درسال 1352 با عنوان مشاور نخست وزیر به نخست وزیری بازگشت و پس ازچندی با عنایت خاص اشرف، در سال 1355 سفیر شاه درلندن شد وتا 26/10/1357 دراین سمت بود.



در خرداد 1355 متعاقب افتضاحی كه امیرتیمور سفیرشاه در لندن به شكل باخت كلان درقمار وازدست دادن تمام ثروتش دركازینوهای لندن مرتكب شده بود، شاه با توصیه اشرف و هویدا پرویز راجی را به سفارت ایران در لندن فرستاد و به او ماموریت داد تا با استفاده از سوابق دوستی خود با محافل گوناگون لندن و بخصوص بهره گیری ازهنری كه درجذب افراد بلهوس و خوشگذران دارد، روابط مستحكمتری بین دو رژیم سلطنتی ایران و انگلیس برقرار سازد. او همچنین ماموریت داشت امورتجارتی بین دو كشور – بخصوص خریدهای تسلیحاتی شاه از لندن – را هرچه بیشتر گسترش دهد و هرطور كه مصلحت اقتضاء می كند، رجال و وكلای مجلس و سردمداران حكومت انگلیس را با روشهایی از قبیل : پرداخت وامهای سنگین، اهدای رشوه های نقدی و جنسی، دعوت به دیدار ازایران ، و برگزاری مجالس عیش و نوش مجلل در سفارت ایران ،‌ درسلك مبلغین رژیم شاه درآورد.

از همه مهمتر اینكه،‌ راجی می بایست هر چه زودتر راهی برای رفع عطش باج خواهی و كنارآمدن با بعضی سازمانها و مطبوعات ظاهراً مخالف شاه درانگلیس پیدا كند وبه هرنحو كه شده ، چه با امتیاز دادن وچه بذل و بخششهای كلان ازنشر و پخش مطالب مضر به حال شاه و رژیمش بكاهد. كه دراین میان كوششهای راجی درجلوگیری ازمخالف خوانی های سازمان عفو بین المللی نیزشایان توجه بسیار است .
رجال و وكلای مجلس و سردمداران حكومت انگلیس را با روشهایی از قبیل : پرداخت وامهای سنگین، اهدای رشوه های نقدی و جنسی، دعوت به دیدار از ایران، و برگزاری مجالس عیش و نوش مجلل در سفارت ایران،‌ درسلك مبلغین رژیم شاه درآورد.

نقش دیگری كه به عهده راجی قرارداشت، گردآوری رجال واخورده از رژیم شاه به دور خود و همدردی با ورشكستگان سیاسی ایران در خارج كشور بود تا از این طریق، هم از شدت مخالف خوانی هایشان بكاهد، وهم ازگرایش آنها به سوی محافل ضد رژیم جلوگیری كرده باشد.
حسین فردوست در خاطراتش می نویسد: پرویز، پسر دكتر راجی، جوان بسیارخوش تیپی بود كه مورد علاقه خاص هویدا قرارگرفت و هویدا او را رئیس دفتر خود كرد این علاقه از چه بابت بود، اطلاعی ندارم ولی حدس می زنم! سپس اشرف شدیداً عاشق پرویز شد و واقعاً او را كلافه كرد. به همین دلیل راجی درسن كم (شاید 32 تا 35 سالگی) مشاغل حساس داشت واین اواخر سفیر ایران درانگلستان شد و تازمان دولت بختیار درهمین پست بود.

در این دوران من قائم مقام ساواك بودم، روزی اشرف تلفن زد و گفت: «برای یك ماه این پرویز راجی را تعقیب می كنی، از زن هایی كه با آنها رابطه دارد مخصوصاً درحالتی كه دركنارشان است،‌عكس برمی داری وهمه را مرتباً به من می دهی! » از این مسئله شدیداً جا خوردم ، روشن بود كه اگر دستور اشرف اجرا شود، همه ساواك با خبر می شوند.

شرحی به محمدرضا نوشتم و ترجیح دادم كه اگر این درخواست اجرا شود، از این عملیات حدود دویست یا سیصد نفر از پرسنل ساواک مطلع می شوند. یا مستقیماً در جریان قرار می گیرند و یا گزارشات را مطالعه می كنند. توضیح كاملی ازهمه ابعاد مسئله برای محمد رضا نوشتم. گزارش به رویت محمدرضا رسید و به نزد من بازگشت. با كمال حیرت دیدم در زیرآن نوشته است : " انجام دهید! " محمد رضا نه تنها اهمیت نمی داد كه خواهرش چه می كند ، بلكه اهمیت نمی داد كه تمام كشور نیز از روابط خواهرش مطلع شوند.

به هرحال، دستور اشرف اجرا شد. هر روز یك گزارش تایپ شده 200 - 300 برگی از اداره كل پنجم ساواك (كه بخش فنی ساواك بود ) به من ارائه می شد. این گزارش تلفن ها و رفت و آمدها و صحبت های شبانه روز راجی بود.

عكس‌ها نیزضمیمه آن بود و من همه را برای اشرف می‌فرستادم. این اسناد بسیار عجیب وشاید بی نظیراست و، شامل مكالمات تلفنی راجی است. عجیب تر اینكه اشرف با وجودی كه می دانست تلفن ها كنترل می شود به مكالمات خود با پرویز ادامه می داد و هیچ اهمیتی نمی داد كه پرسنل ساواك مطلع می شوند، گویی اصلاً آنها جز آدم نیستند، مثلاً اداره كل پنجم گزارش می داد كه اشرف در ساعت فلان زنگ زد و گفت : «عزیزم ، قربانت بروم، دیشب ازعشق تو خوابم نبرد» وصحبت های عجیب و غریبی كه قابل ذكر نیست ، ویا ساعت 4 صبح به راجی زنگ می زد كه من دارم آنجا می آیم! راجی خواب آلود جواب می داد: « ای بابا ! خسته ام، می خواهم بخوابم»، و اشرف می‌گفت: "خواب بی خواب، آمدم، مبادا ازخانه بیرون بروی " و سوار اتومبیلش می شد و به سرعت خود را به خانه راجی می رساند. عكاس ساواك هم از همه صحنه‌ها عكس می‌گرفت و گزارشگر ساواك هم می‌نوشت. هدف اشرف این بود كه مطلع شود كه آیا راجی با زن دیگری هم رابطه دارد یا نه و اگر دارد آن زنها كه هستند و چه صحبت هایی می كنند و عكسهایشان را ببیند.

این اواخر كه راجی با فشار اشرف سفیر ایران در لندن شد، ایشان هفته ای یكبار به لندن می رفت و هدفش هم صرفاً دیدن راجی بود. راجی نیز در خاطراتش گاه اشاراتی دارد كه ژوان لپن، محلی كه ویلای اشرف در جنوب فرانسه در آن واقع است، رفتم و البته به بقیه ماجرا اشاره نمی كند. و یا می نویسد كه به اتفاق اشرف به رامسر رفتم. كسی كه مطلع نباشد تصور می كند كه این دیدارها عادی است،‌ ولی بنده كه مطلعم می دانم كه چه خبراست.

فردوست در پایان مقاله ای راجع به اشرف پهلوی در جلد اول «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» می نویسد:

.... این بود چهره اشرف، دومین فرد خانواده پهلوی پس از محمدرضا! زنی که در هر زمینه در حد اعلای افراط و گستاخی است و می توانم او را به حق « فاسد ترین زن جهان » بنامم ... . در تاریخچه زنان فاسد جهان معادل اشرف یا نیست و یا نادر است: معتاد، قاچاقچی، عضو مافیای آمریکا، بیمار جنسی و زنی که به قول خودش اگر هرشب یک مرد تازه نبیند خوابش نمی برد....!

*پی نوشت :
1 - این تاریخ تولد ادعای فردوست است و پرویز راجی در کتاب خودش «پشت پرده تخت طاووس» تاریخ تولد خود را ماه دسامبر 1946 (آذر 1325) ذکر می کند. ضمناً تاریخ مرگ وی ، فروردین 1393 است.

منبع:خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی،