به گزارش مشرق، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیداری با جمعی از مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی به مناسبت مبعث رسول اکرم (ص) یکی از ادعاهای دروغین امریکا را، ادعا درخصوص امنیت منطقه خلیج فارس دانستند و افزودند: «امنیت خلیج فارس مربوط به کشورهای این منطقه است که دارای منافع مشترک هستند و نه امریکا. بنابراین امنیت منطقه خلیج فارس باید بوسیله کشورهای همین منطقه تأمین شود.» رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه امریکا بدنبال تأمین امنیت منطقه خلیج فارس نیست و صلاحیت اظهار نظر در این خصوص را هم ندارد، گفتند: «اگر منطقه خلیج فارس امن باشد، همه کشورهای منطقه از این امنیت بهره مند خواهند شد اما اگر خلیج فارس ناامن شود، برای همه کشورهای منطقه ناامن خواهد بود.» حوزه خلیج فارس به عنوان یکی از مهمترین مناطق جغرافیایی جهان، در شرایط ناامنی و بی ثباتی قرار دارد و علیرغم تحولات مفهومی و کارکردی گسترده در حوزه امنیت، اما الگوی حاکم بر این منطقه مبتنی بر قدرت سخت نظامی و وابستگی امنیتی به ایالات متحده قرار دارد. الگویی که اثری معکوس در تامین امنیت پایدار و ارتقای همکاریها و همزیستی مسالمت آمیز در خلیج فارس داشته و دارد. بر این اساس در این مقاله تلاش میگردد ضمن تبیین پیوستگی امنیتی در منطقه، ریشههای عدم شکل گیری یک الگوی امنیتی کارآمد در خلیج فارس تشریح گردد.
مولفههای مجموعه امنیتی خلیج فارس
خلیج فارس آبراهی استراتژیکی است که حجم بالایی از منازعات را به خود دیده است. اختلافات قومی - مذهبی و تاریخی، در کنار درگیریهای مرزی و سوء تفاهمات سیاسی از جمله عوامل واگرایی در این منطقه بوده است. از طرف دیگر موقعیت راهبردی این منطقه سبب شده تا توجه دولتهای استعماری به این منطقه جلب شود که عمده ترین دلیل ناامنی و بیثباتی در خلیج فارس به شمار میرود. جایگاه انرژی خلیج فارس نیز موقعیت ممتازی به آن میبخشد که در مجموع شامل؛ 1/59 درصد از کل ذخایر ثابت شده نفت و 40 درصد از کل ذخایر ثابت شده گاز میباشد. خلیج فارس همچنین به شکل تقریبی 41 درصد مصارف نفتی جهان را تامین میکند و روزانه نیمی از این نفت مصرفی از تنگه راهبردی هرمز عبور میکند (گزارش راهبری مرکز تحقیقات استراتژیک، 1389). لذا خلیج فارس منزلت ژئوپلتیک بالایی کسب مینماید که در موازنه قدرت جهانی بسیار تاثیرگذار خواهد بود. درست به همین دلیل انگلستان و سپس ایالات متحده آمریکا به این منطقه توجه خاصی داشته و دخالت این بازیگران فرامنطقهای باعث گسترش مناقشات امنیتی در خلیج فارس شده است.
نزدیکی جغرافیایی و میزان تعاملات سیاسی اقتصادی و ... همسایگان و همچنین آسیب پذیریهای متقابل آنان به حدی است که میتوان امنیت و ناامنی در خلیج فارس را بهم پیوسته ارزیابی نمود. بر اساس نظریه وابستگی متقابل؛ ترتیبات امنیتی خلیج فارس نیز برخاسته از الگوی طبیعی وابستگی متقابل کشورهای این منطقه است چرا که میزان تعاملات در سطح منطقه آنچنان وسیع است که هر بحرانی در یک کشور میتواند به سرعت در منطقه تاثیرگذار شود. به عبارت دیگر، امنیت یکی مساوی با امنیت دیگری شده است. نگرانیهای امنیتی اصلی آنها به اندازهای به هم وابسته است که در واقع، تصور امنیت ملی آنها به صورت متمایز از یکدیگر ممکن نیست (موسوی، 1386).
از طرف دیگر به دلیل سطح بالای دخالتهای فرامنطقهای و هچنین اهمیت راهبردی این منطقه، کشورهای همجوار ناگزیر با مسئله معمای امنیت مواجه هستند و لذا نمیتوانند مسائل امنیت ملی خود را بدون توجه به مسائل منطقهای طرح و حل و فصل نمایند. این همان تعریفی است که باری بوزان از صاحب نظران مکتب امنیتی کپنهاگ از مجموعه امنیت منطقه ای بدست میدهد: مجموعهای از واحدها که در آن فرایندهای عمده امنیتی کردن و غیر امنیتی کردن یا هر دوی آن ها آن اندازه در هم تنیده شدهاند که مشکلات امنیتی نمیتواند جدای از یکدیگر تحلیل یا حل شود (بوزان و ویور؛ 1388: 55).
نقش آمریکا در ناامنی ساختاری خلیج فارس
از سال 1971 با خروج انگلیس از منطقه شرق کانال سوئز، آمریکا با اجرای سیاست معروف «دو ستونی» در قالب آموزه نیکسون، نظام امنیتی منطقه خلیج فارس را شکل داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آمریکا تلاش نمود تا با ایجاد شورای همکاری خلیج فارس یک نظام امنیتی عربی و ضد ایرانی در خلیج فارس روی کار آورد که البته ناکارآمدی این ساختار نیز بسرعت در دوران جنگ تحمیلی علیه جمهوری اسلامی اثبات گردید و لذا آمریکا از نیمه دهه 1980 به بهانه حراست از جریان نفت و اسکورت نفت کشها به شکل نظامی وارد خلیج فارس گردید و بعدها با دعوت کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و در نتیجه جنگ اول خلیج فارس حضور نظامی خود را به عنوان عامل امنیت ساز در خلیج فارس تثبیت نمود.
آمریکا در خلیج فارس در چهره یک مداخلهگر تمام عیار و فعالترین شریک ظاهر شده و علیه کشورهای مستقل منطقه از سیاست ارعاب، تهدید و حمله نظامی استفاده می کند. لذا میتوان شرایط موجود در امنیت سازی منطقهای خلیج فارس را براساس جلوه هایی از نفع طلبی نزدیکبینانه کشورهای منطقهای (حاشیه خلیج فارس) و قدرتهای بین المللی دانست (متقی، 1389). این نظام امنیتی با تکیه بر رویکردهای «مهار دو جانبه»، «تهدید خیالی جمهوری اسلامی ایران» و عمدتاً بر محور «نظام امنیت وارداتی» و مبتنی بر خواست و منافع بازیگران فرامنطقهای یا به عبارت دیگر «منافع طرف سوم» استوار گردیده است (کرمی، 1385). در واقع به شکلی مداوم این انگاره ترویج می شود که؛ در صورت نبود یک نظام امنیتی آمریکا محور در خلیج فارس، ایران نیات تجاوزکارانه خود را عملی خواهد کرد. در سایه همین ایران هراسی، مشروعیت لازم برای حفظ پایگاههای آمریکایی در کشورهای عربی ایجاد شده و همچنین تجارت تسلیحات و تجهیزات نظامی در منطقه خلیج فارس رونق گرفته است. پایگاه پنجم دریایی در بحرین، دو پایگاه نظامی در کویت، دو پایگاه نظامی دیگر در عمان، یک پایگاه هوایی، انبار اسلحه و دفتر فرماندهی مرکزی منطقه ای آمریکا در قطر قرار دارد. همچنین، بحرین و کویت مهم ترین متحدان غیر عضوی ناتوی ایالات متحده هستند (Abdulghafar، 2012). گفته می شود، انتقال تسلیحات به خاورمیانه طی سالهای 2003 تا 2009 نسبت به سالهای 2003– 1993م بیش از 38 درصد رشد داشته است.
این ساختار در واقع ضد امنیتی، جز تشدید زمینههای تنش و بیاعتمادی در میان دولتهای نتیجهای در بر نداشته است. حضور نظامی آمریکا در منطقه، فضایی مبتنی بر سوء برداشتها از نقش، جایگاه و اهداف کشورهای منطقه نسبت به یکدیگر را باعث شده است و عدم کارآیی آن نیز با بروز بحرانهای مختلف از جمله؛ جنگهای اول و دوم خلیج فارس، اعتراضات بیداری اسلامی، گسترش تهدیدات تروریسم تکفیری و ... آشکار گردیده است. نکته دیگر اینکه حاکمیت این الگوی به اصطلاح امنیتی، حتی به میزانی اندک بر احساس امنیت حاکمان مرتجع عربی نیز نیفزوده است، در حالی که انتظار میرفت این الگو حداقل برای هم پیمانان منطقه ای آمریکا، میزانی از امنیت سرزمینی و ثبات سیاسی را به ارمغان آورد. شاهد مثال اینکه در چند سال اخیر با شدت گرفتن زمزمههای تغییر ثقل راهبردی آمریکا از خاورمیانه به شرق آسیا و عدم مسئولیت پذیری آمریکا در خاورمیانه، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نظیر امارات، عربستان، بحرین و ... دچار هراس راهبردی فزاینده ای شدهاند. در حالی پیشنهاد اصلی برای راهبرد دفاعی آمریکا آن است که شرکای عربی حاشیه خلیجفارس سهم بیشتری از بار مسئولیت منطقه را بر عهده بگیرند (Saab & pavel، 2015). اما آنان علیرغم کمکهای آمریکا، ابدا در شرایطی نیستند که حتی امنیت داخلی خود را تامین نمایند.
رویکرد کشورهای عربی: دشمن پنداری ایران
قدرتهای بزرگ به خوبی دریافتهاند که حضور آنها در منطقه خلیج فارس زمانی توسط برخی از دولتهای منطقهای طلب میشود که آنها یک عامل منطقهای را تهدیدی علیه سایرین تعریف کنند. بر این مبنا، بسیار تلاش شده است که جمهوری اسلامی ایران به عنوان عاملی برای تهدید امنیت منطقه خلیج فارس معرفی شود. از طرف دیگر نیز برخی کشورهای منطقه امنیت خود و منطقه را در سایه اتحاد و همراهی با قدرت های بزرگ فرا منطقه ای تعریف کرده اند. این کشورها نه تنها حضور آمریکا را در منطقه درخواست می کنند، بلکه در مباحث و ترتیبات امنیتی منطقه نیز جمهوری اسلامی ایران را کنار می گذارند (غلامی، 1391).
در این راستا کشورهای عربی به ویژه عربستان سعودی، با دعوت از دولتهای فرامنطقهای برای مشارکت در امنیت منطقه و حذف ایران از این مشارکت، ضمن امنیت جویی در وابستگی به هژمون، در واقع به دنبال خلق تهدید برای ایران نیز هست. استمرار حضور نظامی امریکا در خلیج فارس و افزایش روابط دیپلماتیک با کشورهای حاشیه خلیج فارس باعث میگردد ایران رودرروی همسایگان جنوبی اش قرار گیرد. به گونهای که همواره یکی از موارد اختلافی ایران با این کشورها وابستگی امنیتی آنان به آمریکا بوده است. ایران همواره تلاش نموده است تا همسایگان خلیج فارسی خود را قانع کند که به حضور نیروهای بیگانه در قلمروی خود پایان داده و به جای وابستگی به بیگانگان با انعقاد قرار داد امنیتی منطقهای، مسئولیت امنیت خلیج فارس را به صورت مشترک بر عهده گیرند (صیقل، 1373: 140). مشکلات مشروعیت نظام سیاسی این کشورها و احساس دخالت ایران نیز مزید بر علت است.
الگوی امنیت منطقهای مشارکتی و مستقل
مشخص گردید که؛ امنیت خلیج فارس به عنوان یک مجموعه امنیتی، بیتردید یک کالای همگانی است، که در آن امنیت یکی امنیت دیگران نیز هست. به بیان دیگر تصور امنیت برای یک کشور در این منطقه به صورت متمایز از دیگران امکان پذیر نیست، لذا بازی حاصل جمع صفر جز ناامنی عمومی در خلیج فارس نتیجه ای در بر نخواهد داشت. از طرف دیگر با توجه به تحولات پسا جنگ سرد، مفهوم امنیت فراسوی دغدغه های سنتی نظامی قرار گرفته، که شامل نگرانی های اقتصادی، سیاسی، هویتی، اجتماعی و زیست محیطی نیز می شود.
استنتاجی که از دو گزاره فوق اخذ می شود آنست که؛ یک نظام امنیتی در خلیج فارس، اولا؛ بدون جمهوری اسلامی به عنوان یک همسایه اصلی و تاثیرگذار امکان پذیر نیست. ثانیا؛ راه حل بحران های امنیتی خلیج فارس توسل به نیروی نظامی آمریکا نیست چرا که دغدغههای امنیتی به گونهای تحول یافته که در هیچ کجای دنیا دیگر ابزار نظامی کارایی لازم را ندارد. تجربه تاریخی نیز نشان میدهد که ترتیبات امنیتی مبتنی بر خشونت گرایی دولتهای فرامنطقهای نه تنها کمکی به حفظ امنیت خلیج فارس نخواهد کرد، بلکه خود موجب بیاعتمادی و در نهایت ناامنی بیشتر می شود. درست بر همین اساس جمهوری اسلامی ایران، حاکمیت کشورهای منطقه بر خلیج فارس و حفظ و ثبات آن بدون دخالت قدرتهای بیگانه و تنظیم فرمولی اصولی و اطمینان بخش که مبنای تفاهم مشترک همة کشورهای منطقة خلیج فارس باشد را دنبال می کند (موسوی، 1386).
بنابراین آنچه از سوی جمهوری اسلامی ایران مورد تاکید است اینکه؛ برای تأمین امنیت منطقه خلیج فارس باید از نظام امنیتی مبتنی بر همکاری بهره جست و از طریق کاهش نقش قدرتهای خارجی در منطقه و با بیشترین استفاده از سیاست تنش زدایی و سعی در اعتمادسازی متقابل، به این خواسته خود نایل آید (ابراهیمی فر، 1381: 49). امنیت مبتنی بر همکاری در پی ایجاد ابزارهایی است برای چالش با مخاطرات پایدار یا تهدیدات نوظهور، غلبه بر سوءظنهایی که منجر به ایجاد خطرات سیاسی میشود، و کاهش موانعی که بین جوامع، حکومتها و کشورها به دنبال دوره استعمار و جنگ سرد ایجاد گردید (بیلیس، 1379: 86).
این الگو که از آن به عنوان «الگوی امنیت مشارکتی مستقل» یاد میشود؛ بر اساس منطق ژئوپلیتیک قرار داشته و ضمن ترسیم دورنمای همگرایی، مسیر تدریجی رفع سوءتفاهمات و اختلافات را در شرایط همکاری مشخص میسازد. چرا که برای نیل به همگراییهای امنیتی سیاسی در منطقه متشنج خلیج فارس، بایستی ابتدا همکاریهای گستردهای را در حوزههای کمتر سیاسی و عمدتا فنی، زیست محیطی و اقتصادی سامان داد. اما هرگونه ترتیبات جدید امنیتی در منطقه نیازمند در نظر گرفتن ویژگیهای زیر نیز میباشند: 1- شامل کردن تمامی کشورهای مهم منطقه از جمله ایران و عراق؛ 2- کمرنگ کردن نقش بازیگران خارجی؛ 3- شناسایی زمینههای مشترک تهدیدات امنیتی و 4. ایجاد وابستگی متقابل امنیتی، سیاسی و اقتصاد در سطح روابط بازیگران (کرمی، 1385).
جمع بندی
در این مقاله تلاش گردید تا ابعاد نظام امنیت منطقه ای خلیج فارس مورد تشریح قرار گیرد. بر این اساس مشخص گردید که عامل مداخله گر خارجی به جهت عدم توجه به مسائل و مشکلات بومی منطقه و همچنین اتخاذ رویکردهای خشن نظامی در برخورد با بحرانها و همچنین رویکرد حاکمان برخی کشورهای عربی همسایه در کشاندن پای قدرت خارجی به خلیج فارس برای تقابل با جمهوری اسلامی ایران، عمده ترین عوامل گسترش ناامنی در خلیج فارس به شمار می آِیند. این درحالی است که نظام امنیت خلیج فارس جز در سایه چندجانبه گرایی، توجه به تعاریف موسع امنیت و نفی نظامی گری منطقه قابل تحقق نیست. برهمین اساس مدل بومی «مستقل و مشارکتی» در خلیج فارس می تواند بر پایه اعتماد متقابل، گسترش منافع و همکاری مشترک، امنیت خلیج فارس را تامین نماید.
منابع:
ابراهیمی فر طاهره (1381)، الگوهای اعتمادسازی در منطقه خلیج فارس، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.
بیلیس، جان (1379)، امنیت بین الملل در عصر پس از جنگ سرد، ترجمه: حسین مجدی نجم، تهران: سپاه پاسداران.
بوزان، بری، الی ویور (1388)، مناطق و قدرت ها، ترجمه رحمان قهرمان پور، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
غلامی، طهمورث (1391)، جمهوری اسلامی ایران و امنیت خلیج فارس: نقشی امنیت زا یا امنیت زدا، مرکز بین المللی مطالعات صلح.
صیقل، امین (1373)، مفهوم امنیت در خلیج فارس از نظر ایالات متحده، ترجمه: امیر سعید الهى، تهران: دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى.
کرمی، کامران (1385)، ایران، عراق جدید و نظام امنیت منطقهای خلیج فارس، معاونت پژوهشهای سیاست خارجی، مرکز تحقیقات استراتژیک.
متقی، ابراهیم (1389)، ثبات منطقهای و موازنهگرایی در خلیج فارس 2010-2001، مرکز بین المللی مطالعات صلح.
مرکز تحقیقات استراتژیک (1389)، ایران و امنیت انرژی، گزارش راهبری 326، معاونت پژوهش های سیاست خارجی.
موسوی، سید حسین (1386)، الگوی امنیت منطقه ای در خلیج فارس، تجربه ها و موانع، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال دهم، شماره چهارم.
Abdul ghafar, Muhammad (2012), Regional and international strategy for gulf security: A Perspective on the Driving Forces of Strategic Conflict and the Regional Response, Bahrain Center for Strategic.
Saab, bilal & barry pavel (2015), After Balance: Future US Defense Strategy and Force Posture in the Gulf, Atlantic Council.
عبدالله مرادی
منبع: تبیین