دودک درباره خبرچین رئال در زمان مورینیو گفت: ایکر کاسیاس مظنون شماره یک همه رئالیها و غیررئالی ها بود و همه فکر میکردند اطلاعات واخبار تیم از طریق او به حریفان و روزنامهها میرسد، اما تا جایی که من میدانم این طور نبود. دو سال قبل که خواندم روزنامههای اسپانیایی به خبرچین رختکن رئال اشاره میکنند، ناخودآگاه یاد بازی با بارسا در سال 2011 افتادم که در سانتیاگو برنابئو به تساوی 1-1 رسیدیم.
مورینیو بعد از بازی به رختکن آمد و قبل از هر چیز گفت با توجه به اینکه با کارت قرمز آلبیول در نیمه دوم ده نفره بودیم تساوی نتیجه بدی نبود. ولی بعد لحن صحبتش عوض شد و گفت :«می بینم رابطه شما با مطبوعات خوب است. میدانم که باید با آنها کنار بیاییم ولی فکر نمیکردم رابطه بعضی از شما این قدر خوب باشد. این را شنیدهام که روز بازی با آنها ملاقاتی ندارید ولی من هر روز که بازی داریم 4 ساعت قبل از بازی تلویزیون را خاموش میکنم میدانید چرا؟ چون یک موش کثیف ترکیب ما را لو میدهد.
بعد او شروع به داد زدن کرد و ادامه داد: «وقتی یکی از شما موش کثیف باشید چطور میتوانیم حریف را غافلگیر کنیم؟ امروز هم یک نفر ترکیب ما را قبل از بازی لو داده بود. آنها همه چیز را در مورد ما میدانستند. ما همه هفته را تمرین کرده بودیم و قرار بود آنها را سورپرایز کنیم. من تغییراتی در ترکیب داده بودم و پپه در میانه میدان میخواست مسی را بگیرد و در این مورد صحبت کرده بودیم. پپه میداند که باید چطور با او یارگیری کند و به همین خاطر بود که پپه در میانه زمین بازی میکرد. همه چیز مرتب بود ولی چرا این طرح نتیجه نداد؟ خب معلوم است چون از قبل لو رفته بود!
من همیشه جلوتر از همه شما مسئولیت نتایج را قبول میکنم. من همیشه بخاطر شما خودم را به خطر میاندازم ولی وقتی یکی از شما از پشت به من خنجر میزند، چطور قرار است آنها را شکست دهیم؟ چرا یک نفر از شما باید قبل از بازی به این مهمی خنجر به پشتم بزند؟
در این لحظه اشک در چشمان مورینیو حلقه زده بود و من تا به حال او را در چنین شرایطی ندیده بودم. همه ساکت بودند.
مورینیو ادامه داد :«اون موش کجاست؟ چه کسی میتونه باشه؟»
او به استبان گرانرو اشاره کرد و گفت: «شاید کسی که مدت زیادی در رئال مادرید بوده! شما چطور میتوانید برنامهای که کل هفته تمرین کرده بودید را خراب کنید؟ شما مرا نابود کردید ولی دوستان و خانوادهتان را هم ناامید کردید. من آن خبرچین را گیر میآورم ولی حالا واقعا از دست شما خسته شدم.
مورینیو این را گفت و بعد بطری آب را به دیوار پرت کرد و در را کوبید و خارج شد.