گروه فرهنگی مشرق - مقام معظم رهبری در سخنانی که به مناسبت سالروز ارتحال امام خمینی (ره) ایراد فرمودند ارائه تصویری لیبرال از امام راحل را در مسیر تحریف اندیشه ایشان دانستند.
بازسازی لیبرالیسم سیاسی - اقتصادی به بهانه ارائه چهره ای در ظاهر پیشرفته،توسعه یافته و دموکراتیک اما ذاتا تجمل گرا،اشرافی و سرمایه دارانه از دهه شصت با قدرت گیری جریان رفورمیستی که سیاست های تعدیل ساختاری و احکام اقتصادی نئولیبرالی را سر لوحه کار خود قرار داد،مهمترین گام را در بدعتی متعارض با ذات اندیشه آرمان گرایانه انقلاب اسلامی برداشت.
نفوذ سیاست بازار آزاد و خصوصی سازی به همراه کوچک سازی دولت در دوران سازندگی، نئولیبرالیسم را پس از انقلاب اسلامی بدعت گذاشت و آن به عنوان احکامی در خط مشی یک جریان رفورمیستی با پشتوانه تئوریک و استراتژیک بنیان نهاد.فارغ از اینکه حاصل سیاست باز اقتصادی در سال ها 1374 و 1373 تورم بیش از 40 درصدی و خام فروشی مطلق بود اما جان تازه ای به سرمایه داری سکولار پس از انقلاب اسلامی بخشید و جریان تئوریکی را با پشتوانه اندیشه های ایدئولوگ هایی همچون هانا آرنت،جان رالز و کارل پوپر در نزد تکنوکرات هایی همچون عبدالکریم سروش،سعید حجاریان،حسین بشیریه،علی رضا علوی تبار و... پدید آورد تا مانیفست توسعه سیاسی - اقتصادی را در دولت اصلاحات بر مبنای مدل اقتصادی نئولیبرالی بنا نهد.
مهمترین دستاورد حلقه کیان و پیروان پوپر طرح این مسئله بود که آیا سیاست و دین قابل پیوند اند؟ حجاریان مشخصا در مقاله "عرفی شدن دین در سپهر سیاست"،جمهوریت و دین را غیر قابل جمع دانست و نوعی لائیستیه سیاسی را پیشه نمود که پیوند احکام دینی با قوانین عرفی را متناقض می انگاشت.عبدالکریم سروش و جریان مصطلح به روشنفکری دینی نیز اساسا خواهان فردی گشتن شریعت و خروج آن از حوزه سیاسی بودند و با شعار دموکراسی و جامعه مدنی، اهداف نئولیبرالی و تثبیت قدرت طبقه سرمایه داری سکولار را دنبال می کردند.ذات روشنفکری به جریان عصر روشنگری و اصحاب دائره المعارف در قرن هفدهم فرانسه پیوند خورده است و اگر نگاهی به مبانی نظری و اندیشه اصحاب دائره المعارف بیاندازیم سکولاریسم و لیبرالیسم بنیان اصلی تفکر آنان را تشکیل می دهد این مفهوم در تعارض ماهوی با دین اسلام دارد که برآمده از کلام وحی است لذا عبارت "روشنفکری دینی" ذاتا بی بنیان و متناقض است.
این جریان یقینا در تعارض با اندیشه امام راحل بود که صراحتا نفوذ سرمایه داری را با ماهیت انقلاب اسلامی غیر قابل پیوند می دانستند و به وفور در سخنان خود به آن شاراه می نمودند
" آنان که تصور می کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه اند.آن هایی هم که تصور می کنند سرمایه داران و مرفه هان بی درد با نصیحت و پند و اندرز تنبیه می شوند و به مبارزه ی راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می کنند آب در هاون می کوبند.بحث مبارزه و رفاه بحث قیام و راحت طلبی بحث دنیا خواهی و آخرت جویی دو مقوله ای است که هرگز با هم جمع نمی شوند و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند." (صحیفه نور –مجلد 20 – ص 235)
ارائه تصویری لیبرال از بنیان گذار جمهور اسلامی در تناقض با ماهیت حرکت تاریخی ایشان قرار دارد.امام راحل یگانه قیام گر علیه حکومتی بود که خود منشا اشرافیت و لیبرالیسم بود لذا چگونه میتوان حرکت تاریخی جنبشی علیه سرمایه داری لیبرال را به نغع آن مصادره نمود؟
بازسازی لیبرالیسم سیاسی - اقتصادی به بهانه ارائه چهره ای در ظاهر پیشرفته،توسعه یافته و دموکراتیک اما ذاتا تجمل گرا،اشرافی و سرمایه دارانه از دهه شصت با قدرت گیری جریان رفورمیستی که سیاست های تعدیل ساختاری و احکام اقتصادی نئولیبرالی را سر لوحه کار خود قرار داد،مهمترین گام را در بدعتی متعارض با ذات اندیشه آرمان گرایانه انقلاب اسلامی برداشت.
نفوذ سیاست بازار آزاد و خصوصی سازی به همراه کوچک سازی دولت در دوران سازندگی، نئولیبرالیسم را پس از انقلاب اسلامی بدعت گذاشت و آن به عنوان احکامی در خط مشی یک جریان رفورمیستی با پشتوانه تئوریک و استراتژیک بنیان نهاد.فارغ از اینکه حاصل سیاست باز اقتصادی در سال ها 1374 و 1373 تورم بیش از 40 درصدی و خام فروشی مطلق بود اما جان تازه ای به سرمایه داری سکولار پس از انقلاب اسلامی بخشید و جریان تئوریکی را با پشتوانه اندیشه های ایدئولوگ هایی همچون هانا آرنت،جان رالز و کارل پوپر در نزد تکنوکرات هایی همچون عبدالکریم سروش،سعید حجاریان،حسین بشیریه،علی رضا علوی تبار و... پدید آورد تا مانیفست توسعه سیاسی - اقتصادی را در دولت اصلاحات بر مبنای مدل اقتصادی نئولیبرالی بنا نهد.
مهمترین دستاورد حلقه کیان و پیروان پوپر طرح این مسئله بود که آیا سیاست و دین قابل پیوند اند؟ حجاریان مشخصا در مقاله "عرفی شدن دین در سپهر سیاست"،جمهوریت و دین را غیر قابل جمع دانست و نوعی لائیستیه سیاسی را پیشه نمود که پیوند احکام دینی با قوانین عرفی را متناقض می انگاشت.عبدالکریم سروش و جریان مصطلح به روشنفکری دینی نیز اساسا خواهان فردی گشتن شریعت و خروج آن از حوزه سیاسی بودند و با شعار دموکراسی و جامعه مدنی، اهداف نئولیبرالی و تثبیت قدرت طبقه سرمایه داری سکولار را دنبال می کردند.ذات روشنفکری به جریان عصر روشنگری و اصحاب دائره المعارف در قرن هفدهم فرانسه پیوند خورده است و اگر نگاهی به مبانی نظری و اندیشه اصحاب دائره المعارف بیاندازیم سکولاریسم و لیبرالیسم بنیان اصلی تفکر آنان را تشکیل می دهد این مفهوم در تعارض ماهوی با دین اسلام دارد که برآمده از کلام وحی است لذا عبارت "روشنفکری دینی" ذاتا بی بنیان و متناقض است.
این جریان یقینا در تعارض با اندیشه امام راحل بود که صراحتا نفوذ سرمایه داری را با ماهیت انقلاب اسلامی غیر قابل پیوند می دانستند و به وفور در سخنان خود به آن شاراه می نمودند
" آنان که تصور می کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه اند.آن هایی هم که تصور می کنند سرمایه داران و مرفه هان بی درد با نصیحت و پند و اندرز تنبیه می شوند و به مبارزه ی راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می کنند آب در هاون می کوبند.بحث مبارزه و رفاه بحث قیام و راحت طلبی بحث دنیا خواهی و آخرت جویی دو مقوله ای است که هرگز با هم جمع نمی شوند و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند." (صحیفه نور –مجلد 20 – ص 235)
ارائه تصویری لیبرال از بنیان گذار جمهور اسلامی در تناقض با ماهیت حرکت تاریخی ایشان قرار دارد.امام راحل یگانه قیام گر علیه حکومتی بود که خود منشا اشرافیت و لیبرالیسم بود لذا چگونه میتوان حرکت تاریخی جنبشی علیه سرمایه داری لیبرال را به نغع آن مصادره نمود؟