به گزارش مشرق، فصل باشگاهی فوتبال در ایران و اروپا به پایان رسیده است و حالا میتوان به این موضوع پرداخت که چرا تعداد بازیکنان لژیونر در فوتبال ایران نسبت به رقیبانمان در قاره آسیا کمتر شده است.
با بررسی لیگهای برتر در اروپا به این آمار میرسیم که ژاپن 40 بازیکن در بین تیمهای دسته برتری در اروپا دارد که فقط 13 تای آنها در بوندسلیگا توپ میزنند و کره جنوبی نیز 11 بازیکن در لیگهای طراز اول اروپایی دارد. این در حالی است که ایران تنها 3 بازیکن در لیگهای دسته یک اروپا دارد؛ سردار آزمون در لیگ روسیه، علیرضا حقیقی در لیگ پرتغال و دانیل داوری در لیگ سوئیس.
این در حالی است که امسال بازیکنان جوان و خوبی در لیگ ایران توپ زدند و به نظر می رسد فصل بعد نیز در لیگ ایران خواهند بود. این در حالی است که همه میدانیم حضور بازیکنان جوان در تیمهای اروپایی تا چه حد برای این بازیکنان و تیم ملی ایران چه فایدههایی دارد.
بی شک اگر فوتبال ایران هم 20-30 بازیکن جوان مثل علیرضا جهانبخش، سردار آزمون و سعید عزت الهی در اروپا داشته باشد میتواند مدتها موفقیت خود را در قاره کهن بیمه کند و رقابت شانه به شانهای با کره جنوبی و ژاپن داشته باشد.
البته فوتبال استرالیا نیز لژیونرهای زیادی دارد که به دلیل ارتباطهای سیاسی با انگلیس و فرهنگ و شرایط غیرفوتبالی در این مقایسه کنار گذاشته شده است تا فوتبال ایران تنها با کره جنوبی و ژاپنی مقایسه شود که همین 10 سال بیش تعداد بازیکنان لژیونرشان در فوتبال سطح اول اروپا نصف بازیکنان ایرانی بود.
** نزدیکی به کشورهای ثروتمند عربی
نمیتوان از شرایط جغرافیایی چشم پوشید. همسایگی کشورهایی چون قطر و امارات باعث شده است تا در چند سال گذشته بازیکنان ایرانی زیادی در این کشورها فوتبالشان را دنبال کنند، آن هم در سن و سالی که می توانستند در اروپا توپ بزنند. بازیکنانی چون نیکبخت واحدی، ایمان مبعلی، فرهاد مجیدی، علی کریمی، جواد کاظمیان، مهرداد اولادی، آرش برهانی و خیلیهای دیگر می توانستند از بازیکنان خوب ایران در اروپا باشند که ترجیح دادند در سنین جوانی در لیگهای حاشیه خلیج فارس توپ بزنند.
** نبود هدایت کافی برای بازیکنان جوان
هنوز بستر لازم برای رشد بازیکنان جوان در خیلی از تیمهای ایرانی فراهم نشده است. خیلی از کشورهایی که لیگهای قدرتمند در جهان ندارند به دنبال لژیونر کردن بازیکنان خود به این لیگها هستند تا این بازیکنان جوان از همان ابتدا فرصت رشد در شرایط حرفهای را داشته باشند. این شرایط در کشورهایی مثل برزیل و آرژانتین حتی به یک صنعت برای این کشورها تبدیل شده چرا که ارز زیادی هر ساله وارد این کشورها میشود. در حال حاضر نیز تعداد باشگاههایی که به طور منظم روی تیمهای پایه خود چون فولاد، سپاهان و ذوب آهن نظارت دارند، خیلی کم است و به این ترتیب برای جلوگیری از هدر رفتن استعدادها بهترین روش، انتقال آنها به فوتبال اروپا است.
به این منظور ژاپنیها دست به ابتکار جالبی زدند و با هزینهای نه چندان زیاد تیمهای بزرگ را در تابستان به کشور خود دعوت میکنند تا بازیکنانشان دیده شوند. یا وقتی شرکتهای تولیدی این کشور، اسپانسر تیمهای بزرگ میشوند یکی، دو بازیکن جوان را نیز برای طی کردن دوره یا پیوستن به این تیمها راهی اروپا می کنند.
نبود مدیریت روی بازیکنان جوان فوتبال ایران و فراهم نکردن شرایط برای لژیونر شدن در اروپا در این چند ساله باعث شده است خیلی از بازیکنان فوتبال ایران به ظرفیتی که دارند نرسند و به نظر میرسد مهدی طارمی دیگر بازیکنی است که قرار است در این راه از بین برود و آن هم به خاطر بی توجهی پرسپولیس به بازیکن خود و انتقال احتمالی به القادسیه کویت است.
** پرداختیهای زیاد به بازیکنان
وقتی فوتبال ایران هنوز در عمل حرفهای نیست و تعداد تیمهایی که اصول باشگاهداری حرفهای را رعایت میکنند به تعداد انگشتان دو دست هم نمیرسند، دلیلی برای پرداختهای میلیاردی هم وجود ندارد. وقتی بازیکنی با رقم کلان در فوتبال داخلی مواجه میشود، انگیزه خیلی کمی برای رفتن به اروپا پیدا میکند. این در حالی است که در سال 1998 شرایط مالی باشگاهها به گونهای نبود که بتوانند پولهایی که باشگاههای اروپایی میپردازند را به بازیکنانشان بدهند و این باعث شد خیلی از بازیکنان ایران در آن زمان و سالهای بعد نظیر دایی، باقری، مهدویکیا و عزیزی به فوتبال اروپا بروند.
اصولا وقتی رقم قراردادهای بازیکنان بالا میرود به صورت مستقیم بازیکنان را به ماندن در لیگ ترغیب میکند، این در حالی است که شرایط حرفهای فوتبال متناسب با شرایط مالی پیشرفت نکرده است و نسبت به تیمهای اروپایی فاصله زیادی دارد.
ذهنیت آماتورگونه بازیکنان
خیلی کم پیش می آید که هر چند سال یک بار بازیکنی مثل علیرضا جهانبخش قید میلیاردر شدن در استقلال و پرسپولیس را بزند و با یک چهارم قرارداد در این دو تیم راهی نایمخن شود و حالا پس از درخشش در این تیم هلندی پیشنهادهای مالی چشمگیری را به سبب رشد فوتبالی خود دریافت کند. راهی که این بازیکن اهل "جیرنده" رفت میتواند نه تنها برای بازیکنان ایرانی بلکه برای باشگاههای ایرانی نیز الگو باشد تا بازیکنان بیشتری را به فوتبال اروپا معرفی کنند.
این به ذهنیت بازیکن بر میگردد که بازیکنی مثل جهانبخش چنین راهی را برای خود انتخاب میکند و بازیکن دیگری تنها دلخوش به بستن قرارداد میلیاردی و دیده شدن در رسانه است.
** دلایل دیگر
مسئله ویزا نیز میتواند در نظر گرفته شود. فوتبالیستهای ایرانی تنها بدون ویزا میتوانند به ترکیه و یکی، دو کشور دیگر بروند، این در حالی است که دو کشور کره و ژاپن تقریبا میتوانند به تمام کشورهای اروپا و آمریکا بروند و این قطعا روی مناسبات تیمها و بازیکنان نیز تاثیر دارد.
مسائلی نظیر بوروکراسی و کاغذبازیهایی که در راه انتقال بازیکنان ایرانی به خارج از کشور نیز وجود دارد نیز یکی دیگر از دلایل غیر فوتبالی است. برای مثال مهرداد اولادی در تمرینات خرز اسپانیا حاضر شد و گلزنی هم کرد و با پیشنهاد این تیم نیز مواجه شد ولی مسائل غیر فوتبالی مانع انتقال او به فوتبال اسپانیا شد.
*حرف آخر
فوتبال ایران استعداد زیادی دارد. این حرفی است که خیلی به آن عادت کردهایم و خیلی از مربیان بزرگ نیز آن را تایید کردهاند و استعداد بازیکنان ایرانی را ستودهاند ولی نبود یک ساختار معین برای بازیکنان جوان در باشگاهها و توجه نکردن به آنها باعث شده تا این بازیکنان جوان نتوانند روند رو به رشد خود را ادامه دهند و به فوتبال اروپا بروند. آنچه مهدی مهدویکیا و آکادمی کیا در حال انجام آن هستند حلقه مفقوده فوتبال ایران بوده است و می تواند چراغی برای هدایت باشگاههای ایرانی به این سمت باشد.
با بررسی لیگهای برتر در اروپا به این آمار میرسیم که ژاپن 40 بازیکن در بین تیمهای دسته برتری در اروپا دارد که فقط 13 تای آنها در بوندسلیگا توپ میزنند و کره جنوبی نیز 11 بازیکن در لیگهای طراز اول اروپایی دارد. این در حالی است که ایران تنها 3 بازیکن در لیگهای دسته یک اروپا دارد؛ سردار آزمون در لیگ روسیه، علیرضا حقیقی در لیگ پرتغال و دانیل داوری در لیگ سوئیس.
این در حالی است که امسال بازیکنان جوان و خوبی در لیگ ایران توپ زدند و به نظر می رسد فصل بعد نیز در لیگ ایران خواهند بود. این در حالی است که همه میدانیم حضور بازیکنان جوان در تیمهای اروپایی تا چه حد برای این بازیکنان و تیم ملی ایران چه فایدههایی دارد.
بی شک اگر فوتبال ایران هم 20-30 بازیکن جوان مثل علیرضا جهانبخش، سردار آزمون و سعید عزت الهی در اروپا داشته باشد میتواند مدتها موفقیت خود را در قاره کهن بیمه کند و رقابت شانه به شانهای با کره جنوبی و ژاپن داشته باشد.
البته فوتبال استرالیا نیز لژیونرهای زیادی دارد که به دلیل ارتباطهای سیاسی با انگلیس و فرهنگ و شرایط غیرفوتبالی در این مقایسه کنار گذاشته شده است تا فوتبال ایران تنها با کره جنوبی و ژاپنی مقایسه شود که همین 10 سال بیش تعداد بازیکنان لژیونرشان در فوتبال سطح اول اروپا نصف بازیکنان ایرانی بود.
** نزدیکی به کشورهای ثروتمند عربی
نمیتوان از شرایط جغرافیایی چشم پوشید. همسایگی کشورهایی چون قطر و امارات باعث شده است تا در چند سال گذشته بازیکنان ایرانی زیادی در این کشورها فوتبالشان را دنبال کنند، آن هم در سن و سالی که می توانستند در اروپا توپ بزنند. بازیکنانی چون نیکبخت واحدی، ایمان مبعلی، فرهاد مجیدی، علی کریمی، جواد کاظمیان، مهرداد اولادی، آرش برهانی و خیلیهای دیگر می توانستند از بازیکنان خوب ایران در اروپا باشند که ترجیح دادند در سنین جوانی در لیگهای حاشیه خلیج فارس توپ بزنند.
** نبود هدایت کافی برای بازیکنان جوان
هنوز بستر لازم برای رشد بازیکنان جوان در خیلی از تیمهای ایرانی فراهم نشده است. خیلی از کشورهایی که لیگهای قدرتمند در جهان ندارند به دنبال لژیونر کردن بازیکنان خود به این لیگها هستند تا این بازیکنان جوان از همان ابتدا فرصت رشد در شرایط حرفهای را داشته باشند. این شرایط در کشورهایی مثل برزیل و آرژانتین حتی به یک صنعت برای این کشورها تبدیل شده چرا که ارز زیادی هر ساله وارد این کشورها میشود. در حال حاضر نیز تعداد باشگاههایی که به طور منظم روی تیمهای پایه خود چون فولاد، سپاهان و ذوب آهن نظارت دارند، خیلی کم است و به این ترتیب برای جلوگیری از هدر رفتن استعدادها بهترین روش، انتقال آنها به فوتبال اروپا است.
به این منظور ژاپنیها دست به ابتکار جالبی زدند و با هزینهای نه چندان زیاد تیمهای بزرگ را در تابستان به کشور خود دعوت میکنند تا بازیکنانشان دیده شوند. یا وقتی شرکتهای تولیدی این کشور، اسپانسر تیمهای بزرگ میشوند یکی، دو بازیکن جوان را نیز برای طی کردن دوره یا پیوستن به این تیمها راهی اروپا می کنند.
نبود مدیریت روی بازیکنان جوان فوتبال ایران و فراهم نکردن شرایط برای لژیونر شدن در اروپا در این چند ساله باعث شده است خیلی از بازیکنان فوتبال ایران به ظرفیتی که دارند نرسند و به نظر میرسد مهدی طارمی دیگر بازیکنی است که قرار است در این راه از بین برود و آن هم به خاطر بی توجهی پرسپولیس به بازیکن خود و انتقال احتمالی به القادسیه کویت است.
** پرداختیهای زیاد به بازیکنان
وقتی فوتبال ایران هنوز در عمل حرفهای نیست و تعداد تیمهایی که اصول باشگاهداری حرفهای را رعایت میکنند به تعداد انگشتان دو دست هم نمیرسند، دلیلی برای پرداختهای میلیاردی هم وجود ندارد. وقتی بازیکنی با رقم کلان در فوتبال داخلی مواجه میشود، انگیزه خیلی کمی برای رفتن به اروپا پیدا میکند. این در حالی است که در سال 1998 شرایط مالی باشگاهها به گونهای نبود که بتوانند پولهایی که باشگاههای اروپایی میپردازند را به بازیکنانشان بدهند و این باعث شد خیلی از بازیکنان ایران در آن زمان و سالهای بعد نظیر دایی، باقری، مهدویکیا و عزیزی به فوتبال اروپا بروند.
اصولا وقتی رقم قراردادهای بازیکنان بالا میرود به صورت مستقیم بازیکنان را به ماندن در لیگ ترغیب میکند، این در حالی است که شرایط حرفهای فوتبال متناسب با شرایط مالی پیشرفت نکرده است و نسبت به تیمهای اروپایی فاصله زیادی دارد.
ذهنیت آماتورگونه بازیکنان
خیلی کم پیش می آید که هر چند سال یک بار بازیکنی مثل علیرضا جهانبخش قید میلیاردر شدن در استقلال و پرسپولیس را بزند و با یک چهارم قرارداد در این دو تیم راهی نایمخن شود و حالا پس از درخشش در این تیم هلندی پیشنهادهای مالی چشمگیری را به سبب رشد فوتبالی خود دریافت کند. راهی که این بازیکن اهل "جیرنده" رفت میتواند نه تنها برای بازیکنان ایرانی بلکه برای باشگاههای ایرانی نیز الگو باشد تا بازیکنان بیشتری را به فوتبال اروپا معرفی کنند.
این به ذهنیت بازیکن بر میگردد که بازیکنی مثل جهانبخش چنین راهی را برای خود انتخاب میکند و بازیکن دیگری تنها دلخوش به بستن قرارداد میلیاردی و دیده شدن در رسانه است.
** دلایل دیگر
مسئله ویزا نیز میتواند در نظر گرفته شود. فوتبالیستهای ایرانی تنها بدون ویزا میتوانند به ترکیه و یکی، دو کشور دیگر بروند، این در حالی است که دو کشور کره و ژاپن تقریبا میتوانند به تمام کشورهای اروپا و آمریکا بروند و این قطعا روی مناسبات تیمها و بازیکنان نیز تاثیر دارد.
مسائلی نظیر بوروکراسی و کاغذبازیهایی که در راه انتقال بازیکنان ایرانی به خارج از کشور نیز وجود دارد نیز یکی دیگر از دلایل غیر فوتبالی است. برای مثال مهرداد اولادی در تمرینات خرز اسپانیا حاضر شد و گلزنی هم کرد و با پیشنهاد این تیم نیز مواجه شد ولی مسائل غیر فوتبالی مانع انتقال او به فوتبال اسپانیا شد.
*حرف آخر
فوتبال ایران استعداد زیادی دارد. این حرفی است که خیلی به آن عادت کردهایم و خیلی از مربیان بزرگ نیز آن را تایید کردهاند و استعداد بازیکنان ایرانی را ستودهاند ولی نبود یک ساختار معین برای بازیکنان جوان در باشگاهها و توجه نکردن به آنها باعث شده تا این بازیکنان جوان نتوانند روند رو به رشد خود را ادامه دهند و به فوتبال اروپا بروند. آنچه مهدی مهدویکیا و آکادمی کیا در حال انجام آن هستند حلقه مفقوده فوتبال ایران بوده است و می تواند چراغی برای هدایت باشگاههای ایرانی به این سمت باشد.