مشرق - مثل یک رویا بود؛ رویای غیرقابل باور. رویایی که در ابتدای فصل هیچکسی حتی خوشبینترین و تیفوسیترین هواداران آبی و اناری به آن فکر نمیکردند. در ابتدای فصل وقتی در استارت افتان و خیزان بارسا، آبی و اناریها برابر سلتا شکست خوردند تا فاصله شان در صدر جدول با رقیب دیرینه به 6 امتیاز برسد، بیشتر هواداران بارسا خواهان اخراج لوییس انریکه بودند؛ مردی که آمده بود تا بعد از یکی دو سال خلا و روزهای خاکستری با تیتو ویلانووای فقید و سپس خراردو مارتینو، دوباره امپراتوری بارسلونا را از نو بنا کند. مردی که از مکتب بارسلونا برخاسته و چند سالی در بارسلونایB تلمذ کرده بود، آمد تا دوباره خاطرات شیرین پپ گواردیولا را برای هواداران زنده کند؛ یک انتخاب حقیقی و البته درست.
ساختن کاخ از کوخ ماموریت پسر خلف بارسا و شاگرد موفق لاماسیا بود. ماموریتی بس مخاطره انگیز و دشوار که البته در ابتدا غیرممکن به نظر میرسید. چه آنکه انریکه درست همان راهی را رفت که پپ در آن قدم گذاشته بود. آغاز آرام و حتی متزلزل با بارسا مثل گواردیولا و سپس تثبیت در میانه فصل و در نهایت اوج گیری در پایان. یک سناریوی شیرین که البته پایانی به شدت هیجان انگیز داشت. مثل یک فیلم سینمایی که در ناامیدی محض و البته تلخی آغاز میشود و پایانی خوش دارد. «هپیاند» بارسلونا البته چیزی فراتر از هپیاند بود؛ یک پایانبندی رویاگونه و به شدت غرورآمیز. در این میان البته شانس هم به انریکه کمک کرد آنجا که رئال مادرید مهمترین رقیب بارسا در کلیدیترین برهه فصل ناگهان افت کرد تا بارسا از حریف زمین گیر شده عبور کرده و به دروازههای بهشت برسد. یک سبقت حسابی از یک رقیب بزرگ؛ یک هدیه آسمانی که لوییس انریکه و شاگردانش بهترین استفاده را از آن داشتند. امپراتور بزرگ حالا دوباره بساط قدرت را برپا کرده. با ژنرالهایی که توقف ناپذیر و غیرقابل شکست به نظر میرسند.
دومین سه گانه تاریخ برای آبی و اناریها شاید حتی به تعبیری از سه گانه نخست شیرینتر و رویاییتر بود. سه گانهای که میتواند آغاز یک عصر جدید برای بارسا باشد؛ عصری بدون یک مهندس بزرگ، با مثلث برمودای MSN و البته با یک بارسای نونوارتر و پوست انداخته. البته اگر لوییس انریکه بماند.
* سعید آقایی (تحلیلگر روزنامه ایران ورزشی)
ساختن کاخ از کوخ ماموریت پسر خلف بارسا و شاگرد موفق لاماسیا بود. ماموریتی بس مخاطره انگیز و دشوار که البته در ابتدا غیرممکن به نظر میرسید. چه آنکه انریکه درست همان راهی را رفت که پپ در آن قدم گذاشته بود. آغاز آرام و حتی متزلزل با بارسا مثل گواردیولا و سپس تثبیت در میانه فصل و در نهایت اوج گیری در پایان. یک سناریوی شیرین که البته پایانی به شدت هیجان انگیز داشت. مثل یک فیلم سینمایی که در ناامیدی محض و البته تلخی آغاز میشود و پایانی خوش دارد. «هپیاند» بارسلونا البته چیزی فراتر از هپیاند بود؛ یک پایانبندی رویاگونه و به شدت غرورآمیز. در این میان البته شانس هم به انریکه کمک کرد آنجا که رئال مادرید مهمترین رقیب بارسا در کلیدیترین برهه فصل ناگهان افت کرد تا بارسا از حریف زمین گیر شده عبور کرده و به دروازههای بهشت برسد. یک سبقت حسابی از یک رقیب بزرگ؛ یک هدیه آسمانی که لوییس انریکه و شاگردانش بهترین استفاده را از آن داشتند. امپراتور بزرگ حالا دوباره بساط قدرت را برپا کرده. با ژنرالهایی که توقف ناپذیر و غیرقابل شکست به نظر میرسند.
دومین سه گانه تاریخ برای آبی و اناریها شاید حتی به تعبیری از سه گانه نخست شیرینتر و رویاییتر بود. سه گانهای که میتواند آغاز یک عصر جدید برای بارسا باشد؛ عصری بدون یک مهندس بزرگ، با مثلث برمودای MSN و البته با یک بارسای نونوارتر و پوست انداخته. البته اگر لوییس انریکه بماند.
* سعید آقایی (تحلیلگر روزنامه ایران ورزشی)