"هر مشکلی در زندگی من پیش می‌آمد از شهید قره تگین درخواست کمک می‌کنم و به جرات می‌توانم بگویم هیچ وقت ایشان من را تنها نگذاشتند. بارها و بارها مشکلات زندگی کمرم را خم کرد اما با نشانه‌هایی که شهید به من نشان داد هرگز دلم نشکست و همیشه شکرگزار این بودم که همسر شهید هستم."

گروه جهاد و مقاومت مشرق - شربت شهادت را کسانی نوشیدند که جز در راه خدا قدم بر نداشتند و جز برای رضای خالق یکتا حرفی بر زبان نیاوردند.

دوران دفاع مقدس لحظات نابی بود که مردان و زنان این مرز و بوم را به ستودنی‌ترین افراد دنیا تبدیل کرد. این مردم از سر خود می‌گذرند اما از غیرتشان هرگز، از جانشان می‌گذرند اما از ناموس، خاک و ولی امر خود هرگز.


متن زیر حاصل گفتگو با همسر شهید "عبدالله قره تگین" است:

شهید "عبدالله قره تگین" فرزند ولی الله متولد اول بهمن ماه سال 1338 در استان لرستان است. از خود همسرم شنیدم که بعد از به پایان رساندن دوران ابتدایی خود به دلیل مشکلات مالی خانواده‌اش در سن 14 سالگی ترک تحصیل کرده و در حرفه نجاری شروع به کار می‌کند.

برای اولین بار در تظاهرات 17 شهریور سال 1357 شرکت کرد و در همان روز مجروح شد و همین امر جرقه‌ای شد تا بتواند در راهی قدم بردارد که همیشه به آن فکر می‌کرد.

پس از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جزو اولین گروه‌ها به جنوب اعزام شد تا از میهن خود پاسداری کند. آن موقع ما تازه ازدواج کرده بودیم با این که برایم خیلی سخت بود اما نتوانستم در مقابل خواهش‌های او بایستم. خودم، همسرم و فرزندم را به دست خدا سپردم.


وی از همان ابتدا هر کاری که میتوانست انجام دهد در جبهه انجام می‌داد و در قسمت‌های مختلفی مانند تدارکات، فرمانده گردان و...  فعالیت داشت و وقتی او را اینچنین خالصانه در انجام کارها دیدند او را به فرماندهی گردان حضرت قاسم(ع) منصوب نمودند.

شهید قره تگین از روزی که فرمانده این گردان شد به نام حضرت قاسم(ع) قسم خورد تا روزی که کربلایی نشود به عهدش وفادار باشد که همینگونه هم شد و در تاریخ بیست و پنجم فروردین سال 1362 شربت شیرین شهادت را نوشید و به آرزوی دیرینه‌اش رسید.

من مدت زیادی با همسرم زندگی نکردم اما به جرات می‌گویم آن لحظات را با هیچ چیزی عوض نمی‌کنم. چرا که در تمام لحظاتش خدا را می‌دید و به قدری برای من ایثار و گذشت ایشان لذت بخش بود که وقتی چند سالی از شهادتش گذشته بود و من از ایشان فرزند پسری به یادگار داشتم، وقتی خواستم دوباره ازدواج بکنم تنها شرط من برای ازدواج داشتن ایمان طرف مقابلم بود و بس.

شاید برای خیلی‌ها سخت باشد انتخابی که من برای زندگی دومم کردم، اما با افتخار می‌گویم همسر دومم ناشنوا است و تنها دلیل من برای انتخاب ایشان اعتقادات پاک وی بود که مبادا خدایی ناکرده امانت همسر شهیدم را بد تربیت کنم.

از ازدواجم راضی هستم چرا که من دو فرزند دیگر از خداوند هدیه گرفتم و این دو فرزندم به قدری به همسر شهیدم علاقه مند هستند که وی را "بابا عبدالله" خطاب می‌کنند و شاید برایتان جالب باشد، فرزندان من خود را در مدرسه فرزند شهید اعلام کرده بودند و وقتی من را فراخواندند من از شوق اینکه چقدر همسر شهیدم به من وخانواده‌ام لطف دارد، گریه کردم.

هر مشکلی در زندگی من پیش می‌آمد از شهید قره تگین درخواست کمک می‌کنم و به جرات می‌توانم بگویم هیچ وقت ایشان من را تنها نگذاشتند. بارها و بارها مشکلات زندگی کمرم را خم کرد اما با نشانه‌هایی که شهید به من نشان داد هرگز دلم نشکست و همیشه شکرگزار این بودم که همسر شهید هستم.

همسر دومم هم از اینکه اینقدر شهید بزرگوار هوای ما را دارد بسیار خوشحال است و همیشه شکرگزار این موضوع است و بارها شده است که اگر جایی من یادم می‌رود به من یادآوری می‌کند که اینجا اگر شهید هوایمان را نداشت معلوم نبود چه چیزی پیش می‌آمد.
منبع: دفاع پرس