دعایی در این خاطره گفت: یکی از آرزوهای من این بود که یادگار ارجمند و عزیز امام حتماً یکی - دو زبان خارجی را بیاموزد.
من اصرار داشتم که شما زبان بخوانید. خوشبختانه ایشان پذیرفت و زبان انگلیسی را هم در همنشینی با همسر ارجمندش که او هم لیسانس زبان انگلیسی دارد، با ایشان خواند و هم در شرایط خوب دیگری که ایجاد شد؛ با استقبال سفیر ما که به امام علاقهمند و ارادتمند بود، برای ایشان در آفریقای جنوبی شرایط خیلی خوبی فراهم شد و ایشان توانست به مدت شش ماه در پانسیونی در سفارت، اقامت کند و کاملاً به زبان مسلط شود.[1]
وی در قسمت دیگری از توضیحاتش درباره سفر سیدحسن خمینی به آفریقا می نویسد: حضور ایشان در آفریقای جنوبی در دو مقطع بود، دوره اول در زمان سفارت اینجانب بود که سه ماه طول کشید ... در این مقطع سه ماهه ایشان هر روز (به جز روز شنبه و یکشنبه) به مدت قریب به شش ساعت در کالجی در ژوهانسبورگ در کلاس درس انگلیسی حاضر میشدند. از سه ماه مذکور دو ماه (اول و آخر) بدون حضور خانواده و با دو همراه بودند، ماه دوم، خانواده به ایشان ملحق شدند و یک ماه در آفریقای جنوبی اقامت داشتند. کلیه هزینهها را شخصا میپرداختند (کلاس، خرید مایحتاج روزانه زندگی). تنها امکاناتی که سفارت در اختیار ایشان گذاشته بودند ساختمان خالی بازمانده از دوران رژیم سابق در شهر ژوهانسبورگ بود، به همراه یک دستگاه اتومبیل با راننده. جهت مزید استحضار پول بنزین را نیز شخصا میپرداختند.اقامت دوم ایشان در آفریقای جنوبی، زمانی بود که دوران سفارت من به پایان رسیده و به مرکز مراجعت کرده بودم، ولی حسبالامر، ایشان را تا آفریقای جنوبی همراهی کردم. سفارت کشورمان از این سفر سفارت اطلاع نداشت (ایشان چنین خواسته بودند) و طبعا امکانات سابقالذکر نیز (ساختمان، اتومبیل، راننده) در اختیار ایشان قرار نگرفت.[2]
به نظر میرسد حمایت سفیر بیش از در اختیار گذاشتن یک پانسیون بوده و عملا یک ساختمان به همراه خودرو و راننده، در اختیار سید حسن آقا قرار گرفته است.
معلوم نیست سفیر اسبق ایران از نقل خاطره ناراحت شدهاند یا از اینکه رسانهها از این خاطره استقبال کردهاند و یا اینکه رضایتی به افشای کمک به سید حسن خمینی برای یادگیری زبان نداشتند.