جریان قرق رسانه‌ای که امروز در کشور به‌وجود آمده جریان معیوبی است که تاریخ کشور را دگرگون می‌کند به‌گونه‌ای که بعضاً اخبار جهت‌دار از سوی رسانه‌های استکباری و عناصر داخلی آنها در کشور در فضای مجازی منتشر می‌شود و سپس برخی رسانه‌های مکتوب نیز آن را بازنشر می‌دهند.

گروه فرهنگی مشرق - با گذری بر تاریخچه مطالعات ونظریه های انتقادی و رادیکال در حوزه علوم ارتباطات، خاستگاه این مطالعات را در نظریه ها ودیدگاه های مارکس می یابیم؛ دیدگاه های چپ گرایی که در پی درهم شکستن ساختارهای نظام سرمایه داری غرب است.

محققان، ریشه‌های مطالعات انتقادی در زمینه ارتباطات را در نقد مارکس از نظام سرمایه‌داری و به ‌ویژه نظریه‌ معروف وی در کتاب ایدئولوژی آلمانی می‌دانند که بر اساس آن اندیشه هیئت حاکمه در هر جامعه، نظریه و اندیشه حاکم در آن جامعه است (معتمدنژاد،1371،ص 14).

رویکرد مطالعات انتقادی ارتباطات، بر بررسی نقش ارتباطات و رسانه‌ها در پیشرفت‌های نظام سرمایه‌داری و گسترش استعمارگری آن نظام تاکید دارد، تا بدین وسیله دلایل توسعه‌یافتگی برخی کشورها و توسعه نیافتگی دیگر کشورها را تبیین کند.

مبانی اولیه فکری مکاتب انتقادی عمدتا بر مبنای این مفروض استوار بود که در فرآیند تکامل جوامع سرمایه‌داری لیبرال که از نوعی آزادی نسبی برخوردارند، با ظهور و گسترش ابزار پیشرفته و جامع نظارت اجتماعی و روانشناختی به تدریج این جوامع تحت هدایت و کنترل نوعی حاکمیت کل‌گرا و تمامیت خواه قرار می‌گیرند. به رغم نظریه پردازان انتقادی، این مرحله در واقع نقطه اوج تکامل سرمایه داری به شمار می‌رود وهدف نظریه پردازان انتقادی شناخت و شکست این قالب‌هاست (نوذری،1381،ص 107).

نخستین مطالعات سازمان‌یافته انتقادی در حوزه ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی در سال 1920م توسط اعضای مکتب فرانکفورت با چهره‌های شاخصی همچون «تئودور آدورنو»، «هربرت مارکوزه»، «ماکس هورکهایمر» و«یورگن هابرماس»  با تأکید بر نقش مرکزی ایدئولوژی در ارتباطات و توجه عمیق به مقوله صنایع فرهنگی و گستره همگانی آغاز شد.

مکتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام، دیگر مکتب انتقادی است که با چهره هایی همچون «استوارت هال»، «آنتونیو گرامشی» و«لویی آلتوسر» در سال 1964م، به نقش محوری فرهنگ در دگرگونی های اجتماعی و هژمونی  وبرتری‌جویی تاکید دارد.

دیگرمکتب انتقادی که در سال 1956م، شکل گرفت، مکتب ساختارگراست که با دیدگاه های «فردیناند دو سوسور» پدر نخستین زبان شناسی نوین پا گرفت و بر تحلیل گفتمان تکیه داشت.

پس از آن مکتب اقتصاد سیاسی بریتانیا در سال 1960م، در دانشگاه لستر انگلستان توسط «جیمز هالورن» و«پیتر گولدینگ» با طرح مقوله سلطه ارتباطی، مناسبات نهادها وفرآیندهای مرتبط اقتصادی وسیاسی را دستمایه رویکرد انتقادی خویش کرد.

در همان سال 1960م، آمیزه‌ای از دیدگاه های «هربرت شیلر»، «آرمان ماتلار» و «یورگن هابرماس» درقالب مجموعه مطالعات ضد سلطه وارد ادبیات ارتباطی شد که بر مالکیت رسانه‌ها و نقش سلطه‌گر سرمایه‌داری تمرکز داشت.

با وجود اینکه مطالعات انتقادی دیگری نیز در علوم ارتباطات صورت گرفت اما مکاتبی را که ذکر آنها گذشت، تا به امروز می‌توان مهمترین مکاتب انتقادی علوم ارتباطات نامید.

ازدیگر نظریات انتقادی مهمی که در حوزه علوم ارتباطی مطرح شد می توان به نظریه «سلطه رسانه»های «دیوید آلتید» اشاره کرد که ریشه در نظریه مارکسیسم کلاسیسم دارد و می گوید افکار طبقه حاکم در جامعه به صورت افکار حاکم درمی آید، و رسانه های جمعی تحت کنترل طبقه مسلط جامعه در می آیند و حامی سیاست های آن طبقه می مانند. استدلال  نظریه سلطه رسانه ها این است که اخبار وسایر محتوای رسانه های آمریکا مطابق نیاز ایدئولوژی نظام سرمایه داری غربی شکل داده می شود.

دیگر نظریه انتقادی مهم ارتباطی که توسط «یوهان گالتونگ» و«امانوئل والرشتاین» مطرح شد، نظریه «امپریالسم فرهنگی» بود. این دو اندیشمند امپریالیسم را در نقش های نظامی، فرهنگی، ارتباطی، اجتماعی واقتصادی معرفی می کنند. این دو می گویند که امپریالیسم فرهنگی نشان دهنده نوعی نفوذ اجتماعی است که از طریق  آن کشورها، تصورها، ارزش ها، معلومات وهنجارهای رفتاری خود را به کشور یا کشورهای دیگر تحمیل می کنند؛ و در این مبادله نابرابر، وسایل ارتباط جمعی نقش اصلی را برعهده دارند.

سخن اینکه نظریات انتقادی در حوزه ارتباطات عرصه گسترده‌ای را به خود اختصاص داده است که در این گستره، بخش رسانه‌های خبری یکی از مهمترین بخش‌های مطالعات انتقادی ارتباطات محسوب می‌شود، منتقدین خبری بر این باورند که عملکرد رسانه ها در انعکاس اخبار به دلایل مختلف همچون عوامل درون‌سازمانی و برون‌سازمانی، منجر به پیدایش روش‌ها و رفتارهایی از سوی رسانه‌ها می شود که عینیت و بی‌طرفی کار اطلاع‌رسانی را زیر سؤال می‌برد.

دراین زمینه نیز جریان بین‌المللی اخبار واطلاعات با مدل‌های شناخته‌شده «مرکز- پیرامون» و یا مدل «شمال- جنوب» نه‌تنها مدل‌های گردش اخبار در جهان را به ما معرفی می‌کند بلکه پرده از تعاملات میان رسانه‌ای و کنش و واکنش‌های میان آنها را نیز مورد بررسی قرار می‌دهد.

از دیگر نظریات انتقادی حوزه علوم ارتباطات می‌توان به نظریه «قرق رسانه‌ای» اشاره کرد که نخستین بار در سال 1390 در آستانه نمایشگاه مطبوعات توسط محمدرضا تقوی‌فرد پژوهشگر ایرانی حوزه رسانه مطرح شد.

وی که با یک مطالعه رفتارشناسانه رسانه‌ها، در سطح ملی و فرا ملی این نظریه را در قالب یک مقاله پژوهشی ارائه داد، تلاش نمود تا در حوزه نظریات انتقادی علوم ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی از زاویه‌ای دیگر هژمونی رفتاری رسانه‌ها را بازشناسی ومعرفی نماید که در این بخش با مروری بر مفاهیم این نظریه آن را با دیگر نظریات انتقادی مقایسه می‌کنیم.



نظریه انتقادی قرق رسانه ای چه می گوید؟

قرق در فرهنگ لغت دهخدا به ممانعت‌کردن، قدغن‌کردن، چیزی را راه ندادن معنا شده است. قرق رسانه‌ای می گوید رسانه‌های قدرتمند و بزرگ به کمک رسانه‌های همگرا و همسو، قرقی رسانه‌ای ایجاد می کنند که اجازه ورود دیگر رسانه‌ها را به آن قرق نمی‌دهند و بدین ترتیب جریان اخبار و اطلاعات را یا پوشش خبری نمی‌دهند و یا با انتشار اخبار مخالف و منحرف‌کننده، جریان اخبار و اطلاعات را به‌کلی از مسیر خارج می‌سازند.

قرق رسانه‌ای در دو سطح ملی و فرا ملی به وقوع می‌پیوندد. در سطح فراملی وبین‌المللی آنچه حائز اهمیت است سخت‌افزار و نرم‌افزاری است که در اختیار قرق‌گران جهانی قرار دارد؛ به این مفهوم که قرق‌گران جهانی به دلیل در اختیار داشتن زیرساخت‌های سخت‌افزاری مانند اینترنت و ماهواره‌ها و فناوری‌های ارتباطی از یک سو، و داشتن قدرت نرم‌افزاری همچون دانش استفاده از سخت‌افزار و داشتن منابع انسانی متخصص با استفاده از تکنیک «تکرار» اخبار و یا بهره‌جستن از «اعتبار رسانه» باورپذیری را در مخاطب ایجاد می‌کنند.

قدر‌ت‌های بزرگ در واقع با رسانه‌های خود، باورها و ارزش‌های ملت‌ها را تغییر می‌دهند، همان‌طور که در جنگ سخت اساساً جامعه هدف مطرح است، در فضای رسانه‌ای نیز جامعه هدف مطرح است؛ آنها کشور‌ها و ملت‌ها را به‌عنوان جامعه هدف مطرح می‌کنند و با استفاده از نرم‌افزار‌ها و سخت‌افزار‌ها، باورها و ارزش‌ها را تغییر می‌دهند (تقوی فرد، تسنیم، 1394).

جریان قرق رسانه‌ای که امروز در کشور به‌وجود آمده جریان معیوبی است که تاریخ کشور را دگرگون می‌کند به‌گونه‌ای که بعضاً اخبار جهت‌دار از سوی رسانه‌های استکباری و عناصر داخلی آنها در کشور در فضای مجازی منتشر می‌شود و سپس برخی رسانه‌های مکتوب نیز آن را بازنشر می‌دهند درحالی که این نسخه‌ها می‌ماند و آیندگان با تاریخی دگرگون و نامطلوب مواجه می‌شوند؛ از همین حیث یک پژوهشگر 20 سال آینده به منابع مجهولی دست پیدا می‌کند که تحت سیطره جریان قرق رسانه‌ای به وجود آمده و ثبت شده است (تقوی فرد، تسنیم، 1394).

قرق‌گران به دلیل برتری سخت‌افزاری و نرم‌افزاری این قدرت را دارند تا حقایق و رویدادهای تاریخی را تحریف و یا حتی حذف کنند امری که سبب می‌شود آیندگان در مطالعه پیشینیان دچار ابهاماتی شوند که هیچ پاسخی برای آن نخواهند یافت.

واقعیت این است که در دنیا سخت‌افزار و نرم‌افزار در دست قدرت‌های بزرگ است؛ نرم‌افزار به‌معنای هم نرم‌افزارهای سیستم‌های رایانه‌ای و موبایلی و نیز در تعریفی دیگر به‌معنای منابع انسانی و منابع علمی است. این نرم‌افزار و سخت‌افزارها را در واقع قدرت‌های استکباری در هر نقطه‌ای از جهان مدیریت می‌کنند (تقوی فرد، تسنیم، 1394).

نظریه‌پرداز «قرق رسانه‌ای» با تأکید بر اینکه در ایران نه‌تنها به سخت‌افزار و نرم‌افزار دسترسی کلان نداریم بلکه مصرف‌کننده علوم به ‌ویژه در زمینه ارتباطات و رسانه هستیم، معتقد است این موضوع دقیقاً همان ریلی است که قدرت‌های بزرگ برای ما گذاشتند، بنابراین آنها می‌دانند در مسیر انتقال پیام، کدام قسمت را مسدود کرده یا باز کنند و یا مسیر و حتی پیام را تغییر دهند (تقوی فرد، تسنیم، 1394).

تقوی فرد، راه کار شکستن قرق رسانه‌ای را بازی‌نکردن در زمین قرق‌گران معرفی می‌کند که این امر مستلزم ارتقای سواد رسانه‌ای و آشنایی مسؤولان و مدیران رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران با قرق رسانه‌ای است.

رسانه‌های کشور باید ضمن هم‌افزایی و افزایش سطح سواد رسانه‌ای چه در سطح اصحاب قلم و چه در سطح مردم؛ قرق رسانه‌ای در سطوح ملی، منطقه‌ای و جهانی را شناخته و به آن بپردازند تا جریان‌های هدف‌گذار بین‌المللی قدرت تأثیرگذاری در فضای رسانه‌ای را نداشته باشند و بدین ترتیب رسانه‌های داخلی بتوانند با «ایجاد اطمینان و اعتمادسازی» خط قرق رسانه‌ای مبتنی بر تکرار برای باورسازی و اعتمادسازی کاذب را بشکنند (تقوی فرد، تسنیم، 1394).


قرق رسانه‌ای با کدام نظریه انتقادی ارتباطی همخوانی دارد؟

نظریه «انحصار رسانه‌ای» که توسط «بن اچ بگدیکیان» ارمنی آمریکایی در کتاب انحصار رسانه‌ها در سال 1983م، مطرح شد از میان سایر نظریه‌های انتقادی بیشترین همخوانی را با «نظریه قرق رسانه‌ای» دارد.

این نظریه می‌گوید که صاحبان رسانه ها یا نهادها و شرکت هایی که بر بازار رسانه مسلط اند، نه تنها بر اخبار، اطلاعات، افکار، اندیشه، فرهنگ‌عامیانه و دیدگاه‌های سیاسی سیطره و نفوذ دارند، بلکه از نفوذ قابل ملاحظه‌ای در دوران حکومت برخوردارند.

در چنین مواقع انحصار رسانه‌ای، صدای رسانه‌های غول‌آسا طنین بیشتری یافته و صدای حاکی از نارضایتی رسانه‌های کوچک را در گلو خفه می‌کند (بگدیکیان‏،1374،ص13).

وی انحصار رسانه ای را در دو سطح ملی و فرا ملی  تعریف می کند. انحصار رسانه‌ای خبری ملی اعم از خصوصی یا دولتی، در محدوده جغرافیایی یک کشور است. در این گونه انحصار، رسانه‌های کوچک یا به صورت قانونی اجازه رقابت ندارند و یا اینکه به علت کوچکی، توانایی عرض اندام و رقابت با رسانه‌های بزرگتر را ندارند و از آنجا که اطلاعات نقش مرکزی در تصمیم‌گیری فردی و گروهی دارد. کنترل اطلاعات به منزله کنترل تصمیم‌گیری است (شعار غفاری، 1373، ص 30).

بگدیکیان، منظور از انحصارهای بین‌المللی یا فراملی، را انحصارهایی معرفی می کند که در سطح جهانی بر جریان‌های خبری سیطره دارند. هرچند با توجه به تنوع و تکثر رسانه‌ها و به ویژه اینترنت در سطح جهانی شاید این تعبیر زیاد واقع‌بینانه تلقی نشود اما سیطره رسانه‌ها و به ویژه خبرگزاری‌های بزرگ و استفاده خبرگزاری‌های ملی، محلی و همچنین رسانه‌های دیداری و نوشتاری از آنها باعث شده است که سیطره خود را بر جریان‌های خبری در سطوح فراملی حفظ کنند.


مقایسه و نتیجه‌گیری

نظریه قرق رسانه‌ای در برخی از موارد با نظریه انحصار رسانه‌ای همخوانی دارد واین بدین معنا نیست که نظریه قرق رسانه ای برگرفته از نظریه انحصار رسانه ای است، چرا که در عین تشابه جزیی در دیدگاه، تفاوت کلی در جایگاه دارند؛ به این مفهوم که نظریه قرق رسانه ای رویکردی روش شناسانه از رفتار رسانه ها به شمار می رود ولی نظریه انحصار رسانه ای برعملکرد رسانه ها در حوزه انتشار اخبار وجریان‌های خبری تاکید دارد.

نظریه انحصار رسانه ای در واقع بر فراگرد انتشار اخبار وتاثیر آن بر جوامع تاکید دارد و انحصار گران عبارتند از رسانه های قدرتمندی که بر جریان های خبری سیطره دارند وبا برجسته سازی رویدادهای خاص وبه تعبیر لانگ ها «خبر خوب خبر بد است» می کوشند تا این سیطره را حفظ کنند؛ تا بدین وسیله تصور و تصویر دلخواه خود را در جهان برای مخاطبان وملت ها ترسیم کنند. در واقع در نظریه انحصار رسانه ای این رسانه های قدرتمند جهانی هستند که می گویند کدام رخداد مهمتر است و رسانه های کوچکتر چه چیز را باید پوشش خبری دهند.  

در نظریه انحصار رسانه ای ما با نوعی انحصار خبری مواجه هستیم که این انحصار خبری سبب می شود تا سیطره رسانه های بزرگ جهانی بر جریان های خبری دنیا و رسانه های کوچک و محلی همچنان محفوظ و مصون باقی بماند.

اما در نظریه قرق رسانه ای پرده از یک استراتژی رسانه ای برداشته می شود به این مفهوم که امپریالیسم رسانه ای غرب با در اختیار داشتن دو بازوی مهم و کارآمد نرم افزار و سخت افزار وبر اساس شناخت دقیق وجامعی که از جوامع و کشورهای هدف دارند حقایق را واژگون نشان داده وبا استفاده از تکنیک های تکرار و اعتبار رسانه، باور افراد را تغییر داده و به سمت وسوی دلخواه جهت دهی می کنند.

منظور از قدرت نرم افزاری و سخت افزاری این است که غرب با داشتن زیر ساخت های لازم سخت افزاری و تکنولوژی های مربوطه از یک سو و داشتن قدرت نرم افزاری به مفهوم در اختیار داشتن دانش استفاده از سخت افزار و نیز برنامه ها و نیروی انسانی لازم برای تولید علم در حوزه های مورد نیاز، دارای یک قدرت مدرن نه تنها برای تسلط بر جوامع بلکه جهت دهی جوامع به سمت و سوی دلخواه خویش است.

امپریالیسم رسانه ای غرب امروزه هنگامی که می خواهد یک کشور را مورد هجوم خود قرار دهد از قدرت سخت و یا همان موشک و تانک و هواپیما استفاده نمی کند بلکه با استفاده از قدرت نرم، آن هم با بهره جستن از دو بازوی مهم و کارآمد نرم افزار وسخت افزار که شیوه ای بسیار تاثیرگذارتر است به استعمار و استثمار کشورها به روشی مدرن می پردازد.

به این مفهوم که وقتی غربی ها می بینند استفاده از رسانه ها در مدیوم های مختلف آن اعم از تلوزیون، ماهواره، شبکه های اجتماعی، پیام رسان های موبایلی مانند واتس اپ و تلگرام وغیره درجریان سازی و یا سلطه بر یک کشور ویا یک جامعه (به ویژه جوامع ایدئولوژیک) کارایی لازم را ندارد و یا از دست می دهد از دیگر بازوی قدرتمند که همان سخت افزار است استفاده می کنند و با قطع اینترنت، ماهواره ها، شبکه های اجتماعی و پیام رسان های موبایلی و یا ایجاد محدودیت و یا اختلال در دریافت و ارسال، فشار لازم را بر جوامع ایجاد می کنند؛ چرا که امروزه تبادل اطلاعات و دیتا بر بستر اینترنت مبدل به جریان حیاتی دنیای امروز شده است که تسلط بر آن یعنی تسلط بر جهان و این یعنی داشتن توانایی لازم برای ایجاد تغییرات در دنیا وفشار بر ملت ها و به زانو درآوردن کشورها؛ اگرچه ملت هایی که دارای ایدئولوژی وجریان فکری ضد امپریالیستی هستند با درک این واقعیت به مقاومت در برابر این جنگ نابرابر و ناجوانمردانه  قد علم کرده اند.


محمدامین بنی‌تمیم - روزنامه‌نگار و کارشناس رسانه
 

منابع:
1.    معتمدنژاد کاظم (1371) مطالعات انتقادی درارتباط جمعی، فصلنامه رسانه، شماره9.
2.    بگدیکیان بن اچ (1374) انحصار رسانه‌ها: ترجمه داود حیدری‏، انتشارات مرکز مطالعات وتحقیقات رسانه ها.
3.    شعارغفاری پرویز (1373)، تبلیغات خبری و منافع ملی، فصلنامه رسانه، ویژه‌نامه آموزشی شماره 1، فصلنامه مطالعاتی تحقیقاتی وسایل ارتباط جمعی.
4.    تقوی فرد محمد رضا، خبرگزاری ایسنا، قرق رسانه ای حاکم در کشور منجر به بداخلاقی رسانه‌ای شده است، کد خبر: 91101911790، منتشر شده در ۱۹ دی ۱۳۹۱
5.    تقوی فرد محمد رضا، خبرگزاری تسنیم، رسانه‌های انقلابی با «اطمینان‌سازی» میان مردم با جریان قرق رسانه‌ای بین‌المللی مقابله کنند، شناسه خبر: ۷۷۴۶۷۴، منتشر شده در 30 خرداد 1394