کد خبر 433586
تاریخ انتشار: ۵ تیر ۱۳۹۴ - ۰۲:۵۹

اکران سه ماهه اول سال سینمای ایران با حاشیه های ریز و درشتی همراه بود؛ در گزارشی فیلم های موفق گیشه، ستاره های پول ساز، ستاره های سوخته، کارگردان های شکست خورده، فیلم های خواب آور و ... را مرور کرده ایم.

به گزارش مشرق، اکران سه ماهه اول سال سینمای ایران با حاشیه های ریز و درشتی همراه بود؛ در گزارشی فیلم های موفق گیشه، ستاره های پول ساز، ستاره های سوخته، کارگردان های شکست خورده، فیلم های خواب آور و ... را مرور کرده ایم.

سینمای ایران با حاشیه تحویل شد، فروش پایین فیلم ها در ابتدای نوروز زنگ خطر را به صدا درآورد و کارشناسان سینمایی را نگران کرد. در ادامه گیشه اندکی تکان خورد و چند فیلم توانستند جور بقیه را بکشند. حالا که فصل بهار تمام شده فقط نام «ایران برگر» و «رخ دیوانه» و «استراحت مطلق» را میان فیلم های میلیاردی می بینیم.

به تازگی هم «نهنگ عنبر» را با دو و نیم میلیارد فروش به این جمع اضافه شده که البته این رقم بیش از این خواهد شد. این در حالی است که با توجه به افزایش بهای بلیت سینماها عنوان فیلم میلیاردی دیگر برگ برنده نیست و یک میلیارد باید کف فروش یک فیلم به حساب بیاید؛ پس گول عدد و ارقام را نخوریم!

به بهانه پایان فصل بهار فیلم های اکران شده در سه ماه ابتدایی سال 94 را دستمایه گزارش قرار دادیم تا بر اساس آن کارنامه سینمای ایران در فروردین، اردیبهشت و خرداد آنالیز شود. طبق بررسی، سه فیلم «قصه ها»، «روباه» و «من دیه گو مارادونا هستم» به رغم شایستگی نتوانستند گیشه موفقی داشته باشند. وضع برای آخرین از این بابت بدتر است که سرمایه گذار آن که یکی از بانک های مطرح است، تا اطلاع ثانوی قید همکاری با فیلم های دیگر را زده و پروژه هایش را به حالت تعلیق درآورده است.

مسعود جعفری جوزانی کارگردانی شکست خورده لقب گرفته؛ «ایران برگر» گیشه موفقی داشت ولی کارگردان نتوانست دل مخاطبان سخت پسند سینما و منتقدان را به دست بیاورد. محمد حسین لطیفی همچنان سیر نزولی را طی می کند و با «اسب سفید پادشاه» ضربه ای مهلک به کارنامه اش فرود آورد. کمال تبریزی هم شرایطی مشابه دارد؛ «طعم شیرین خیال» نه در گیشه موفق بود و نه مورد توجه منتقدان قرار گرفت.

رضا عطاران همچنان ستاره یکه تاز سینمای ما است و خوشبختانه قرار نیست نوار موفقیتش پاره شود. او به تنهایی بار گیشه را به دوش می کشد و حتما با «گینس» که از امروز به سینماها می آید تداوم خواهد داشت.

زهرا حاتمی بازگشتی تحسین برانگیز به سینما داشته و در کنار علی مصفا، یکی از دوست داشتنی ترین عاشقانه های سینمای ما را با «در دنیای تو ساعت چند است؟» رقم زده. 

در مقابل ستاره های سال های دور، کارآیی شان را از دست داده اند؛ کسی برای فیلم های الناز شاکردوست، سعید راد و امین حیایی به سینما می رود؟ سه فیلم پرحاشیه هم در اکران بهار رونمایی شدند؛ «استراحت مطلق»، «قصه ها» و «نهنگ عنبر». طبق معمول اکران شان ضرری به دنبال نداشته؛ فیلم خنثی و خواب آور در سه ماه نخست سال هم جایی در اکران داشتند. این چرخه سینمای ما است که فعلا بر همان مدار می چرخد.

میلیاردرها

رخ دیوانه

ابوالحسن داودی بعد از شش سال، بازگشتی موفق به سینما داشت. «رخ دیوانه» هم بهترین فیلم جشنواره سال گذشته شد و هم سیمرغ بهترین فیلم مردمی را به دست آورد. برخی از منتقدان از آن استقبال کردند و در نهایت رتبه دوم گیشه بهار 94 را به دست آورد؛ با 2,773,414,000 تومان فروش.
 
این رقمی است که در سایت سینماتیکت برای «رخ دیوانه» قید شده. فروش این فیلم دور از انتظار نبود. داودی روی سوژه ای جوان پسند دست گذاشت و سعی کرد از فیس بوک به عنوان نمادی از زندگی جوانان امروزی استفاده کند. داستانش را با رودست زدن ها و گره افکنی تعریف کرد و همین حس تعلیق باعث سرگرمی مخاطب شد.

ایران برگر

4,617,328,000 تومان. این آخرین رقمی است که به نقل از سایت سینماتیکت جلوی فروش فیلم «ایران برگر» قرار گرفت. بعد از اکران این فیلم در جشنواره سی و سوم فجر به خاطر درون مایه آن می شد پیش بینی کرد که گیشه موفقی خواهد داشت. این اتفاق خیلی زود افتاد و «ایران برگر» پیشتاز گیشه شد؛ به ویژه آن که مردم استان لرستان استقبال بالایی از فیلم کردند.
 
«ایران برگر» از تبلیغات محیطی و تیزرهای بالای تلویزیونی برخوردار بود و همین به کمک فروش فیلم جعفری جوزانی آمد. ورای همه اینها، نکته مهم و اساسی در موفقیت اکران «ایران برگر»، همخوانی درونمایه آن با سلیقه عمومی است؛ اگر بخواهیم مشخص تر مثال بیاوریم مسعود جعفری جوزانی دست روی همان فاکتورهایی گذاشته که مسعود ده نمکی در سه گانه «اخراجی ها» سراغش رفته بود. 

استراحت مطلق

حاشیه ها باعث شد «استراحت مطلق» رتبه سوم جدول اکران بهاره را به دست بیاورد یا رضا عطاران؟ حتما هر دو مورد در گیشه فیلم عبدالرضا کاهانی تاثیرگذار بوده. این فیلم براساس اعلام سایت سینماتیکت موفق شد به فروش 1,571,235,000 تومانی دست یابد. این را هم فراموش نکنیم که «استراحت مطلق» تیزر تلویزیونی نداشت و سینماهای حوزه هنری اجازه نمایش این فیلم را صادر نکردند.
 

با افزودن این دو قید می شد فروش بیشتری برای فیلم کاهانی متصور شد. از آن طرف اما غالب منتقدان این بار بر سر کیفیت ساخته جدید کاهانی اتفاق نظر نداشتند و نقدهایی منفی درباره اش نوشتند.


ستاره ها

علی مصفا

بخش مهمی از جذابیت فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» را بدون شک باید پای بازی علی مصفا بگذاریم. بازی در نقش مردی 40 ساله که در همان حال و هوای 20 سالگی مانده؛ با همان طرز فکر، همان اندازه عاشقی، همان شور و شوق کودکانه و خلاصه همان اندازه اشتیاق برای دیدن عشق قدیمی!
 

اگر فرهاد را کنار سایر کاراکترهایی بگذاریم که مصفا بازی کرد، قضاوت کنیم که قطعا متفاوت ترین است. منظور از متفاوت ترین، بهترین یا شاهکار نیست. انگار این نقش توانسته بود مصفا را از قالب همیشگی بیرون بکشد و مهر جدیدی روی پیشانی اش بزند.

رضا عطاران

کافی است اسمش روی یک فیلم باشد تا مردم هر طور شده خودشان را برای تماشای آن به سینماها برسانند. عطاران مدت هاست عنوان پرفروش ترین ستاره سینما را یدک می کشد و حالا هم قطعا بخش مهمی از فروش «استراحت مطلق» و بخش اعظم فروش «نهنگ عنبر» مدیون حضور اوست.
 

درست است که بازی مجید صالحی در «استراحت مطلق» بسیار متفاوت بود و به چشم آمد اما با اینحال نمی توانیم اهمیت بازی رضا عطاران را نادیده بگیریم. در «نهنگ عنبر» اما عطاران ستاره بدون چون و چرای فیلم است. گریم های مختلف و بازی در نقش جوان دهه شصتی با تمام مختصات رفتاری، اتفاقی نبود که کسی جز عطاران با روحیاتی که دارد بتواند از پس آن بربیاید. تغییر جنس بازی او از جوانی تا میانسالی، شادی های مقطعی و اندوهی که مدام در پس چهره اش وجود داشت حال و هوای دیگری به فیلم داد.

زهرا حاتمی

حضور زهرا حاتمی در فیلم صفی یزدانیان از همان ابتدا عجیب و جالب به نظر می رسید. خیلی ها گمان می کردند حاتمی بعد از گذشت این همه سال و دوری اش از سینما، حالا دیگر نتواند نقش بازی کند. شاید خیلی ها هم فکر می کردند صرفا برای حضور در نقشی کوچک انتخاب شده و بازی اش چندان بُعد ندارد. 
 

تماشای فیلم خیلی چیزها را روشن کرد. زهرا حاتمی در نقش حوا، یکی از کلیدی ترین نقش ها را داشت. رفتار صمیمانه و شوخ طبیعی اش در برخورد با فرهاد، خاطره های جالبش از گذشته و اصلا از همه اینها گذشته لحن شیرین و مادرانه اش جذابیت بسیار زیادی به فیلم داد.


فیلم های سوخته

قصه ها

قصه ها با اینکه در ادامه بسیاری از فیلم های مطرح رخشان بنی اعتماد ساخته شد و رد پای بسیاری از بازیگران شناخته شده در آن وجود داشت اما آنطور که باید نتوانست نظر مردم را به خودش جلب کند. حتی اسم توقیفی بودن فیلم و تمام حواشی که برای آن وجود داشت هم نتوانست کمک خاصی به فروش آن بکند.
 

ادغام چند قصه با پیشینه های قدیمی در کنار هم به مذاق خیلی ها خوش نیامد و باعث شد تا فیلم در بسیاری از نقدهای سینمایی، به جایگاه یکی از پایین ترین فیلم های بنی اعتماد نزول کند. این فیلم در فروش هم موفقیت چندانی به دست نیاورد؛ نه تنها میلیاردی نشد که با 780 میلیون فروش، حتی در جدول فروش جایگاهی پایین تر از «آتیش بازی» پیدا کرد.

من دیه گو مارادونا هستم

بعد از «بیگانه» بهرام توکلی کاملا تغییر مسیر داد و تصمیم گرفت در «من دیه گو مارادونا هستم»، با یک کمدی کاملا متفاوت به میدان بیاید. موفقیت این فیلم در جشنواره فیلم فجر، تشویق های طولانی مدت و تعریف و تمجیدهای فراوان اهالی سینما به همراه دیپلم افتخاری که برای توکلی به همراه داشت همگی باعث شده بود موفقیت این فیلم تقریبا تضمین شده به نظر برسد.
 

در واقع می شد اینطور پیش بینی کرد که بعد از «ایران برگر» و «رخ دیوانه» حداقل در جایگاه سوم قرار بگیرد. اکران عمومی اما آنطور که باید طبق برنامه پیش نرفت و نهایتا این فیلم در جایگاه نهم جدول فروش قرار گرفت؛ یعنی حتی پایین تر از «طعم شیرین خیال» و «آتیش بازی»! 

فروش نزدیک به 450 میلیونی فیلم نشان داد که عامه مردم با وجود بازیگران مطرحی که در آن وجود داشت، با جنس کمدی شلوغ آن ارتباط برقرار نکردند.

روباه

پیش از نمایش فیلم روباه آن را از امیدهای اکران نوروزی دانستیم که پتانسیل کشاندن طیف زیادی از مخاطبان به سینما را دارد. این پیش بینی محقق نشد و فیلم بهروز افخمی گیشه موفقی نداشت.
 

این در حالی است که جای فیلم های استراتژیک در سینمای ما به شدت خالی است؛ فیلم هایی که در دام شعار و کلیشه نیفتند و حرف شان را بر اساس منطق درام و قصه ای سرراست بیان کنند.

افخمی بیست سال بعد از روز شیطان سراغ یک فیلم جاسوسی دیگر رفت؛ این بار روباه هم سرحال تر بود و هم موضوعش قابل لمس تر. فیلم اما ضربه اساسی را از تبلیغات بد خورد و فرصت خودنمایی پیدا نکرد.


کارگردان های شکست خورده

محمد حسین لطیفی


گمان می رفت محمد حسین لطیفی با «اسب سفید پادشاه» دنبال احیای نام و اعتبار خود در سینما است اما این فیلم هیچ آورده ای برایش نداشت؛ نه در گیشه و نه میان منتقدان. بدتر اینکه فیلم اعتبار حرفه ای اش را بیش از پیش زیر سوال برده.
 

«اسب سفید پادشاه» یکی از ضعیف ترین ساخته های لطیفی است؛ با کلی شعار و پند و اندرز از جنس تله فیلم های سفارشی. گره افکنی ها و گره گشایی ها به دم دستی ترین شکل ممکن انجام می شوند؛ قصه چیز نویی ندارد؛ بازیگران مناسب گیشه نیستند؛ به شدت بد بازی می کنند و هیچ هدایتی از سوی کارگردان در بازی شان دیده نمی شود. در مجموع محمد حسین لطیفی شکست خورده ترین کارگردان فصل بهار است.

کمال تبریزی

فیلم سفارشی ساختن اصلا بد نیست به ویژه اگر درباره محیط زیست و لزوم نگهداری از آن باشد. فاجعه وقتی رخ می دهد که سفارش رنگ تبلیغ بگیرد. «طعم شیرین خیال» به رغم تلاش کمال تبریزی از همان ابتدا در دام تبلیغ و سفارش می افتد تا جایی که بعد از یک سوم فیلم احساس می کنی داری یک کلیپ مخصوص میتینگ های حفظ محیط زیست می بینی!
 

تبریزی بعد از «همیشه پای یک زن در میان است» علاقه خود را به فانتزی در فیلم نشان داد. فانتزی این فیلم زیاد نگرفت و در ادامه در سریال «ابله» و «طعم شیرین خیال» به بدترین شکل ممکن بروز یافت. به قول یکی از منتقدان اینکه وسط فیلم، انیمیشن هایی را نشان دهیم که در آن عده ای دارند با نفت و بنزین و گازوئیل به محیط زیست شلیک می کنند، مناسب طرح های تبلیغاتی سازمان مربوطه است نه یک اثر سینمایی داستان گو.

مسعود جعفری جوزانی

اکران «ایران برگر» و موفقیت آن در گیشه یک بار دیگر نشان داد الزاما یک فیلم پرفروش نمی تواند فیلم خوبی باشد. مسعود جعفری جوزانی بعد از 16 سال دوری از سینما نتوانست دل مخاطبان سخت پسند را به دست بیاورد. او سوژه ای مهم برای فیلمش انتخاب کرد (بحث انتخابات و تاکید بر همگرایی) اما این مفهوم در «ایران برگر» قوام نیافت و از شوخی های سطحی عبور نکرد. شوخی ها از جنس همانی بود که در اخراجی ها و شب های برره دیده بودیم. حتما چند شوخی از جنس محسن تنابنده و دیگر بازیگران سمپات، که مخاطب را در سالن به خنده وامی دارد، ملاک دست مریزاد گفتن به جعفری جوزانی نیست.
 


پرحاشیه ها

نهنگ عنبر


حذف از جشنواره موجب شد تا شایعات حول و حوش «نهنگ عنبر» زیاد شود. در آن برهه زمانی مقدم سیاست سکوت را در پیش گرفت و نسبت به حذف فیلمش هیچ واکنشی نشان نداد. او سپس خیلی بی سر و صدا در پی مهیا کردن اکران فیلم برآمد و موفق شد تا برای اکران دوم نوروز با سینماها قرارداد ببندد اما چند روز مانده به اکران، پروانه نمایش فیلم صادر نشد تا شائبه ها پیرامون آن بیشتر شود؛ ضمن اینکه حوزه هنری هم اعلام کرد نهنگ عنبر را در سینماهایش نمایش نخواهد داد. مقدم اصلاحات را انجام داد اما باز هم فیلمش یک هفته دیگر پشت در اکران ماند تا اینکه سرانجام هفته آخر اردیبهشت روی پرده رفت.
 

قصه ها

بی شک پرحاشیه ترین فیلمی که در فصل بهار روی پرده رفت، «قصه ها»ی رخشان بنی اعتماد بود. فیلمی توقیف شده و بازمانده از دولت دهم که در دولت یازدهم هم برای اکران با موانع زیادی روبرو شد.

بنی اعتماد این فیلم را سال 90 در سکوت کامل خبری و البته بدون داشتن پروانه ساخت کلید زد. همین نداشتن پروانه ساخت بهترین بهانه برای مسئولین وقت سینمایی بود تا فیلم را توقیف کنند، هر چند که آنها به لحاظ محتوایی هم با فیلم زاویه داشتند.
 

«قصه ها» دو سالی در آرشیو خاک خورد تا اینکه در دولت یازدهم مجوز نمایش گرفت. نمایش فیلم در جشنواره فجر واکنش منفی طیفی از منتقدان دولت که به دلواپسان معروف شدند را به همراه داشت. در واقع همین دلواپسی و انتساب فیلم به جریان فتنه موجب شد تا «قصه ها» یک سال دیگر هم در آرشیو بماند تا اینکه اردیبهشت ماه خیلی بی سروصدا روی پرده رفت.

استراحت مطلق

مگر می شود عبدالرضا کاهانی فیلمی بسازد و بی سروصدا اکران شود. دوباره و این بار در دولت یازدهم ماجرای کنار گذاشتن فیلم کاهانی تکرار شد. کاهانی در آن برهه اعتراضی نکرد اما بلافاصله بعد از پایان جشنواره نشست خبری گذاشت و حسابی از خجالت مسئولین جدید سینمایی هم درآمد.
 

در هر حال صدور پروانه نمایش به انجام یکسری اصلاحات اساسی منوط شد، کاهانی اصلاحات را انجام داد و موفق شد تا پروانه نمایش فیلمش را بگیرد و برای اکران نوروزی قرارداد ببندند. او یک هفته پیش از اکران عمومی، نسخه کامل آن را برای اهالی رسانه نمایش داد.


ستاره های سوخته

امین حیایی


برای سوپراستاری که روزی تصویرش روی سردر سینماها غوغا به پا می کرد و مخاطبان فراوانی را به سمت سالن های سینما می کشید، بازی در فیلمی مثل «آتیش بازی» و فروش کمتر از یک میلیارد آن حکم شکستی اساسی را دارد.
 

حیایی چند سالی است که از دوره اوج پایین آمده و دیگر آنطور که باید اسمش اعتباری به فیلم ها نمی دهد. حضور او در سریال های تلویزیونی بخصوص «خوب، بد، زشت» و «دیگری» دقیقا نشان از این مسئله دارد که دیگر پیشنهادهای خاص و قابل توجهی در سینما به او نمی شود.

درست است که «آتیش بازی» به عنوان یک فیلم گیشه به نسبت «دریاکنار» و «عشق و جنون» موفق تر بود اما این مسئله برای حیایی موفقیتی به حساب نمی آید.

الناز شاکردوست

سال هاست الناز شاکردوست به عنوان ستاره سینما شناخته می شود اما آنطور که از آمار فروش فیلم هایی که بازی کرده برمی آید آنقدرها هم حضورش برای کمک به فروش یک فیلم موثر نیست.
 

با این حال حداقل انتظار می رفت اسم او به عنوان یک ستاره، یک حداقلی از مخاطبان را به سینما بکشد اما یک نگاه اجمالی به میزان فروش «اسب سفید پادشاه» محمد حسین لاطیفی نشان می دهد که ستاره بودن او چندان هم در ترغیب مخاطبان اثری ندارد.

این فیلم در کل 180 میلیون فروخته. طبیعتا بخشی از فروش آن هم به خاطر هنر محمد حسین لطیفی است و بنابراین شاکردوست سهم چندانی از این رقم ندارد. او همزمان «آتیش بازی» را هم روی پرده داشت؛ فیلمی که با وجود دو ستاره، فروش اش به کف یک میلیارد هم نرسید و در اوج زمان اکران، موفق به ایجاد هیچ موجی در جامعه نشد.

سعید راد

حضور سعید راد در «عشق و جنون» را واقعا باید یک شکست به حساب بیاوریم. این فیلم به تعبیر خیلی ها یک فیلمفارسی تمام عیار و ضعیف است. حداقل انتظار می رفت حضور راد به همراه پوریا پورسرخ یکی مقداری به کمک موفقیت فیلم بیاید که حتی این اتفاق هم نیفتاد. درست است که خود سعید راد هم مثل قبل ستاره مطرحی نیست اما به هر حال هنوز هم می شود روی بازی اش حساب کرد. در حال حاضر تمام نقد و نظرها علیه فیلم است. خود سعیدت راد هم در یکی از گپ و گفت های غیررسمی اش صراحتا گفته بود که از بازی در این فیلم راضی نیست.
 


خالتورها

متل قو


فیلمی به کارگردانی مسعود نوایی که آخرین فیلمش در سینما «قلقلک» بود. نوایی این فیلم را دو سال قبل ساخت اما طی این دو سال هیچ سینمایی حاضر به اکران فیلمش نبود.
 

در نهایت اوایل اردیبهشت ماه در به تخته خورد و «متل قو» در چندتا سینما روی پرده رفت. در هر حال اسم خود فیلم و ترکیب بازیگرانش داد می زد که قرار است سینماها چه معجونی را نمایش بدهند.

«متل قو» هم مثل دیگر همسلف هایش فقط اکران شد تا هر چه سریع تر وارد شبکه خانگی شود. این فیلم همانطوری که از پیش مشخص شد بیشتر برای صندلی های سالن های نمایشش اکران شد تا مردم.

دریاکنار

یکی از همان فیلم های مدل آرش معیریان که طی همه این سال ها ساخته. فیلم هایی که باب طبع تهیه کننده های بسازبفروش سینما هستند. دریاکنار هم یکی از همان دسته فیلم هاست که در کمترین زمان ممکن، چیزی بین 10 تا 14 روز تصویربرداری شده اند و در کمتر از یک ماه هم مراحل فنی شان سرآمده و فقط منتظر یک اکران هستند تا بلافاصله وارد شبکه نمایش خانگی شوند و سودشان را ببرند.
 

درست در بحبوحه اکران دوم نوروز که دعوا سر نمایش و عدم نمایش «نهنگ عنبر» بالا گرفته بود، دریاکنار بی سروصدا روی پرده رفت؛ فیلمی که همه چیز در آن یافت می شود؛ از عشق و خیانت گرفته تا کمدی و زد و خورد.

البته در کنار همه اینها سحر قریشی هم دارد که پای ثابت این قبیل فیلم هاست و پدیده ای به نام امید علومی که درباره حضورش در سینما و نقش اول بازی کردنش حرفی نزنیم بهتر است.

عشق و جنون

این فیلم هم جزو آن دسته از فیلم هایی است که سینماها حاضر به عقد قرارداد با آن نبودند، به همین واسطه یک سالی را پشت در اکران ماند. «عشق و جنون» همانطوری که از اسمش پیداست دقیقا با همان فرمول های سینمای دهه 40 و 50 ساخته شده، منتها با ساختاری ضعیف تر از آنها.
 

کامنت هایی که در سایت های سینمایی منتشر شده گویای حال و روز فیلم است. یکی را محض نمونه بخوانید به نقل از سلام سینما: «به نظر من دیدن این فیلم فقط وقت تلف کردن است. با این صحنه های ساختگی و داستان بی محتوا و مبهم واقعا کارگردان این فیلم فکر می کنه فیلم ساخته؟»


دیازپام ها

پنج تا پنج


تارا اوتادی در فیلم اولش یعنی «پنج تا پنج» به جای تعریف یک داستان ساده و سرراست سراغ قصه ای پر مفهوم با مقادیر زیادی ارجاعات اجتماعی رفته. او برای این منظور داستان یک مرد را که مجبور است به اجبار شبی را در ویلای چهار مرد بگذارند، محور فیلمش قرار داده.
 

آنها دادگاهی تشکیل می دهند و این مرد که پزشک است و در کار بسازبفروش هم دست دارد را محاکمه و حکم اعدامش را در این دادگاه تمثیلی صادر می کنند! قصه خیلی زود دچار کسالت فراوان می شود و اگر ذره ای اراده کنید خواب به چشم تان می آید! در غیر اینصورت باید سالن را ترک کرد چون این همه حرف فلسفی ذره ای جذابیت دراماتیک ندارد.

مردی که اسب شد

«من این فیلم رو دیدم و واقعا خسته کننده، تکراری و مسخره بود به نظرم! واقعا از کسانی که دارن تعریف می کنن سوال دارم چی فهمیدن ازش؟» این یکی از ده ها نظری است که در سایت سلام سینما درباره «مردی که اسب شد» به اشتراک گذاشته شده.
 

امیر حسینی ثقفی در فیلم های قبلی هم نشان داده که کلا از جمله کارگردان های علاقمند به سکون است و معمولا اتفاقات در آثارش خیلی کند و ملال آور رخ می دهند. همین باعث می شود فیلم های او خسته کننده به نظر برسند و جز عده ای خاص، مابقی نتوانند فیلم را تا آخر دنبال کنند.

ثقفی در «مردی که اسب شد» از یکی از داستان های چخوف استفاده کرده و البته به جای روایت سرراست داستان سراغ نشانه های متعدد رفته. طبعا مخاطبان امروزی حوصله این همه نماد و نشانه و سکون را ندارند.

پریدن از ارتفاع کم

حامد رجبی در «پریدن از ارتفاع کم» سعی کرده به طور نمادین مشکل افسردگی و انزوای موجود در جامعه را به تصویر بکشد. برای این کار سراغ زنی می رود که بچه در شکمش مرده و افسردگی سراغش آمده. داستان خوب پیش می رود اما در ادامه آنها که پی دیدن داستانی سرراست هستند را با دیدن کلی نشانه و مفهوم گیج می کند.
 

فیلم می تواند برخی مفاهیم روانشناسی را برای برخی مخاطبان تبیین کند اما به خاطر نداشتن منطق دراماتیک و قصه ای بی نقص، غالب مخاطبان را خسته می کند، به ویژه آن که منطق روانشناسی با اصول بدیهی و اصلی درام و تصویر به عنوان الزامات اولیه یک اثر سینمایی همخوانی ندارد.

منبع: خبرایرانی