کد خبر 4342
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۴:۳۹

حجت الاسلام عليرضا پناهيان را به عنوان سخنران مي شناسيم و احتمالا تا به حال متني از وي نديده ايم اما به تازگي اولين کتاب وي از سوي انتشارات فرهنگ گستر منتشر شده که در نمايشگاه قرآن نيز به فروش مي رسد.

به گزارش مشرق به نقل از رجانيوز، اين کتاب اگرچه سال گذشته نيز به شکلي محدودتر منتشر شده بود، اما اين بار با فرمي زيباتر به چاپ رسيده است.
قرار است در آينده کتابهاي بيشتري براساس تنظيم و تنسيق سخنراني هاي استاد پناهيان به چاپ برسد که ظاهرا چيزي حدود 50 عنوان کتاب را دربر مي گيرد.
فصل اول کتابي که پيش رو داريم به نثر او نوشته شده است؛ فصلي به نام آشنايي با شهر خدا که در واقع توصيف رمضان با زباني شاعرانه است. اين فصل از لحاظ اولين برخورد با نثر پناهيان(براي بيشتر مخاطبان) حايز اهميت است. قلمي صميمي که تلاش مي کند آموزنده باشد و نوعي لطافت در ارتباط با خدا را به نمايش مي گذارد.
مثلا در فقره اي مي خوانيد: «به هر حال اهالي اين شهر از بس قيامت را باور دارند با آنکه کسي آنها را سرپا نگه نداشته است، گويي دائم ايستاده زندگي مي کنند، و روز و شب ايام صيام را در قيام به سر مي برند. همه خود به حساب خود مي رسند...» يا «يکي از مشخصات مناجات هاشان در اين شهر اين است که هيچ گاه درست نمي فهمي، بالاخره از سر محبت خدا حرف مي زنند و گريه مي کنند يا از سر خوف و خشيت او است که ناله مي کنند. با آنکه از او مي ترسند، هيچ گاه از او فرار نمي کنند. و با اينکه هميشه به سمت او مي روند و به او هم مي رسند، اما اين رسيدن هيچ گاه به پايان نمي رسد.»
با اندکي درنگ در اين فقرات در مي يابيم که آيات و احاديث متفاوت در پشت جمله ها نهفته بي آنکه قول معصوم يا کلام کتاب الله ظاهرا در کار باشد. اين شيوه در سراسر فصل وجود دارد و بدان غناي خوبي بخشيده.
کتاب سپس حاصل جمع آوري و تنقيح چند سخنراني است که در6 فصل سامان يافته و در 300 صفحه گنجانده شده است، فصول عبارتند از: اذن ورود، روش هاي تربيتي رمضان، زکات روح، گوهر اخلاص، ميوه حکمت، وشايد تقوا(که از شيرين ترين فصل هاي کتاب محسوب مي شود).
هر فصل به نوبه خود به بحثهاي مرتبط تقسيم مي شود که از ابتداي کتاب قدم به قدم مخاطب را با ماه مبارک و رموز آن آشنا مي کند. به گونه اي که مي توان آن را به نوعي آداب الصيام خواند. چيزي که عملي و البته معرفتي است.هر چند بسياري از مخاطبان احتمالي کتاب مومنيني هستند که به روزه و شناخت آن اهتمام دارند اما در اين اثر نکات تازه اي خواهند يافت که حاصل تحقيقات و مداقات فراواني است که به زباني ساده در اختيار قرار گرفته است.
به هر حال پناهيان را به عنوان سخنراني مسلط مي شناسند. با اين اثر شايد بتوان گفت او همچنين نويسنده اي چيره دست است. عليرضا پناهيان در سالهاي گذشته هرچه بيشتر از يک خطيب محافل دانشجويي به سوي يک تئوريسين فرهنگي حرکت کرده است و مکتوب و منظم شدن ايده هاي شفاهي او، مي تواند به اين روند دامن بزند.
فهرست و نمايه آيات و روايات در پايان کتاب و مخصوصا موضوع بحث ها که در حاشيه هر صفحه نشان دهنده موضوعات مورد بحث همان صفحه است از بهترين تمهيداتي شمرده مي شود که در اين کتاب انديشيده شده است، زيرا به اين ترتيب يافتن يا باز يافتن مطلب مورد نظر آسان شده بهره بردن از کتاب سهولت مي يابد. اين اثر را موسسه چاپ و نشر فرهنگ گستر به بازار آورده است.

بخش هائي از کتاب را با هم ميخوانيم:
اين رسول خداست که ندا ميدهد: آي مردم شهر خدا با(دستاني پر از)برکت و رحمت و مغفرت به شما رو کرده است...
شهرها همه در ظرف مکان جاي ندارند. خداوند مهربان در عالم شهري دارد،که در ظرف زمان قرار يافته است.شهر خدا که درزماني معلوم و با گنجايشي نا محدود،همه ساله محل اقامت مهمانان خداي بزرگ ميشود،همان خانه ي ملکوتي خداست و ضيافت خانه ي ملک پادشاهي پروردگار رحمان است،که با عظمت بي نظيري،مانند قلعه اي با برج و باروهاي بلند بر روي تپه اي از باغستان بهشت بنا شده است. شهري که در آن اين بار ملائکه به دور ساکنان خانه ي خدا طواف ميکنند،و براي پذيرايي از مهمانان خدا محرم ميشوند...
نگهبانان شهر،شيطان و قبيله اش را که به آدم حسادت کرده بودند،به اين مهماني بزرگ راه نميدهند،تا اهالي شهر در خلوتي بي مانند، با خداي خود تنها بمانند،و در نهايت آسودگي از شر شياطين با آرامش تمام در آغوش پر مهر خداوند پناه بگيرند.محافظان شهر، روز و شب از تک تک ساکنان مراقبت ميکنند و با انوار خود هر گونه کدورت و کراهتي را از آنان مي زدايند.
در بيرون شهر پيداست که ملائک دستان ابليس را بسته اند و دشمنان انسان را از تازيانه هاي خود خسته اند.بي هيچ مزاحمتي از مهمانان خدا محافظت ميکنند و تا بارگاه نوراني پروردگار در تمام مسيرها مهمانان را همراهي مينمايند...
بعضي ها طبق معمول با خدا فاصله اي ندارند. ولي بعضي ها چند کوچه آن طرف تر همسايه ي خدا هستند. به هر حال در درون همه ي خانه ها،هميشه و بيش از همه ي اوقات دنيا،حضور خدا احساس ميشود.دست ها را به سوي خدا دراز ميکنند،ولي خدا را نزديکتر از هميشه در آغوش مناجات خود مي يابند و مدهوش ملاقاتش ميشوند...
در شهر خدا به مهمان ها وعده داده شده است که اگر تا شام لب به آب و نان نزنند و جسم خود را از طعام و شراب خالي نگه دارند، خداوند جان آنان را از جام خود سيراب ميکند و از جانب خود سيرشان ميگرداند.ايشان هم،حاضرند از گرسنگي و تشنگي بميرند،اما جاي خوان خدا را در جانشان خالي نگاه دارند،تا هنگامه ي تحقق وعده ي الهي را در اوج ضعف جسماني روزه داري خود تجربه نمايند. گويا از نور او نيرو ميگيرند و از سير به سوي او سيراب ميگردند.
تنها در اين شهر ميشود حقيقت دنيا را ديد و شيريني آخرت را چشيد.آدم قبل از ورود به اين شهر،باور نميکند که زندگي بدون دست آلودن به دنيا چگونه ميتواند اين همه دلچسب باشد.تازه آنجا ميشود فهميد در زندگي هر چه از دنيا بهره مند شوي، کمتر از لذت حيات برخوردار ميشوي.از حداقل خورد و خوراک گذشتن،تو را قوي ميکند و دنيا را ضعيف و حقير. در اين شهر ميشود ديد که دنيا چگونه اسير آدمي است و هرگز نميتواند بر او سلطه يابد.
بايد روي ماه رمضان را بوسيد و گل نازنين وجودش را بوييد. بايد شب وجود را با نور او روشن کرد و در مهتابي نورش راه هاي آسمان را پيدا کرد.بايد با وضو وارد شهر خدا شد و با تمام وجود به خاکش سجود کرد.شهر خدا را بايد مانند خانه ي خدا گرامي داشت و براي ورود به آن بايد محرم شد.شهر پر مهري که مهد معرفت است و ماه خوب رويان عالم.