کد خبر 434886
تاریخ انتشار: ۸ تیر ۱۳۹۴ - ۰۱:۳۴

یک کارشناس مسائل منطقه معتقد است که عربستان بعد از اینکه به اهداف سیاسی خود در یمن دست نیافت و نیز برای برون رفت از چالش داخلی خود و ایجاد یک وحدت مصنوعی تجاوز به یمن را آغاز کرد.

به گزارش مشرق، عربستان سعودی از بامداد ششم فروردین ماه گذشته به بهانه بازگرداندن عبدربه منصورهادی رئیس‌جمهور فراری و مستعفی یمن، تجاوز خود به این کشور را آغاز کرده است. با توجه به اینکه چهارماه از این تجاوز گذشت، حملات بی وقفه عربستان به مناطق مختلف یمن همچنان ادامه دارد و کارشکنی‌های این کشور و برخی از بازیگران منطقه‌ای و بین المللی مانع از این شده که گروه‌های سیاسی یمن به توافقی بر سر پایان این بحران و تجاوز دست یابند.

احمد کاظم زاده کارشناس مسائل منطقه معتقد است که در روابط بین الملل یک اصل وجود دارد مبنی بر اینکه هر کشوری که دچار تنش داخلی می‌شود یکی از راه‌های مقابله آن با تنش، در پیش گرفتن یک جنگ عمدی فراتر از مرزها است تا از طریق آن یک تهدیدی برای داخل ایجاد کند و یک اتحاد مصنوعی در داخل ایجاد بشود و عربستان هم از این قاعده مستثنی نیست.

وی همچنین بر این باور است که انتقال قدرتی که در عربستان صورت گرفته کودتایی به تمام معنا است اما در رسانه‌های عربی و غربی فقط یک رویداد قلمداد شده است.

این کارشناس مسائل منطقه معتقد است که عربستان بعد از اینکه به اهداف سیاسی و اقدامات اصلاحاتی خود در یمن دست نیافت، وارد عرصه رویارویی نظامی با این کشور شد.

 

ریشه‌های جنگ سعودی علیه یمن

درباره تحولات داخلی عربستان و اینکه جنگ قدرت عربستان تا چه اندازه به حمله به یمن مؤثر بوده است، باید بگویم که در روابط بین الملل یک اصل وجود دارد مبنی بر اینکه هر کشوری که دچار تنش داخلی می‌شود یکی از راه‌های مقابله آن با تنش، در پیش گرفتن یک جنگ عمدی فراتر از مرزها است تا از طریق آن یک تهدیدی برای داخل ایجاد کند و یک اتحاد مصنوعی در داخل ایجاد بشود و عربستان هم از این قاعده مستثنی نیست.

عبدالعزیز آل سعود در ابتدای بنیانگذاری حکومت آل سعود، مبنا را بر این گذاشت که  انتقال قدرت از برادر بزرگتر به برادر کوچکتر باشد. درست است که نظام‌های موروثی سلطنتی در آن زمان نظام رایجی بود در همه دنیا، اما در این نظام‌ها قدرت از پدر به پسر انتقال می‌‌شد و بن بستی در این انتقال صورت نمی‌گرفت، در عربستان انتقال قدرت از برادر بزرگتر به برادر کوچکتر صورت می‌گیرد. زمانی که عبدالعزیز سیستم سلطنتی را پایه گذاری کرد، فکر می‌کرد که عمر دنیا در عمر پسرانش خلاصه می‌شود و برای بعد از آن هیچ فکری نکرده بود. بنابراین از آن زمان این بحران همیشه وجود داشته و هر از گاهی خود را نشان می‌داد و در برخی از مواقع این بحران از کنترل خارج می‌شد و  به درگیری می انجامید، اما مدیریت می‌شد و از آن مرحله عبور می‌کردند.

در موج  جدید انتقال قدرت، این بار قرار بود قدرت از نسل قدیم به نسل جدید انتقال شود. همیشه این نگرانی در عربستان وجود داشت که این انتقال قدرت از نسل قدیم به نسل جدید به چه صورت صورت بگیرد زیرا در این عرصه مدعیان زیادی وجود داشتند اما در نسل قدیم مدعیان محدود بودند. بنابراین هیچ معیار عرفی و قانونی و سنتی مبنی بر اینکه کدامیک از شاهزادگان برای پادشاهی واجد الشرایط هستند، وجود نداشت.

دو دلیل سکوت عربستان از پیشروی اولیه انصار الله

در زمانی که انصارالله در یمن در حال پیشروی بودند، عربستان در آن مقطع خیلی از خود واکنشی نشان نمی‌داد و این برای ناظران تعجب برانگیز بود که سکوت عربستان به چه دلیل است. بعدها مشخص شد که این سکوت دو دلیل داشته است. یکی این بود که اینها در داخل به شدت درگیر جنگ قدرت و دچار چالش قدرت از نسل قدیم به نسل جدید بودند. دلیل دیگر اینکه عربستان به دنباله بهانه‌هایی بود تا بتواند جنگ را آغاز کند. به عبارت دیگر عربستان از همان ابتدا به دنبال جنگ بوده است.پس حمله نظامی عربستان به یمن حمله آنی نبوده است، زیرا از چند ماه پیش مقدمات آن بویژه زمینه سازی بین المللی آن فراهم شده بود.

رابطه جنگ قدرت در عربستان با حمله نظامی به یمن

درباره تحولات داخلی عربستان هم باید بگویم با آن تقسیم قدرتی که در این کشور صورت گرفت، به ظاهر توانست از آن پیچ سخت عبور کند، اما آنهایی که  از قدرت کنار گذاشته شدند، معلوم نبود که بتوانند وضعیت جدید را تحمل کنند. کسانی که در دوره ملک عبدالله ارتقا پیدا کردند، نمی‌توانند این کودتا را تحمل کنند. در عربستان کودتایی به تمام معنا اما بی سر و صدا صورت گرفت. یکی از کارهایی که عربستان در این مدت انجام داده خرید سکوت رسانه‌های منطقه‌ای و بین المللی است. عربستان به طرق مختلف این رسانه‌ها را ساکت کرده است. اینکه چرا کودتای سفید و خانه تکانی سیاسی در این حد گسترده صورت گرفت اما در بین الملل مثل یک خبر عادی به آن نگریسته شد، به همین عامل بر می‌گردد.

نکته دیگری که بیانگر رابطه جنگ قدرت در عربستان با حمله نظامی به یمن است، درگیری‌ها بین وزارت دفاع و گارد ملی این کشور است. همانطور که می‌دانیم، گارد ملی در اختیار متعب بن عبدالله است. تا قبل از اینکه ملک عبدالله به پادشاهی برسد، این گارد در برابر نیروهای وزارت دفاع خیلی نیروی قابل توجهی نبود. با توجه به آنکه ملک عبدالله دید طایفه‌ای داشت، چه زمانی که خود رئیس آن بود و چه زمانی که آن را به متعب بن عبدالله واگذار کرد، سرمایه گذاری‌های زیادی روی این گارد کرده است. بعد از اینکه سدیری‌ها قدرت را به دست گرفتند،  در همان گام اول سعی کردند جناح ملک عبدالله را کنار بگذارند. یکی از اهدافی که محمد بن سلمان وزیر دفاع کنونی از به راه انداختن این جنگ در نظر داشت، می‌خواست این گارد را که می‌توانست نقش نیروی زمینی را در کشور ایفا کند، وارد چالش جدی کند. محمد بن سلمان می‌خواست از این طریق گارد را در برابر وزارت دفاع تضعیف کند و بهانه‌ای برای کنار زدن متعب هم داشته باشد و همین مسئله موجب مقاومت متعب و گارد سلطنتی شد.

دلایل شکست عربستان در یمن

یکی از دلایل شکست عربستان در یمن این بود که همه حملاتش فقط به اهداف هوایی متمرکز شد، زیرا نتوانست از لحاظ زمینی نیرو وارد یمن کند. در نهایت برای جبران این قضیه متوسل شد به نیروهای القاعده و نیروهای هوادار عبدربه منصورهادی رئیس‌جمهور فراری و مستعفی یمن.

تلاش عربستان برای جدا کردن "حضرموت" از یمن

علی عبدالله صالح هیچ تلاشی برای استرداد جیزان، عسیر، نجران که از یمن جدا شده بود، نکرد، زیرا از طرف عربستان تطمیع شده بود. علی عبدالله صالح در یک مورد زیر بار خواسته‌های عربستان نرفت و آن هم حضرموت بود. درست است که این سرزمین به ظاهر خشک و بی آب و علف است، اما منابع عظیم گازی و نفتی در آن کشف شده است. همچنین یک سفره آب شیرین زیر زمینی هم در این منطقه وجود دارد و با توجه به کمبود آب در خاورمیانه ارزش آب در برخی از جاها از نفت هم فراتر رفته است. از سوی دیگر عربستان به خاطر اینکه وابستگی اش به تنگه هرمز را کم کند، دنبال این بود که منطقه حضرموت را از یمن جدا کند و لوله‌های نفتی ‌اش را از شمال به جنوب بکشد، در اینجا بود که علی عبدالله صالح مقاومت کرد و درگیری علی عبدالله صالح و عربستان از همین جا آغاز شد.

الان با توجه به اینکه عربستان به اهداف خود از تجاوز به یمن نرسیده است، به دنبال این است که حضرموت را از طریق نیروهای القاعده از یمن جدا کند. اما ابزاری که عربستان به آن متوسل شده، غیر قانونی است. این کار عربستان یعنی حمایت از تروریسم و غربی‌ها با توجه به اینکه می‌دانند عربستان از تروریسم برای رسیدن به یک هدف غیر مشروع استفاده می‌کند، از اقدامات این کشور جلوگیری نمی‌کنند و همین سکوت آنها موجب انگیزه جدیدی برای عربستان می‌شود.

اهداف عربستان از طرح تقسیم یمن به پنج اقلیم

درباره بعد داخلی یمن هم باید گفت بعد از اینکه خیزشهای عربی آغاز شد، هر چقدر دامنه این خیزشها به مرزهای عربستان نزدیک می‌شد نگرانی عربستانی‌ها افزایش می‌یافت. به عنوان مثال آنها در بحرین مداخله نظامی کردند. همان استدلالی که در بحرین داشتند، در یمن نیز آن را مد نظر داشتند. .در آن مقطع آل سعود سعی کردند از لحاظ سیاسی،  انقلاب یمن را مهار کنند. تلاش کردند انقلاب یمن را با حرکت‌های اصلاحی مهار کنند. به عنوان مثال در تدوین قانون اساسی و ساختار جدید یمن، خود انقلابی‌ها و یمنی‌ها به این نتیجه رسیدند که یک ساختار فدرال دو ایالتی برای یمن طراحی کنند ولی این دو ایالت در اتحاد با هم باقی بمانند، اما عربستان به دلایل مختلف تقسیم یمن به پنج ایالت را مطرح کرد. عربستان سعی می‌کرد ایالت بندی‌ها به گونه‌ای شکل بگیرد که هم دسترسی حوثی‌ها به آبهای آزاد وجود نداشته باشد هم از مناطق نفت خیر محروم بشوند و هم از اکثریت جمعیتی بیفتند. لذا اعمال این سه هدف از طرف عربستان موجب شد این مذاکرات سیاسی به بن بست برسد و از آن زمان بود که جرقه های جنگ شروع شد و  سعودی‌ها به نتیجه رسیدند که از لحاظ سیاسی نمی‌توانند به هدف خود برسند و کم کم به فکر تدارک جنگ شدند.

دلایل نزدیکی علی عبدالله صالح به انصار الله

درباره اینکه چرا علی عبدالله صالح با انصارالله متحد شده است باید بگویم که سیاست انصارالله بر جذب است و از هر تمایلی برای نزدیکی به این جنبش استفاده می‌کند. هدف علی عبدالله صالح از اتحاد با انصارالله این است که می‌خواهد از خودش یک چهره ملی ارائه بدهد. عربستان استراتژی سرزمین سوخته را برای این پیش گرفت که همه گروه‌ها مشکلات را به گردن انصارالله بیندازند، اما نتیجه این استراتژی اکنون نتیجه‌ای عکس داشته و در شرایط فعلی همه در کنار انصارالله قرار گرفتند.


منبع: تسنیم