داستان روزه گرفتن این خدمتکار بازیگوش و رفتار دلسوزانه حضرت امام خمینی با ایشان درس دیگری از روشهای رفتاری امام خمینی به ویژه در برخورد با دیگران ولو یک خدمتگزار و به ظاهر یک بچه را به نمایش می گذارد. خانم طباطبائی همچنین نقل می کند: « ماه رمضان آغاز شد و تنها امام و زهرا توفیق روزه داری داشتند. هرکدام از ما به دلیلی از گرفتن روزه محروم بودیم. امام مقید بودند که زهرا سحر و افطار غذای مناسبی بخورد. از غذای شب برای سحر امام و زهرا کنار گذاشته می شد. هنگام سحر که امام بیدار می شدند، غذا را آماده می کردند و سپس زهرا را برای خوردن سحری صدا می زدند. گاهی اوقات از صدای امام من بیدار می شدم. می دیدم که چگونه و با چه ملاطفتی زهرای خواب آلود را با اصرار زیاد وادار به خوردن غذا می کنند. روزها نیز از وی می خواستند که کمتر کار کند،تا بتواند روزه اش را به افطار برساند. برای افطار هم تا آن جا که ممکن بود، غذائی آماده می شد که زهرا دوست داشته باشد. » (همان مأخذ ، صفحه 398)
این عمل که دارای یک روال طبیعی در زندگی امام خمینی بوده و بارها تکرار شده است، در حقیقت تفسیری عملی و صالحانه از این کلمه طیبه و صادقانه است تا بدان رفعت بخشد و در سپهر جانهای مستعد به آن تدثیری جاودانه بخشد که: « شرافت همه ما به این است که خدمت به خلق خدا بکنیم. اینها بندگان خدا هستند، خداى تبارک و تعالى، علاقه دارد به این بندگان و ما مسئولیم، باید خدمت بکنیم» (صحیفه امام، ج15، ص: 76) . والسلام.