به گزارش مشرق، افزایش چند روزه سقف مهلت مذاکرات ایران با 1+5 نشان از عزم هردو طرف برای نیل به توافق نهایی دارد. اما کدام طرف نیاز مبرمتری به چنین دستاوردی دارد؟ کشورهای اروپایی و امریکا اینگونه وانمود میسازند که تهران به نتیجه این گفتوگوها برای رفع تحریمهای آزاردهنده بهشدت محتاج است، البته مقامات ایرانی نفی نمیکنند که در پی برطرف کردن فشارهای ظالمانه علیه مردمند؛ زیرا برخی تحریمها برخلاف قوانین بین المللی است و مستقیماً دادوستد و تأمین نیازهای ملت ایران را هدف گرفته است. با این وجود تهران بارها اعلام داشته تحریمها در عزم سیاسیاش تأثیر نخواهد داشت. بلکه موجب افزایش خلاقیتها در کشور شده است.
در دیگر سو اما قرائن آشکار و پنهان بسیاری حکایت از آن دارد که واشنگتن درصدد کاهش شرایط بحرانیاش در منطقه بهویژه با ایران - به عنوان یک کشور مؤثر و تعیینکننده - حتی در حد حل و فصل یکی از دهها موضوع مورد مناقشه است. در رأس این شواهد علنی شدن پیشقدم بودن کاخ سفید در ارائه پیشنهاد مذاکره حول فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران و رفع تحریمها در فاصله زمانی ششماهه قرار دارد. بر اساس این وعده گفتوگوهای مستقیم آغاز و عمر دولت دهم سپری شده و عمر دولت یازدهم از نیمه گذشته است، اما ماراتن مذاکرات همچنان ادامه دارد.
این بدان معنی است که برخلاف برخی ژستهای نظامیگرایانه، دولتهای حامی صهیونیستها شرایط را برای پایگاه غصبی خود در دل جهان اسلام بسیار پرمخاطرهآمیزتر از آن میبینند که بخواهند التهاب جدیدی را بیافرینند.
ظاهراً هیئت حاکمه آمریکا تصور میکردند با دعوت به مذاکره مستقیم همراه با وعده رفع ششماهه تحریمها، قادر خواهند بود ایران را در یک میدان سیاسی با استفاده از مکانیزمهای پیچیده بینالمللی تحقیر و سپس درهم شکنند. خوشبختانه در عرصه نبرد دیپلماتیک نمایندگان ایران چه در تیم قبلی و چه کنونی هرگز مقهور ظواهر و وعدههای غیرمکتوب نشدند و وزانت قابل تقدیری در دفاع از حقوق ملت خود در برابر نمایندگان کشورهای اروپایی و آمریکا از خود به نمایش گذاشتند، به حق میتوان ادعا کرد پدیده مذاکرات طولانی و از موضع قدرت یک ملت با همه قدرت های مسلط با جهان، استثنایی و دست کم کمسابقه است. در نتیجه، شرایط به گونهای رقم خورده است حتی اگر طرف مقابل به یک توافق عادلانه و پایدار تن ندهد، در افکار عمومی جهان شکست خورده مذاکرات به حساب خواهد آمد.
مذاکرات چند ساله از سوی ایران بر دو اصل استوار بوده است: 1.ایستادگی بر اصولی قابل فهم برای افکار عمومی. 2.آمادگی برای پرداخت هزینه و نرمش در فروع برای تسهیل توافق.
این دیپلماسی مذاکره منطقی قوی را جلوگر ساخته و به تبع محق شناختهشدن مواضع ایران اولاً در 1+5 شکافی جدی ایجاد شده است و عملاً تحریمهای ظالمانه، همچون گذشته قابل تحمیل نخواهد بود. ثانیاً ایران در صورت بدعهدی طرف مقابل با انگیزه بیشتری در زمینه تکنولوژی هستهای گام برمیدارد، کما این که ریاست جمهوری ایران در واکنش به برخی کارشکنیهای حامیان صهیونیستها رسماً اعلام کرد: «اگر طرف مقابل توافق احتمالی را زیرپاگذارد، کاملاً مسیر را برمیگردانیم و شدیدتر از آنی خواهیم شد که در مخیلهشان نگنجد». (نطق دکتر روحانی در ضیافت افطار به مسئولان رسانه، 94.04.09)
ثالثاً: در پی ناامید شدن حتی نیروهای خوشبین به غرب سرمایهداری در دولت یازدهم، همه ادارهکنندگان کشور در توجه و اتکا به امکانات داخلی یکپارچه و همزبان خواهند شد و چنین تحولی روز به روز ضدیت های طرفداران صهیونیستها علیه ایران را بیاثرتر خواهد ساخت.
ملت ایران در اوج تحریمها نشان داده که میتواند دستاوردهای خیرهکنندهای را از آن خود سازد. بدون تردید این مهم از نگاه طرف مقابل پنهان نیست، لذا حتی المقدور نخواهد گذاشت با پیدایش نقص عهدی دیگر تلاش ایرانیان مضاعف گردد، زیرا از ابزار بازدارندهای دیگر جز توافق برخوردار نیست، از دیگر سو تدابیر اخیر رهبری ایران بیراهه رفتنها را در میان جناحهای مختلف به حداقل ممکن خواهد رساند. با تأثیرات ویژه بهعمل آمده از نمایندگان نظام در مذاکرات که کمتر کسی میتواند به دلیل عدم نیل به یک توافق معقول و خوب آنها را سرزنش کند یا در صورت رسیدن به یک نتیجه عزتمندانه همراه با نرمش قهرمانانه سلامتشان را به زیر سؤال ببرد.
این مدیریت متمرکز بدون شک از قدرت تأثیرگذاری روانی و تبلیغاتی طرفداران صهیونیستها در جبهه داخلی ایران میکاهد و انتخاب آنان را محدود به تن دادن به یک توافق عادلانه خواهد ساخت.