سردار ابویی با اشاره به استراتژی شورای عالی امنیت ملی در اواخر دهه ۷۰، جزئیاتی از مذاکرات غیررسمی با طالبان را تشریح کرد که بر مبنای آن ملاعمر حکم به حرام بودن کشت خشخاش داد و تولید مخدر در افغانستان از ۵۰۰۰ تن به ۲۵۰ تن رسید.

به گزارش مشرق، شاید تصورش سخت باشد که باور کنی مرد لاغر اندام و ریزجثه‌ای که گذر نزدیک به 6 دهه، رنگِ جو گندمی را بر ته‌ریش و موهایش نشانده، ده‌ها سال از عمرش را در سرشاخ شدن با بزرگترین سرشبکه‌های ترانزیت و کارتل‌های مواد مخدر سپری کرده است؛ مردی که اگر بخواهی 5 نفر از برترین و باتجربه‌ترین‌هایی که از زیر و زبر تولید، ترانزیت و شبکه‌های قاچاق موادمخدر کشورمان باخبرند را نام ببری، حتماً باید جایی برای نام او باز کنی؛ مرد ریزنقشی که از فرماندهی کمیته انقلاب در استان‌های آذربایجان غربی و کردستان در بحبوحه جنگ تا مدیرکلی اداره مبارزه با مواد مخدر کمیته انقلاب اسلامی در دهه 60 و ریاست پلیس مبارزه با مواد مخدر و ... را در کارنامه خود دارد.

سردار مهدی ابویی در خصوص اتفاقات رخ داده در حوزه مواد مخدر در سی‌واندی سال سپری شده از انقلاب، حرف‌های بسیاری دارد؛ از «توزیع کوپنی تریاک در دولت موقت پس از انقلاب»، «احکام صادر شده توسط خلخالی»، راه‌اندازی «جزیره معتادان در خلیج فارس»، تهیه دو گزارش محرمانه و تکان‌دهنده به امام و رهبری، جزئیاتی از «مذاکره غیررسمی با ملاعمر» پیش از حضور نیروهای آمریکا در افغانستان و ناگفته‌هایی از چند نوبت پیشنهاد اغوا کننده روسای شبکه‌‌های بزرگ بین‌المللی مواد مخدر به مسئولان نظام و ... تا هشدار نسبت به ساخت هروئین و شیشه در داخل کشور؛ ناگفته‌هایی که با دقت در جزئیاتی از آن، به راحتی می‌توان سه دوره درخشانی که بهترین نتیجه مبارزه با مواد مخدر را در طول این سه دهه نصیب کشور کرده را از سایر سال‌ها تفکیک کرد و با توجه به تجربه این اقدامات، راهی برای آینده ترسیم کرد.

علاوه بر خط اتوی پیراهن شق و رق آبی کم رنگ مرد مو جوگندمی، انتخاب محل نشستنش و مهمتر از همه گلدان‌های متعدد و سرحال «حُسن یوسف» و چند «تابلوی بزرگِ عکس»، اولین چیزهایی است که خواسته یا ناخواسته، رد نگاهت را حداقل برای یک نظر هم که شده جذب خود می‌کند و حس متبوعی از یک گفت‌وگوی صمیمی را در ظهر یک روز گرم در وجودت می‌ریزد؛ گفت‌وگویی که گرچه با تاخیری چند دقیقه‌ای آغاز می‌شود ولی این تاخیر، خود بهانه‌ای می‌شود برای کِش دادن زمان مصاحبه تا جایی که این گفت‌وگو بیش از دو ساعت و نیم ادامه می‌یابد؛ البته چند تماس تلفنیِ یکی دو دقیقه‌ای رئیس اسبق پلیس مبارزه با مواد مخدر که این روزها سرش به تدریس در دانشگاه هم گرم است، دست ما را در جور کردن بهانه برای اضافه‌تر کردن وقت این گفت‌وگو باز تر می‌کند؛ گفت‌وگویی که بخش نخست آن در هفته گذشته منتشر شد و بخش دوم و پایانی آن را در زیر می‌خوانید:

کاهش شیوع اعتیاد در یک دهه پس از انقلاب

- در آن زمان (دهه 60) برآوردی از تعداد معتادان در سطح کشور وجود داشت؟

بله. اتفاقاً در سال 69 با امکاناتی که در آن زمان وجود داشت، تحقیقاتی به منظور تعیین برآوردی از تعداد معتادان کشور انجام شد که نتیجه این برآورد نشان می‌داد، تعداد معتادان کشور اعم از معتادان حرفه‌ای و نیمه حرفه‌ای، نزدیک به 2 میلیون نفر است؛ این در حالی بود که در این برآورد، تعداد معتادان حرفه‌ای، یک میلیون و 200 هزار نفر و نیمه حرفه‌ای 700 هزار نفر تخمین زده شده بود.

- خب پس به نسبت آمار پیش از انقلاب و حتی با وجود افزایش جمعیت در آن سال‌ها، می‌توان گفت که ثمره این دو دوره درخشان مبارزه با مواد مخدر پس از انقلاب اسلامی، تا آن سال، نتیجه‌ای رضایت بخش داشت.

البته درست است که آمار 2.5 میلیون نفری معتادان کشور در سال 55 با جمعیت 30 و خورده‌ای میلیون نفری آن زمان به یک میلیون و 200 هزار نفر در سال 69 که جمعیت کشور بیش از 50 میلیون نفر بود، رسید ولی این نقطه، به هیچ وجه نقطه مطلوب ما نبود ولی ریشه کن شدن کشت خشخاش در کشور، کاهش جمعیت معتادان، بهبود وضعیت مظاهر اعتیاد در شهرها و تامین امنیت در شرق کشور، هلاکت تعدادی از اشرار به نام شرق کشور و محور کردن استقرار اشرار در این مناطق از جمله دستاوردهای بزرگی بود که در دو دوره درخشان اوایل دهه 60 و اواخر این دهه به دست آمد.


تزِ«آقایان» رشته یک دهه مبارزه با مواد مخدر را پنبه کرد

- پس چرا این وضعیت در سال‌های بعد ادامه پیدا نکرد؟

متاسفانه در سال 70 و با ادغام کمیته انقلاب اسلامی، شهربانی و ژاندارمری و به وجود آمدن نیروی جدیدی به نام نیروی انتظامی، رشته این موفقیت‌ها پاره شد و این اقدامات موفق ادامه پیدا نکرد. از طرف دیگر فعالیت‌های ستاد مبارزه با مواد مخدر هم کندتر و ضعیف‌تر شد و تمام فعالیت‌های کشور در بُعد مبارزه با مواد مخدر، رو به افول رفت.

- یعنی هرآنچه رشته شده بود، دوباره پنبه شد؟!

دقیقاً همینطور است. به عنوان مثال یکی از اقدامات نامناسبی که در آن مقطع انجام شد، جمع کردن قرارگاه‌های نظامی شرق کشور بود که توسط کمیته انقلاب اسلامی راه‌اندازی و مدیریت می‌شد. به دنبال جمع کردن این قرارگاه‌ها، دوباره از اوایل دهه 70 و 71، وضعیت امنیتی در شرق کشور رو به بحرانی شدن گذاشت و تقریباً تمامی دستاوردهایی که در دوره گذشته به دست آمده بود، به باد رفت.

- چرا این اتفاق افتاد؟

تز آقایون این بود که ما در شرق کشور نیازی به اقدامات نظامی نداریم و اگر هم مشکلی پیش بیاید، از سپاه کمک می‌گیریم.

وقتی بزرگترین قاچاقچی کشور انتقام شکست دهه 60 را در دهه 70 گرفت/ شهادت 60 مامور نیروی انتظامی و اسارت 45 نفر در یک عملیات

- این آقایون چه کسانی بودند؟

نمی‌خواهم اینجا از آن افراد نامی بیاورم ولی این افراد در آن مقطع پست‌های کلیدی داشتند و از مقامات بالا بودند. البته این تنها کاری نبود که آن‌ها کردند؛ در آن زمان حتی آقایان ادوگاه‌های راه‌اندازی شده را هم تعطیل کردند و اردوگاه جزیره که در جزیره فارور با هزینه یک میلیارد تومانِ آن زمان راه‌اندازی شده بود به تعطیلی کشاندند و این تعطیلی باعث شد که بخشی از اموال این اردوگاه به سرقت برود و بخشی هم از بین رود.

این اتفاق حتی برای اردوگاه کار همدان که یک اردوگاه حرفه‌آموزی بود هم افتاد و تعطیلی آن اردوگاه باعث شد تا تمامی تجهیزات و دستگاه‌های تعبیه شده در آن، از بین بروند.

این تز آقایون باعث شد تا در آن مقطع تلخ‌ترین اتفاقات رقم بخورد؛ من به خاطر دارم که در اواخر سال 70 یا اوایل 71، همان «...» (بزرگ‌ترین شرور و قاچاقچی شرق کشور که در عملیات مشترک هوانیروز، سپاه و کمیته انقلاب اسلامی در سال 69 مجبور به فرار از منطقه پیرسوران سیستان و عزیمت به کویته پاکستان شده بود که به دلایل امنیتی از آوردن نام وی معذوریم) به انتقام شکستی که در پیرسوران خورده بود، در عملیاتی، 60 نفر از نیروهای ما را به شهادت رساند و با حمله به مقرهای نیروی انتظامی، 40 نفر دیگر را یکجا شهید کرد و 45 تن از اتباع کشورمان را به اسارت گرفت و به افغانستان برد.

حتی می‌توان گفت که افزایش تعداد شهدای نیروهای مبارزه با مواد مخدر کشورمان که در درگیری با اشرار شرق کشور به شهادت می‌رسیدند نیز از سال 70 رو به افزایش نهاد.

- خب این وضعیت تا چه زمانی در شرق کشور ادامه داشت؟

در آن دوران بخشی از شرق کشور و منطقه زابل به ارتش سپرده شده بود و سردار سلیمانی هم در کرمان به سمت فرمانده عملیات شرق منصوب شد و این مقطع همزمان بود با آغاز فعالیت طالبان در کشور افغانستان.

البته این قدرت گرفتن اشرار در شرق کشور در سال 75 و 76 به بدترین شرایط خود رسید و وضع در این مناطق به مراتب از قبل بدتر شد و از این رو در سال 75 دوباره نیروی انتظامی را مکلف کردند که قرارگاه کمیته انقلاب اسلامی در سال 69 را دوباره در این مناطق راه‌اندازی کند و این در حالی بود که ارتش و سپاه نیز موظف شدند ماموریت خود را در این منطقه به نیروی انتظامی واگذار کنند ولی باید پذیرفت که نیروی انتظامی به دلایل مختلف توان راه‌اندازی این قرارگاه با قدرت پیشین آن را نداشت.

این در حالی بود که وضعیت در شرق کشور به قدری وخیم شده بود که بخشی از اشرار افغانی که تا پیش از آن زمان هیچگاه در کشورمان حضور نداشتند، جرات کرده بودند و نه تنها در کشورمان رفت و آمد داشتند، بلکه در بخش وسیعی از ارتفاعات خراسان مستقر شده بودند به طوریکه ناامنی ماحصل از حضور آن‌ها تا پشت «شاهرود» کشیده شده بود و حتی به خاطر دارم که در آن زمان این اشرار یک  اتوبوس زائران در اطراف شاهرود را با «آر‌پی‌جی» هدف قرار دادند.

همچنین ناامنی‌ها در جنوب نیز تا محدوده نائین نیز کشیده شده بود و در این منطقه هم اشرار یک هلی‌کوپتر ناجا را سرنگون کرده بودند و وضعیت به شکلی درآمده بود که می‌توان گفت، ناامنی تمام شرق و بخش کویر ایران را فراگرفته بود و این گروه‌ها در منطقه جولان می‌دادند.


نیروی انتظامی جرات ورود به خاک‌سفید را نداشت/ ارائه گزارش محرمانه به رهبری از وضعیت وخیم مواد مخدر در دهه 70

- وضعیت اعتیاد در شهرها و جامعه به چه شکل بود؟

واقعیت آن است که وضعیت اعتیاد در شهرها هم به مراتب بدتر از سال 67 بود؛ وضعیت به شکلی درآمده بود که در تهران به عنوان ام القرای اسلامی، محله‌هایی همچون «خاک سفید»،‌ «تپه اکبر آباد»، «باغ فیض» و ... به وجود آمده بودند که علناً محل پخش و مصرف مواد مخدر و حضور باندهای قاچاق مواد مخدر در تهران بودند و این در حالی بود که نیروی انتظامی جرات ورود به این محله‌ها و این مناطق را پیدا نمی‌کرد و وضعیت معتادان خیابانی به حدی رسیده بود که حتی در مناطق شمال شهر هم می‌شد به راحتی معتادان را در حال تزریق و استعمال مواد مخدر مشاهده کرد.

- این زمان مصادف بود با انتصاب آقای قالیباف به فرماندهی ناجا، درسته؟

بله. سال 79 آقای قالیباف به فرماندهی نیروی انتظامی انتخاب شد و یکی از اهداف رهبری در انتصاب وی به این سمت، ساماندهی وضعیت شرق کشور و برقراری امنیت در این مناطق بود.

- خب، با این وجود ستاد مبارزه با مواد مخدر در آن زمان چه کاری می‌کرد؟ شما در آن زمان کجا بودید؟

این اتفاقات نتیجه عملکرد ستاد مبارزه با مواد مخدر در دهه 70 بود که به نظر من بدترین عملکرد را در طول آن مقطع داشته است؛ به عبارت دیگر این اتفاقات حاصل تعطیل شدن بسیاری از اقداماتی بود که تا پیش از آن انجام می‌شد.

با آمدن آقای قالیباف در نیروی انتظامی ایشان از من خواستند تا من از ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز به پلیس مبارزه با مواد مخدر بیایم. 

- نتیجه چه بود؟

اغراق نیست اگر بگویم که سومین دوره درخشان مبارزه با مواد مخدر کشور در آن سال‌ها اتفاق افتاد؛ پس از این مسئولیت جدید، من دوباره گزارش کاملی از وضعیت موجود تهیه کردم و این گزارش که گزارش مفصلی هم بود را خدمت مقام معظم رهبری ارائه دادم؛ البته در این گزارش علاوه بر تشریح وضعیت موجود، راهکارهای بهبود شرایط نیز پیشنهاد شده بود؛ خلاصه رهبری پس از مطالعه این گزارش محرمانه، موضوع را به شورای عالی امنیت ملی ارجاع دادند و این شورا هم ظرف 2 ماه، جلسات کارشناسی را تشکیل داد و پس از بررسی‌های بسیار، در جلسه اصلی این شورا، استراتژی مبارزه با مواد مخدر تدوین شد و به تایید آقا هم رسید.

واگذاری فرماندهی نیروهای ارتش و سپاه شرق کشور به قالیباف/ هلاکت بزرگترین قاچاقچی مواد مخدر و «انور7بلا»

- مفاد اصلی این استراتژی چه بود؟

در این استراتژی، سه برنامه جداگانه برای کشور افغانستان، شرق کشورمان و داخل شهرها تدوین شده بود؛ علاوه بر آن قرار شد تا جلسات ستاد هم با حضور شخص رئیس جمهور تشکیل شود که پس از آن هم این جلسات با حضور رئیس دولت اصلاحات، هر سه ماه یکبار برگزار شد و در دوره دوم دولت اصلاحات شاهد فعالیت مجدد ستاد بودیم.

علاوه بر این موارد، از سوی رهبری نیز فرماندهی تمام نیروهای ارتش و سپاه در شرق کشور هم به آقای قالیباف سپرده شد و تمام توان سپاه، ارتش و نیروی انتظامی در شرق کشور، تحت امر فرمانده نیروی انتظامی قرار گرفتند. یکی از اقدامات انجام شده پس از این اتفاق، بازسازی قرارگاه‌های شرق کشور بود که از سوی آقای قالیباف سلاح‌های سنگین و نیمه سنگین همچون تانک هم در اختیار این قرارگاه قرار گرفت و عملیات‌های بزرگی برای برخورد با اشرار طراحی شد.

به خاطر دارم در آن زمان، عملیات‌های مشترکی که با حضور تمام قوا در شرق کشور انجام می‌شد، از ارتفاعات خراسان آغاز شد و نیروهای ما توانستند ارتفاع به ارتفاع، مناطق را پاکسازی کنند تا جایی که اشرار افغانستان، پس از انجام چند عملیات، به سمت کشور خودشان گریختند؛ همچنین با انجام عملیات‌هایی مشابه، دست به پاکسازی سیستان زدیم.

یکی دیگر از اهداف ما در آن مقطع، برخورد جدی با کاروان‌های حامل مواد مخدر بود چراکه در آن زمان، کاروان‌های مسلح به سلاح‌های نیمه سنگین با استفاده از انواع خودروهای سنگین، با حرکت کاروانی خود چندین تُن مواد مخدر را وارد کشور می‌کردند و تا قلب کویر پیش می‌آمدند ولی خوشبختانه با عملیات‌هایی که در طول آن مقطع انجام شد، کمر این قاچاقچیان شکست و از سال 84 تا به امروز دیگر شاهد کاروان‌های قاچاق مواد مخدر در شرق کشور نبودیم که این خود از دستاوردهای خوب آن دوران است.

همچنین در طول سال‌های 80 تا 85، تعدادی از سران قاچاق مواد مخدر کشور به هلاکت رسیدند و نهایتاً در این دوره بود که «...»‌، که در عملیات پیرسوران سیستان در اواخر دهه 60، از کشور گریخته و پس از آن در اوایل دهه 70 دوباره به ایران بازگشته و دستش به خون 400 - 500 تن از نیروهای نظامی و انتظامی آلوده بود، در پاکستان طی یک عملیات اطلاعاتی به هلاکت رسید. جالب است برایتان بگویم که دسترسی به این فرد بسیار سخت بود، چرا که از یک سو این فرد، رئیس یکی از بزرگترین طوایف جنوب شرق کشور و منطقه سیستان بود و از سوی دیگر به واسطه قدرت مالی و تجهیزاتی‌اش، برای خود لشکری فراهم کرده بود و سودای حکومت سیستان را در سر می‌پروراند. او که در این اواخر در پاکستان ساکن بود، تمام ترانزیت مواد مخدر به کشورمان را از همان‌جا زیر نظر داشت و هیچ محموله مخدری بدون اجازه او و بدون اخذ عوارض به او قادر به ورود به کشورمان نبود.

علاوه بر این، هلاکت «انور 7 بلا» که او هم از قاچاقچیان به نام شرق کشور بود در این دوره انجام شد؛ فردی که از جمله قاچاقچیان افغانی بود که با دختری ایرانی الاصل ازدواج کرده بود و او هم بخش بزرگی از قاچاق مواد مخدر در شرق کشور را بر عهده داشت.

هلاکت این دو قاچاقچی بزرگ و فرار تعدادی دیگر از سرکرده‌های باندهای قاچاق مواد مخدر باعث شد تا ساختار ترانزیت و قاچاق مواد مخدر در شرق کشور تا اندازه زیادی از هم بپاشد و بسیاری از سرکردگان قاچاق مواد مخدر ایران، از کشور گریختند و به کشورهای حاشیه خلیج پناه بردند.


انجام چند مذاکره غیر رسمی با «ملاعمر» / وقتی ملاعمر کشت خشخاش را حرام اعلام کرد

- این استراتژی‌ها درباره افغانستان چه بود؟

در آن مقطع زمانی، طالبان در افغانستان به قدرت رسیده بود و سالانه در افغانستان 4 هزار و 500 تا 5 هزار تُن مواد مخدر تولید می‌شد؛ در آن زمان تصمیم بر آن شد که با طالبان که بر بخش عظیمی از کشور افغانستان مسلط بود، مذاکراتی غیر رسمی انجام شود.

- هدف از این مذاکرات چه بود؟

ما در این مذاکرات به طالبان وعده دادیم که در صورت کاهش کشت و تولید مواد مخدر در این کشور، کمک‌های خوبی در بخش کشاورزی به افغانستان خواهیم کرد.

- این مذاکرات با چه کسی انجام شد و نتیجه بخش بود؟

طالبان که در آن دوران به دنبال نشان دادن پرستیژ بین‌المللی و به دست آوردن وجهه‌ای جهانی بود، از این مذاکرات به شدت استقبال کرد و حتی چند مذاکره با «ملاعمر» نیز صورت گرفت و در این مذاکرات عنوان شد که در صورت کاهش کشت و تولید مواد مخدر در افغانستان، ایران حاضر به ارائه امکانات کشاورزی از قبیل تراکتور، بذر مناسب، کود و حتی مهندسان کشاورزی به افغانستان است.

خوشبختانه طالبان پیشنهادهای ما را پذیرفت و ما نیز به وعده خود عمل کردیم؛ حتی یکسال پیش از حمله آمریکا به کشور افغانستان، ملاعمر برای کاهش تولید خشخاش و مواد مخدر در افغانستان، کشت خشخاش در این کشور را «حرام» اعلام کرد که در نتیجه تمامی این اقدامات طالبان، افغانستانی که سالانه حدود 5 هزار تُن مواد مخدر تولید می‌کرد، در آن سال تولیداتش را به 250 تن تقلیل داد.

- تنها 250 تُن در سال؟

بله. ولی متاسفانه یکسال پس از این موضوع بود که واقعه یازده سپتامبر و حمله به برج‌های دوقلو رخ داد که به دنبال حمله آمریکا به کشور افغانستان، همان سیاست نحس و استعماری آمریکا، تولید خشخاش در این کشور را به چندین برابر قبل رساند. این دستاورد به اندازه‌ای تاثیر گذار بود که

- در داخل کشور چه کارهایی جزو آن استراتژی تدوین شده بود؟

یکی از کارهایی که مجدداً در داخل کشور انجام شد، راه‌اندازی و فعالسازی مجدد اردوگاه‌ها بود که در آن سال‌ها اردوگاه شفق دوباره فعال شد و اردوگاه کاری در چناران خراسان ساخته شد؛ همچنین اردوگاه ده هزار نفری فشافویه هم توسط آقای بختیاری (وزیر پیشین دادگستری) که آن زمان رئیس سازمان زندان‌ها بود، راه‌اندازی شد.

- پاکسازی خاک‌سفید هم در همین دوره انجام شد...

بله. آن زمان وضعیت منطقه خاک سفید، تپه اکبر آباد و باغ فیض به شکلی بود که به هیچ وجه نمی‌توانستیم وجود این مناطق در پایتخت ایران را برازنده نظام و نیروی انتظامی بدانیم از این رو با بررسی همه جانبه موضوع خاک سفید به این نتیجه رسیدیم که به جز تخریب تمام این منطقه، راهکار دیگری برای پاکسازی این نقطه وجود ندارد. لذا با شناسایی تمام فروشندگان و توزیع کنندگان این منطقه، عملیات پاکسازی خاک سفید را در ساعت 9 شب کلید زدیم و تا اذان صبح فردای آن روز، خاک سفید با خاک یکسان شد.

البته با توجه به اینکه از قبل، اقدامات اطلاعاتی کاملی به منظور شناسایی مجرمان مواد مخدر در این محدوده انجام شده بود تمامی افراد و خانواده‌های سالم این منطقه از سایرین جدا شدند؛ حتی برای نگهداری اموال ساکنان این محله نیز، از سالن‌های موجود در منطقه کهریزک استفاده شد و تمام این اموال به آنجا منتقل شدند.

حتی بعد از پاکسازی این منطقه نیز قاچاقچیان اصلی که شناسایی شده بودند به قضاوت آقای زرگر محاکمه شدند و تعدادی از عناصر اصلی هم به اعدام محکوم شدند و در همان خاک سفید هم حکم اعدام اجرا شد. علاوه بر این، تپه اکبرآباد، باغ فیض و مناطق خاصی از جنوب تهران هم پاکسازی شد و شیره‌کش خانه‌های این مناطق برچیده شدند.

نگرانی از تولید شیشه و هروئین در داخل کشور

- در یک دهه اخیر اوضاع به چه شکل بود؟

متاسفانه در ده سال اخیر اتفاقات ناخوشایندی افتاد که نگرانی‌های زیادی را ایجاد کرده است و این موضوع باعث شده است تا از اهداف از پیش تعیین شده‌مان فاصله زیادی بگیریم.

- مثلا چه مواردی؟

کاهش سن اعتیاد در کشور، افزایش درصد شیوع اعتیاد در زنان از 4 درصد به نزدیک 10 درصد، تغییر الگوی مصرف به سمت مواد پر خطر و آسیب و از این موارد. به عنوان مثال ما تا پیش از سال 83 - 84، ماده‌ای به اسم شیشه نداشتیم و لی امروز حداقل 30 درصد از مصرف کنندگان ما شیشه مصرف می‌کنند.

علاوه بر این موارد موضوع تولید شیشه در داخل کشور موضوعی است که باید به صورت جدی به آن نگاه کرد چرا که تولید شیشه در کشورمان که نه تنها برای مصرف داخل کشور، که بخشی از آن نیز به کشورهای دیگر صادر می‌شود، به هیچ وجه زیبنده نظام نیست.

این شرایط به حدی رسیده است که آمارها نشان می‌دهد مصرف سالانه شیشه در کشورمان چیزی در حدود 35 تن است، ولی کشفیات سالانه ما تنها حول و حوش 2 تن بوده و این تفاوت بسیار زیاد است.

از طرف دیگر گزارشات نگران کننده‌ای از استفاده غیرمجاز اسید انیدریک در داخل کشور وجود دارد که این نشان می‌دهد بخشی از مرفین وارداتی به کشورمان که پیش از این فقط ترانزیت می‌شد در داخل به هروئین تبدیل می‌شود.

همچنین با شرایطی که امروز در کشور وجود دارد و ریشه کن شدن تردد کاروانی اشرار و بهره‌مندی از تجهیزات الکترونیکی و تجهیز مرزهای شرقی به موانع فیزیکی و الکترونیکی، ورود این میزان مواد مخدر به کشور پذیرفتنی نیست.

پیشنهاد اغوا کننده سرشبکه‌های مافیایی به نظام/تعداد معتادان بیش از آمار ستاد مبارزه با مواد مخدر است

- در طول این سال‌ها، شایعات زیادی از پیشنهادات باندهای قاچاق مواد مخدر به کشورمان مطرح شده، آیا چنین پیشنهاداتی صحت دارد؟

بله. من به خاطر دارم در چند مقطع مختلف، سران شبکه‌های مافیای بین المللی، از طریق سران قاچاقچی کشورمان پیشنهاداتی به ایران می‌دادند؛ در پیشنهادات آن‌ها بحث بر سر این موضوع بود که سر شبکه‌های بزرگ مافیای جهانی متعهد می‌شدند که در صورت در اختیار قرار دادن یک مسیر امن ترانزیت به قاچاقیان توسط ایران، اجازه ندهند حتی یک کیلوگرم مواد مخدر در ایران توزیع شود. ولی سران کشورمان هیچگاه حاضر به پذیرفتن این پیشنهادات جذاب نشدند چراکه این مساله را مغایر اعتقاد دینی و مذهبی خود می‌دانستند.

- شما سال‌ها در موضوع مبارزه با مواد مخدر و اعتیاد تجربه دارید و در دو نوبت نیز آمارگیری و برآورد تعداد معتادان کشور را عهده‌دار بوده‌اید، امروز ستاد مبارزه با مواد مخدر آمار یک میلیون و 350 هزار نفری را از تعداد معتادان ارائه می‌دهد و این درحالی است که برخی از کارشناسان انتقادات جدی به اصالت این آمار وارد می‌کنند از جمله آقای هاشمی که در یکی از مصاحبه‌ها این آمار را به طور کل غیرقابل قبول عنوان کرد، به نظر  شما این آمار با توجه به شرایط فعلی تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است؟

به طور کلی برداشت‌ها و تحلیل‌ها نشان می‌دهد که آمار و تعداد معتادان کشور بیش از آماری است که ستاد مبارزه با مواد مخدر اعلام کرده است؛ حتی این شیوه آمار دهی، نوعی بدگمانی به آن را ایجاد می‌کند.

- شما امروز وقتی این دوران را مرور می‌کنید و با نگاهی به گذشته، این سیر تاریخی را نگاه می‌کنید، می‌توان از عملکرد متولیان مبارزه با مواد مخدر پس از انقلاب رضایت داشت؟

واقعیت امر آن است که وجود این سه دوره درخشان ( از سال 59 تا 62، 67 تا 70 و 80 تا 85 ) نشان داد که اگر اراده جدی در همه دستگاه‌ها و نظام وجود داشته باشد و همه پای کار بیایند و علاوه بر این موارد، مدیریتی قوی بر ستاد هم حکمفرما باشد، می‌توان موفقیت‌های بسیاری را متصور شد. به طوری که می‌توان گفت اگر به همان شیوه‌ای که در این سه دوره درخشان عمل شده بود، در سال‌های دیگر نیز عمل می‌شد، امروز وضعیت اعتیاد و مواد مخدر در کشورمان به این شکل نبود و ما به بخش عظیمی از اهداف خود در مبارزه با اعتیاد، دست پیدا کرده بودیم؛ ولی باید پذیرفت که امروز با اهدافمان فاصله بسیاری داریم چراکه از نظر ما حتی 100 نفر معتاد نیز بسیار است.

منبع: تسنیم