کد خبر 437897
تاریخ انتشار: ۱۵ تیر ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۱

«ماه عسل» صحنه نمایش «مردم واقعی» ایران است؛ نه آن چیزی که شبه‌روشنفکران می‌خواهند از «مردم» مفلوک ایران نشان دهند. مردمی که در ماه عسل حاضر می‌شوند، نه قدیس هستند و نه شیطان. هم می‌توان از رفتار آنها الگو گرفت و هم می‌توان آنان را به عنوان عبرت در نظر گرفت.

به گزارش مشرق، حاشیه‌های «ماه عسل» و ماجرای چند مهمان عجیب و پرحرف و حدیث امسال آن و در نهایت نامه‌ی جنجالی توبیخ عوامل برنامه، پررنگ‌ترین موضوع این روزهای رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی درمورد تلویزیون ایران است و هر روز حجم بالایی محتوا در رسانه‌های مختلف و در صفحات شخصی و شبکه‌های اجتماعی موبایلی در رابطه با آن تولید می‌شود.
 
با این حجم بالای تولید مطلب در مورد این حاشیه‌ها و اتفاقات مربوط به آن اما، جهت‌گیری و حجم اصلی انتقادات منتقدان قدیمی ماه عسل، ماجرای دعوت اشتباه از چند میهمان خاص نیست. پررنگ‌ترین انتقاد هماهنگ رسانه‌ای به ماه عسل در رسانه‌های شبه‌روشنفکران - که حتی قبل از پخش اولین برنامه نیز آغاز شده بود- امسال نیز مانند هرسال، انتقاد از «تلخی» و «حزن‌آلود» بودن ماه عسل است.
 
در این بین اما نکته مهم و اساسیِ ماجرا، تقارن این انتقادات با بحث‌های پررنگ و پرحجم یکی دو سال اخیر در سینما در مورد فیلم‌های تلخ، افسرده و یاس‌اور است. تقارنی که به خوبی می‌تواند عمق صداقت منتقدان «تلخی» ماه عسل را در بیان اعتراضات و موج‌های رسانه‌ای‌شان علیه برنامه‌های مختلف- و اینبار «ماه عسل»- را به رخ بکشد و نشان دهد. 
 
انتقاد به موج اثار سینمایی افسره و یاس‌اورِ ظاهرا اجتماعی که به گزینش و نمایش اغراق‌شده‌ی مصیبت‌ها و مشکلات جامعه می‌پردازند، یکی از بحث‌های اصلی سینما در چند سال اخیر بوده است. اما نکته جالب و تامل‌برانگیز این است که دقیقا حامیان اصلی این فیلم‌های افسرده‌ی اجتماعی که چندسالی است سعی می‌کنند «لزوم نمایش سیاهی‌های جامعه در سینما» را تئوریزه کنند، حالا به منتقدان اصلی «نمایش تلخی‌ها» در ماه عسل تبدیل شده‌اند و از تلخ کردن کام مردم توسط این برنامه می‌نالند.
 
این تناقض هم چیزی است که تنها مروری گذرا بر برخی از این دست مطالب به خوبی می‌تواند آن را اشکار کند: «یک روانشناس درباره‌ی «ماه عسل» تلویزیون و سوژه‌هایی که دنبال می‌کند، معتقد است: چنین برنامه‌هایی باید سعی کنند به دنبال داستان‌ها و روایت‌های مثبت و شادی‌افزا باشند و به جای غم‌افزایی و نشان دادن دردها، به مردم شادی تزریق کنند.»(خبرگزاری ایسنا- دوشنبه ۸ تیر ۱۳۹۴)
 
«اشکالی ندارد که یک برنامه درد را هم به مردم نشان دهد، اما مساله اینجاست که وقتی پایه و اساس یک برنامه درد می‌شود، منجر به انعکاس نگرش‌های منفی در بین افکار عمومی می‌شود...... نکته‌ای که وجود دارد این است که قصه‌هایی که برای این برنامه انتخاب می‌شوند جذاب است اما در عین حال غم‌افزا. شاید اگر سوژه‌های این برنامه جذاب و مفرح باشند تأثیر مثبتی بر روی سلامت روان جامعه خواهند داشت.»(همان)
 
‌«مردم وقتی از سرکار خسته به خانه برمی‌گردند می‌خواهند استراحت کنند در نتیجه هر چه برنامه‌های تلویزیون مفرح و شادتر باشد و شادی سالمی را به مردم ارائه بدهد این خستگی را از تن ملت درمی‌آورد و مردم روز بعد آماده‌تر سرکار می‌روند. اما وقتی برنامه حزن‌انگیز باشد خلق افراد پایین می‌آید، وقتی خلق یک جامعه پایین بیاید راندمان و تولید هم پایین می‌آید و خشم و خشونت بالا می‌رود و زمانی که غمگین هستند عنصر سروتونین ترشح می‌شود که در پی آن دچار بی‌حوصلگی می‌شوند.»(همان)
 
«من فکر می کنم که این برنامه به دنبال اثر شاید بتوان گفت «اثر وای» یا آنچه که در مطالعات اجتماعی  «wow effect»  می‌گویند است.....در سال های اخیر این هدف عمدتا با نشان دادن افرادی که در زندگی با مشکلات تکان دهنده ای مواجه شده بودند تأمین می‌شد ولی به نظر می آید که در قسمت های اخیر، دستیابی به این هدف خودش تبدیل به یک هدف شده است و محتوا از اولویت بعدی برخوردار است. ساده تر بگویم: به نظرم هدف این برنامه تکانِ روحی و روانی بیننده در مقابل تلویزیون است.» (خبرانلاین- سه شنبه ۹ تیر ۱۳۹۴)
 
 
«در این خصوص برجسته‌نمایی آسیب‌های اجتماعی و دل‌کاوی‌های فروخفته که با طعم شیرین «ماه عسل»، افطار را بر کام روزه‌داران تلخ می‌کند، گرچه به‌ظاهر پند‌آمیز است و در خود مخاطبانی دارد، اما به‌دور از رسالت واقعی رسانه‌ها، ثبت لحظه‌های تحریک و ترحم است. چه آنجا که مجری توانای رسانه ملی سعی در نقب‌زدن به لایه‌های زیرین احساس مخاطب دارد و چه آنجایی که میهمان برنامه، با افتخار پرده از اسرار می‌گشاید.»(روزنامه شرق- ۱۳ تیر ۱۳۹۴)
 
این بخش کوچک و مشت نمونه خرواری است از حجم بالای مطالب انتقادی به «ماه عسل» و رویکرد آن در نشان دادن تلخی‌ها و مشکلات. انتقاداتی که اساسا «ماه عسل»- و برنامه‌های مشابه آن- را به دلیل نشان دادن مشکلات برای مردم مضر می‌دانند و آنها را باعث پمپاژ عصبیت به جامعه قلمداد می‌کنند.
 
حالا اما نکته‌ی مهم و جالب ماجرا آنجاست که شبه‌روشنفکرانی که مخالف نمایش داستان‌های غمناک برای مردم هستند و آن را برای اعصاب مردم مضر می‌دانند، در مقابل همین نوع اعتراض و انتقاد به نمایش موج فیلم‌های افسرده و یاس‌الود مانند «قصه‌ها»- آنهم درست در همین روزها- در سینما، شروع می‌کنند به دفاع کردن از این اثار و تئوریزه کردن لزوم ساخت اثار مشابه آن‌ها. به عنوان مثال متن زیر در دفاع از نمایش تلخی‌ها در فیلم «قصه‌ها» منتشر شده است:
 
«یادآوری نکاتی همچون نکبت اعتیاد، قبح تبعیض، زشتی ولنگاری اداری در مواجهه با ارباب رجوع، معضل حقوق و مزایای پرداخت نشده کارگران و آسیب‌پذیران اجتماعی، بحران گسست نسل‌ها، هیولای فقر، رواج پدیده مذموم فحشا، و... چرا باید عده‌ای را عصبانی کند؟ مگر اینان مدعی پرداختن به امور مردم نیستند؟ آیا قصه‌ها جز این می‌گوید که امور مردم را باید بسامان کرد؟ آیا اگر قرار باشد جوهره مفهوم دینی «امر به معروف و نهی از منکر» در گفتمان سینمایی ترجمان شود، نتیجه مصداقی‌اش، قصه‌ها نخواهد بود؟ ......در مواجهه با این سیاهی‌های اجتماعی، چه نوع الگویی را در سینما در پیش گرفت؟ آیا اینان مدعی‌اند در جامعه ما خبری از نداری و افیون و تبعیض و سوء تدبیر نیست؟ اگر چنین است، پس تکلیف در برابر امارهای تکان دهنده‌ای درباره افزایش آمار طلاق و خشونت‌های خانوادگی و اعتیاد و روسپی‌گری و... که از منابع رسمی و حکومتی هم ابراز می‌شود و بعضا از تریبون‌های نماز جمعه هم یادآوری می‌شود، چیست؟ اگر در رسانه‌های رسمی و نماز جمعه و مساجد در این باره سخن رانده شود، نشانه دغدغه‌های عدالت اجتماعی و داشتن درد مستضعفان است؛ ولی اگر در فیلم بنی اعتماد مطرح آید، سیاه نمایی است؟!»(هفته نامه صدا- شماره ۳۵)  
 
حال، فارغ از خوب یا بد بودن، پسندیدن یا نپسندیدن، تلخ بودن یا نبودن، اشتباه کردن یا نکردن ماه عسل در انتخاب سوژه‌ها و رویکردهایش، تناقض موجود در نوشته‌های بالا- و حجم بالای نظرات مشابه آن- موضوع مهم این روزها در شناخت عمق صداقت رسانه‌هایی است که جهت‌گیری‌های رسانه‌ایشان را عموما سیاسی‌کاری، باندبازی و چارچوب‌های فرامتنی تعیین می‌کند، نه رویکرد و مضمون خود اثر.
 
به جز این مسئله‌ی مهم اما، حالا باید به این سوال هم پاسخ گفت که آیا «ماه عسل» هم مانند فیلم‌های افسرده‌ی شبه‌روشنفکران غرب‌زده باعث تلخ‌کامی و عصبیت تماشاگر خواهد شد و برای جامعه مضر است؟ آیا جنس داستان‌های «ماه عسل» مانند فیلمهای افسرده ‌شبه‌روشنفکران است؟ 
 
در پاسخ باید گفت اساسا مشکل همان آثار سینمایی روشنفکران نیز نه «تلخ» و «حزن‌انگیز» بودن، بلکه «افسرده» بودن و پمپاژ «یاس و ناامیدی» است. مشکل اصلا در غمناک بودن داستان و ماجرای مورد روایت نیست، بلکه در القای بن‌بست و ایجاد حس ناامیدی و یاس است. 
 
این تفاوت بزرگ «حزن‌انگیز»ی ماه عسل و «تلخ‌اندیشی» اثار مورد حمایت منتقدان رسانه‌های شبه‌روشنفکر است. مسئله مهم و اساسی این است که با وجود اینکه حجم زیادی از داستانهای «ماه عسل» را داستانهای غم‌بار تشکیل می‌دهد اما بازهم این برنامه رسانه‌ای است که به «حال خوب آدم‌ها» ضریب می‌دهد و نه پلشتی‌های جامعه و سعی می‌کند- با تمام نقائص و اشتباهات- از دل ماجراهای ظاهرا تلخ، قهرمانی «مردم واقعی» ایران و خوبی‌های آنان را به تصویر بکشد و طبعا این برای مملکتی که «خوبی»‌ها و «صاحبان حال خوب» در آن بی‌رسانه هستند، غنیمتی به غایت قیمتی است. به ویژه که این ضریب دادن ساده‌لوحانه و احمقانه نیست که اتفاقاً واقعگرا، ملموس و باورکردنی است.
 
باید به این توجه کرد که در «ماه عسل» قرار نیست طبق عادت مرسوم و غیرسازنده شبه‌روشنفکری، مشتی آدم دور هم بنشینند و مگس‌وار صرفاً از سیاهی‌های جامعه، سقوط اخلاق، سکه شدن بازار دروغ، رواج ریا، زوال صله رحم، صعود سرسام‌آور نرخ طلاق و ... صحبت کنند و در نهایت فرجام بحث به بن‌بست روشنفکری ختم شود. به قول رئیس‌جمهور: «آن واقعیت‌ها را که همگان بیش و کم می‌دانند، بیا تا در کنارِ تیرگی‌های واقعیت، نقطه‌هایی روشن از حقیقت را هم نشان دهیم.» (برگرفته از متن پیام «دکتر حسن روحانی» به مناسبت آغاز جشنواره سی و دوم فیلم فجر)
 
اتفاقا «ماه عسل» یک پاسخ درست به نیاز مردم جامعه‌ای است که از غرغرهای صبحگاهی راننده‌ی تاکسی، از نالیدن‌های اقتصادی ظهر به ظهر هم‌اتاقی در اداره، از صفحه پرشکوه و سیاهی حوادث روزنامه عصر و از سریال‌های پر از درد و غم و غصه شبانه، چنان خسته شده‌اند که دل‌شان برای زل زدن به «کمی حال خوب» غنج می‌رود و در این میان طبعا نمایش پسر هشت‌ساله‌ای که قهرمان زندگی خانواده‌اش است، نه پمپاژ عصبیت، بلکه تزریق روحیه امید و نمایش خوبی‌های مردم و ایجاد همان «حال خوب» است. 
 
«ماه عسل» صحنه نمایش «مردم واقعی» ایران است؛ نه آن چیزی که شبه‌روشنفکران می‌خواهند از «مردم» مفلوک ایران نشان دهند. مردمی که در ماه عسل حاضر می‌شوند، نه قدیس هستند و نه شیطان. هم می‌توان از رفتار آنها الگو گرفت و هم می‌توان آنان را به عنوان عبرت در نظر گرفت. 
 
مهم این است که «غم» ماه عسل، باعث ناراحتی، نگرانی و خردشدن اعصاب نیست. ماه عسل روایتگر قصه‌های مردم این سرزمین است و صد البته که قصه هم می‌تواند بالا و پایین داشته باشد و بخنداند و اشک در بیاورد.

منبع: رجا