به گزارش مشرق، در سرزمینی زندگی میکنیم که «سنتی» های زیادی دارد. از بستنی و موسیقی، تا کارشناسهای ورزشی. آپدیت کردن اطلاعات و داشتن دانش مدرن، برای نظر دادن در مورد پدیدههای مدرن، امری اجتناب ناپذیر است. این روزها، با اوج گرفتن والیبال ایران، کارشناسان سنتی این رشته هم اوجی دوباره در نظرپراکنی گرفتهاند. اتفاقی که البته روی خوشی از طرف جامعه به آن نشان داده نشده است. گزارشگران و تحلیلگرانی که به راحتی میتوانند بخشی از واقعیت را نبینند، بخشی را به گونه دلخواه ببینند و تصویری به مخاطب ارائه دهند که خودشان از پیش ساخته اند.
«کواچ در حد تیم ملی والیبال ایران نیست.» جمله ای است که از زمان انتخاب مرد صرب مدام شنیده می شود. اکنون با گرفتن هر نتیجه ای این جمله تکرار می شود. در حقیقت این گونه فکر می شد که با توجه به نتایج سال گذشته این مساله دیگر تمام شده باشد، اما حقیقت این است که کواچ با گرفتن مدال طلای لیگ جهانی هم مورد هجمه انتقاد این سنتی باز ها قرار می گرفت.
شاید در زمانهای قدیم به همین صورت بود. تیمی با یک بار تجربه حضور در لیگ جهانی، زمانی که در حضور دوم به رتبه چهارم این رقابتها میرسید؛ ناکامی تلقیاش میکردند. اما در والیبال مدرن این گونه نیست. این را یک شاهکار می دانند، همانطور که روزنامه نگاران و کارشناسان رورنامه گازتا دلا اسپورت عملکرد ایران را (در دوره قبل) افسانه ای قلم داد کردند.
بگذریم، بیایید در مورد فوتبال مدرن صحبت کنیم. در مورد قهرمان اخیر لیگ قهرمانان اروپا؛ بارسلونای اسپانیا.
این تیم فوتبال، با هدایت لوییز انریکه 45 ساله به این مهم دست یافت. انریکه پیش از قبول هدایت بارسلونا، با تیمهایی نظیر آ.اس رم و سلتاویگو نتایج چندان درخشانی کسب نکرده بود. بارسلونا هم پس از دوران خوش پپ، وضعیت با ثباتی نداشت. در حقیقت بارسا یک مدل است تا به ما نشان دهد، تیمی که فصلی درخشان را پشت سر گذاشته، الزاما نمی تواند با هر مربیای موفق باشد. شاید از نظر کارشناسان سنتی، همین که تیمی مجموعهای از ستارگان به علاوه بزرگترین (نه یکی از بزرگترین) ستاره دنیا فوتبال - لئو مسی - را داشته باشد، موفقیتش حتمی است. اما ورزش مدرن بارها و بارها ثابت کرده است دوران یکه تازی ستاره ها گذشته و دیگر مارادونا ها و پله ها نمی توانند تیم های خود را قهرمان کنند. بارسلونا تا زمانی که یک مربی خوب همراه خود نداشت، با وجود شرایط ایدهآل بازیکنها و وضعیت خوب باشگاه، نتوانست به موفقیتی چشم گیر دست پیدا کند. پس امروز نمیتوان از این موضوع سخن گفت که بارسلونا، انریکه را بزرگ کرد. نمی توان گفت انریکه به بارسا چسبید و همراه آن بالا آمد. همان طور که نمیتوان در مورد پپ گواردیولا یا فرانک رایکارد این عنوان را به کار برد. شاید همه آنها از میراث فن خال بزرگ (که پایههای فوتبال نوین بارسا در قرن جدید را بنیان گذاشت) بهرهای میبردند، اما نقش خودشان انکار ناپذیر است.
اکنون که بحث در مورد بارسا و کارشناسان سنتی است، ذکر یک نکته خالی از لطف نیست. یکی از گزارشگران و کارشناسان سنتی فوتبال ، در خلال گزارش یکی از دیدارهای بارسا فرمودند: «شاید تنها از فرانک رایکارد بر بیاید که لودویک ژولی را نیمکت نشین یک جوان بی نام و نشان بکند. جوانی که معلوم نیست چه عملکردی خواهد داشت.» از قضا آن جوان لئو مسی بود!
همانطور که میبینید نظرات کارشناسان سنتی رشتههای مختلف نزدیک به هم است. انتقاداتی که از کواچ برای بازی دادن به عبادی پور می شد بی رحمانه بود، اما این دوره این جوان، یکی از بهترین اسپک زن های دور گروهی لیگ جهانی انتخاب شد.
در خط آخر پاراگراف اول هم اشاره شد. گزارشگران و کارشناسان سنتی سعی دارند تصویری که می خواهند را نشان بدهند. گاهی اما بدون آن که خودشان متوجه باشند، به شدت مضحک مینمایند. سالهای سال است دفاع خطی دنیای فوتبال را قبضه کرده و همه مربیهای بزرگ از این سیستم بهره میبرند. اما ما هنوز کارشناس - گزارشگری داریم که منتظر کوچکترین فرصت هست تا ثابت کند دفاع خطی آفت فوتبال است!
کواچ از زمانی که پای به عرصه مربی گری گذاشته، هر سال تقریبا یک عنوان را به دست آورده است. اوج عملکرد او زمانی بود که تیم اومبریا پروجا را از دسته دوم ایتالیا، بالا آورد و تبدیل به تیمی کرد که نایب قهرمان جام حذفی این کشور شد. در تیم ملی اران هم بهترین نتایج تاریخ این ورزش را کسب کرده است. با قفل کردن یا با هر روش دیگری، کواچ اکنون یک مربی کارنامه دار موفق است.
کارشناسان این روزهای دنیای ورزش، خیلی باید جرات داشته باشند که بگویند اگر فلان اتفاق نمیافتاد یا میافتاد، تیمی «قطعا» به کسب مدال میرسید یا نه. در حقیقت معمولا سهم اتفاقات دنیای ورزش را کنار میگذارند و نظراتشان را با احتیاط فراوان بیان می کنند. مگر در شرایطی که قصدی غیر از کارشناسی داشته باشند و مسائلی دیگر مطرح باشد.
«کواچ در حد تیم ملی والیبال ایران نیست.» جمله ای است که از زمان انتخاب مرد صرب مدام شنیده می شود. اکنون با گرفتن هر نتیجه ای این جمله تکرار می شود. در حقیقت این گونه فکر می شد که با توجه به نتایج سال گذشته این مساله دیگر تمام شده باشد، اما حقیقت این است که کواچ با گرفتن مدال طلای لیگ جهانی هم مورد هجمه انتقاد این سنتی باز ها قرار می گرفت.
شاید در زمانهای قدیم به همین صورت بود. تیمی با یک بار تجربه حضور در لیگ جهانی، زمانی که در حضور دوم به رتبه چهارم این رقابتها میرسید؛ ناکامی تلقیاش میکردند. اما در والیبال مدرن این گونه نیست. این را یک شاهکار می دانند، همانطور که روزنامه نگاران و کارشناسان رورنامه گازتا دلا اسپورت عملکرد ایران را (در دوره قبل) افسانه ای قلم داد کردند.
بگذریم، بیایید در مورد فوتبال مدرن صحبت کنیم. در مورد قهرمان اخیر لیگ قهرمانان اروپا؛ بارسلونای اسپانیا.
این تیم فوتبال، با هدایت لوییز انریکه 45 ساله به این مهم دست یافت. انریکه پیش از قبول هدایت بارسلونا، با تیمهایی نظیر آ.اس رم و سلتاویگو نتایج چندان درخشانی کسب نکرده بود. بارسلونا هم پس از دوران خوش پپ، وضعیت با ثباتی نداشت. در حقیقت بارسا یک مدل است تا به ما نشان دهد، تیمی که فصلی درخشان را پشت سر گذاشته، الزاما نمی تواند با هر مربیای موفق باشد. شاید از نظر کارشناسان سنتی، همین که تیمی مجموعهای از ستارگان به علاوه بزرگترین (نه یکی از بزرگترین) ستاره دنیا فوتبال - لئو مسی - را داشته باشد، موفقیتش حتمی است. اما ورزش مدرن بارها و بارها ثابت کرده است دوران یکه تازی ستاره ها گذشته و دیگر مارادونا ها و پله ها نمی توانند تیم های خود را قهرمان کنند. بارسلونا تا زمانی که یک مربی خوب همراه خود نداشت، با وجود شرایط ایدهآل بازیکنها و وضعیت خوب باشگاه، نتوانست به موفقیتی چشم گیر دست پیدا کند. پس امروز نمیتوان از این موضوع سخن گفت که بارسلونا، انریکه را بزرگ کرد. نمی توان گفت انریکه به بارسا چسبید و همراه آن بالا آمد. همان طور که نمیتوان در مورد پپ گواردیولا یا فرانک رایکارد این عنوان را به کار برد. شاید همه آنها از میراث فن خال بزرگ (که پایههای فوتبال نوین بارسا در قرن جدید را بنیان گذاشت) بهرهای میبردند، اما نقش خودشان انکار ناپذیر است.
اکنون که بحث در مورد بارسا و کارشناسان سنتی است، ذکر یک نکته خالی از لطف نیست. یکی از گزارشگران و کارشناسان سنتی فوتبال ، در خلال گزارش یکی از دیدارهای بارسا فرمودند: «شاید تنها از فرانک رایکارد بر بیاید که لودویک ژولی را نیمکت نشین یک جوان بی نام و نشان بکند. جوانی که معلوم نیست چه عملکردی خواهد داشت.» از قضا آن جوان لئو مسی بود!
همانطور که میبینید نظرات کارشناسان سنتی رشتههای مختلف نزدیک به هم است. انتقاداتی که از کواچ برای بازی دادن به عبادی پور می شد بی رحمانه بود، اما این دوره این جوان، یکی از بهترین اسپک زن های دور گروهی لیگ جهانی انتخاب شد.
در خط آخر پاراگراف اول هم اشاره شد. گزارشگران و کارشناسان سنتی سعی دارند تصویری که می خواهند را نشان بدهند. گاهی اما بدون آن که خودشان متوجه باشند، به شدت مضحک مینمایند. سالهای سال است دفاع خطی دنیای فوتبال را قبضه کرده و همه مربیهای بزرگ از این سیستم بهره میبرند. اما ما هنوز کارشناس - گزارشگری داریم که منتظر کوچکترین فرصت هست تا ثابت کند دفاع خطی آفت فوتبال است!
کواچ از زمانی که پای به عرصه مربی گری گذاشته، هر سال تقریبا یک عنوان را به دست آورده است. اوج عملکرد او زمانی بود که تیم اومبریا پروجا را از دسته دوم ایتالیا، بالا آورد و تبدیل به تیمی کرد که نایب قهرمان جام حذفی این کشور شد. در تیم ملی اران هم بهترین نتایج تاریخ این ورزش را کسب کرده است. با قفل کردن یا با هر روش دیگری، کواچ اکنون یک مربی کارنامه دار موفق است.
کارشناسان این روزهای دنیای ورزش، خیلی باید جرات داشته باشند که بگویند اگر فلان اتفاق نمیافتاد یا میافتاد، تیمی «قطعا» به کسب مدال میرسید یا نه. در حقیقت معمولا سهم اتفاقات دنیای ورزش را کنار میگذارند و نظراتشان را با احتیاط فراوان بیان می کنند. مگر در شرایطی که قصدی غیر از کارشناسی داشته باشند و مسائلی دیگر مطرح باشد.